یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


اشک و عشق و من و خدا


اشک و عشق و من و خدا
نویسنده : قربانی، جواد
شماره کنگره : ۵الف۲۴۶ر/PIR۸۱۷۴
شابک : ۹۶۴-۹۳۴۲۹-۰-۷
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
تاریخ نشر : ۸۵۰۵۲۹
تعداد صفحه : ۴۸
نوبت چاپ : ۱

اين داستان با مضموني عرفاني و درباره‌ي ديدار راوي با خدا، نگاشته شده است. به تصريح راوي: خدا آرام دستش را بر سينه‌ام گذاشت و همان‌گونه كه آن را بر سينه‌ام مي‌فشرد ادامه داد: جاي اصلي دوستان تو اينجاست. خوب نگاه كن، همه‌ي دوستان خوب و بدت را مي‌بيني و شيطان را و شيطان‌ها را چندي بعد، من و خدا در جاده‌اي خاكي، پر از سنگ و كلوخ، دست در دست هم مي‌دويديم. جاده‌اي كه ما را به سمت جنگلي سبز و زيبا با آسماني آبي رهنمون مي‌كرد و جاده هيچ پاياني را به ما نشان نمي‌داد. اين شيطنت جاده بود. تنها چيزي كه خاموش و بي‌صدا فرياد مي‌كشيد. چيزي نبود جز اين كه: حركت كنيد، بدويد، و آزاد باشيد.