سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دین و غرایز طبیعی بشر


دین و غرایز طبیعی بشر
بشر محکوم است از غرائز خود پیروی کند. در وجود بشر غرائزی نهاده شده تا با پیروی از دستورات خالق خویش او را به سوی هدفی که در متن خلقت منظور است رهنمون سازد. وجود این غرائز عبث نیست و نمی توان آنها را نادیده گرفت و یا مهمل گذاشت و نباید به معارضه و مبارزه کلی آنها پرداخت ; بلکه غرائز را باید اصلاح و تعدیل و رهبری کرد. مثلا در انسان تمایل به فرزند هست . این تمایل از شاهکارهای خلقت الهی است که اگر نبود خلقت ادامه نمی یافت ; لیک خداوند این تمایل را به صورت یک امر لذیذ و شیرین در کام هر حیوانی ریخته است تا هر نسلی در خدمت نسل آینده خویش باشد و از این خدمت نیز لذت ببرد. این علاقه را تنها در نسل قبلی قرار نداده است . درانسان نسل بعد را نیز به نسل قبلی علاقه مند گردانیده است ; اما نه به آن شدت که گذشته را به آینده علاقه مند کرده است . این علاقه ها رمز پیوندهاست .
از دیگر غرائز بشری حس حقیقت جویی و دانش طلبی و کاوش است . ممکن است مردم را درزمانی موقت از تحقیق و دانش وکاوش منصرف کرد اما برای همیشه نمی توان بر ضد روح حقیقت جویی و دانش طلبی بشر قیام کرد.
نیز از جمله غرائز آدمی مال دوستی است ; البته این غریزه یک غریزه مستقیم در انسان نیست ; یعنی این چنین نیست که انسان مال را به خاطر مال دوست بدارد ومورد علاقه او باشد; اما چون به حسب طبع و غریزه نیازهای مادی زندگی خود را می خواهد رفع کند و سبب آن پول و ثروت است از این نظر آدمی پول را به عنوان کلید همه قفل ها از نظر مادیات زندگی دوست می دارد.
با یک امر طبیعی و غریزی نمی توان مبارزه کرد. اگر با نام خدا و تحت نام دین با این غرائز مبارزه شود تجرد و رهبانیت مقدس شمرده شود و ازدواج پلیدی ; اگر تحت آن نام و عنوان جهل موجب نجات معرفی گردد و علم سبب گمراهی ثروت و قدرت و تمکن مایه بدبختی شناخته شود وفقر و ضعف و دست نارسی مایه سعادت و خوشبختی چه پیامدهایی خواهد داشت
انسانی که از طرفی تحت تاثیر جاذبه دینی و تلقینات دینی است و از طرف دیگر تحت تاثیر جاذبه شدید این امور بالاخره یا این طرف را می گیرد یا آن طرف را و یا مانند بسیاری از مردم در کشاکش این دو جاذبه گرفتار می شود و روحیه مذبذب پیدا می کند ـ « لا الی هولا و لا الی هولا » ـ در واقع یک بیمار روانی با همه عوارض و آثارش می شود.
کار دین محو غرائز نیست ; تعدیل و اصلاح و رهبری و حکومت و تسلط بر آنها است ; چون غرائز را نمی توان و نباید از بین برد. بنابراین دراجتماعاتی که با نام خدا ودین ومذهب برای نابودی غرائز قیام می کنند و خداپرستی را با زندگی متضاد معرفی می کنند خود این معانی و مفاهیم عالی شکست خورده و مکتب های ضد خدایی و ضد دینی رواج می گیرد.
(علل گرایش به مادیگری متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ص ۲۱۵ )
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید