پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مرگ برنامه ریزی


مرگ برنامه ریزی
بزرگ ترین آرزوهای ایرانیان در دو قرن گذشته را می توان در واژه پیشرفت خلاصه کرد. تمام پویش ها، جنبش ها، نهضت ها و انقلاب ها دل در گرو این مفهوم داشتند. شکست تحقیر آمیز از روس ها اگر هیچ سودی نداشت لااقل این حسن را داشت تا به ایرانیان بفهماند در چه خواب سنگینی غنوده بودند. ایرانیان تا پیش از آن چنان می اندیشیدند که در مرکز عالمند و دانسته هایشان که ترکیبی از امور ماورایی و اوهامات شرقی است می تواند آنها را همچون ادوار ماضی در راس نشاند. نشان به آن نشان که مرحوم حائری گفته است آنقدر به خود ایمان داشتند که لازم نمی دیدند تا زبان خارجه بیاموزند و آن است که در عصر صفویه، شاه عباس مجبور می شود دو برادر انگلیسی را به عنوان نمایندگان ایران به فرنگ گسیل دارد. استاد فرزانه ما می گفت در داستان اعزام دانشجو بنگرید. پنج نفر رفتند و ظاهراً دو تن بازگشتند. از آن دو، یکی حکیم بود و دیگری عکاس. از آنجا که عکاسی با روحیه متلون شاهان قجر تناسب داشت از او آثاری مانده است. اما از حکیم باشی چندان اطلاعی در دست نیست زیرا فتحعلی شاه به تعبیر صاحب حاجی بابای اصفهانی؛ عرق شاتره و گل گاوزبان را بر قرص و آمپول فرنگ که احتمال سحر و جادو بر آنها می رفت، ترجیح می داد.
از آن روزگاران تا تکاپو برای مشروطیت ایامی بر ما گذشت؛ سخت و تعبناک. در عصر ناصری میرزا تقی خان و بعدها میرزا حسین خان تلاش فراوانی برای آگاهی دربار انجام دادند. ما عادت کرده ایم تا در سلطه نگره چپ اینگونه باور کنیم که میرزا حسین خان تنها بر ای جیبش ترتیبات سفر به فرنگ را فراهم آورد اما نباید این گونه باشد. شاه پس از سفر با شاه پیش از سفر توفیراتی گرانسنگ داشت. یکی از آن رهیافت ها برنامه برای پیشرفت بود و من بر این باورم که ناصرالدین شاه از درون آرزو داشت تا ایران قدرتمند باشد. او تلاش هایی نافرجام انجام داد؛ اما در نوع خود بی نظیر بودند. لکن مهم ترین گام ها برای برنامه نویسی و اداره کشور نه با امیال ملوکانه بلکه با روشی هدفمند در مشروطه صورت پذیرفت. آمدن شوستر چه آرزوها که به بار نیاورد. او از امریکا می آمد کشوری که مردمانش انقلابی علیه بریتانیا سامان داده بودند و قانون اساسی اش از مترقی ترین دست نوشته های بشری و تاریخش فارغ از استعمار، پس از او؛ میلسپو نیز در این هیئت ظاهر شد اما مگر گذاشتند تا اصلاحات مالی و تدوین قانون در این سامان پا یابد؟
عصر مشروطه که به رضاخان پیوند یافت خیلی چیزها داشت اما قانون نداشت. همان اکسیری که در نبودش مردمان به پا خاسته بودند. اما همگان دریافته بودند که نمی توان کشور بدون «نقشه» و برنامه ساخت. در اواخر دوران رضاخانی بود که اندیشه ساخت نهاد برنامه ریزی در کشور متولد شد. ابوالحسن ابتهاج که بعدها به عنوان اولین رئیس سازمان برنامه در دوره پهلوی دوم انتخاب شد، مبدع «شورای اقتصاد» بود. شورایی که مسوول تهیه برنامه در ایران بود. اما در آن زمان هم بودند کسانی که اعتقادی به برنامه ریزی نداشتند تا اینکه تشکیل این سازمان به ریاست ابتهاج تا سال ۱۳۲۷ به طول انجامید و اولین برنامه هفت ساله تدوین یافت. سازمان برای ارتقای برنامه های خود از هیات مشاوران دانشگاه هاروارد نیز کمک گرفت. در آن سال ها مدیرانی چون فرمانفرمایان و عبدالمجید مجیدی و صفی اصفیا بر سازمان ریاست کردند. آنها در آغاز از بانک جهانی درخواست کمک کردند و با شرکت نودسون- موریسون برای تدوین اولین برنامه «توسعه اقتصادی» قرارداد بستند. سازمان از آغاز شکلی نخبه گرایانه یافت و بهترین کارشناسان و متخصصان کشور بدان پیوستند اما از همان روزها جنگ سیاستمداران با کارشناسان و عالمان ادامه داشت. سازمان در آن سال ها نیز با درخواست ها و امیال طایفه یی یا ملوکانه روبه رو بود. ابتهاج در خاطراتش می نویسد؛«در آغاز تصدی در سازمان برنامه یک روز سپهبد کمال استاندار خوزستان و چند نفر از وکلای خوزستان، نظام السلطنه مافی و مصدق السلطنه ناصری و تعدادی دیگر به دفتر آمدند و نقشه بزرگی از خوزستان را بر میزم پهن کردند و گفتند طرحی برای تصویب به مجلس آماده کرده ایم و آمده ایم تا حمایت شما را برای تایید آن بگیریم. براساس آن طرح ۷ درصد از درآمد نفت باید صرف عمران خوزستان شود چون خوزستان منبع این ثروت است، من به شدت با آنها مخالفت کردم و گفتم اگر چنین شود فردا نمایندگان آذربایجان و گیلان می آیند و می گویند در جریان مشروطه شما به ما دین دارید؛ پس فردا خراسانی ها و کرمانی ها و اصفهانی ها، کشور باید با برنامه و نقشه ساخته شود. آنها وقتی مخالفت مرا دیدند دیگر طرح خود را دنبال نکردند.» اما این بدان معنا نیست که سازمان برنامه حاکم عقلانی کشور بود. داستان معروفی از سال هایی که درآمدهای نفتی افزایش یافته بود، در خاطرات مانده است. شاه دستور داد جلسه هیات دولت در رامسر تشکیل شود. در آن جلسه شاه برای برخورد با گرانی دستور واردات را داد.
قائم مقام سازمان با این ایده مخالفت کرد و توضیح داد یکی از عوامل گرانی همین درآمد بالا و تزریق پول بدون برنامه به کشور است. شاه عصبانی شد و گفت این کشور را من ساخته ام و شما نمی توانید با دستورات من مقابله کنید. لذا واردات به بنادر کشور رسید. در حالی که در بنادر امکان تخلیه وجود نداشت و در صورت تخلیه. انبار به اندازه کافی. لذا شاه دستور خرید کامیون های جدید را داد. کامیون ها که رسیدند، معلوم شد راننده در ایران به آن اندازه نیست؛ لذا رانندگان هندی، فیلیپینی و کره یی وارد شدند. آن گاه دریافتند جاده ها کفاف این حجم ترافیک را نمی دهد. لذا اکثر واردات در بنادر و انبارها و زیر نور خورشید نابود شدند. در جایی نوشتم پس از انقلاب هم کم نبودند سیاستمدارانی که به کارشناسان برنامه توصیه می کردند چندان خود را درگیر اعداد و ارقام نکنید. با آن همه در تمام سال های پس از انقلاب قدر برنامه و نقشه و سازمانش دانسته شد و مدیرانی لایق بر آن گماشته شدند. واضح بود که امکانات با نیازمندی ها و بحران های دائمی همخوانی ندارد. مضافاً نوعی نگرش شبه ملوک الطوایفی در کشور رشد یافته بود که نیاز به یک مغز متفکر را اجباری می کرد. شاید تنها در دوران اصلاحات بود که تهیه و تدوین طرح آمایش سرزمین در دستور کار سازمان قرار گرفت.
با آن تاریخ و گذشته ناگاه به دستور محمود احمدی نژاد مردان عنکبوتی به طرفه العینی بساط سازمان را برچیدند و در اواخر هفته گذشته نام این سازمان هم از راس ساختمان برچیده شد. اینک به نظر می رسد با توجه به اینکه بیش از گذشته به مغزی متفکر برای اداره کشور و تخصیص اعتبارات نیاز داریم؛ نهایتاً این سیاستمداران بودند که بر کارشناسان غلبه یافتند و ما به عصری برگشتیم که میرزا تقی خان امیرکبیر آغاز کرده بود.
فیاض زاهد
منبع : روزنامه اعتماد