پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خطر اخلاق ماکیاولیستی در جامعه مذهبی


خطر اخلاق ماکیاولیستی در جامعه مذهبی
۱) جامعه ایران با توجه به لایه های مختلف مذهب، جامعه یی مذهبی محسوب می شود؛ جامعه یی که از زیرین ترین لایه مذهبی یعنی جهان بینی توحیدی برخوردار است. جامعه ما همواره یک جامعه توحیدی بوده است حتی پیش از اسلام ایرانیان جزء اقوام یکتاپرست و مزدایی بوده اند. هرچند مظاهر یکتاپرستی جامعه ایرانی در برهه های مختلف متفاوت بوده است اما یکتاپرستی ایرانیان با هر ظاهری متاثر از نگاه سمایی آنها بوده است که یکی از مهم ترین تجلیات این نگاه عرفان خاص ایرانی است که می توان آن را غالب بر جهان بینی های غیرتوحیدی دانست. عرفان ایرانی که نگاهی یک گرا به عالم دارد مراحلی را پشت سر گذاشته است که از Iness (تکیه برمن و فرد) به Heness(توجه به دیگری) و نهایتاً به Oneness گرایش پیدا کرده است یعنی به یکی بودن رسیده است که همان عرفان یک گرا است. این سیر تاریخی عرفان تجلیاتی در ادبیات ما نیز داشته است که در آثار بزرگانی چون سهروردی،حافظ و مولوی مشهود است. همین نوع عرفان می تواند به عنوان مهم ترین وجه ممیزه ایرانیان از سایر اقوام و ملل تلقی شود. یکی از مشخصه های این نوع عرفان رابطه محتاجی و مشتاقی انسان و خدا است، که نمونه یی از آن را می توان در شعر حافظ سراغ گرفت.
سایه معشوق اگر به عاشق افتاد چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
رابطه انسان با خدا در عرفان ایرانی، که همان رابطه احتیاج و اشتیاق است در سایر ادیان و مذاهب نمودی ندارد. به عنوان مثال در مسیحیت رابطه خشک و سختی بین خالق و مخلوق وجود دارد و شکافی عمیق بین انسان و خدا در آن بینش به چشم می آید. لذا با نگاهی کلی به فرهنگ ایرانی و مقایسه آن با سایر فرهنگ ها و مذاهب به این حکم قطعی می رسیم که ایرانی ها قومی مذهبی هستند. البته مذهب را همچون فرهنگ باید در لایه های مختلف پیگیری کرد که عبارت است از اخلاق، رفتار و اعتقادات مذهبی.
۲) با توجه به مقدمه یک و تفکیک بین لایه های مختلف مهم ترین مشکل جامعه مذهبی ایران را شکاف بین وجه اخلاقی و رفتاری دین و وجه اعتقادی دین می دانم. اگرچه در مجموع جهان بینی جامعه ایرانی یک جهان بینی توحیدی است اما متاسفانه شکاف اخلاقیات و اعتقادات بیش از شکاف رفتاریات و اعتقادات است. هرچند هر دو این فواصل در نوع خود مشکل زا است ولیکن شکاف اخلاقیات و اعتقادات ما را با یک بحران اخلاقی مواجه ساخته است یعنی اعتقادات ما هیچ نمود و تجلی در اخلاقیات ما ندارد ضمن آنکه معتقدم اتفاقاتی که در جمهوری اسلامی توسط ارباب قدرت رخ داده است این بحران را بیش از پیش جدی ساخته است.
مردم برحسب اعتمادی که به مسوولان دارند با مشاهده اباحه گری دولت و منش ابزارگرایانه دولتیان اخلاق را موضوعی حاشیه یی تلقی کرده و نسبت به آن بی تفاوت می شوند. متاسفانه اخلاق ماکیاولیستی برخی از صاحبان قدرت به اخلاق عمومی هم سرایت کرده است. مایلم نکته یی را در اینجا تذکر دهم.ماکیاولی در توصیه به اصحاب قدرت می گفت شعار اخلاقی بدهید اما اخلاقی عمل نکنید چون ذات سیاست از ذات قدرت متفاوت است. ولی مردم نباید پی به نیت صاحبان قدرت ببرند. او به قدرتمندان می گفت روکش ابزاری سیاست شما باید اخلاق باشد. جالب اینجاست این توصیه ماکیاولی در نظام های سکولار مطرح شده است؛ در نظام هایی که بین اخلاق و سیاست جدایی افتاده است اما رفتار ماکیاولیستی در جوامع غیرسکولار یعنی جوامعی که شعار پیوند بین اخلاق و سیاست می دهند وجهی دیگر پیدا می کند. به عبارتی دیگر قلمرو و گستره رفتارهای ماکیاولیستی در جوامع دینی و غیرسکولار به مراتب گسترده تر از جوامع سکولار است و طبعاً آثار آن مخرب تر. در جامعه یی که وقتی دست به هر پدیده یی می زنیم و در هر عرصه یی پا می گذاریم رنگ و بویی دینی دارد، رفتار ماکیاولیستی بنیان دین و اخلاق را تحت الشعاع هجمه خود قرار می دهد؛ برخلاف نظام های سکولار که اخلاق از سیاست جداست و دایره مانور رفتارهای ماکیاولیستی محدود به عرصه قدرت است. اما تذکر دیگری در اینجا لازم است و آن اینکه چاره کار در پذیرش سکولاریسم نیست که آن هم مبتنی بر یک رابطه اخلاقی با سیاست است چاره کار در نقد مستمر چند لایه است.
فقدان این نقد چند لایه و مستمر ما را دچار این بحران کرده است. از سویی دیگر نگاه بیش حد سیاسی به مفاهیم و رفتارهای مصلحت گرا و ابزارگرا بحران اخلاقی را به مرحله هشدار خود رسانده است چراکه با توجه به مبانی مذهبی این نظام و اعتمادی که مردم به اصحاب قدرت کرده اند، پشتوانه های اخلاقی جامعه آسیب دیده است. بالطبع راه مقابله با عواملی که ذکر شد در همان نقدی است که ذکر آن رفت. این ضرورت امروز بیش از پیش حس می شود و خوشبختانه تمام چهره های درد آشنا اعم از بزرگان سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی متوجه این بحران اخلاقی شده اند و تنها با یک جنبش اخلاقی می توان اخلاق را در جامعه احیا کرد.
۳) قرآن و متون دینی ما مسلمانان یکی از بهترین ابزارها برای حل این بحران های اخلاقی است که هم ما را در شناخت آنها کمک می کند و هم ما را در مقابله با آنها یاری می رساند. جامعه مذهبی ما که مذهبی بودنش قدمتی تاریخی دارد راحت تر به دستورالعمل ها و نسخه های دینی که مهم ترین آن قرآن و سنت است گرایش می یابد و خوشبختانه کتاب و سنت ما سرشار از مضامین اخلاقی جهت مبارزه با بحران های اخلاقی چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی است. اساساً وقتی رسالت پیامبر و هدف بعثت، اتمام و اکمال اخلاق است (انی بعثت لا تمم من مکارم الاخلاق) می توان به اهمیت آموزه های دین در بعد اخلاق پی برد یا وقتی در قرآن در آیه یی می آید «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه» به عبارتی تاکید بر همان بعد اخلاق را دارد.
اسوه بودن پیامبر در اخلاق را همه می دانند و برای فهم آن در جامعه نیاز به کار گسترده یی نیست تنها کافی است در معرفی پیامبر دست از رفتارگرایی و ظاهرگرایی برداریم و چهره واقعی پیامبر را که در ساحت جهان بینی توحیدی معنا می یابد، معرفی کنیم. هرچند در این فرصت قصد ورود به مباحث سیاسی را ندارم اما مختصر اشاره می کنم که در سال پیامبر اعظم(ص) چه کتاب هایی منتشر شد که هیچ ربطی به هستی شناسی نبوی و وجه اخلاقی پیامبر نداشت. در فرهنگ شیعی غیر از قرآن، دعاهای متعددی وجود دارد که سرشار از مضامین اخلاقی است. دعاهایی همچون مکارم اخلاق، کمیل و... این دعاها در کنار قرآن می توانند بهترین ابزار برای حل بحران های اخلاقی در جامعه باشند. چرا که به تعبیر امام خمینی(ره) دعاها، قرآن صاعد هستند و از پایین به بالا رفته اند و ارتباط انسان با خدا محسوب می شوند. از این جهت مکمل قرآن نازل هستند که از بالا به پایین آمده است. البته دعا، نیایش و استغاثه محدود به دعاهای شناخته شده نیست. انسان می تواند حرف دلش را با خدای تعالی در هر قالبی بیان کند. منتها مضامین دعاهای ائمه بسیار غنی است.
ضمن آنکه در خود قرآن هم دعاهای متعددی وجود دارد که جنبه اخلاقی دارد؛ ولی فهم آن زمانی صورت می گیرد که مقداری از شریعت گرایی مطلق فاصله گرفته و به وجه طریقت گرایی و عرفانی دین بیشتر توجه شود. موید این نکته حدیثی است که قرآن را چندلایه می داند. به عبارتی قرآن تشکیل شده است از لایه های عبارات، لطایف، اشارات و حقایق. به مردم باید آموخت که از عبارات به حقایق پیش روند گرچه رسیدن به حقایق قرآن سخت است اما باید این طیف را درنوردید و از ظواهر عبارات که مخصوص عوام است فاصله گرفت و به حقایق دین که به چنگ عرفا و خواص می آید نزدیک شد که هر چقدر به این حقایق نزدیک شویم از آن مشکلات فردی و اجتماعی اخلاقی فاصله می گیریم و این میسر نمی شود مگر در برخورد معناگرایانه با گزاره های دینی.
عماد افروغ
منبع : روزنامه اعتماد