یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

رضایت دائمی


ما که برای مقطع کوتاهی به این جهان می‌آئیم، با نادیده انگاشتن طبیعت راستین خود، خود را با بدن و ذهن مشغول کرده و بر این باوریم که: ”من بدن هستم.“ طبیعتاً به همین خاطر می‌خواهیم جسممان را حفظ کنیم و به‌دنبال آن در تلاش هستیم تا به آن غذا بدهیم، لباس بپوشانیم، پناهش داده، خشنودش ساخته و سپس از طریق آن ”خود“، رضایتی به‌دست آوریم. اما متأسفانه می‌بینیم که آن رضایت نصیبمان نشده و هرگز قادر نخواهیم بود تا آن رضایت دائمی را به‌دست آوریم، چرا که همواره چیزی برای از دست دادن وجود دارد.
در نهایت اگر خوش‌شانس باشیم، پیام معنوی را خواهیم شنید: ”رضایت تنها در خود حقیقی است. در جاودانگی است. خود حقیقی‌ات را پیدا کن پس رضایتی را که در جستجوی آن هستی خواهی یافت.“ و بدین سبب است که باید به‌دنبال خود حقیقی‌مان باشیم. احتمال دارد بصیرت و تجربه ارزنده‌ای به‌دست بیاوریم اما هنوز کامل نشده است، چرا که رضایت دائمی وجود ندارد.
برای مثال راماناماهارشی نمی‌گوید ”هویت واقعی خود را بیاب، به آن چنگ بینداز، آن را بشناس“، او می‌گوید ”سؤال کن، من کیستم؟“ به‌عبارت دیگر، خود واقعی ما چیزی نیست که بتوانیم آن را به چنگ آوریم، همانگونه که می‌دانیم با ذهن و بدن می‌توان چیزهائی را به تصرف درآورد. اما آن‌چیز که همه چیز از آن منشأ می‌گیرد قابل تصرف نیست. بنابراین آنچه لازم است بینشی است کاملاً متفاوت. در اینجاست که باید بپرسیم: آن چیست که ذهن را می‌شناسد؟ آن چیست که سه مرحلهٔ خواب، رؤیا و خواب عمیق را می‌داند.
راماناماهارشی می‌گوید: در خواب عمیق تفحص کن، اما کسی در آن زمان بر آن آگاهی ندارد. فقط در هنگام بیداری تأیید می‌کنیم که خواب خوبی داشتیم. پس باید چیزهائی در خواب عمیق وجود داشته باشد تا درک کنیم که در خواب عمیق بوده‌ایم. آن‌چیزی‌که خواب عمیق می‌تواند به آن پی ببرد ولی همچنان ناشناخته باقی‌مانده است ذات خداوندی است و کتب مقدس، خدا را این‌گونه تشریح می‌کنند: ”آن ناشناخته و غیرقابل تصور که در آن سوی ذهن و کلام قرار دارد.“ خدا نام دارد. متأسفانه ناشناخته‌ها برای ذهن خیلی جالب نیستند. ذهن چیزهائی را می‌خواهد که بتواند آن را تحت تصرف خود درآورد. بنابراین آن را تحت تصرف خود درآورد. بنابراین به این‌جا که می‌رسیم می‌توانیم آن را نقطهٔ اوج زندگی روحانی بنامیم. خود حقیقی ما چیزی نیست که بتوانیم آن را متصرف شویم. هرگز به همان روش قدیمی نمی‌توانیم ذهن را راضی سازیم و این همان چیزی است که هنوز باید در جستجوی آن باشیم. این همانی است که باید آماده باشیم تا در آن قرار گیریم، ولی هرگز به آن‌گونه که ذهن با به تصرف درآوردن چیزهائی احساس خشنودی می‌کند، انجام نمی‌پذیرد. بدین ترتیب اهمیت شناخت و آگاهی هویدا می‌گردد. هرگز نمی‌توانیم به همان میزان که خشنودی در این جهان را طلب می‌کنیم رضایت حقیقی دائمی که در صفر بودن، در هیچ بودن، و نهایتاً در خود حقیقی بودن است را کشف نمائیم، و اینجاست که اساس مطلق زندگی روحانی برای تمامی این جهان که جسم و ذهن را شامل می‌شود، آشکار می‌گردد. این تعالیم برای تمامی مذاهب، اساسی و بنیادین می‌باشد، حتی اگر به طرق گوناگون ارائه گردد. نمی‌توان به‌طور همزمان خداوند و اهریمن را عبادت کرد و نمی‌توان هردوی آنها را با هم داشت. اگر خداوند را می‌خواهیم باید ترک دنیای مادی را به‌جا آوریم و اگر در دنیای بیرون نمی‌شود حداقل در درون آن را انجام دهیم. بنابراین نقطهٔ اوج زندگی روحانی اینجا است: ”دستیابی به این امر که می‌توانم هرچیزی را که قلبم طلب می‌کند به‌دست آورم. می‌توانم رضایتی جامع، ابدی و همیشگی داشته باشم، اما باید از طلب نمودن چیزهای موقتی این دنیا که هرگز پایانی نداشته و در نهایت موجب رنج و حرمانم می‌شوند، دوری کنم، و آن‌وقت است که رضایت دائمی به‌وجود خواهد آمد.“

از مجله جامعه زندگی الهی Divine life society
برگردان: مریم جوادزاده


همچنین مشاهده کنید