سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


نایپل - وی .اس


وی .اس . نایپل وی .اس . نایپل در سال ۱۹۳۲ در ترینیداد هند متولد شد . از آكسفورد فارغ التحصیل و سال ۲۰۰۱ برای رمان «نیمه عمر» موفق به دریافت نوبل ادبی گردید. گفت و گوی اخیر او را با آبزرور می خوانید :سر نایپل روی صندلی قدیمی در باغچه ای در حومه شهر ویلتشایر لم داده و چای می نوشد. چشم هایش تقریباً از آفتاب بعد از ظهر نیمه بسته است و این ، حالت خسته ای به صورت اش داده است . سفر او سفر درازی بود ، ۷۲ سال پیش ترینیداد را به قصد تحصیل در آكسفورد ترك كرد . دانشگاه او را بورسیه كرده بود . ۲۷ كتاب نوشت كه تقریباً درون مایه اغلب آنها را سفر و ترك وطن تشكیل می دهند . حالا كه به خانه می اندیشد از او می پرسم كه نظرش درباره وطن چیست ؟لبخند می زند و می گوید ، درست چند روز پیش بود كه درباره آن با همسرش نادره صحبت می كردند . مدت هاست كه این فكر ذهنم را مشغول كرده است كه «حالا دیگر وقت آن رسیده كه به خانه برگردم .» اما خانه برای من دیگر معنا ندارد . در حالی كه روی صندلی اش جا به جا می شود و حالت جدی تری به خود می گیرد ، می گوید : «به گمانم خانه فكر یك بچه است ، خانه ای كه شب ها چراغ هایش روشن می شوند، خانه ای كه محل آرامش و امنیت است.»آثار نایپل همیشه حول همین حس می چرخد، رمان ها و خاطراتش درباه موضوعات ثابت پدر ، دهكده و خانه است : هیچ وقت هم آنها را از هم تفكیك نمی كند . اگرچه حدود ۲۸ سال است كه در حومه شهر ویلتشایر زندگی می كند ، اما هنوز احساس غریبی و بیگانگی را از دست نداده است . «همیشه می دانم كه ، كی هستم و از كجا آمدم» . او می گوید : «هیچ وقت به دنبال وطن در زمین بیگانه نبوده ام .»تنها جایی كه حس آرامش و راحتی بیشتری می كند كتاب هایش هستند . آخرین رمان وی «بذرهای جادویی» طنز تلخ است . شخصیت اصلی رمان ، ویلی چاندارن ، نیز برای پیدا كردن راه حلی برای نگرانی و تشویشی كه بعد از ترك وطن به وی دست داده خود را با جنگ و مسائل آن مشغول می كند . چاندارن نیز مانند نایپل از هند به لندن و آفریقای جنوبی سفر كرده و سپس به هند برمی گردد و به گروه انقلابی مائو ها می پیوندد ، در جنگل زندگی می كند ، سرگردان می شود و به دنبال كشف این است كه آیا زمین می تواند او را متعالی كند.نایپل كتاب را منحصراً كتاب نیمه عمر نمی پندارد . او می گوید : «این عقیده هرگز به این مطلب اطلاق نمی شود . رفتم هند ، و مردمی را دیدم كه بدون هدف به این گروه ها چسبیده بودند ، مردمانی از طبقه متوسط كه خود را پارتیزان می نامیدند . اطلاق لفظ انقلاب و انقلابی برایشان خیلی زیاد بود . همه آنها را از ذهنم بیرون كردم و بعد از آن برای داستانم تأثیر گرفتم .»
هنگامی كه نوبل ادبی ۲۰۰۱ را دریافت كردید گفتید كه دیگر رمان نمی نویسید ، هرچند همه رمان نویسان روزی این حرف را می زنند . پس چرا رمان «بذر های جادویی» را نوشتید ؟
خوب ، ناشر ها مرا به این كا ر واداشتند . آنها گفتند كه شما می گویید دیگر رمان نمی نویسید، چون نمی توانید . آنها انگیزه نوشتن رمان «بذرهای جاویی» شدند.شما هم كه منتظر این تحریك بودید .
نوشتن رمان كار آسانی نیست . الهام و اشراق های زیادی را می طلبد كه البته برای نوشتن آن تجربه تمام عمرتان كافی است ، هر كدام از آن تجربه ها سطر ها را رنگ می زنند.جملات بذرهای جادویی پر است از نبوغ و استعداد نایپلی .آرزویم این بود كه صحنه ها را با تصویر های روشن محكم و استوار كنم و از شلوغی آنها جلوگیری كنم .هیچ وقت با توصیفات زیاد و طولانی روبرو نمی شویم ، به جز چند تصویر ؛ كه آنها هم بسیار دقیق انتخاب شده اند و همیشه بسیار طبیعی به نظر می رسند .این سؤال همیشه در سرم هست كه آیا كتاب هایم ، بیست سال آینده هم خواندنی است؟ سؤال من در ایالت هایی كه برای برپایی اسلام به پا خاسته بودند ، آنهایی كه معتقد به دین بودند به خصوص به پیامبری ، ثابت شده است . به عقیده من اغلب كشور های جهان هنوز به معنا و مفهوم واقعی آن پی نبرده اند.از شرارت هایی كه سراسر دنیا می شود آگاه هستم و از جور و ستم بیزارم ، اما شاهد این واقعیت هم هستم كه قتل و ترور در گوشه ای از دنیا ، عده ای را خرسند و خوشحال می كند . روی سخنم با آنهایی است كه زنان و كودكان را می كشند و سپس روی تریبون ها ندای آزادی سر می دهند.در حین گفت و گو گاهی سكوت ویلتشایر را صدای ناگهانی غرش هواپیماهایی كه از عراق باز می گشتند ، می شكستند و نایپل می گوید : «می بینید كه ما از آن سر دنیا بی بهره نیستیم و نمی توانیم در گوشه انزوای خود به سر بریم .» ویلتشایر را به خاطر سكوت اش برای زندگی انتخاب كرده اید ؟البته ، هر چند كهولت هم در تسكین عصبانیت بی تأثیر نیست . سكوت مؤلفه مهمی در نویسندگی است .همان طور كه او درباره سكوت حرف می زند، همسرش نادره وارد بحث ما می شود و می گوید كه او اكنون خودش را درگیر اوضاع سیاسی هند و پاكستان كرده است . پس می بینید كه چه مسؤولیت سنگینی دارد . به محض این كه در كلام آنها وقفه ای می افتد از نایپل می پرسم كه فكر می كند چه زمانی دیگر نتواند بنویسد؟مطمئناَ آن روز هم می آید و حتماً خیلی دردناك خواهد بود . بدون نوشتن ، همه چیز بی روح و خسته كننده می شود . البته خواندن ادامه خواهد داشت ، چون نویسنده با هدف می خواند.نادره می خندد و می گوید ، من می توانم جواب شما را بدهم . یك روز به من گفت كه هر زمان كه دیگر قادر به نوشتن نبودم ، نقد و تفسیر می نویسم . و نایپل سریعاً پاسخ می دهد : «نه ، نظرم تغییر كرده است . هستند نویسندگانی كه در كهولت نوشته اند و خوب هم نوشته اند ، تولستوی . فكر نمی كنم ۷۲ سالگی آخرین فرصت باشد.»
ما هم امیدواریم آخرین فرصت نباشد .
آثار منتشر شده :
بذرهای جادویی
تازه ترین رمان وید یادهر سورا چپراسد نایپل
ترجمه : رؤیا بشنام
بذر های جادویی عاقبت نیمه عمر ویلی چاندارن است ؛ اواز هند به لندن سفر كرده تا در آنجا درس بخواند و كتاب بنویسد . او با زنی پرتغالی آفریقایی كه هجده سال در بخش مستعمره نشین آفریقا زندگی كرده و بعد از استقلال آنجا را ترك و نزد خواهرش كه در برلین زندگی كرده است ، ازدواج می كند . این شروع داستان رمان «بذرهای جادویی» است .خواهر ویلی ، ساروجینی ، منتقد خستگی ناپذیر حالت انفعالی او است و اكنون به عنوان یك سوسیالیست دو آتشه بر اساس انقلاب های سراسر دنیا فیلم می سازد . سرانجام پس از زخم زبان های خواهر ، ویلی قبول می كند كه به هند برود و به گروه پارتیزان ها بپیوندد . اما سهواً به گروه اشتباهی می پیوندد كه او را دست خوش حوادثی چون عملیات نظامی بی هدف ، اختفا در جنگل و قتل می كند . یك سال بعد ویلی از آنجا فرار می كند ، اما زندانی می شود . خواهرش وكیل نوآموز انگلیسی به نام روجر را استخدام می كند كه به طور اتفاقی ویلی را در مدت دانشجویی اش می شناخته او ناشر نیز هست و كمك می كند تا ویلی آزاد شود و در یك نشریه تجاری مشغول به كار شود . این رمان هنگامی خاتمه می یابد كه سیاست های چندگانه ای كه بر انگلستان حكم می راند بر زندگی ویلی تأثیر بسزایی می گذارد.پشت این داستان مهیج ، زبر دستی و مهارت خاصی نهفته است . نایپل جوان بعد از فرار كردن از فرهنگ های ناچیز به اروپای كلاسیك روی می آورد و بیش از پیش در آنجا شناخته می شود . آثار وی پیش از این جنگ های زیادی در باره «فرهنگ های خرده پا» و فرد گرایی به راه انداخته بود . اما نایپل به خوبی می داند كه از فرهنگ بالایی برخوردار است .رمان «بذر های جادویی» تفسیر موشكافانه ای از تزكیه و خلوص را ارائه می كند. ویلی در می یابد كه دو جهان وجود دارد ، اما برخلاف قهرمان داستان ، نایپل چیز دیگری را ارائه می كند . «دو جهان با هم وجود دارند و اگر طور دیگری آن را بیان كنیم ، احمقانه است و او حالا در ذهن اش كاملا ًَمشخص كرده كه به كدام یك تعلق دارد . طبیعی هم بود ، حدوداًبیست سال پیش ، شاید هم كمی بیشتر ، وقتی كه در وطن بود ، می خواست آن را مخفی كند . حالا هر آنچه آن میل را دنبال می كند شرم آور به نظر می رسد .»
منبع : آی کتاب


همچنین مشاهده کنید