سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شکست انقلاب های رنگارنگ آمریکایی در خاورمیانه


شکست انقلاب های رنگارنگ آمریکایی در خاورمیانه
۱- روز سه شنبه اول اسفندماه ۸۴ دو خبر همزمان از دگرگونی های وسیع و غافلگیركننده ای در سطح خاورمیانه خبر می داد كه به طور نمادین به حقیقت واحدی اشاره داشتند: دیدار همزمان دو چهره اسلامگرای پیروز با دو «آیت الله سید علی» ؛ در یك سو دیدار «ابراهیم جعفری» منتخب شیعی مذهب و استقلال طلب عراقی با «آیت الله سیدعلی سیستانی» در سوی دیگر دیدار «خالدمشعل» رئیس دفتر سیاسی- و در حقیقت رهبر- جبهه مقاومت اسلامی حماس با «آیت الله سیدعلی خامنه ای» .
این دو منتخب هر دو با شیوه دموكراتیك و از نردبان انتخابات، سرسلسله تحولات انقلاب گونه سرزمین های عراق و فلسطین شدند.
واكنش های آمریكا و اروپا به این دو گزینش مردمی كه حكایت از شكست ماشین تبلیغات غرب به رغم برتری نظامی او می كرد، آشكارا منفی بود. حماس، رسماً از سوی غربی ها پذیرفته نشد و ائتلاف عراق یكپارچه هم با چالش ها و فشارهای زیادی روبه روست. چنانچه «جك استراو» در سفر اخیرش به عراق به طرز معنی داری، حاكمیت هر قوم و مذهب و حزب و گروهی را در عراق نفی كرد و در واقع زمینه های تحقق فدرالیسم حداكثری را كه از دامنه اختیارات اكثریت پیروز می كاهد، فراهم ساخت. اما این واكنش ها همه از موضع انفعال است.
آنچه مسلم است و در ایران، عراق، فلسطین، سوریه و حتی لبنان به تدریج در بسیاری از كشورهای خاورمیانه و حتی غیرخاورمیانه نمود دارد این واقعیت است كه ابتكار عمل از دست غرب خارج شده و آلترناتیوهای نظم تحمیل شده جهانی، شروع به بازسازی خود كرده اند.
۲- امروز قطار انقلاب های نارنجی آمریكایی از ریل خارج شده و جایگزین آن قطار انقلاب های سبز اسلامی است. خط ریل انقلاب های نارنجی یا مخملی در منطقه كشورهای مشترك المنافع كشیده شده بود و به محض ورود به خاورمیانه (سال گذشته در لبنان) سرنگون شد و البته بماند كه دلهای مشتاق و منتظر خیلی ها را در ایران كباب كرد؛ همانهایی كه در همه روزهای بعد از ترور رفیق حریری، از تجمع صدواندی غرب گرای حامی حزبی كوچك، با تیتر درشت با عنوان «انقلاب» یاد كردند. بگذریم!
این پیروزی ها نشانگر آن است كه اگر جریان های چپ در جهان توان رویارویی با امپریالیسم را ندارند، امروزه آلترناتیو بزرگتر، عمیق تر و فراگیرتری پیدا شده كه می تواند در جبهه پراكنده و وسیعی به مقابله برخیزد و نقشه جهان را دگرگون كند. البته مقدم بر این پیروزی ها، پیروزی اصولگرایان در انتخابات ایران بود كه در عین حال در اسناد انقلاب ۵۷ قرار داشت و لذا چندان غیرمنتظره نبود.
۳- چهار گوشه جهان حكایت از آن می كند كه نظم ظالمانه حاكم بر غرب سالاری و حاكمیت سرمایه و یكدست سازی فرهنگی جهان و جهانی شدن دستوری استوار شده، در حال فروریختن است. اما تا زمانی كه جایگزین نظم كنونی، خود را در قامت اصیل، عینی و دست یافتنی خود ظاهر نساخته، نظم فعلی به وضع كنونی كه «ثبات متزلزل» است ادامه خواهد داد.
جایگزین های سابق هرچند امروزه در گوشه ای از دنیا- آمریكای لاتین- دوباره قدرت یافته اند، اما دیگر نمی توانند الگوی خود را به سراسر دنیا صادر كنند و احساسات ضدامپریالیستی را به نفع خود برانگیزانند. شكل گیری جبهه چپ ضدامپریالیسم در آمریكای لاتین پدیده مباركی است اما دیگر نمی تواند و نباید رهبری مبارزه با سرمایه سالاری غرب مدارانه را برعهده بگیرد. این جنبش ها حداكثر به استقلال سیاسی داخلی منجر می شوند و پاسخ نیازهای ملی را می دهند و دیگر داعیه دار دعوتی جهانی نخواهند بود.
دعوت جهانی امروز صدایی است كه از مناره مسجدها بلند می شود. شكاف امروز جهان، شكاف لیبرالیسم-كمونیسم نیست؛ شكاف اصلی میان تمدن ها و فرهنگ هاست و در این میان عمیق ترین و فعال ترین شكاف ها، شكاف اسلام- غرب است. چیزی كه در جریان چاپ كاریكاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام _صلی الله علیه وآله- تبلور پیدا كرد. آن روز كه هدف لشكركشی و كودتاهای آمریكا، ویتنام یا آمریكای لاتین یا اروپای شرقی بود گذشت. حضور نظامی آمریكا در افغانستان و عراق، بهترین شاهد برای اثبات این تغییر جبهه است.
امروز توپ از زمین غرب خارج شده. هر دو الگوی ماركسیسم و لیبرالیسم در یك چارچوب تمدنی تعریف شده بودند؛ امروز این چارچوب زیر سؤال قرار گرفته و قطعاً آغاز این تحول اساسی، انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ درایران بود.
حتی اگر در ماجرای پیروزی چپ ها در بولیوی هم دقت كنیم می بینیم كه گویی دیگر این چپ بماهوچپ نبوده كه مقبولیت یافته. «مورالس» رهبر پیروز، یك سرخ پوست بومی است و این نشانگر آن است كه اقلیت ها و حاشیه نشین های فرهنگی، لب به سخن گشوده اند؛ این اقلیت ها در نظام های چپ گرای دوران جنگ سرد به شدت سركوب می شدند. جریان چپ، مجال و فضایی برای طرح های فرهنگی و تمدنی غیرغربی برای زندگی باقی نمی گذارد و به شیوه ای مشابه به یكدست سازی و جهانی شدن دستوری می اندیشد.
۴- پس لرزه های زمین لرزه ای كه در سال ۵۷ رخ داد، همچنان ادامه دارد. ورق برگشته است. اولین انقلاب پست مدرن جهان (به تعبیر فوكو)، امروز خود را تنها نمی بیند. كجایند كلاسیك های جامعه شناس و معماران قرن بیستم؛ همان هایی كه با خیال راحت و برای همیشه نظم مبتنی بر مذهب را در گور كردند و بشر را تا ابد از ظلمت سنت ها(!) رهایی بخشیدند؟! كجایند تئوری پردازان «توسعه» كه برای شرق و غرب عالم نسخه «آدم شدن» (بخوانید «غربی شدن» ) بپیچند؟! كجاست «فوكویاما» تا جلوی پیشروی «تاریخ» را بگیرد؟! آری! تاریخ همچنان ادامه دارد؛ چه بخواهند و چه نخواهند.
۵- امروز در غرب «انسان مرده است» - همه فلسفه های پست مدرن به این باور فاجعه بار رسیده اند، «مرگ انسان» همان «پایان تاریخ» و تاریخ سازی است. پایان تاریخ نویسی و بلبل زبانی غرب است.اما تاریخ همچنان ادامه دارد. آنجا كه انسان همچنان زنده است، نفس می كشد، می اندیشد، معناسازی می كند، انتخاب می كند و عمل می كند.
امروز از تمدن جوان مرگ شده غرب، جز ماشین غول آسای تكنیك چیزی باقی نمانده. نبرد این ماشین بدون سرنشین با دریای انسان هایی كه در شرق بلكه در تمام سرزمین های حاشیه نشین فرهنگی و در محلات حاشیه ای خود غرب نفس می كشند، نبردی دشوار اما امیدبخش است. در این نبرد به ما وعده داده اند كه «انسان» پیروز است. ان شاءالله.
سیدحسین شهرستانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید