جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


یاد آن آوای ماندگار


یاد آن آوای ماندگار
مراسم چهلمین روز آن زنده یاد دو هفته گذشته و در وضعیتی نه چندان درخور این استاد برگزار شد. به همین مناسبت استاد احمد ابراهیمی، از مدرسان پیشكسوت آواز كه حشر و نشری طولانی با استاد عمومی داشتند نوشته ای در این باره نگاشتند كه از نظر شما گرامیان می گذرد .
شیان لوبكت الدماء علیها
عیناك حتی تؤذنا بذهابی
لم یبلغا المعشار من حقی هما
فقد الشباب و فرقته الاحبابی
حضرت علی علیه السلام
گلی پرپر شد از باد خزانی
كه كار بلبلان شد نوحه خوانی
گل من بلبل من هر دو او بود
كه شد تاراج امیال خزانی
چهل روز از وفات استاد بزرگ زمانه جناب آقای دكتر سیدحسین عمومی گذشت. او مردی بزرگ و هنرمندی بی بدیل و فرید بود. او درجه دكترای خود را از دانشكده حقوق در رشته علوم قضایی با رتبه ای ممتاز دریافت نمود و تا روزگار بازنشسته شدنش در پست های مهم قضایی از قبیل بازپرسی، دادیاری، مستشار دیوان قضا و ریاست دادگاههای دادگستری را پشت سر گذاشت. او قاضی بود شجاع و پاكدامن . ما را با مقام و رتبه و قاضی بودن این مرد شریف حرفی نیست. وظیفه یك انسان والا انجام دادن وظائف انسانی است، اما به شرط این كه دیگران نیز به روش خداپسندانه عمل كنند؛ ما را با هنر این مرد بزرگ حرف است. او هنرمندی والا در رشته سبك آواز ایرانی بویژه سبك آوازخوانی اصفهان، كه سبكی است مشكل، توانایی و تبحر خاص داشت كه فقط منحصر به این عزیز بود. استاد دكتر عمومی شیوه آواز خواندن خوانندگان نامی اصفهان را از قبیل استادان سید رحیم- قاضی عسگر- حبیب شاطر حاجی- حسین خضوعی ساعت ساز و ادیب و تاج را به خوبی می دانست و روش و سبك تك به تك این استادان خواننده را می دانست و آواز هر كدام را به روش آنها می خواند.
استاد روش آواز صدر و شهاب را نیز به خوبی اجرا می كرد. بنده می گویم دانستن این همه هنر برجسته در توانایی هیچ خواننده ای نیست فقط او بود- او بود- او بود.
روزی از روزهای گذشته در خدمت این دوست هنرمند بودم؛ گویا اگر فراموش نكرده باشم آقارضا موسوی زاده نوازنده چیره دست تار كه دانش آموخته از مكتب استاد عمومی بود حضور داشت.
استاد دكتر عمومی به آقای موسوی زاده تكلیف كرد كه ساز را كوك دستگاه چهارگاه كند و این غزل حضرت حافظ را با آن صدای آسمانی خود شروع كرد و گفت آقای ابراهیمی من فقط این دو مصرع را در چند سبك آواز اصفهان می خوانم می خواهم توجه داشته باشی (حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق جهان می توان گرفت).
در شروع آواز اول سبك استاد ادیب خوانساری را خواند و بعد سبك آواز استاد تاج. گفت توجه كنید این دو سبك آواز چقدر با هم متفاوت است. بعد با همراهی تار آقای موسوی زاده؛ سبك سید رحیم، سبك صدر و شهاب را خواند و هر كدام با روش آواز دیگری متفاوت بود، قدرت صدا و توانایی به یاد آوردن آواز خواننده هایی كه در عصر خود بی نظیر بودند و به خاطر سپردن روش هر یك از آنان؛ من به جرأت می گویم درخور توانایی هیچ خواننده ای نیست. استاد عمومی تمام این سبكهای آواز را ادغام كرده بود و سبكی ایجاد شده بود كه الاماشاءالله در این اواخر وقتی دهان به آواز می گشود تمام شنونده ها را سر جای خود میخكوب می كرد. مسلماً آنهایی كه كنسرت پژوهشی این استاد را دیده و آوازش را شنیده اند بر گفته من صحه خواهند گذاشت. او صدای آسمانی داشت. اجرای تحریر و تكیه و خواندن شعر را طوری اجرا می كرد كه هیچ خواننده استادی نمی توانست یك مصرع از آواز او را تقلید كند. افسوس كه یك دنیا حسن و ملاحت آواز ایرانی را به زیر خاك برد. او آخرین باقیمانده هنر آوازی اصفهان بود. می گفت آواز را از سن ده سالگی با خواندن سوره هایی از كلام الله مجید شروع كردم و چون پدرم صاحب تكیه ای بزرگ در اصفهان بود و این تكیه از اجدادش به او رسیده بود و در این تكیه در ایام و لیالی عزیز ماه محرم و صفر مركز روضه خوانی و ذكر اباعبدالله الحسین بود من هم خدمتگزار این تكیه بودم و خواننده های بزرگی مانند قاضی عسگر، حسین شاطر حاجی، شهاب، صدر و دیگر روضه خوانهای نامی اصفهان كه هر كدام خواننده ای از همه جهت توانا بودند و در این تكیه هنر خود را به پای حضرت امام حسین(ع) و خاندان نبوت می ریختند و در اختیار مردم عزادار می گذاشتند من هم بنا به امریه پدرم تحت تعلیم این بزرگان قرار می گرفتم.
بنده به خاطر دارم كه قبل از سال ۱۳۴۰ برای دیدار شادروان استاد نواب صفا به اصفهان رفتم. آقای نواب صفا مدیر كل تبلیغات و رادیو مركز استان اصفهان بود. از آنجایی كه شانس با من یاری كرد، پس از ده سال حضرت استاد دكتر عمومی را زیارت كردم و شبهای به یاد ماندنی و خوشی را در حضور این عزیز از دست رفته و استاد تاج و خوانندگان و نوازندگان عزیز اصفهان گذراندم. من در آن روزگار همیشه مورد لطف و محبت بی شائبه هنرمندان خواننده و نوازندگان عزیز اصفهانی قرار می گرفتم؛ با این وصف در مقام آوازخوانی در مقابل دانش آواز و دلنشینی صدا و احاطه به شعر را كه استاد دكتر عمومی داشتند نه تنها من بلكه دیگر خوانندگان نیز كمیتشان لنگ بود. در آن روزگار سال ۳۸ یا ۳۹ ایشان سمت مستشاری دیوان قضا را داشت و به من می گفت آقای ابراهیمی من در تمام روز هشت ساعت كار قضا را انجام می دهم و بعد از، آن همه روزه بعد از انجام كار اداری چهار ساعت نیز به هنر و انجام كار آواز و موسیقی می پردازم. توصیه ایشان این بود كه هنرمند نباید از تمرین و آموزش موسیقی بویژه آواز خوانی غفلت كند. این استاد بزرگ پس از بازنشستگی در تهران منزل خود كلاسی دایر كرد و به مدت ده سال تعلیم خوانندگان و نوازندگان را به عهده گرفت و خوشبختانه خوانندگان عزیزی چون: علیرضا قربانی، استاد فلاح، هنرمند خوش صدا و استاد آقای قنبری و استاد دكتر خدایاری و آقای احمدی وند و برادرانش از این كلاس بهره گرفتند. استاد دكتر عمومی چون از تظاهر و خودنمایی به دور بود اجازه نمی داد هنرجویان حتی دوستان نزدیك او صدایش را ضبط كنند. متأسفانه اثر ضبط شده ای از این هنرمند در دسترس نیست. در سال ۱۳۸۳ روزی به منزل بنده تشریف آوردند؛ ضمن صحبت های متداول هنری گفتم می دانم مرا دوست داری شما را به دوستی قسم می دهم اجازه بفرمایید لااقل دو كاست از صدای شما با اركستر ضبط شود. ایشان با آن چهره مهربان و دوست داشتنی نخواست روی مرا به زمین اندازد موافقت خود را اعلام نمود. بنده با یك نفر از دوستان عزیز آقای علیرضا پورامید كه این امر مهم را قبول كردند كه با چند نفر نوازنده برجسته در استودیو این نوارها ضبط و در اختیار دوستداران هنر قرار گیرد، ولی متأسفانه استاد دكتر عمومی مانند هدهد سلیمان قفس زندان سكندر را شكست و به دیار سلیمان رخت بربست. ای كاش زمانه هنری ما هنرمند دیگری را نظیر دكتر عمومی به مردم هنردوست ما تقدیم كند. من این ضایعه در عالم هنر را به كلیه دوستان و هنرآموختگان و دوستان این استاد بزرگ تسلیت می گویم .دكتر عمومی فقط متعلق به خانواده خود نبود ؛ این مرد فرهیخته متعلق به تمام مردم هنردوست این كشور است. خانواده این مرد بزرگ به این دلیل كه بلیط مسافرت به كشور كانادا را قبل از فوت ایشان تهیه كرده اند در نتیجه هشت روز بعد از درگذشت این عزیز گرامی ایران را ترك كردند و بدانجا كوچ نمودند. من نمی دانم كه این كار در این روزگار سرد و سخت و هجرت و كوچ و اقامت و خروج و ویزا و پذیرش و اخراج (دیپورت) و ... چگونه تعبیر می شود و در این وانفسای قحط عاطفه ها و فقر مهربانی ها، آیا صحیح است یا نه؟ ولی این را می دانم كه در روز چهلم این مرد بزرگ و با دیدن مزار و آرامگاه او و عدم حضور خانواده اش چقدر بر غربت و مظلومیت پنهانش به همراه حاضران اندك و انگشت شمار گریستم...
با احترام احمد ابراهیمی ۳/۶/۱۳۸۴
استاد احمد ابراهیمی
منبع : روزنامه همشهری