چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


آتش بازی با آتش بس


آتش بازی با آتش بس
● بازیگران در فیلم آتش بس
▪ محمدرضا گلزار
ستاره اقبال این ستاره پراقبال این روزهای سینما وقتی تابیدن گرفت كه با ایرج قادری روبه رو شد. نوازنده گیتار خوش چهره گروه مشهور آریان، یك روز در یكی از شهرهای شمال به طور اتفاقی ایرج قادری را دید و جلو رفت تا با ستاره قدیمی خوش و بش كند و در ضمن به كنسرت جدید گروه آریان دعوتش كند. قادری با تجربه سال ها فیلم سازی خیلی زود فهمید كه چهره این جوان گیتاریست به درد سینما می خورد و در مقابل دعوت شدن به كنسرت، گلزار را به بازی در فیلم دعوت كرد. سام و نرگس (ایرج قادری، ۱۳۷۹) اولین فیلم گلزار بود و پس از آن تهیه كننده ها و كارگردان های بعدی هم به سرعت از راه رسیدند تا ستاره تضمین شده آینده را زودتر از دیگران در فیلم هایشان استفاده كنند. به این ترتیب گلزار بدون این كه حتی یك پلان از او جایی نمایش داده شده باشد، سه فیلم دیگر بازی كرد: زمانه (حمیدرضا صلاحمند، ۱۳۸۰)، بالای شهر پایین شهر (اكبر خامین، ۱۳۸۰) و شام آخر (فریدون جیرانی، ۱۳۸۰). در این بین، شام آخر اولین فیلمی بود كه از گلزار نمایش داده شد كه موضوعی زنانه داشت و شخصیت های اصلی اش زن بودند، پس فرصت مناسبی برای جلوه كردن ستاره روی پرده فراهم نبود. با این وصف، تبلیغات رسانه ای و حواشی و شایعه های زندگی گلزار كار خودش را كرد و محبوبیت او - حتی با وجود فیلم های ضعیف و بازی های ضعیف - هر روز بیشتر و بیشتر شد. گلزار هر روز و به هر بهانه ای سوژه اول نشریه های عامه پسند بود؛ زمانی به خاطر درگیری ها و سرانجام جدایی اش از گروه آریان و زمانی به خاطر شایعات نامزدی اش با هدیه تهرانی. (حرف هایی كه تهرانی چند سال بعد همه شان را تكذیب كرد.) زمانه درست در میان این حرف و حدیث ها با حضور هدیه تهرانی در یك نقش كوتاه در كنار گلزار بازار این شایعه ها و خبرسازی ها را داغ تر كرد و جا پای ستاره در سینمای ایران محكم شد، حتی با وجودی كه زمانه - در كمال تعجب - شكست تجاری سختی خورد و از این نظر تنها فیلم ناموفق كارنامه گلزار تا امروز است. بوتیك (حمید نعمت الله، ۱۳۸۱) اولین فیلمی بود كه توجه منتقدان و تماشاگران خاص سینما را هم به گلزار جلب كرد. با این فیلم بود كه می شد تفاوت كار كارگردان های مختلف را در نتیجه نهایی كار بازیگر دید. تفاوت كیفیت كار گلزار در بوتیك در مقایسه با زهر عسل و سیزده گربه روی شیروانی و كما و چشمان سیاه (كه همه در فاصله ای كمتر از دو سال ساخته و اكران شد) باعث شد تا او امیدواری هایی به عنوان ستاره ای مستعد ایجاد كند. به این ترتیب كیومرث پوراحمد هم سراغ گلزار رفت تا در بازسازی سلطان قلب ها جایگزین ستاره محبوب سال های دور - محمدعلی فردین - شود. گل یخ نشان داد كه گلزار در قامت فردین نه توجهی جلب می كند و نه گیشه ای را تسخیر. ستاره این روزها در قد و قواره و رفتار همین نسل معنی می دهد و موفقیت آتش بس مهر تاییدی بر همین حرف است. (هر چند پوراحمد در گفت وگویی افسوس بخورد كه كاش گلزار در گل یخ هم مثل آتش بس خوب بود!) تهمینه میلانی با هوشمندی دو ستاره اول فیلمش را شبیه طرفداران امروزی شان كرد تا اشتیاق آنها برای تماشای ستاره ها آمار فروش فیلم را تضمین كند. در عین حال، آتش بس با اختلاف بهترین حضور گلزار روی پرده سینماها هم هست؛ جایی كه به كمك متنی مناسب با شوخی ها و موقعیت های جذاب و كارگردانی كه این شوخی ها و لحظه ها را خوب اجرا كرده، گلزار بیشتر از همیشه به چشم می آید. هم به چشم طرفداران پرشمارش و هم تماشاگران خاص و منتقدانی كه با وجود فیلم ها و بازی های قبلی، اصلاً محمدرضا گلزار را جدی نمی گرفتند و حق هم داشتند. حالا می شود تا حدود زیادی مطمئن بود كه اگر متن خوبی در كار باشد و كارگردان پشت دوربین بتواند ضرباهنگ فیلم را درست حفظ كند، می شود روی گلزار هم حساب كرد. آتش بس مقطع مهمی در كارنامه بازیگری ستاره اول این روزهای سینمای ایران است.
▪ مهناز افشار
حضورش در سینما را مدیون شباهتش به ستاره بزرگ دیگری بود، اما وقتی از این شباهت استفاده لازم را برد، سعی كرد خودش را از زیر سایه این تشابه صورت بیرون بكشد. ابتدای بازیگری با حضور همیشگی در حرف ها و گفت وگوها و نقل قول های آشنای نشریه های زرد، شهرتی برای خودش دست و پا كرد و امروز با انتخاب نقش های فرعی در فیلم های خاص و متفاوت دنبال كسب اعتبار و تغییر طبقه سینمایی است. شیرهای جوان (محسن محسنی نسب، ۱۳۷۸) و دوستان (علی شاه حاتمی، ۱۳۷۸) و شور عشق (نادر مقدس، ۱۳۷۸) برای شروع كار ستاره جوان سینما مناسب بود؛ سه فیلم با هدف گیری دقیق و مطلق گیشه كه برحسب اتفاق هر سه تای شان را فیلم سازان دفاع مقدس كارگردانی كرده بودند. ادامه مسیر بازیگری افشار پر از انتخاب های غلط و ناكامی های البته غیرقابل پیش بینی است؛ عدم نمایش خاكستری (مهرداد میر فلاح، ۱۳۸۰) در زمان تولید و شكست تجاری نگین(اصغر هاشمی، ۱۳۸۰) و دختری در قفس (قدرت الله صلح میرزایی، ۱۳۸۱) می توانست پایان تلخ عمر كوتاه ستاره اقبال افشار باشد، اما همزمان فروش خوب زهر عسل (ابراهیم شیبانی، ۱۳۸۲) و استقبال حیرت انگیز از پدیده كما (آرش معیریان، ۱۳۸۲) باعث شد تا افشار نفس راحتی بكشد. افشار در هر دو این فیلم ها كنار محمدرضا گلزار بود كه قبلاً در سیزده گربه روی شیروانی (علی عبدالعلی زاده، ۱۳۸۱) هم همبازی اش بود. سال گذشته و با استقبال از آكواریوم (ایرج قادری)، مهناز افشار در موقعیت ستاره ای موفق با گیشه ای معقول تثبیت شد و با استفاده از همین فرصت بود كه مجال حضور در نقش كوتاه متفاوتی را در سالاد فصل (فریدون جیرانی، ۱۳۸۳) پیدا كرد و تایید بخشی از تماشاگران خاص سینما را هم گرفت و با تجربه ای كه به دست آورد، سال ۱۳۸۴ را شروع كرد كه مهم ترین و تعیین كننده ترین سال حضورش در سینمای ایران است.دو اجرای متفاوت افشار در دو نقش فرعی در دو فیلم خاص و غیربدنه ای می تواند اعتباری برایش دست و پا كند كه او در كنار موفقیت گیشه فیلم ها به آن احتیاج دارد؛ چه كسی امیر را كشت؟ (مهدی كرم پور) و كارگران مشغول كارند (مانی حقیقی). در كنار این دو تجربه، افشار بار دیگر در كنار محمدرضا گلزار و این بار جلوی دوربین تهمینه میلانی رفت كه در خلق شخصیت های زن تاثیرگذار در فیلم ها شهرت خوبی دارد. آتش بس برای افشار هم وضعیتی مشابه گلزار ایجاد كرد و آتش بس هم تا امروز قابل قبول ترین حضور او روی پرده سینماها است. كارنامه افشار نشان می دهد كه بخش عمده ای از موفقیت فعلی را باید به حساب میلانی واریز كرد، اما افشار هم در تلاش است تا ثابت كند فقط به دلیل شباهت با یك ستاره دیگر در سینما حضور ندارد. انتخاب های بعدی این موضوع را به سرانجام مشخصی خواهد رساند.
▪ نیلوفر خوش خلق
موقعیت این بازیگر در سینمای ایران كمی عجیب و غیرقابل تحلیل است. همسر امین حیایی به یمن محبوبیت و اقبال او توانست وارد كار بازیگری شود و طبعاً تجربه های اولش هم به حضور در نقش های فرعی در كنار حیایی محدود می شد: مونس (حمید رخشانی، ۱۳۸۰)، مانی و ندا (پرویز صبری، ۱۳۸۰) و بوی بهشت (حمیدرضا محسنی۱۳۸۰،). حضور در نقش های فرعی سه تا از ضعیف ترین فیلم های سینمای ایران در عرض یك سال برای نابود شدن هر بازیگری كافی به نظر می رسد. نیلوفر خوش خلق - در كمال تعجب - نه تنها كنار نرفت و فراموش نشد، بلكه موقعیت سینمایی اش به شكل عجیبی تغییر كرد و به بازیگر فیلم های متفاوت تبدیل شد. (شاید چون خرابی كه از حد بگذرد، رو به آبادی نهد!) خوش خلق هنوز هم بازیگر نقش های فرعی است، اما فیلم ها تغییر محسوسی كرده: به آهستگی (مازیار میری)، گریز (نیكی كریمی) و آرامش در میان مردگان (مهرداد فرید) سه فیلم متفاوت اوست كه هنوز به نمایش عمومی نرسیده است. این روزها با آتش بس یك نقش كوتاه دیگر را روی پرده سینماها تجربه می كند تا با فروش خوب فیلم چهره اش كمی در یادها باقی بماند و راه حضورش در سینمای ایران هموارتر شود.
▪ كیكاوس یاكیده
میل و گرایش همیشگی دوبلورها به بازیگری سینما این بار سراغ یاكیده آمده و او را از پشت میكروفن به روی پرده سینماها كشانده. یاكیده تاكنون بازیگری را در دو فیلم تهمینه میلانی و در دو نقش كاملاً متفاوت تجربه كرده: در زن زیادی پلیسی وظیفه شناس، جنتلمن و حامی زنان بود و در آتش بس مردی لاابالی، بی ادب و ضدزن است. اگر قرار باشد بازیگری كیكاوس یاكیده در حد و اندازه های همین دو فیلم باقی بماند، باید نام او را هم به سیاهه بلند دوبلورهایی اضافه كنیم كه در بازیگری ناكام ماندند و جز دو سه تجربه ناموفق چیزی روی پرده از آنها دیده نشد تا دوباره پشت میكروفن برگشتند و كار صداپیشگی را ادامه دادند، و اغلبشان هم دیگر سودای بازی در سینما سراغ شان نیامد. هوس همان یك بارش بس بوده و هست.
سحر مصیبی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید