یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

انتخاب‌های « صفر یا صد» عتراض را به خشونت می کشد


انتخاب‌های « صفر یا صد» عتراض را به خشونت می کشد
اگر قرار باشد درباره اعتراض سخن بگوییم ذکر چند نکته در این زمینه ضروری است. یکی از این موارد، توجه به مرز میان اعتراض و خشونت است که در اتخاذ هر شیوه از اعتراض باید به آن توجه داشت. بد نیست در همین ابتدا تاکید کنم که من حق هرگونه اعتراضی را برای همه شهروندان یک جامعه قائل هستم.
دامنه این اعتراض می تواند از اعتراض به دولت و نهادهای حکومتی تا افراد دیگری که به هر شکل در چارچوب های مختلفی فعالیت می کنند گسترده شود. اما آنچه اعتراض را در جوامع مختلف متفاوت از یکدیگر می کند این است که اعتراض در یک جامعه سالم و پیشرفته کاملاً نظام یافته است. اما در مورد کشور ما متاسفانه باید گفت که نظام مندی و سامان یافتگی کمتری در میان معترضین به چشم می خورد و اعتراضات و نقدها به گونه یی دور از چارچوب های حقیقی اعتراض طرح می شود که بیشتر به تهمت یا خشونتی کشیده می شود که نمی تواند بیانگر اعتراض باشد.
طی سال ها فعالیت مستمر در عرصه سیاسی شاهد موارد بسیاری از اعتراضات و اتخاذ شیوه های غلط اعتراض از سوی مخالفان بوده ام. اگر از مقطع سال های اولیه بعد از انقلاب به این سو نگاه کنیم متاسفانه خواهیم دید که شیوه های غلط همچنان پابرجا هستند.
دو نمونه از مواجهه من با معترضین یکی، دو سال پس از انقلاب و دیگری دو سال قبل و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بیانگر همین موضوع است. در سال ۵۹ اعضای سازمان مجاهدین خلق با شعار «ساواکی» سعی در برهم زدن سخنرانی من داشتند و دو سال پیش نیز معترضین به صورت دسته جمعی به سمت من حمله کردند و برنامه را به خشونت کشاندند. در حالی که از همان سال های اول انقلاب شیوه مواجهه ما با معترضین این بوده که معترض حق دارد اعتراض خود را به هر روشی صراحتاً در همان جمع مطرح کند و ما هم موظف به پاسخگویی هستیم. شیوه اعتراض در این نمونه یا تهمت است یا خشونت.
موضوع دیگری که باید بگویم محتوای اعتراض های ما است. ما در ایران یا جوامع اینچنینی همیشه درگیر انتخاب های «صفر و صدی» هستیم. یعنی یا کسی را در حد اولیا و انبیا داریم که از هرخطایی منزه است و یا با یک فرد خائن و مهدور الدم طرف هستیم که خودمان را تا حد قتل وی مجاز می دانیم. این نگاه تاثیر ویژه یی در نوع اعتراض های ما می گذارد. این حد وسط نداشتن دقیقاً در اعتراض های ما هم نمود می یابد.
زمانی که موضوع اعتراض می تواند تنها محدود به اختلاف دیدگاه ها باشد ما دامنه نقد را به انواع تهمت ها می کشانیم. گویی تا زمانی که کسی جاسوس، خائن به وطن یا فاسد نباشد اعتراض به وی نیز مجاز نیست. تصویر جامعه ما از یک فرد قابل اعتراض فردی است که به رذالت رسیده باشد تا جامعه مجاز به اعتراض و نقد او شود.
گویی مادامی که یک فرد مرتکب جنایت، دزدی، جاسوسی و ... نشده باشد امکان ندارد در تصمیم های خود نیز اشتباه کند. این دقیقاً رعایت نکردن همان مرز تخریب و خشونت با اعتراض است. اینجا دیگر موضوع طرح شده اعتراض نیست و عمل ما تنها تهمت و هتاکی تعریف می شود.
بنابراین شیوه های مدنی یی که در اتخاذ روش اعتراض من به آنها بیشتر اعتقاد دارم می تواند اعتراض واقعی تعریف شود که فرد مورد نقد اتفاقاً یک فرد موجه باشد. تکلیف انسان خائن و دزد و جانی با دادگاه است و ربطی به معترضین ندارد. کار معترض در یک جامعه تکامل یافته طرح موضوعات اینچنینی درباره افراد (از عالی رتبه ترین مقامات تا افراد عادی) نیست. کار معترض بیان کردن نقطه ضعف های طرف مورد نقد و ارائه دیدگاه هایی است که به نظر او درست می رسد.
شاید رویکرد ایرانیان به مقوله اعتراض را بتوان در یک تحلیل تاریخی ریشه یابی کرد و از این تحلیل به این نتیجه رسید که شیوه های غلط اعتراض درحقیقت میراث تاریخ دوهزار و پانصد ساله رژیم شاهنشاهی است.
تاریخ استبدادی ما روی شیوه های اعتراض نیز تاثیر خود را گذاشته است. یکی از مشخصه های این فرهنگ استبدادی نگاه مردم در نقد روش های حکومتی است که آنها را وادار می کند در مقابل مقامات عالی رتبه حاکمیت سکوت کنند و معترض نباشند و بنابراین در مسیر کندتری از آزمون و خطاها قرار می گیرند و در نتیجه دیرتر به روش های مدنی اعتراض مسلط می شوند.
تاریخ نزدیک به سه دهه از انقلاب در مقابل یک تاریخ ۲۵۰۰ ساله تاثیرگذاری کمی در نگرش یک جامعه به مقوله هایی از این دست دارد. طبق قانون شما همانطور که می توانید به هر فردی به عنوان شهروند معترض باشید حق اعتراض به بالاترین مقامات حکومتی را نیز دارید.
اما اینکه چرا این نقد به صورت صریح و فارغ از انگ های معمول مطرح نمی شود خود دلایل زیادی دارد که در این یادداشت نمی گنجد و تنها می توانم به همان میراث داری سالیان سال استبداد اشاره کنم.
بهزاد نبوی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید