پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نفرتی به نام جریمه


نفرتی به نام جریمه
بی نظمی ترافیکی، رعایت نشدن مقررات، آمار تاسف بار تصادفات جاده یی و تمامی مشکلات زیست محیطی، اقتصادی، آسیب های روحی و روانی و... تحت عناوین مختلفی در بررسی معضل ترافیک مطرح شده است. از جمله راهکارهایی که به نحوه تفکر سخت افزاری مانند توسعه معابر، افزایش زیرساخت ها یا حضور فیزیکی پلیس و... توجه دارد و از طرف دیگر تفکر نرم افزاری به معنای گسترش آموزش و ارتقای فرهنگ ترافیک و... مطرح شده است. در این مقاله سعی در بیان تلفیقی از راهکارهای ارائه شده و به طور کلی به بیان دو نحوه تفکر ذکر شده می پردازیم.
اگر به فلسفه تدوین قوانین برگردیم متوجه می شویم که قانون را خود بشر برای رفاه حال خود وضع کرده، چرا که در شرایط بی قانونی و آزادی مطلق، آزادی یک عده ممکن است آزادی دیگر افراد را محدود کند و عملاً چیزی تحت عنوان آزادی مطلق وجود نخواهد داشت.
زمان ورود اتومبیل به کشور ما، زمانی مشابه و قابل مقایسه با ورود و ساخت اتومبیل در کشورهای اروپایی نیست، چنان که اتومبیل در آغاز وسیله یی برای سرگرمی و نمایش تشخص باب بود. مظفرالدین شاه در سفر خود به اروپا در سال ۱۲۷۸ با مشاهده اتومبیل، به وزیر مختار ایران در بلژیک دستور داد اتومبیلی برای وی خریداری کند و با راننده مخصوص به کشورمان بفرستد.
در جامعه غیرصنعتی که استفاده از اتومبیل نه برحسب نیاز واقعی، بلکه ناشی از تفنن است، قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی نیز خیلی ضروری به نظر نمی رسد، بلکه وسیله دست و پاگیری است که هر کس به نوعی از آن فرار می کند.
در ارتباط با رعایت نشدن قوانین نظریات متعدد روانشناختی و جامعه شناختی وجود دارد که از آن جمله انگیزه های تخلف است. قانون شکنی آگاهانه و قانون شکنی ناشی از اشتباه تقسیم بندی کلی است که تقریباً شامل تمامی موارد تخلف ناشی از خطای انسانی است. در مقابل واکنشی که قانون در ارتباط با مجازات متخلفان انجام می دهد، منشاء عادت شدن تخلف و از بین رفتن قبح جرم در نزد رانندگان شده یا به شکلی متفاوت، ترس از جریمه و عواقب بعد از آن منجر به رعایت قانون حین رانندگی می شود، به طور مثال در دوره یی مشخص برخوردی بسیار قاطع با نبستن کمربند ایمنی صورت گرفت، در نتیجه در خیابان ها با رانندگانی مواجه بودیم که همه به این قانون عمل می کردند، به طور مثال در تاکسی ها رانندگان سریعاً به مسافر خود در مورد بستن کمربند تذکر می دادند و با اینکه عده یی تنها با نزدیکی به محل استقرار پلیس از کمربند استفاده می کردند، اما پس از گذشت یک دوره مشخص و سست شدن نحوه نظارت پلیس بر این موضوع، شاید بتوان گفت کمی بهتر از قبل این قانون رعایت می شود. اما اثر دیگر این طرح، جا افتادن استفاده از صندلی جلو برای یک نفر است و نه درونی شدن استفاده از کمربند ایمنی. ترس از پلیس و جریمه های نقدی شاید بتواند در یک دوره کوتاه رفتار ترافیکی افراد را قانونمند کند اما به هیچ عنوان در راه فرهنگ سازی مفید واقع نمی شود، تنها در صورتی در مسیر فرهنگ سازی حرکت می کند که بتواند به همان شدت اولیه کنترل شود و نظارت به مرور زمان کمرنگ نشود زیرا فرهنگ طبق تعاریف متعدد خود در طول سال های دراز در تمامی جنبه های رفتاری و ارزش های درونی یک فرد به وجود می آید؛ فرهنگ یا تمدن، در گسترده ترین معنای مردم شناختی خود، آن کل پیچیده یی است که شناخت ها، باورها، هنر، اخلاق، حقوق، آداب و رسوم و دیگر توانایی ها یا عاداتی را که به وسیله انسان، به عنوان عضو جامعه کسب می شود را دربر می گیرد.
اشتباه در به کارگیری واژه فرهنگ ترافیک به جای رفتار ترافیکی راننده، منجر به قاطی شدن لزوم وجود قانون و اعمال سختگیری در اجرای آن و حفظ ایمنی و نظم راه با یک فرآیند طولانی مدت و کاملاً آموزشی، ارزشی و درونی است. رانندگان دارای رفتارهای ترافیکی متفاوتی حین رانندگی هستند که برگرفته از شخصیت آنهاست یا اینکه فشارهای ناشی از استرس و خستگی ترافیک منجر به شکل گیری شیوه های غیرعادی رانندگی در افراد می شود، به عنوان نمونه شخصیت تهاجمی یا رانندگی تهاجمی که می توان آنها را با توجه به ویژگی های شخصیتی ناآرام، منش ناپایدار و انواع ناامنی های روانی و ناپختگی های عاطفی به چندین دسته تقسیم کرد؛
سرعتی ها، سبقتی ها، خودنماها، قانون گریزها و رقابتی ها. رانندگی این افراد که در تمامی دنیا و از جمله در کشور ما بسیار زیاد دیده می شود، نحوه برخورد و برنامه ریزی کنترلی و نظارتی خاصی را می طلبد که در کشور ما توجهی به آن نشده است. آموزش های لازم در زمینه کنترل رفتارهای هیجانی، کنترل خشم و خویشتنداری، حفظ آرامش و... حین رانندگی تنها با آموزش تئوری امکان پذیر نیست، همان طور که جریمه های مکرر یک فرد با رفتار ترافیکی سبقتی در تصحیح شیوه رانندگی او اثری نخواهد گذاشت. در سیستم جریمه یی در قوانین کشورهای اروپایی سه نوع مجازات در برابر تخطی از قانون مطرح شده است که این سه به ترتیب توسط پلیس، مردم یا اجتماع و در آخر قوانین و دادگاه است. انواع جریمه به شکل محدودیت آزادی فرد یا زندانی شدن، دوم جریمه در زمینه باطل شدن گواهی رانندگی و نوع متداول جریمه نقدی به صورت روزانه و در آخر جریمه هایی که منزلت و جایگاه اجتماعی فرد را تهدید می کند.
به عنوان مثال در کشور ما با رسانه یی شدن فعالیت پلیس نامحسوس و نشان دادن شماره ماشین و فرد که مرتکب خلاف شده است، به نوعی جایگاه اجتماعی او با آسیب مواجه می شود. بازدارنده نبودن مجازات ها، برخورد یکسان قانون با فردی که بارها به دلایل واحدی توبیخ شده است با افراد معمولی دیگر، از جمله مشکلات و کاستی های قوانین در کشور ما است. نبودن بستر مناسب اعمال قانون در خیابان هایی که ترافیک و سرعت حرکت خودروها عملاً نقش بزرگراه را به کوچه تغییر داده است و توقف یک خودرو توسط پلیس برای جریمه کردن خود عامل ترافیک و اعتراض خودروهای دیگر است، منجر به تغییر نقش پلیس و کاهش قدرت مدیریتی وی در معابر می شود، پلیسی که ابزار وی یک سوت و دستی است که به هدایت خودروها می پردازد. در همین رابطه رئیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ سرهنگ سیدهادی هاشمی در تعریف ترافیک استاندارد در مهندسی ترافیک گفته است؛ به ازای هر یک کیلومتر طول راه با عرض ۷ متر و ۳۰ سانتیمتر، تردد هر دقیقه ۸ دستگاه خودرو است. در این شرایط ضمن کاهش راهبندان، استرس رانندگان نیز کم شده، ایمنی سفرها افزایش یافته و امداد و نجات، حرکت اورژانس، آتش نشانی و... در شرایط اضطراری به راحتی انجام می گیرد.
این در حالی است که با در نظر گرفتن تعریف ترافیک استاندارد، براساس نمونه گیری که در یک خیابان با دو باند حرکتی رفت و برگشت در تهران انجام شده به جای
۸ دستگاه، در هر دقیقه ۷۶ دستگاه خودرو عبور می کنند. در این شرایط دیگر چراغ، پلیس، نظم، حرکت بین خطوط و... معنایی ندارد و ملزومات ترافیکی، ساختار هندسی راه و... کارکردی با نتیجه یی عکس پیدا خواهد کرد.
در کشور ما لزوم به کارگیری سیستم های هوشمند به جای حضور فیزیکی پلیس بارها توسط مسوولان اعلام شده است، اما آنچه در مورد تقاطع های مجهز به این تکنولوژی می توان گفت، کارایی ناقص آنهاست به طوری که فقط رانندگان می دانند در این مکان دوربین و سیستم هوشمند کار گذاشته شده است اما تا به حال کسی عکسی که نشانگر خلاف کردن شان باشد، دریافت نکرده است، در نتیجه تنها با صرف هزینه های گزاف در عمل پیشرفتی در وضعیت ترافیکی صورت نمی گیرد. در تهران از حدود چهار سال پیش عملیات نصب و راه اندازی سیستم های هوشمند شروع شده و در حال حاضر۲۹۲ تقاطع مجهز به سیستم های هوشمند وجود دارد که ۲۲۱ مورد آن از طریق مرکز کنترل ترافیک کنترل می شود.
امروزه در اکثر کشورهای دنیا سیستم های هوشمند با مدیریتی منظم در خدمت رانندگان و پلیس قرار می گیرد و کارایی آنها با قبوض جریمه مبتنی بر عملکرد دقیق این سیستم ها برای رانندگان ملموس و عینی شده است. از نتایج بارز این سیستم ها در کشورهای مختلف می توان به این موارد اشاره کرد؛ افزایش سرعت متوسط، کاهش تاخیر و توقف اعمال شده بر رانندگان، انتخاب بهترین اختلاف زمانی بین تقاطعات یک محور برای ایجاد موج سبز، امکان سرویس فوری به خودروهای ویژه نظیر آتش نشانی، آمبولانس و از همه مهم تر جایگزینی حضور فیزیکی پلیس و برگ های جریمه با دوربین ها و سیستم های هوشمند...
هم اکنون در سراسر دنیا استفاده از سیستم کنترل هوشمند چراغ های راهنمایی به عنوان ابزاری برای کاهش میزان تاخیر در شبکه راه های شهری مطرح و اکنون در بیش از ۶۵ کلان شهر مهم جهان حدود ۱۲۱۰۰ تقاطع را تحت پوشش دارد. در شهر سیدنی (استرالیا) نصب این سیستم باعث ۳۰درصد کاهش مصرف سوخت و ۲۵درصد کاهش آلودگی هوا شده است. در شهر پاریس ۱۰ درصد کاهش مصرف سوخت، ۳۰ درصد کاهش توقف و ۲۰ درصد کاهش زمان سفر، در شهر تورنتو ۷/۵ درصد کاهش مصرف سوخت، ۲۲ درصد کاهش توقف و ۸ درصد کاهش زمان سفر شده است.
همچنین در کشور خود ما، مقدار ۲۰۳ میلیون و ۲۸۰ هزار لیتر در سال صرفه جویی در مصرف سوخت خواهیم داشت که معادل ۲۸ میلیارد و ۲۹۶ میلیون و ۵۷۶ هزار تومان است. این صرفه جویی در یک ساعت ۱۵هزار و ۳۱۲ تومان است و بنابر آمار و ارقام موجود با به کارگیری سیستم هوشمند تا ۲۴ درصد صرفه جویی در مصرف سوخت خواهیم داشت.
از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ روند صعودی تاثیر به کارگیری سیستم های هوشمند قابل توجه و بررسی است، به طوری که در انواع جرائمی مانند؛ سرعت، کمربند ایمنی و عبور از چراغ قرمز، بیشترین تاثیر را داشته است. علاوه بر مزایای ذکر شده برای به کارگیری این سیستم در کشور ما، مزیت دیگری که خاص کشور ماست، تغییر دیدگاه مردم به اجرای قوانین و پیگرد دقیق آن است، متاسفانه نوع و شیوه برخورد با تخلف فاقد میزانی است که مانع انجام خلاف شود. تفکرات عامه و توده یی مردم درباره علت جریمه شدن از این اعتقاد سرچشمه می گیرد که بر اساس خصومت شخصی و در بیان صریح از روی عقده است و نه اجرای قانون. این تفکر غلط در بسیاری موارد از کارایی باز دارنده حضور پلیس کاسته و برعکس بارها مشاهده شده است که فرد پس از جریمه شدن نه تنها از عملکرد خود پشیمان نمی شود که بر اساس احساس انتقام جویی به خلاف خود ادامه می دهد.... هیچ راننده یی مجبور و ناچار به انجام تخلف نیست مگر اینکه از نظر ذهنی آن را برای خودش حل کرده باشد و این حق را به خود بدهد که می تواند به راحتی خلاف کند، چون بارها این کار را انجام داده و کسی به او اعتراض نداشته است،
بازدارنده نبودن جریمه ها در کشور ما با کاهش مداوم ارزش پول بی ارتباط نیست و این در حالی است که در بسیاری از کشورهای اروپایی جریمه عبور از چراغ قرمز معادل نصف دیه یک فرد است، در بسیاری از کشورها از سیستم ساده یی به نام سیستم امتیازدهی به عنوان روشی برای برخورد هوشمندانه با تخلفات ترافیکی افراد و اثرگذاری این تخلفات روی کیفیت گواهینامه رانندگی استفاده می شود. از جمله این کشور ها می توان استرالیا، برزیل، کانادا، فرانسه، سنگاپور، تایوان، انگلیس و امریکا را نام برد. با به کار بردن این سیستم می توان امتیاز رانندگی را از راننده یی که تخلفات زیاد یا پرمخاطره یی دارد، گرفت.
در همین شرایط خلاف کردن در کشور ما یک تفنن و گاه در بین برخی اقشار مایه افتخار و غرور می شود. نمونه های بسیار رفتارهای ترافیکی نمایشی و حتی وجود فرهنگ اصطلاحات خاصی در بین رانندگان مانند ساندویچ شدن، آینه زدن، تقه زدن، دستی کشیدن حین رانندگی، تیک آف و... نشانگر کارایی ناقص جریمه ها است. در این رابطه می توان کشور آلمان را مثال زد که برای اعمال بهتر قوانین رانندگی تست روانشناسی وجود دارد و متخلفانی که تا ۱۵ بار مرتکب خلاف و قانون شکنی شوند، تحت بررسی این تست قرار می گیرند و برای همیشه از رانندگی محروم می شوند.
البته در هیچ جای دنیا به ازای معابر و چهارراه ها پلیس وجود ندارد و حتی بر فرض وجود پلیس، رفتارهای اینچنینی با جریمه یک بار و دو بار پلیس حل نمی شود بلکه حضور متعدد دوربین ها و از همه مهم تر ثبت واقعی رفتارهای خلاف قانون و مطلع شدن مداوم رانندگان، نوعی آگاهی را در افراد به وجود می آورد که حتی در دورترین نقطه و در خلوت ترین ساعات چشم های مصنوعی مشغول ضبط عملکرد آنها است؛ چشم هایی که دیگر بهانه خطای دید و یا خصومت شخصی هم در آن هیچ جایگاهی نخواهد داشت.
پس از شکل گیری آگاهی و اطمینان واقعی به حضور ناظر در تمام مکان ها، رفتار ترافیکی شکل می گیرد. بارها شنیده شده که رانندگان کشورهای غربی بافرهنگ تلقی شده و رانندگان ایرانی بی فرهنگ، این دقیقاً اشکال این طرز تفکر است، مسلماً در کشور ما هم اگر سیستم های نظارتی به واقع و منظم عملکرد صحیحی داشته باشند، نقش پلیس و همچنین منزلت پلیس و قدرت مدیریتی وی افزایش پیدا کند، رانندگان ما هم بافرهنگ تلقی می شوند، نمود عینی این تفکر در نحوه رانندگی ایرانیان مقیم خارج و در عین حال رفتار ترافیکی خارجیان در داخل کشور است و... به طوری که ایرانی با فرهنگ پایین رانندگی، در آن کشورها مطیع قانون بوده و اروپایی با فرهنگ ترافیک بالا در ایران همانند دیگر شهروندان لایی می کشد، سبقت می گیرد و در مقابل پلیس از چراغ قرمز عبور می کند،
حتی اگر خودمان را جای پلیس های کشور بگذاریم، حتماً رفتاری فاقد کارایی مدیریتی لازم را خواهیم داشت، عده بسیاری که تنها به دلیل سپری کردن دوره خدمت سربازی در این پست قرار می گیرند؛ روشی که در هیچ جای دنیا به کار گرفته نمی شود، زیرا چنین فردی با علاقه به کار خود نمی پردازد و یا فردی که تمام طول روز در معرض انواع آلودگی های تنفسی و صوتی است، در گرما و سرما مجبور به ایستادن است و همواره در معرض خطرات متعدد جانی قرار می گیرد و در صورت اعمال قانون با مردمی مواجه می شود که تمام ارزش های دینی را به زبان می آورند و گوش پلیس را با قربانت شوم پر می کنند تا این برگه جریمه را نگیرند و در همان لحظه اگر پلیس کوتاه نیاید، تمام وجود پلیس را سرشار از عقده می بینند و با خشم و غضب برگه جریمه را قبول می کنند، در چنین شرایطی وجود سیستم های هوشمند کارا، تمام این مشکلات را حل می کند به طوری که هیچ بهانه یی نمی تواند باعث اعمال قانون شود.
گشت نامحسوس پلیس نمونه بسیار خوبی است که رفته رفته منجر به شکل گیری ترس درونی از جریمه شدن منجر به آگاهی شخصی از حضور پلیس می شود و این آگاهی، طی سالیان متمادی به عادت رفتاری تبدیل می شود که فرد ناخواسته آن را انجام می دهد و نسل های بعد حتی اگر آموزش های لازم را تحت عناوین مختلف همیار پلیس و... نبینند از پدر و مادر خود می آموزند که رانندگی درست چه رفتاری است و بعد ها می آموزند که عبور نکردن از چراغ قرمز قبل از هر چیز یک قاعده و قانون است که تخطی از آن ضررهای فراوان جانی و اقتصادی را در پی دارد و مانند کودکان امروز با مفاهیم رعایت حقوق دیگران، احترام به حقوق دیگران و... در شرایطی متناقض با تمام ارزش هایی که به او دیکته شده است مواجه نمی شود کودکی که عملاً می بیند، رعایت قانون و طبق هنجار های ترافیکی عمل کردن، خود عین بی نظمی است، کودکی که عملاً یاد نمی گیرد به عنوان عابر پیاده نباید در موقعی که چراغ سبز است حرکت کند، چون باعث ترمز بیجای خودروها و اختلال در حرکت می شود، در بزرگسالی و حین رانندگی هم برای عابر پیاده ارزشی قائل نمی شود و هرجا که توانست از چراغ می گذرد و این قاعده کاملاً بر عکس کشورهای دیگر دنیا را یاد می گیرد که در ایران اگر چراغ قرمز بود با تمام وجود گاز دهد و چهارراه را بگذراند و اگر چراغ سبز بود با احتیاط و سرعت کم عبور کند،
البته لزوم یادآوری منظم قوانین به کودکان همواره وجود دارد اما این حرکت همسو با پروسه عملی شدن اجرای قدرتمندانه قوانین می تواند به هدف خود نزدیک شود. همان طور که تعلیم شیوه رانندگی صحیح در کشورهای دیگر برای کودکان همسو با واقعیت های عینی رفتارهای ترافیکی در جامعه است. آموزشی که در مورد کودکان ایران و نسل جدید رانندگان در کشور ما بهتر است صورت بگیرد، درونی شدن مفهوم خطر است به طوری که فرد می داند یک اشتباه در رانندگی به معنای واقعی خطر مرگ را برای خود و دیگران به همراه خواهد داشت، آگاهی درونی از خطر در مورد رانندگی بین مردم ما شکل نگرفته است زیرا همواره به تحسین رانندگان تیز و با دست فرمان حرفه یی و رانندگی پرشتاب پرداخته ایم و در برابر کسی که آهسته رانندگی می کند و قانون را رعایت می کند ترسو و کند نامیده می شود. تفهیم احساس خطر مثلاً در مورد برخی بیماری ها به خوبی شکل گرفته است، مردم نشانه ها، آثار و عواقب آن را به خوبی می دانند، در نتیجه بسیار محتاط در برابر آن عمل می کنند در مورد رانندگی در جاده ها و معابر هم به همین شکل از کودکی باید تفهیم خطر در مورد سوانح جاده یی به صورت متداوم و آموزش وار صورت بگیرد. در سال های اخیر صدا و سیما نقش موثری در این مقوله داشته است که بیشتر از همه شهرت کاراکترهای کارتونی در بین کودکان است و استفاده طنزآمیز از این کاراکترها در گفتمان های آنهاست. اما در مورد درک واقعی خطر نتایج کمتری را دربر داشته است.
در نهایت می توان اینطور نتیجه گرفت که در کشور ما هنگامی که سواره رو، کارکرد پیاده رو دارد، پیاده رو کارکرد پارکینگ، موتور کارکرد تاکسی پیدا می کند، با سرنشین سه نفر و گاه بیشتر و... و پلیس فاقد ابزار لازم، رانندگی مفهومی تفریحی، تفننی و نمایشی به جای وسیله جابه جایی پیدا می کند و همچنین وجود ناقص عناصر مختلف اجرایی یا گاه به کارگیری سیستم های هوشمند مدرن اما نتیجه اندک آنها و عوامل متعدد دیگر همه و همه در ترکیب با هم نظام متشنجی را پدید می آورد که شاید کمترین خسارت آن، خسارت های مالی و اقتصادی است و بیشترین خسارت آن، بیماری های روحی و روانی است. امید است مسوولان مربوطه جایگاه صریح قانون و ضرورت اعمال دقیق آن را در بین مردم کشورمان طوری جابیندازند که مفهوم فرهنگ ترافیک با ضرورت اعمال قانون و وظیفه عمل به قانون مانند تمامی کشورهای دنیا اشتباه گرفته نشود و نظم ترافیکی شکل گرفته جدا از بار ارزشی که تنها در صورت عادت شدن و درونی شدن پیدا می کند، تبدیل به رفتار طبیعی و قاعده کلی عبور و مرور شود و در آخر، رعایت قانون توسط تک تک افراد با آگاهی از حضور پلیس و اصل رعایت قانون یا حتی بدون حضور پلیس و دستگاه های ناظر طی سالیان متمادی به وقع بپیوندد.
بهار آزادی
منبع : روزنامه اعتماد