چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


و این خاصیت فکر کردن است


و این خاصیت فکر کردن است
سنت نیکویی که در غرب دیده می شود و بد نیست و مهم تر بجاست از آن درس بگیریم، توجه خاص مورخان، نظریه پردازان، داستان نویسان و اندیشمندان شان به مقوله های گوناگون است. «مقوله» چیست؟ مقصود من از «مقوله» توجه و دقت آنها به کلیه وقایعی بوده که از منظر اجتماعی، تاریخی، سیاسی، روانشناسی، علمی، فرهنگی و هنری، در حال وقوع یا به وقوع پیوسته و مهم تر به رشته تحریر درآمده است یعنی آن که در غرب قلم به دست می گیرد از قبل خود را به انواع دانش ها مسلح کرده است. از یافته های جدید علمی و تکنولوژیکی تا داده های تاریخی و ساختارهای روایی گرفته تا مداقه در انواع رخدادهای تاریخی و سیاسی، همه مورد نظر اوست. از کنار هیچ «مقوله» یی به راحتی نمی گذرد. خوراک خود را از جمیع جهات فراهم می آورد تا بتواند- آنچه به رشته تحریر درمی آورد- را جاودانه سازد. جاه طلبی شاید یکی از شاخصه های ذهنی باشد که به اندک بسنده نمی کند.
«تاریخ بی خردی» نوشته «باربارا تاکمن» نماینده چنین نگاهی است. وقتی این کتاب پانصد صفحه یی را در دست می گیرید اولین چیزی که از خود می پرسید، این است؛ «یعنی می شود یک نفر چنین ذهن بسیط و بسامانی داشته باشد؟»
اثر با ترجمه شیوا و خواندنی «حسن کامشاد» توسط نشر کارنامه منتشر شده و بی شک ترجمه خواندنی و روان کامشاد در همراهی با متن دخیل است. ولی آنچه باعث شاخص شدن متن به خصوص در مقایسه با آثاری که در ایران به رشته تحریر درمی آیند می شود وسعت نگاه این زن مورخ است. او توانسته میان جهان اسطوره ها، تاریخ، اندیشه، روایت و مردم شناسی و روانشناسی پل های بسیاری بزند؛ کاری که در نگاه غربی سابقه بسیار دارد. ذهن غربی می تواند با دقت در جزئیات به دریافت و درک یک نظریه منتهی شود. مثلاً وقتی باربارا تاکمن از ماجرای اسب چوبین تروا شروع می کند و بعد در نهایت می رسد به ماجرای جنگ ویتنام و امریکا، دقیقاً می داند از کجا می خواسته حرکت کند و بعد به کجا برسد. او از جهان اساطیری سفر خردورزانه خویش را می آغازد و بعد کشتی خیال خود و ما را آگاهانه می کشاند تا ساحل پرخون جنگ ویتنام. در تمام وقایعی که هدف قرار می دهد، به عنصر عدم آگاهی اشاره دارد. او بارها در پایان هر بخش پس از نقل سلسله اتفاقات به این نتیجه می رسد که نقش آگاهی و خردورزی تا چه اندازه اهمیت دارد. او معتقد است فجایع انسانی در اثر عدم توجه به شعور و درک و معرفت و در سایه تصمیمات ناگهانی هیجانی رخ داده و چه بسا می دهد.
نویسنده کتاب در حقیقت به نقش انسان و اهمیت تصمیم گیری هایش مکرراً اشاره می کند. او میان قدرت و آگاهی مدام درصدد برقراری ارتباطی است تا بتواند اهمیت تصمیم گیری های افراد قدرتمند را به چالش کشد. در عین حال از تصویر کردن یا بازآفرینی موقعیت های تاریخی غافل نیست. آن هم تاریخ نه به معنای داستانی اش یعنی پرداختن به شبکه های علت و معلولی وقایع بلکه بازسازی آن و معنا کردن یک واقعه تاریخی به واسطه عوامل مرتبط با آن. یعنی اگر مثلاً به اسب تروا می پردازد در عین حال از ارائه اطلاعات در مورد الهه های یونانی غافل نیست؛ به موسیقی اشراف دارد، اهالی دو اقلیم را به ما می شناساند و برداشت هایی را که از این واقعه شده است به ما نشان می دهد. یعنی نویسنده به جمیع جهات توجه دارد. او فقط مورخی در لباس روایتگر صرف نیست بلکه مدام کوشش می کند به ما یادآور شود یک اتفاق در تاریخ به ثبت نمی رسد مگر فلان و بهمان رخداد در کنار آن به وقوع پیوسته باشد. یک اتفاق دفعتاً از دل یک جغرافیا بیرون نمی آید بلکه عوامل متعدد، در هم تنیده و پیچیده یی در این ماجرا دخیل اند. هیچ واقعه یی بدون در نظر گرفتن شرایط قبل از خود معنا نمی شود. این معناسازی ها یا تفسیر و برداشت یا تاویل رویدادهاست که اهمیت دارد.
و مهم تر تئوریزه کردن تمام این جریان ها. یعنی نویسنده لحظه یی از این نکته غافل نیست که اشارتی دارد به بزنگاه های تاریخی. به آن لحظه پرتردیدی که باید صرف خردورزی می شده، نشده، و مصیبتی به بار آورده است.
نقش یک انسان در مسند قدرت تا چه اندازه حیاتی است؟ چقدر تعیین کننده است منش و اندیشه او و اگر جز این باشد برگی از برگ های تاریک روزگار را می آفریند.
نویسنده بارها گوشزد می کند تصمیم های آنی، لحظه یی، هیجانی و واکنشی خطرناک اند. مخاطره های آفریده شده را با جمیع مسائل مرتبط با آن بازسازی می کند. این بازنمایی ها اسباب تامل هر فردی را فراهم می کند. هر انسان صاحب اندیشه یی بعد از مطالعه این کتاب به جامع الاطراف بودن ذهن نویسنده اذعان خواهد کرد.
و جان کلام من همین جامع الاطراف بودن ذهن نویسنده است که نمونه اش در ایران بسیار اندک است. یعنی اگر یکی مسوول نگارش تاریخ است صرفاً به وقایع از یک زاویه خاص توجه دارد. اگر دیگری به مقوله جامعه شناسی اهتمام می ورزد، به سایر حوزه ها علاقه یی نشان نمی دهد. نادرند افرادی که بتوانند با جمیع حوزه های علمی، فرهنگی، هنری و رشته های مرتبط با علوم انسانی ارتباط برقرار کنند. چنین شاخص هایی هرچند در روزگار دور در ایران زمین فراوان بوده اند اما حالا واقعاً تعدادشان کم شده است. نوع نگاهی که در حال حاضر در افراد علاقه مند به هر یک از حوزه ها دیده می شود چنان تک ساحتی و تخصصی شده است که نیازی به داشتن اطلاعات از سایر شاخه ها در خود احساس نمی کنند. هرچند ما در ایران چهره هایی مانند بوعلی سینا، حافظ، عطار و خیام داشته ایم که در چندین شاخه شاخص بوده اند اما در حال حاضر کمتر کسی وجود دارد که بتواند جمیع مسائل مرتبط با انسان امروز را مدام در طول زمان در مکان های گوناگون پیگیری کند. رویکردی که کتاب «بارابارا تاکمن» را به معنای اخص کلمه ماندگار می کند، وجود چنین نگاهی است. این نگاه به شما می آموزد که آموختن چه ساده و در عین حال دشوار است. مهم علاقه مند بودن و پیگیری صرف و مدام است. نستوه بودن و حرفه یی کار کردن. نهراسیدن از موانع و پیش رفتن در مسیر ردگیری این نگاه هم دلپذیر است هم حسرت برانگیز و در عین حال آموزنده. هر اتفاق ناخوشایند قابل پیشگیری است؛ اگر در تک تک انسان ها آگاهی وجود داشته باشد و مهم تر سیر عواطف همواره خردگرایانه باشد.
در تمام فصل های کتاب شما با اتفاقات خواندنی مواجه هستید که در سایه عدم تفکر شکل یافته اند و از همین منظر باید به حسن انتخاب مترجم توجه داشت. ساده در کتاب پیش می روید و دشوار از آن جدا می شوید. و این خاصیت فکر کردن است.
لادن نیکنام
منبع : روزنامه اعتماد