دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


تکنولوژی و روح مالکیت


تکنولوژی و روح مالکیت
در طول سال‌های اخیر، جورج دابلیو بوش به ترویج ایده مالکیت اجتماعی پرداخته و پیشنهادات سیاسی خاصی با هدف افزایش دارایی‌های خصوصی افراد را به پیش کشیده است. با وجود آن که عبارت فوق از واژگانی جدید برخوردار است اما ایده آن جدید نیست بلکه ریشه‌های عمیق‌تر با اهداف گسترده‌تری از مفهوم ساده برقراری امنیت اجتماعی دارد. ثروت و دارایی از نقش اساسی در پایه‌ریزی بنیان آمریکا برخوردار بوده و حتی در اقتصاد، اجتماع و اخلاقیات آمریکایی نیز از مرکزیت برخوردار گردیده است.
یک جامعه مالک در حالت عادی با دست‌اندازی در استبداد مخالفت نموده، حریصانه از حقوق و آزادی‌های خود دفاع نموده و علیه ناسازگاری‌های معمول عصر تکنولوژی اقدامات احتیاطی در پیش می‌گیرد. هدف غایی ثروت و دارایی که در این جا بیشترین توجه مرا به خود جلب نموده است معرفی دارایی‌های شخصی به عنوان عامل اصلاح‌کننده اجتماعی و اخلاقی بی‌اعتدالی‌های مفرط تکنولوژی مدرن است.
● توان ابداع و خلاقیت
آنچه می‌باید به خاطر بسپاریم آن که تکنولوژی، صورتی از شکوه و جلال بشری است که به کمک نبوغ و استعداد بشر و به واسطه فعل و انفعالات متقابل و متأثر از جهان مادی موجودیت یافته است. در مقابل تکنولوژی پیامدهای جدید من ‌جمله مستتر نگاه داشتن هدف و انگیزه خود را به ما عرضه داشته است.
در نتیجه تاحدودی ، تکنولوژی به طور عمد میان کاربران و خالقین آثار به واسطه عوامل میانجی مکانیکی فاصله می اندازد. من از کامپیوتر به طور اساسی در زندگی روزمره خود استفاده می‌کنم اما درک من از چگونگی عملکرد مکانیکی آن بسیار پایین است.
زمانی که با مشکلی در کامپیوتر خود برخورد می‌کنم، مشکل‌گشای من همانا تماس گرفتن با شرکت پشتیبانی کامپیوتری است. تجربه من به طور حتم گریبانگیر اغلب آمریکا‌یی‌ها نیز بوده است.
این خود اشاره‌ای بر ناتوانی و درک ما از این مفهوم کلی دارد که ما به طور مسلم از تعمیر و سرویس ابزار و ماشین‌آلات خود عاجزیم. ما شأن و عظمت خالق اثر را به بوته فراموشی سپرده و وارث ابزارها و ماشین‌هایی هستیم که به استفاده از آن‌ها با کمترین درک از آن ها می‌پردازیم.
در عصر فوق مدرن، گاه‌گاهی ایده تجسم دستان بشر در پشت پرده خلق هر نوع مصنوع تکنولوژیک و شخصیت بی‌نیاز بشر در تولید این نوع مصنوعات به چالش طلبیده شده است.
این همان نکته‌ای است که جی کی جسترتون به بهترین وجهی در کتاب خود با عنوان چاه و آب‌های کم‌عمق گنجانیده است:
بشری که به پرورش باغ سیب با وجود یک زمین می‌پردازد، خود را مالک آن باغ میوه دانسته و تصمیم‌ می‌گیرد که میوه‌های درختان را پایین ریخته و نه تنها از طعم آنها که از طعم آب‌میوه‌ آن نیز لذت برد. در واقع انسان کاری بسیار عظیم و با شکوه را به انجام رسانیده است که لذت آن بسیار بیشتر از خوردن صرف یک سیب است. با این کار بشر اراده خود در قالب اختیار اعطاء شده از جانب اراده خدا را بر طبیعت و جهان پیرامون خود تحمیل می‌کند.
او ادعا می‌کند که روحش از آن اوست و به اداره ثبت املاک زراعی و باغات میوه یا اتحادیه تجارت سیب وابسته نیست. او همچنین اقدام به اعمالی می‌نماید که در اغلب ادیان باستان بدان اشاره شده است. از جمله این اعمال می‌توان به آیین‌ها و مراسم‌های باشکوهی اشاره نمود که طی فصول مختلف سال در چین و امپراطوری بابل برگزار می‌گردید. طی این مراسم‌ها، بشر به شکرگزاری از سودمندی و برکت زمین می‌پرداخت. باغ سیب از وجوه اشتراک بسیاری با یک دستگاه کامپیوتر برخوردار است و آن این که هر دو محصول مصنوعی تکنولوژیک بشر بوده و هر دو محصول منتج از قدرت خلاقه بشر در جهان طبیعی می‌باشند. یک حیوان حتی با وجود برخورداری از توان لانه‌سازی از پرورش و خلق باغ میوه عاجز است. در مقابل بشر به تولید ابزاری مبارت می‌کند که در وهله نخست نیازهای اساسی و ضروری او را برآورده نمی‌سازند بلکه برای برآورده نمودن این چنین نیازهایی نیازمند شکل دادن و تسلط یافتن بر پدیده های زمینی است. در مقابل خدا نیز خطاب به بشر چنین می گوید که مثمرثمر باشید و به توسعه و ذخیره در جهان پرداخته و آن را مقهور خود سازید.بر دریاها و ماهی‌های موجود در آن دست یافته و باد و تمامی موجودات زنده متحرک بر روی زمین را در اختیار خود بگیرید. حدیث قدسی از بشر به عنوان دارنده تصویر نیروی لایتناهی خالق متعال و منعکس‌کننده آن در مقیاس بسیار کوچک اما حقیقی یاد می‌کند. او همانا خدایی است که ثروت و دارایی را بر ما ارزانی داشته و امتیاز برقراری ارتباط متقابل با دنیای پیرامون را به ما اعطاء نمود.
این گفته همانی است که چسترتون به هنگام اشاره به عبارت (امتیاز اعطاء شده به بشر از سوی خدا) بدان پرداخته است. دارایی خصوصی به هر انسان این اجازه را می‌دهد تا با جهان پیرامون خود در قالب هنرمندی پرتلاش در افتاده و به عنوان خالقی هر چند کوچک در گوشه‌ای از آفرینش ایفای نقش نماید. حتی دارایی ناچیز بشر هم به عنوان پیشه گاهی کامل برای روح او محسوب می‌گردد.
او نیازمند برخورداری از تمامی یک باغ سیب نیست بلکه تنها نیازمند تمامیت باغ است.
برای تلاش جهت دستیابی به ثروت و دارایی او ملزم به القای انسانیت در دیگر چیزهاست.
او همچنین ملزم به القای هوش خود به جهان ملموس پیرامون خود است.
در جایی که من در آن بزرگ شدم، هرکس از اعضای خانواده‌ام می‌باید چمن‌ها را کوتاه می‌کرد اما برای بیش از صدها بار پدرم این کار را انجام می‌داد بعد از او نوبت من و بعد از من نوبت برادر کوچکتر از من بود که این را انجام دهیم. مادرم نیز به فعالیت در باغ می‌پرداخت.
در جای دیگر تعدادی از دوستان و افراد خانواده‌ام در پایان کار پر مشقت هفتگی برای پرداختن به تعطیلات آخر هفته به باشگاه نسبتاً مناسب بسکتبال می‌رفتند.
تمامی این مثال‌ها و نمونه‌های متعدد دیگر تماماً همان چیزهایی است که زندگی ما را می‌سازد.
این‌ها در واقع به شخصیت انسان در قالب توانمندی‌های او اشاره دارند. در چنین حالتی، دارایی و ثروت مجال و تحقق گاه روح بشر است.
دارایی و ثروت شخصی از غرور دولت‌ها و حاکمان خودکامه که همانند ضربات سوزش دار دارت است جلوگیری می‌کند. آزادی خواهان بزرگ تاریخ و حتی مخالفان آنان به خوبی بر ارزش غیرقابل توصیف دارایی و ثروت واقف بوده‌اند. رقابت آزاد در سیستم سرمایه‌داری و مالکیت خصوصی دو پیش نیاز ضروری تکنولوژی مدرن محسوب می‌گردد.
من بر این باور نیستم که تکنولوژی بزرگترین دستاورد چنین پیش‌نیازهایی است بلکه حقیقی‌تر آن است که بگوییم بزرگترین دستاورد چنین پیش‌نیازهایی آزادی و اختیار است.
در مقابل تکنولوژی نیز عامل اصلی حیات آزادترین مردم و ملل جهان است. در مقابل همچنین نیازمند آنیم تا به شرح شیوه هایی بپردازیم که تکنولوژی به کمک آن‌ها می‌تواند روح آزادی را به مخاطره بیاندازد. ممکن است از یاده برده باشیم که تکنولوژی تنها یک وسیله است و ما به آن اجازه این را داده‌ایم تا به یک بت بشری مبدل گردد. ممکن است که حتی با وجود این تصور که ما آزادیم به واسطه تکنولوژی گرفتار شویم. چنین خطری در سخن پراکنی های برخی از مشتاقان و هواخواهان بیوتکنولوژی به آشکارترین شکلی رخ می‌نماید. آن‌ها اظهار می‌دارند که ما بر آنیم تا به تصمیم‌گیری درخصوص مسایلی نظیر شبیه‌سازی انسان در قالب علوم کارآمد بدون در نظر گرفتن دیدگاه علوم الهی بپردازیم. در این خصوص، به نقد لئون کاس می‌پردازیم که در قالبی توهین‌آمیز از خدای بزرگ به عنوان راهنمایی برای برنامه معاصر پزشکی یاد نموده بود. تشخیص این مسأله بسیار با اهمیت است که هر چه انسان از خدای بزرگ در سردارد می‌باید به نقل آن عنوان راهنمایی برای انجام برنامه های معاصر پزشکی بپردازد. چنین تفسرهایی احتمالا در قالب مسأله کاربردگرایی جرمی بنتام،مسأله کمال پذیری روسو و یا در قالب اصول اخلاقی پزشکی و تحقیقات بیوتکنولوژی قابل توجیه خواهد بود.
مسأله اساسی این است که چنین تفسیرهایی به طور قطع زاییده ذهن انسان است.
پی گیری صرف علوم معمولاً تنها برای دانشمندان مناسب و درخور است اما باید به این نکته توجه داشت که آنچه برای دانشمندان مناسب است همواره برای همگان مفید نبوده و نخواهد بود.
در مقابل ملتی که به طور منفعلانه تنها به تصورات اخلاقی خود تکیه دارند ملتی ضعیف اند که با ملت آزاد در تقابل و تضاد هستند.
روشن کردن این مطلب در اینجا حایز اهمیت است که تکنولوژی در مقام تکنولوژی در اصل تهدید یا تعارض ناچیزی به دنبال دارد. حقیقتاٌ تکنولوژی در صورت غیبت گردانندگان بشری آن از وجود باز می‌ماند. بدین ترتیب اگر چنانچه نوع بشر نابود شود، ماشین‌ها و تکنولوژی نیز به سرعت با فنای مطلق روبرو خواهند شد. اگر من به نقد تکنولوژی می‌پردازم، روی اصلی نقد من مواجهه ما با آن، ساختن آن به دست ما و لاف‌زنی‌های ما در خصوص آن است. شکایت من که ممکن است با استدلالاتی در خصوص تکنولوژی همراه باشد از خود بشر و نه از چیزهای دیگر است.● تناقض‌های فرهنگی تکنولوژی
چه چیزی در عصر تکنولوژی است که تحلیل اساسی جایگاه بشر را تهدید نموده و چگونگی تعادل بخشیدن یا تسلط بر آن را برای ما روشن می‌سازد؟
پاسخ ما به واسطه جستجو در نظرات قدیمی درخصوص ثروت به عنوان عامل خود خوشنودی و یا آغازگر انحطاط و زوال بدست می‌آید. حدیث عیسوی به واسطه ارجاع مستقیم معنوی به شرح این موضوع می‌پردازد. مسیح هشدار داد که چه دشوار ثروتمندان و متمولین وارد قلمرو خدا خواهند شد!
نمی‌دانم چگونه است که یک فرد مسیحی غربی در آستانه قرن بیست و یکم چنین متنی را می‌خواند و هراسان نمی‌شود. چرا برای ثروتمندان ورود به قلمرو خدا دشوار است؟
زیرا ثروت و دارایی آنان به آسانی به مانعی در قدردانی و پیگیری موضوعات واقعی و اساسی مبدل می‌گردد. ثروت و دارایی این افراد به آسانی و با ظرافت تمام مبدل به بتی برای آنان می‌شود.
از دیگر سو، ثروت و دارایی تمامی علت‌های خود را در پرده‌ای از ابهام می‌پیچاند. یک بازرگان جاه‌طلب و در عین حال آبرومند به فعالیت از طریق شیوه‌هایی هرچه مؤثرتر می‌پردازد اما در مقابل فرزند وی علیرغم تمامی تلاش‌های پدر، راه فساد در پیش گرفته و رسوایی به بار می‌آورد.
پدر در اعماق وجود خود، موفقیت را به عنوان هدفی درازمدت درنظر می‌آورد که تقریباً به رویا یا تصویری می‌ماند. اما با این وجود از نظر فرزند موفقیت در دستان اوست تا آن اندازه که او به ندرت قادر به دیدن چیزهای اطراف خود و در واقع کور بیناست.
موفقیت و کامیابی به طور غیرمنطقی پرهیزکاری و درستکاری انسان را که در وهله نخست سعی در گسترش آن داشت با افول مواجه می‌سازد.
هواخواه‌ترین منتقدان کاپیتالیسم (سرمایه‌داری) تنها نظاره‌گر فرزند به فساد و تباهی کشیده شده بوده و وقعی به پدر سخت‌کوش نمی‌نهند. بدین ترتیب آنها به این باور می‌رسند که موفقیت و کامیابی می‌باید همواره از فساد و گناه و نه پرهیزکاری و تقوا مشتق شده باشد.
به اعتقاد من ما می‌توانیم از این اتهام به عنوان یک ایده متعصبانه غیرقابل اجتناب به واسطه گفتن این که آنها هر آن چرا که می‌خواهند ببینند می بینند رفع ابهام کنیم.
واقعیت است که سیستم اقتصاد آزاد می‌تواند بدون توجه به نیک و بد آن مورد تقدیر قرار گیرد، اما آنچه واضح است آن که چنین سیستمی از ساختار منحصر به فرد رقابت آزاد در سیستم سرمایه‌داری برخوردار نخواهد بود. تمامی کسانی که به انجام فعالیت‌های خود بدون توجه به موانع و موازین اخلاقی می‌پردازند احتمالاٌ به سود و منفعت اقتصادی نیز دست می‌یابند.
چیزی که هست این که همواره اعمال توأم با خیانت و چپاول با سود همراه بوده است و این پدیده تنها به جوامع سرمایه‌داری محدود نمی‌گردد.
جوامع سوسیالیستی (طرفدار توزیع ثروت) درگذشته به آسانی به تخطی از اصول اقتصاد سیاسی و عدم وفاداری به آن مبادرت می‌نمودند و بارها شاهد تباهی و فساد ملالت‌انگیز آن بوده‌ایم.
در حالی که چنین انتقادی از سرمایه‌داری اغلب یکسونگرانه است، اطلاعات مهمی درخصوص چگونگی درک موفقیت و کامیابی در هر زمان و مکانی به ما ارایه می‌کند.
همگی ما با دیدن فرزند فاسد بازرگان پی به فساد و تباهی و این عیب او می‌بریم. در عصر تکنولوژی، این خطر به تنهایی در نتایج کاری ما و دست‌ساخته‌های تکنولوژیک یافت می‌شود و اغلب بنیان منش انسانی به عنوان عامل توسعه تکنولوژی را سست می‌کند. از این روست که ما به فساد و تباهی کشیده می‌شویم.
خطر اصلی نه افزایش استیلای ماشین‌آلات که تحقیر و بینوایی نوع بشر است که در پشت تکنولوژی پنهان شده است. ما در خطر افتاده و عاشق دست‌ساخته‌های خود می‌شویم از این روست که در ترویج پرهیزکاری و تقوی که خود تکریم ابداع ماشین‌آلات تکنولوژیک را در پی خواهد داشت باز می‌مانیم. خطر پیش روی ما، بشر مدرن و مسلح به پیچیده‌ترین تکنیک‌ها و تکنولوژی‌هاست که از درک حقیقی شأن و اعتبار کاری خود عاجز است. بشر امروزی درواقع عهده‌دار نقش یک واسطه ابدی است. بخشی از این انتقال مالکیت از دورشدن ما از علت‌ها و چیستی چیزها و بخشی نیز از نتایج حاصله از آن منتج می‌شود.
فردی در آرزوی آن است که در عوض قرار گرفتن در مقام یک وکیل غیر حرفه‌ای یا یک کارشناس اسناد (که به تکمیل فرم‌ها مبادرت نموده و گزارش ارایه می‌نماید)خارج از استعداد و توانایی خود به پزشکی حاذق تبدیل شود. تکنولوژی، شغل این شخص را آسان نموده اما هر چه بیشتر بیماران وی را از او دور ساخته است چرا که وی آنها را کمتر ملاقات نموده و به دلیل اطمینان بیشتر بیماران به تکنولوژی‌های پزشکی و دستگاه‌های پیشرفته این ابزار از جایگاه بهتری نسبت به پزشکی که به استفاده از چنین دستگاه‌هایی مبادرت می‌نماید برخوردار می‌گردند. حرفه پزشک از قالب ارتباطات فردی خارج شده و به ارتباطات غیرشخصی میان ابزار تکنولوژیک و بیماران تبدیل می‌شود.
نهایتا وی روزی به این نتیجه می‌رسد که بیش از آنکه یک پزشک باشد یک واسطه گر دیوان سالار است. می‌توان گفت که تا حدود زیادی، این وضعیت به واسطه محدودیت‌های اخلاقی ناشی از کارهای عام‌المنفعه مدرن ایجاد شده است.
به ندرت می‌توانیم کمترین هدف شرافت مندانه را در این مکانیسم که فرد شماره یک به دریافت حقوق و مزایای فرد دیگر مبادرت نموده و سپس با فرد شماره دو قسمت کند ببینیم.
تصور کردن این مطلب که از مسوولیت اخلاقی افراد تحت عنوان نیکوکاری یاد شود می‌تواند از این فرآیند غیراخلاقی مستفاد گردد. چنین وضعیتی به طور گسترده‌ای به واسطه ماهیت انتزاعی یا غیرعینی اقتصاد آزاد ما صورت می‌گیرد.
کارگر آمریکایی تا حد زیادی خلاق است. اما مسأله اینجاست که او اغلب نمی‌داند که قرار است چه چیزی تولید کند؟
او احتمالاً به اندازه خود از موضوع درک دارد اما آیا تماماً به درک موضوع نایل می‌آید؟
تعریف گسترده و به طور غیرقابل توصیفی معقول از تکامل بشر شده است و این در حالی است که تعریف آن بسیار ساده است. ما باغ، ماشین چمن‌زنی، پرستار کودک، سرویس خرید و... را کرایه می‌کنیم. ما مبلمان خود را از طریق کاتالوگ‌های it yourself doخریداری کرده و تجربه باطل ساختن چیزی را در سرداریم که در مقیاس انبوه توسط دیگران به خوبی تولید شده است.
تعداد کثیری از کارگران تخصصی حتی زمانی که به فعالیت در حوزه صنایع که مورد قبول آنهاست می‌پردازند تنها به میزان محدودی با پیشرفت رضایت بخشی در کارهایشان مواجه می‌شوند.
فعالیت آنها در واقع نظیر نمونه اصلی گزارش فعالیت اقتصادی گسترده است که نتیجه و ارزش نهایی آن برای آنها مبهم و نامفهوم است. تکنولوژی هم چنین می‌تواند انسانیت انسان را که ما در فعل و انفعال متقابل با آن هستیم در هاله‌ای از تاریکی فرو برد.
به عنوان مثال، پدیده اینترنت به طور شگفت‌انگیزی در نشر اطلاعات و دموکراتیزه نمودن مطبوعات مؤثر بوده است، اما همچنین فاقد احساسات انسانی بوده و سبب گردیده تا بشر اوقات خود را در انزوا به سر برد. هر کسی که به نحوی با مبحث اینترنت آشنایی دارد به خوبی تمامی آنچه را که در فوق بدان اشاره شده درک می کند. جامعه ای ناهنجار و هرج و مرج متشکل از خیل عظیم متصلین به شبکه وجود دارد. این پدیده همواره مجذوب‌کننده و لذت‌بخش بوده و برخی اوقات عالی است.
ابداعی خارق‌العاده بی‌کلام اما برخوردار از گفتمان جمعی و گروهی.
در مقابل این پدیده همچنین به رسوایی و فرومایگی بشر منجر می‌گردد. فعل و انفعالات و تعاملات انسانی، برقراری روابط عادی و نزاکت و نجابت که حتی می‌باید میان مخالفین آن نیز عمومیت یابد با کاهش روبرو شده و گاهی اوقات تقریباً به طور کامل از میان می‌رود. نتیجه آن که اغلب نوعی از تجاوز تجرید یافته و سخت‌گیری‌های یکنواخت و خسته‌کننده گریبانگیر انسان می‌شود.
افراد به سیر دایره‌وار در اینترنت برای شکار اهداف خود از طریق استفاده از حربه‌های مجادله‌آمیز مبادرت می‌کنند. این که به هنگام اتصال به شبکه فراموش کنیم که با افراد حقیقی در راهی دور درگیر ارتباطات کلامی هستیم مساله ای بسیار طبیعی است.
اتصال به شبکه اینترنت انسان را سر خلق می‌آورد اما اغلب او را متوجه کینه‌ورزی و بدخواهی و عداوت می‌نماید. در بهترین وجه، این پدیده افراد دور از هم با علایق مشترک را به شیوه‌ای غیرقابل تصور گردهم می‌آورد. در بدترین وجه نیز این پدیده انسان‌های مست تکنولوژی را در انزوایی شدید قرار می‌گیرد. با وجود تمامی جذابیت ‌ها و کارآیی‌های پیچیده اینترنت، این حقیقت آشکار می‌گردد که ما می‌باید آگاه باشیم که مبادا ابزار و اختراعات مکشوفه بشر ما را ببلعند.
برای دستیابی به راحتی، آسایش و کارایی هر چه بیشتر، بشر به طور مؤثری در تسلط یافتن بر چیزها رشد چشمگیری داشته است. به آن اندازه گرفتاریم که پنجره را ندیده و تنها فراسوی آن را نظاره گریم. عملکرد بالابر ما را مبهوت نمی‌کند چرا که ما هرگز به بلندی فکر نمی‌کنیم. مهارت جاودانه در قصه‌پردازی، فیلم و تلویزیون متعلق به بشر اعصار گذشته است که به زمان حال انتقال یافته است.بشر امروزی می‌‌باید زمان زیادی را صرف منازعه،تعجب و یا ترس از اغتشاش و بی‌نظمی برای سازگاری با دنیای پیرامون خود کند. هر آنچه که ما در خصوص این خودبینی و غرور می‌اندیشیم مبتنی بر دیدگاه صحیح و منطقی در خصوص گرایش بشر به فراموش کردن این است که از کجا آمده است. سالها قبل، یووال لوین نوشت که تناقض به واسطه عادات بشر به تدریج از میان می‌‌رود.
او همچنین نقل قولی از گفته داستایوفسکی را مطرح نمود. بشر حیوانی است که به هر چیزی عادت می‌کند. بشر به طور حتم به ترس و وحشت و حتی شگفت زدگی عادت پیدا می‌کند.
این شاید تا بدان حد ادامه یابد که حتی رمز و راز و شگفتی جهان را به فراموشی سپارد. او شگفتی چشمه ها و یا عدم تناسب مور تپه‌ها را از خاطر می‌برد. به واسطه چنین بینشی و مستولی شدن ترس بر او، روح انسان یعنی همان روحی که به تمدن تکنولوژیک جان می‌بخشد به ضعف می‌گراید.
شگفتی انسان از چشمه، تحریک تصورات او از توصیف آبیاری بیابان‌های خشک و استقرار باشکوه او در زمین‌های لم‌یزرع و بایر بود.
● مفهوم مالکیت
این عنوان ما را به دومین سؤال رهنمود می‌سازد. چگونه می‌توانیم از تناقضات فرهنگی تکنولوژی جلوگیری به عمل آوریم؟
چگونه می‌توانیم از این خطر که دستاوردهای تکنولوژیکی روحیه بشری را به فساد بکشاند در امان باشیم؟
پاسخ این سؤالات به طور معنی‌داری به افزایش دارایی‌های خصوصی بستگی دارد. به احتمال قوی نوع بشر به طور آشکاری به تکریم و احترام برای تسلی دادن خود نیازمند است.
یک فرد به ندرت می‌تواند نسبت به خانه خود و انجام لذت‌بخش فعالیت در باغچه خود احساس بیگانگی کند. من حتی دارایی‌های خصوصی و شخصی را در کشاکش با اصول بازار آزاد ارجح‌تر می‌بینم. در تعیین برتری نمونه‌ها، این دو اصل به خوبی با یکدیگر ارتباط دارند. اما این تنها معانی و مفاهیم آنها نیست که آنها را از یکدیگر جدا کرده است و قوانین ما می‌باید به نفع دارایی به ویژه دارایی های شخصی باشد چرا که مالکیت اموال کاملاً منوط به حیات مالک آن است.
شخص می‌باید به طور قطع اهمیت زیادی برای نظام اقتصادی باز به سبب کاهش دادن ریسک سرمایه و صرفه‌جویی قابل توجه در هزینه‌ها به واسطه افزایش سطح تولید قایل باشد.
اما من نمی‌توانم بپذیریم که چگونه به بهترین وجهی شرکت‌های خودمختار کوچک توسط شرکت‌هایی دیوان‌سالار بلعیده می‌شوند؟
من نمی‌توانم عقلی را سلیم بنامم که شرکت‌های بزرگ و عظیم را به شرکت‌های کوچک، محلی و مستقل ترجیح می دهد. نمی‌توانم قانونی را بپذیرم که به یک شرکت اجازه می‌دهد تا از ۴۰ روزنامه و ۲۰۰ بانک برخوردار باشد. اغلب مشاهده شده است که چه به لحاظ سیستماتیک و چه به لحاظ گفتاری، روان‌شناسی شرکت‌های بزرگ ابداع و خلاقیت را به تحلیل برده و به طور قابل ملاحظه‌ای انگیزه‌های انسان های خلاق را بوروکراتیزه نموده و به ضعف می‌کشاند.
نظیر هر نوع بوروکراسی فعالیت شرکت‌های بزرگ به افزایش بی‌مسوولیتی ، تشویق به شکست و از میان بردن سرمایه‌گذاری‌های مستقل اقتصادی می انجامد. ما به عنوان داعیه‌داران آزادی اگر به دفاع از اقتصاد شرکت‌های بزرگ پرداخته و یا اگر خودسرانه تنش‌های موجود میان مالکان شرکت‌های با منافع گسترده و روحیه مالکیت را نادیده بگیریم ابلهانه عمل کرده‌ایم.
این جاست که علم اقتصاد به ارباب خود که همانا نوع بشر است پاسخ می‌دهد. اینکه اجازه دهیم تا اقتصاد اصول خود را بر ما دیکته کند عین عقب‌ماندگی است چرا که اقتصاد نظیر ابزار کاربردی دیگر تنها یک وسیله است. اقتصاد قادر به بازگویی دیدگاه ما از زندگی خوب نیست.
در مقابل این بیولوژی است که می‌تواند به ما بگوید که چرا زندگی انسان قربانی شده است،علم شیمی می‌تواند بگوید که چرا نوشیدن یک شیشه ماءالشعیر پس از گذراندن یک روز سخت کاری مطبوع است و یا علم فیزیک می‌تواند بگوید که چرا انسان با وجود چنین زشتی‌هایی نظر به آسمان‌ها و بهشت دارد.
علم اقتصاد به جرأت می‌تواند به ما در دستیابی به یک زندگی خوب کمک کند اما نمی‌تواند به واسطه ابزار خود، انسان را به برخورداری از یک زندگی خوب هدایت کند.
حکمرانی علم اقتصاد به عنوان نوعی روح محافظ شخص، نشان از پستی نوع بشر دارد.
چه به لحاظ فلسفی و چه عملی، مالکیت گسترده بردارایی بزرگترین ابزاری است که ما مجبور به پذیرش آن و محافظت از منافع سرشار مدنیت تکنولوژی هستیم چراکه به جلوگیری از ناتوانی قریحه انسانی منتهی می گردد. بلشویک‌ها به زیرکی و ظرافت استنتاج نموده‌اند زمانی که جامعه تنها کارفرمای موجود باشد، عدم اطاعت از مقررات رنج و مشقت در پی دارد.
این ابداع آنان در اقتصاد سیاسی بود. به اعتقاد آنان افرادی چون لنین و تروتسکی افراد خوبی نبودند که به اشتباه کارهای زشت انجام می‌دادند و در مقابل مردانی بودند که به ندرت در محاسباتشان برای برقراری حکومت رعب و وحشت اشتباه می‌کردند.
اگر اهریمن‌هایی نظیر این افراد به نفرت از دارایی‌های فردی یاد می‌کردند در این صورت ما از استدلال‌ کافی برای گرامی داشتن آن برخورداریم.
مالکیت و دارایی که به واسطه انجام کار صادقانه بدست آمده است یادآور تمامی جنبه های غایی انسانیت حاصله از تمامی دستاوردهای او من جمله دستاوردهای تکنولوژیک است.
در یک تمدن تکنولوژیک دارایی اغلب بیش از مبالغ هنگفت پول موجود در یک شرکت سهامی و طرح‌های بازنشستگی و مبالغ پس‌اندازهای شخصی به نظر می‌رسد.
پول و دارایی بیشتری در قفسه فایل‌ اسناد من به نسبت خانه شخصی من وجود دارد. دارایی‌ها در قالب قرارداد و معاملات ضبط می‌گردد. زمانی که انسان سعی در مرمت نقاشی خانه خود دارد از رنگ استفاده کرده و لکه‌ها را از میان برمی‌دارد. در واقع او نتیجه کار خود را به طور ملموس و واقعی می‌بیند. او نمی‌تواند در تعارض با این کار باشد.
در مقابل مردی را تصور می‌کنیم که در میان انبوهی از مدارک و اسناد در قفسه پرونده‌ها قرار گرفته و با سختی هر چه بیشتر آنچه را که در این اسناد نوشته شده درک می‌کند.
زمانی که او از دارایی‌های منقول خود اطلاع حاصل می‌کند ظاهراً اظهارات نوشته شده بر روی اسناد را درک نموده و مغتنم می‌شمارد. در این حالت مالکیت برای او زنده و آشکار می گردد.
تکنولوژی مدرن اغلب همانند میراثی به ما می رسد. ما (حداقل اغلب ما) از علل و اصول درونی آن بی اطلاع هستیم. چه تعداد از تازه واردین جنوب آمریکا نظیر خود من چیزی درباره توسعه واحدهای ارزان و کم حجم تهویه هوا می‌دانند. این در حالی است که توسعه این چنین دستگاه هایی به طور قطع برای رشد اقتصادی سریع شهرهایی نظیر آتلانتا ضروری به نظر می‌رسد.
چنین داستانی از اختراع، مهندسی و طراحی، مبهم است. تهویه هوا تنها میراث کوچک دوست داشتنی ماست. در مقابل چنین میراثی کمی شخصی‌تر احساسی می‌شود وقتی که من شخصاً آن را داشته و عهده‌دار مسوولیت نگهداری و تعمیر آن به ویژه به هنگام خراب شدن آن در گرمای سوزان چله تابستان باشم.
اصول مالکیت، تکنولوژی را به ما نزدیک‌تر ساخته و هر چه بیشتر رنگ و لعابی انسانی به آن بخشیده است. در مقابل ممکن است که با به مخاطره افتادن نظام مالکیت تکنولوژی نوعی جادوگری به نظر رسد. در اینجا همچنین می‌باید با تأکید به اطلاع رسانده شود که دارایی به ویژه دارایی های شخصی، علی‌رغم تبلیغات منفی اعمال شده علیه آن همچنان از کامیابی و رونق در ایالات متحده برخوردار است. مالکیت سرمایه (ظهور شگفت‌انگیز دارایی‌های خصوصی) گسترده و رو به رشد است.
مالکیت خانه نیز رو به رشد است. اتومبیل‌ها، دستگاه‌های DVD و تهویه هوا و... تحت تملک عمده کثیری از مردم رو به رشد قرار دارد. تمامی شهرهای بزرگ از حداقل یک فروشگاه بزرگ لوازم خانگی برخوردارند. اینها چیزهایی بی‌اهمیت نیستند.
منبع اصلی: http://www.thenewatlantis.com/archive/۹/cella.htm
نوشته شده توسط:پل. جی. سلا مترجم: کامبیز پارتازیان
منبع : ITMPportal