شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی


زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی
کتاب «المرأه و الدین و الاخلاق» که یکی دیگر از سلسله کتاب‏های «حوارات لقرن جدید»، به کوشش دارالفکر سوریه و دارالفکر المعاصر لبنان است یکی از مهمترین مسائل جهان اسلام و عرب را بررسی کرده و این بار، مسئله زن از دیدگاه خانم دکتر نوال سعداوی نویسنده مصری و خانم دکتر هبه‏رؤوف عزت دیگر نویسنده مصری بررسی شده است، یعنی دو دیدگاه متفاوت: یکی با نگرشی فمینیستی و دیگری اسلامی.
در حاشیه ماندن زن، برای نوال سعداوی، همیشه پرسش برانگیز بوده است. وی، فقدان دموکراسی و آزادی را در مصر، عامل عقب ماندگی و ناآگاهی هموطنانش می‏داند. نویسنده در آغاز این کتاب و پیش از این در کتاب‏های دیگرش، به بازخوانی دوباره تاریخ می‏پردازد و در این گذار، از داستان آدم و حوا در تورات، نظام‏های مادرسالارانه کهن، تغییر این نظام‏ها به ساختارهایی مردسالار، و افسانه‏های کهن، سخن به میان می‏آورد تا نشان دهد که بازخوانی دوباره تاریخ، پرده از این تحولات برمی‏دارد و این همه، ریشه در علل اقتصادی و سیاسی دارد. به نظر وی بنا به تصویری که امروزه از آغاز خلقت بشر داریم، مفاهیم «جسم»، «شیطان» و «زن» یکسان می‏نمایند و «روح»، «مقدس» و «مرد» مترادف. فلسفه انسان‏مدار کهن نیز جای خود را به فلسفه جدایی‏طلب ارسطو بخشیده است. ارسطو، موجودات را به دو گروه حقوقی (مردان) و اشیا(بردگان، زنان و چارپایان) تقسیم می‏کند.
نویسنده بر آن است که گاهی به نام اخلاق و دین، زنان را در حجاب‏های روانی محبوس می‏دارند که امروزه این کار به دست خانواده، مدارس و احزاب سیاسی اعمال می‏شود و بیشتر مردان و زنان، به فرودستی زنان و فرادستی مردان ایمان دارند و برخی به نادرست، دین را دستاویزی برای برتری مرد بر زن قرار داده‏اند؛ در حالی‏که پیامبر اکرم(ص) تقوا را ملاک برتری خوانده است: لافضل لعربی علی عجمی، الا بالتقوی. سواستفاده دیگر، در احادیث نبوی نمودار شده است. گروهی از آن حضرت نقل کرده‏اند که «النساء ناقصات عقل و دین» که با وجود ضعیف بودن آن، وجدان عمومی هنوز هم، چنین پنداری دارد؛ و حال آنکه آزادی انسان ـ زن و مرد ـ گوهر دین و قانون صحیح است. آزادی، حقی از حقوق انسان است و آیات فراوانی بر این مسئله دلالت دارند: خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها. (زمر، آیه ۶) همچنین است احادیث نبوی «النساء شقائق الرجال»، «والناس سواسیه کأسنان المشط» و... .
سعداوی، عدالت اجتماعی را با اخلاق و عدم دوگانگی مقیاس‏ها در پیوند می‏بیند. نویسنده، میزان را عملکرد زن و مرد می‏داند. از این رو اخلاق باید با عملکرد هر دو طیف به طور یکسان برخورد کند. وی بنابر مصلحت شرعی اهل سنت، خواهان ایجاد تغییراتی در مفاهیمی چون «ولایت» است. نویسنده شعار جدایی دین از سیاست را در غرب، نمی‏پذیرد؛ زیرا مسیحیت همواره به کمک سیاست‏های نادرست غرب شناخته است. پاپ و واتیکان از یک سو با سکوت خود، به اعمال خشونت علیه مردم عراق (۱۹۹۱م) رضایت می‏دهند و از سوی دیگر خطاب به کنفرانس قاهره که خواهان مشروع شمردن سقط جنین است، عمل آنان را منافی با انسانیت و باعث فروپاشی کانون مقدس خانواده می‏داند.
آیا مردم بی دفاع عراق و فلسطین به اندازه جنین درون رحم، نیازمند عنایت جهانی نیست؟!
سعداوی با طرح مسئله زن عرب ـ آن‏هم از دیدگاه جنسی که کمتر کسی به آن پرداخته بود ـ با استقبال فراوانی روبرو شد. وی با ارتباط دادن این مسئله به دیگر جنبه‏های زندگی اجتماعی، گستره پهناوری را در چارچوب‏های نظری خود گنجاند. مباحثی از قبیل «جسم زن»، «مفهوم پرده بکارت»، «سرشت انسانی» و آمار حوادثی که روزانه جوامع عربی ـ به‏ویژه مصر ـ را تکان می‏دهند، در کتاب‏های او فراوانند. به نظر وی، آزادی زن از آزادی وطن جدا نیست؛ زیرا نیمی از جمعیت هر کشوری را زنان تشکیل می‏دهند. وی حاکمان کشورهای عربی را، مستبدانی می‏شمارد که برای پیشبرد کار خود، دست به نفاق می‏زنند؛ از مارکسیسم به نظام سرمایه‏داری روی بر می‏گردانند، آنگاه رو به سوی جهانی‏شدن می‏کنند و تفاوتی میان روسیه، چین، امریکا و اسرائیل قائل نیستند؛ زیرا ریاست را ابزاری برای مصالح خود می‏دانند و زن نیز یکی از همین ابزارهاست. چنین نظام‏هایی بر پنج پایه استوارند:
۱) انسان، سرشتی شرور و بدخو دارد و مالکیت، کینه، و رقابت از ویژگی‏های نخستین انسانها است؛
۲) این طبیعت بشری ثابت و تغییرناپذیر است؛
۳) این طبیعت در مردان و زنان متفاوت است: مردان به قدرت و برتری و عقلانیت گرایش دارند و زنان به ناتوانی، کاستی در عقل و دین و اخلاق؛
۴) بر مردان است تا زنان را به زیر چتر حمایت خود در آورند و از گرایش آنان به سوی گناه و تباهی بکاهند؛
۵) ماندگاری از آنِ نیرومندتران است، آن‏هم در تمام عرصه‏های سیاسی، اجتماعی، لشکری و... .
نویسنده، سپس از «ختنه دختران» یاد می‏کند که با نام دین انجام می‏گیرد؛ عملی که به کناره‏گیری زنان از زندگی روزمره منجر می‏شود و از محمد بن زکریای رازی نام می‏برد که بیش از هزار سال پیش با هر عملی که به انسان آسیب رساند، مخالفت می‏نمود؛ پزشکی که خداوند را رمز عدالت و سلامتی می‏نامید. سعداوی می‏نویسد: با وجود کتاب‏های فراوانی که درباره زن نگاشته شده است، اما همچنان، رهایی زنان در کشورهای عربی تحقق نیافته؛ زیرا علاوه بر سانسور که با نام دین و سیاست انجام می‏پذیرد، فکر و دیدگاه سرمایه‏داری در این کتاب‏ها موج می‏زند و اینکه زنان را باید دوباره به خانه و خانه‏داری باز گرداند. این اندیشه بر چهار پایه استوار است:
▪ سرمایه‏داری (نظام پدرسالاری) تنها راه آینده بشری است و بازار آزاد جهانی و تجارت آزاد تنها از این راه است که به سامان می‏رسد؛
▪ نقش اساسی زنان در مادر بودن و تربیت فرزندان خلاصه می‏شود و نقش‏های دیگر، ثانوی به شمار می‏آیند؛
▪ چالش‏های حکومتی و محلی به خاطر اختلاف‏های فرهنگی، دینی و نژادی است، نه بهره‏کشی اقتصادی و سیاسی؛
▪ فرهنگ از اقتصاد جداست و «صورت» از «جوهر» گسسته. جوهری در کار نیست و پایه و اساس «صورت» است.
سعداوی، گفتمان اصلاح دینی عبده و اسدآبادی را پررونق‏تر از همسانان امروزی قلمداد می‏کند و از همه کسانی که مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی و حقوق انسان را از آن مردان می‏دانند و از هسته مرکزی جامعه، یعنی خانواده غفلت می‏کنند، انتقاد می‏کند؛ زیرا این معادله به دیکتاتوری مرد و سلب حقوق انسانی زن می‏انجامد. وی از زنده به گور کردن اندیشه و نوشته‏های زنان عرب سخن به میان می‏آورد. به گمان وی، عوامل فراوانی می‏توانند این پدیده را تفسیر کنند:
۱) مسئله زن از قضایای اجتماعی و سیاسی مهم بوده و چونان گذشته تابو و پرمخاطره نیست. مردانی که همواره فرصت طلب بوده‏اند اکنون نیز می‏توانند خود نمایی کنند؛
۲) به آسانی می‏توان زن را از همه عرصه‏ها بیرون راند و از آنجا که مردان همچنان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیرومندترند می‏توانند بر این امر فائق آیند؛
۳) به آسانی می‏توان مردان را حتی در عرصه‏های تخصصی زنان، برتر از زن قلمداد نمود. از این رو مردان خواهان رهبر نامیدن افرادی چون قاسم امینی و رفاعه طهطاوی هستند، تا این نهضت از حیطه مردان خارج نشود و چونان ارث به مردی دیگر سپرده شود؛
۴) رقابت با زنان برای برخی مردان آسان‏تر از رقابت با مردان دیگر است؛ به‏ویژه در مسایل سیاسی؛
۵) بسنده کردن به کوشش‏های قاسم امین و طهطاوی نه تنها به فراموشی سپردن عملکردهای زنان، بلکه جلوگیری از نهضت زنان و اندیشه‏های پیشرفته در این باره است؛
۶) گروهی از مردان برآنند که به جای زنان سخن بگویند؛
۷) این مردان خواهان از دست دادن جایگاه خود در جامعه نمی‏باشند؛ زیرا اگر زنان زمام امور کار خویش را به دست گیرند، جایگاه آنان به خطر می‏افتد و همگان خواهند توانست از حقوق خود دفاع نمایند.
سعداوی در پایان یادآور می‏شود که سیاست در همه کشورها نقشی اساسی در تفسیر ادیان، و یا قوانین و شریعت‏های دینی و اخلاقی دارد که نمی‏توان این دو را از هم گسست. کشورهای عربی از ساختار حکومتی کشورهای دیگر پیروی می‏کنند که در آنها نظام پدرسالاری و سرمایه‏داری که براساس تفرقه میان مردم در طبقه اجتماعی، جنسیت، رنگ، عقیده و نژاد استوار است. گروه اندکی که اسلحه و تجارت و سرمایه را به دست گرفته‏اند، در این نظام‏ها به حکومت و زمامداری می‏رسند. ما امروز دوره جدیدی از استعمار را تجربه می‏کنیم که زن را یکی از ابزارهای انباشت سرمایه می‏داند. آزادی زنان در کشورهای عربی با اجرای برنامه‏های کلانی در عرصه‏های توسعه، تنظیم خانواده، بانک، بودجه مملکت و... همراه شده است که بر نیاز نیازمندان افزوده و ثروتمندان را توانمندتر کرده است و بیشتر قربانیان این فقر، زنان‏اند. استفاده ابزاری از دین همچنان ادامه دارد و با افزایش سرمایه‏های دولت بر سوء استفاده از دین افزوده می‏شود. بیشتر نظام‏های سیاسی و اقتصادی کشورهای عربی از پیروان دولت و حکومت به‏شمار می‏آیند. برنامه‏های جهانی شدن نیز برای خدمات رسانی به شرکت‏های چند ملیتی یا هیئت حاکمه و قوانین آنها می‏باشند. مبارزه مردمی با این نیروها ـ که زنان و جوانان و کودکان و تهیدستان را گرد هم آورده است ـ جنبشی اساسی است که می‏تواند با برده داری نوین در جهان عرب بستیزد. با وجود موانع فراوان، نیروهای مردمی دوشادوش هم به راه افتاده و گویا نیروهای مقابله‏گر در حال که عقب‏نشینی‏اند؛ تا جایی که پاپ در ۱۲ مارس ۲۰۰۰ م از گناهانی که کلیسای کاتولیک، طی سالیان گذشته علیه زنان کرده، طلب آمرزش و مغفرت کرد.
سعداوی که در سال ۱۹۵۵ م لیسانس خود را در رشته پزشکی و جراحی از دانشگاه قاهره گرفت و کارشناس ارشد پزشکی از دانشگاه کلمبیا ـ نیویورک (۱۹۶۵ م) است، همواره آخرین یافته‏های پزشکی را به خدمت می‏گمارد تا در راه آرمان خود به‏کار گیرد، وی علاوه بر زبان عربی، با دو زبان فرانسه و انگلیسی آشناست و کتاب‏های فراوانی نوشته است که کتاب «المرأه و الدین و الاخلاق» چکیده آنها به شمار می‏آید؛ کتاب‏هایی چون: المرأه الجنس، المرأه والمراع النفسی، مذکرات طبیبه، سقوط الامام، الرجل و الجنس، الوجه العاری للمرأه العربیه (که در سال ۱۳۵۹ شمسی توسط مجید فروتن و رحیم مرادی با عنوان «چهره عریان زن عرب» ترجمه شده است). همچنین رمان‏های فراوانی از او به چاپ رسیده است که موضوع زن بیش از همه در آنها نمایان است. از این رو، دکتر هبه رؤوف عزت که دارای لیسانس علوم سیاسی دانشگاه قاهره (۱۹۸۷ م) و کارشناسی ارشد در همین رشته (۱۹۹۲ م) است، وقتی با اندیشه سعداوی در این کتاب آشنا می‏شود، شگفت زده شده، این نوشتار را بریده‏هایی از نوشته‏های پیشین سعداوی می‏نامد؛ یعنی تغییری در روند فکری سعداوی نمی‏یابد. وی سعداوی را اسطوره‏سازی نامیده که پیرامون دین، زن، اخلاق و... به افسانه سازی پرداخته است. نویسنده، سعداوی را به دشمنی آشکار با دین متهم می‏سازد. دشمنی سعداوی به نظر رؤوف عزت، بر چندین پایه استوار است:
▪ دین از ساخته‏های بشری است و دستاورد تاریخ. عزت، این دیدگاه را رهاورد جوامع غربی می‏داند.
▪ سعداوی خواهان جدایی دین از زندگی است. به نظر وی دین امری درونی / انسانی است که در دل هر فرد به وجود می‏آید. از این رو نیازی به وحی نخواهد بود.
▪ دین به گمان سعداوی باید از خواسته‏ها پیروی کند نه اینکه تابع نوسازی و اجتهاد و توازن میان مطلق (وحی) و نسبی (واقع) باشد، و گرنه ابزاری برای ستمکاران خواهد شد. گویا به نظر سعداوی هیچ ارزش ثابتی وجود ندارد و بلکه این جوامع کوچک و بزرگ‏اند که دین را می‏سازند.
▪ دین همواره در خدمت سیاست بوده و هم‏پیمان سرمایه‏داری است و این اقتصاد است که مسیر و آینده تاریخ را به دست دارد، نه دین و نه حتی فرهنگ.
▪ دین داران همواره در برابر سلطه‏های سیاسی و اقتصادی، قافیه را باخته‏اند و باید به‏خاطر انجام این گناهان طلب مغفرت کنند.
▪ همه ادیان تا به امروزه علیه زنان دست به دست هم داده‏اند و برای رهایی زن، باید دین را از زندگی کنار گذاشت.
هبه رؤوف عزت، در ادامه می‏آورد. سعداوی هیچ دلیل قانع‏کننده‏ای برای فرضیه‏های خود ارائه نمی‏دهد. وی حتی از حقیقت و مجاز زبان نیز ناآگاه است؛ آنجا که خدا را مذکر قلمداد کرده است. همچنین سعداوی نه از قرآن و سنت شناخت درستی دارد و نه از فقه و علوم شرعی. از این رو به اسطوره‏های کهن مصری روی می‏آورد و به قرآن و احادیث اشاره‏ای گذرا می‏کند.
وی می‏افزاید: سعداوی از یک سو به جایگاه تاریخی و عملکرد زنان اشاره می‏کند و از سوی دیگر به غفلت مردان در ثبت حیات سیاسی ـ اجتماعی زنان. اگر چنین باشد چگونه توانسته است از دل کتاب‏های تاریخی این همه اطلاعات کسب و از زنان گذشته یاد کند.
از سوی دیگر به نظر رؤوف عزت، عقل و اندیشه مسلمانان بسته نیست، بلکه همواره در داد و ستد با عقلانیت پیرامون خود است اما اندیشه غربی که در راه سکولار کردن گام بر می‏دارد، با عقل اسلامی متفاوت است.
چارلز تایلور می‏پرسد: در مسیر مدرنیزم چه اتفاقی رخ داده است؟ و چگونه غربیان از عقلانیتی دین‏مدار به عقلانیتی مادی و پس از آن به مخالف دین رسیده‏اند؟ عقلانیت مادی خواهان تفسیر پدیده‏ها در درون همین عقلانیت است و از این رو در آغاز نام Humanist به خود گرفت. به نظر تایلور نگاه انسان‏مدارانه از زمانی آغاز شد که سنت اگوستین از حلول نور الاهی به معنای مادی در درون انسان سخن گفت. اما از آنجا که انسان، موجودی چند بعُدی است، حتی در جوامع غربی نیز جنبش‏هایی علیه این دیدگاه‏ها رخ می‏دهد. از جمله می‏توان به اندیشمند برجسته‏ای چون زیگموند باومان اشاره کرد که یکی از ناقدان مدرنیسم و پسامدرنیسم بوده و بر این باور است که روشنگری، انسان را به مسلخ برده و کشته است؛ زیرا نسبیت و فردیت از یک سو، رشد شهرسازی و گسترش زندگی شهری از سوی دیگر، فاصله‏ها را میان افراد بیش از پیش کرده است، فاصله‏هایی که جنگ‏های جهانی را آفرید... و ارزش‏های غیراخلاقی و یا اخلاقی غیرارزشی پدید آورد.
عزت می‏افزاید: فمینیزم نیز زاییده چنین ارزش‏ها و آرمان‏هایی است که در غرب بالیده است. در آغاز از حقوق زنان به عنوان حقوق بخشی از انسان‏ها دفاع می‏شد، اما امروزه با گسترش سکولاریسم راهی دیگر در پیش گرفته و منافع اقتصادی، حرف اول و آخر سردمداران نهضت آزادی زنان است. به گمان برخی فمینیست‏ها، دین، امکان گفت‏وگو را از بین می‏برد. اما به نظر رؤوف عزت، اگر چارچوب را اخلاق اسلامی بگیریم، می‏توان با پویایی و اجتهاد، از سوء استفاده دینی که نه تنها علیه زنان، بلکه علیه انسانیت اعمال می‏شود، جلوگیری کرد. خانواده در اسلام یکی از بنیادهای اساسی جامعه و روابط ایمانی افراد (مردن و زن) است که اهمیت ویژه‏ای دارد. نیکی به پدر و مادر و صله رحم در چارچوب روابط اجتماعی، اهمیت بسیار دارد و خانواده مرکز ساختار اجتماعی اسلام به شمار می‏آید؛ زیرا از کانال خانواده، فرد با جامعه پیوند می‏یابد و زن چونان مرد، بنا به مفهوم «کلکم راع» نقش‏آفرین است.
سعداوی در پاسخ به عزت می‏نویسد: گمان می‏کردم نویسنده، سخنان خود را با تشکیک در برخی موارد آغاز خواهد کرد و پیش از آنکه از مطلق‏ها و حقایق غیرقابل تغییر، سخن براند، میان اسلام و دیگر ادیان به مقارنه و موازنه بپردازد وگرنه هر دین‏مداری به آسانی خواهد توانست دین و آیین خویش را برتر و والاتر از همه ادیان دیگر بنامد و در واقع باب هر گونه گفت‏وگو و بحث و نظر را ببندد.
من با گفته‏های ایشان درباره تاریخ کشتار اندیشمندان توسط کلیسا و غرب موافقم، اما آیا این اتفاق امروزه در جوامعی چون یهود و پیش از این در اسلام رخ نداده است؟ پرسش‏های وی از دل جامعه اسلامی برنیامده و چرا به جای پرسش‏های واقعی، کسانی چون چارلز تایلور را به کمک فرا می‏خواند؟ آیا بهتر نیست بپرسد که اگر مردی عقیم، ناتوان و بیکار نتواند معاش خود و همسرش را تهیه کند، زن می‏تواند قوامه را به عهده گیرد یا خیر؟ و آیا نمی‏توان این مسئله را درباره ازدواج زنان مطرح نمود؟ آیا نسبیت‏گرایی غرب باعث ویرانی خانواده شده است و یا سلطه مطلق مردان و اعمال خشونت علیه زنان و کودکان رهاورد این ویرانی است؟ اگر مراد از دین، برقراری عدالت اجتماعی، آزادی، مسئولیت فردی و گروهی زنان مردان است، چرا اخلاق نقشی دوگانه ایفا می‏کند و کانون گرم خانواده بر مبنای فرمانبرداری بی‏چون و چرای زنان از مردان است؟ تفسیری که عزت از «الرجال قوامون...» (نسا: آیه ۳۴) می‏دهد، با تفاسیر علما متفاوت است.
آیا دوگانگی‏های اخلاقی، ارمغان «جهانی شدن» و «مدرنیزم» است؟ مشکل در جایی دیگر است و در اندیشه و فرهنگ کشورهای ماست. آنچه غایب است نوآوری، نوسازی و اجتهاد پویا در بیشتر بررسی‏ها و کتاب‏هاست. بی مبالغه می‏توان گفت که نخبگان فرهیخته ما، قربانیان این دوگانگی‏ها هستند که در جهان پزشکی از آن با نام «گسست خودآگاهی از ناخودآگاه» یاد می‏شود؛ یعنی گسست جسم از روح و روان.
پیش از این بوعلی یاسین در کتاب «حقوق المرأه فی الکتابه العربیه منذ عصر النهضه» که از دیدگاهی دیگر به نوال سعداوی نگریسته است، دو اشکال بر وی می‏گیرد:
۱) نوال سعداوی با اصالت بخشیدن به زن، خود را دشمن مردان قرار داده که این امر نه به سود مردان تمام می‏شود و نه به سود زنان بلکه حکایت همچنان باقی است؛ گذشته از اینکه خود این نظرگاه، از لحاظ علمی نادرست است و اصل و فرعی در این مسئله وجود ندارد.
۲) سعداوی، زن را از لحاظ جنسی نیرومندتر از مردان می‏داند. اگرچه خلاف آن ثابت شده است، ولی معنای درونی این مسئله این است که وی به جای «تعدد زوجات» خواهان «تعدد ازدواج» است؛ یعنی چند همسری جای خود را به چند شوهری می‏دهد! یاسین در پایان می‏پرسد: نوال سعداوی ما را به کجا رهنمون می‏کند؟
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید