شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

خاطرات یک گیشا(Memoirs of a Geisha)


خاطرات یک گیشا(Memoirs of a Geisha)
▪ کارگردان: راب مارشال
▪ فیلم نامه: رابین سویکورد (بر اساس رمانی از آرتور گلدن)
▪ مدیر فیلمبرداری: دایون بیب
▪ تدوین: پیترو اسکالیا
▪ موسیقی متن: جان ویلیامز
▪ بازیگران: ژانگ زی ئی، گونگ لی، کن واتانابه، سوزاکا اوگو، سانانتا فوترمن، میشل یوه
▪ محصول: ۲۰۰۵ / آمریکا / ▪ مدت زمان: ۱۴۵ دقیقه
● خلاصه داستان:
داستان فیلم در دهه های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراتوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. چیو (سوزاکا اوگو) دختر بچه ای است که در خانواده ای فقیر، در دهکده ای کوچک زندگی می کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می فروشند. از طرفی ساتسو (سانانتا فوترمن) خواهر بزرگتر چیو نیز به یک فاحشه خانه در توکیو فروخته شده است. چیو که از خواهرش جدا شده در ابتدا به دنبال ساتسو می گردد تا او را پیدا کند ولی پس از اولین دیدارش با ساتسو برای همیشه از او جدا می شود. چیو (از این پس ژانگ زی ئی) که می داند گیشاها با فواحش فرق دارند (گرچه کار هر دو خدمت به مردان است)، تصمیم به یادگیری و کسب مهارت در زمینه هنرهای گیشا می شود تا بدین وسیله بتواند که از طریق ارایه هنر و مهارتش و نه از بدنش کسب درآمد کند، اما در این میان مشکلاتی فراوانی سر راه چیو قرار می گیرد. هاتسو مومو (گونگ لی) که پولسازترین گیشای توکیو به حساب می آید به خاطر نگرانی از به خطر افتادن موقعیت خودش مانع از به تحقق پیوستن آروزهای چیو می شود. بدین ترتیب چیو از تحصیل در گیشاخانه محروم شده و آواره کوچه ها و خیابان ها می شود. تا اینکه روزی مردی با عنوان رئیس (کن واتانابه) مجذوب زیبایی چیو می شود و به همین دلیل او را زیر پر و بال خود می گیرد. چیو از رئیس می خواهد که او را برای تبدیل شدن به یک گیشا حمایت کند. رئیس نیز چیو را با یک گیشای معروف به نام مامه‌آ (میشل یوه) آشنا می کند تا مهارتهای گیشا را به او آموزش دهد. چیو که اسم گیشایی "سایوریی" را برای خود انتخاب کرده برای تبدیل شدن به گیشای اول توکیو باید با هاتسو مومو رقابت کند و ....
● پلان آخر:
خاطرات یک گیشا بر خلاف کاراکترهای ضعیفی که در فیلمنامه اش با آنها برخورد می کنیم، از یک سیر داستانی جذاب و گیرا بر خوردار است و فیلم موفقی از کار در آمده، در واقع دنیایی که داستان فیلم در آن می گذرد پر از جلوه های بصری فوق العاده است که تنها و تنها دوربین یک کارگردان با هوش مثل "راب مارشال" از عهده به تصویر کشیدن آنها بر می آید. خاطرات یک گیشا داستانی ساده و تکراری دارد. داستانی که هر بیننده‌ای اعم از عام و خاص، بارها و بارها با آن برخورد کرده، قصه ای که مشابه آنرا به کرات در فیلم های سطح پایین به خصوص در سینمای هند دیده ایم. "دختر بچه ای فقیر که سرانجام پس از تحمل ناملایمات و سختی های زمانه به خوشبختی می رسد". اما این تکراری بودن قصه دلیل بر این نیست که فیلم راب مارشال اثری در حد و اندازه های سایر آثار ساخته شده با این سیر داستانی است. البته شاید یکی از دلایل این امر همکاری او با بزرگانی مانند جان ویلیامز بوده که طنین موسیقی اش بسیاری از حفره هایی را که می توانست به نقطه ضعفی برای فیلم تبدیل شود، پر کرده است و یا حضور فیلمبرداری مانند دایون بیب که با نحوه چرخاندن دوربینش تصویری واضح از دنیایی که سایوریی در آن زندگی می کند را به بیننده القا می کند.
یکی دیگر از دلایل موفقیت فیلم نوع هیجانی است که راب مارشال سعی کرده در طول فیلم آنرا در یک خط ثابت نگه دارد.هیجانی که فیلم را هر لحظه آبستن حادثه ای تازه می کند و بیننده را از نظر احساسی با خود همراه می سازد. گرچه این سیر ثابت هیجانی با وارد شدن شخصیت هاتسومومو که از جنس آشنای همان ضد قهرمان های کلاسیک است تا جایی بالا می گیرد که خروجش از داستان، فیلم را ناگهان دچار یک ضعف محسوس می کند. اما خاطرات یک گیشا به رغم ضعف های فیلمنامه ای اش و اوج و حضیض هایی که در طول فیلم با آن مواجه می شویم، فیلم خوب و جذابی است و قادر است که بیننده را تحت تاثیر خود قرار دهد.


http://salam۳۰nama.blogfa.com/cat-۲۶.aspx
منبع : مطالب ارسال شده