پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گفت‌وگوی تمدن‌ها


گفت‌وگوی تمدن‌ها
صحبت از گفت‌وگو است؛ گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و به بیان دیگر ارتباط دوستانه و عالمانه ملت‌ها با یکدیگر. گرچه در سراسر جهان این موضوع چندان تازه و پیچیده نیست و غرب سال‌هاست که از رهگذر گفت‌وگو با دنیا به ابزار شناخت و بعضا سلطه مجهز شده‌ است اما در این‌سو و در ایران نو شده وضعیت به گونه‌ای دیگر است.
واژه گفت‌وگو در نیمه دوم دهه هفتاد بود که از سوی رئیس‌جمهور اصلا‌ح‌طلب سیدمحمد خاتمی به گفتمان تنش زدایانه در داخل و خارج بدل گشت و پس از آن سال ۲۰۰۱ نیز از طرف سازمان ملل سال گفت‌وگوی تمدن‌ها نام گرفت. برای ما ایرانیان، مایه‌خوشوقتی بود که دنیا ما را پرچمدار گفت‌وگوی تمدن‌ها بداند. شاید اهمیت این دیدگاه، زمانی ارزشی فزون‌تر یافت که در مقابل ایده بدبینانه تئوریسین آمریکایی <ساموئل‌هانتینگتون> قرار گرفت. پدیده جهانی‌شدن و احتمال ضعف و هضم تدریجی فرهنگ‌های ضعیف‌تر در فرهنگ غالب، این انتظار را بوجود آورده بود که بعد از پایان جنگ سرد و اعلا‌م <نظم نوین جهانی> مقاومت‌ها و چالش‌هایی عدیده میان آنان که خود را فرهنگ برتر می‌نامیدند با فرهنگ‌های رو به اضمحلا‌ل پدید آید. در چنین حال‌وهوایی بود که خاتمی از کشوری انقلا‌بی منادی صلح و گفت‌وگو شد و راهکاری بین‌المللی برای رفع سوءتفاهمات میان دولت‌ها ارائه کرد.
● گفت‌وگوی تمدن‌ها، دستورالعمل و الگویی تازه برای جهان
حسین سلیمی از کارشناسان علوم سیاسی و روابط بین الملل طرح مساله گفت‌وگوی تمدن‌ها را توسط یک رئیس‌جمهور ایرانی بسیار مهم برمی‌شمارد. به زعم او، ایران پس از دورانی که بر مبنای نگره تقابلی و انقلا‌بی حرکت می‌کرد یکباره با طرح نظریه‌ای متفاوت مورد توجه جهانیان قرار گرفت. وی می‌گوید: در آن دوره، دو نوع نگرش مقابل هم قرار گرفته بود؛ یکی دیدگاه‌ هانتینگتونی که منازعه بین‌المللی را در پیش رو تصویر می‌کرد و دیگر، نظریه یکپارچه سازی و جهانی سازی. این استاد دانشگاه نوع نگاه سیدمحمد خاتمی را به مقوله گفت‌وگوی تمدن‌ها معدلی از این دو نگره می‌داند و می‌گوید: دیدگاه او از یکسو دنیا را به حوزه‌های تمدنی و فرهنگی تقسیم می‌کرد و همین امر باعث می‌شد تا نوع بازیگری و کنش در روابط جهانی تغییر کند؛ از سوی دیگر نیز دیدگاه گفت‌وگو محور خاتمی بر اساس ترجیحات فرهنگی و تمدنی پایه‌گذاری شد.‌
هانتینگتون می‌گفت جهان اسلا‌م و دیگر حوزه‌های تمدنی نظیر کنفوسیوسی رو به قدرت حرکت می‌کنند و قادرند در برابر تمدن غربی قد علم کنند ولی خاتمی نگرشی را پیاده کرد که اعتقاد داشت می‌توان به رغم تفاوت‌های جوهری میان تمدن‌ها و به جای حرکت در مسیر منازعه روی تعاملا‌ت مثبت تکیه کرد. این استاد دانشگاه ، مساله گفت‌وگوی تمدن‌ها را که توسط دولت خاتمی طرح و پیگیری شد اساسا نوعی دستورالعمل و نگرش متفاوت در برابر تئوری برخورد تمدن‌های ساموئل‌هانتیگتون می‌داند. او البته بر این باور است که <گفت‌وگوی تمدن‌ها> در آغاز یک نظریه نبود و صرفا نگرشی متفاوت و دستورالعملی تازه و نوین برخلا‌ف مسیر نظریه‌ هانتینگتون به شمار می‌آمد و بنابراین نمی‌توان آن را از آغاز یک نظریه متکامل نام نهاد.
● نقد صحیح اومانیسم با حفظ دستاوردهای آن
علیرضا رجایی از دیگر تحلیلگران و مفسران سیاسی، وجود <هم افقی> و <دریافت مشترک از هستی> را سرآغاز گفت‌وگو می‌داند. وی می‌گوید: تحقق این امر مستلزم نوعی هم‌ا‌‌فقی در جهان‌بینی و فهم از هستی است و چنانچه به هر دلیل این هم افقی پدید نیاید به جای آن نوعی رابطه سلطه جایگزین می‌شود. رجایی گفت‌وگو را در منافات با دین نمی‌پندارد. به اعتقاد او اساس ادیان توحیدی بر اساس گفت‌وگو بنا شده و نمونه آن نیز گفت‌وگوی انسان با خدا از طریق وحی به نبی و سپس گفت‌وگوی نبی با مردم است. او با صراحت عنوان می‌کند: گفت‌وگوی میان وحی و نبی و سپس نبی و مردم یک گفت‌وگو به معنای واقعی است که در متون دینی هم قابل استناد است. اساس گفت‌وگو بر هم افقی در ساحت اندیشه بنا شده و اگر این اتفاق در این مرحله صورت نگیرد گفت‌وگو جنبه‌ای صوری و ناپایدار خواهد داشت. وی با تاکید بر اینکه گفت‌وگو پدیده‌ای متعلق به ساحت تفکر و اندیشه‌است، بسته شدن مسیر تفکر را عامل مسدود شدن گفت‌وگو می‌شمارد. اما یکی از مهم‌ترین محورهای گفت‌وگو میان ملل مختلف جهان، قائل بودن به انسان‌گرایی و بشریت محوری است.
نقدی که متفکرین پست‌مدرن به اومانیسم دارند این است که آیا شکل‌گیری نظامی مبتنی بر انسان جهانی و بر اساس اندیشه انسان گرایی و ایدئولوژی اومانیسم امکان پذیر است؟ نظر علیرضا رجایی این است که: این نقد گاه مرز مشترکی با مارکسیست‌ها هم پیدا می‌کند؛ به این معنی که نقد آنها متوجه نوعی گفتمان سلطه‌ای است که قصد دارد یک شیوه خاص را بر زندگی کل بشر حکمفرما کند. او البته تاکید می‌کند که هیچ یک از نقدهایی که به اومانیسم و بشر جهانی وارد است نباید به نفی دستاوردهای اومانیته منجر شود. این مفسر سیاسی از موضعگیری جهان سومی‌ها و جهان اولی‌ها و نیز پررنگ شدن مرزهای اعتقادی و فرهنگی میان آنها به عنوان مانعی برای گفت‌وگو یاد می‌کند و می‌گوید: در دهه‌های گذشته نوعی جهان سوم گرایی در برابر امپریالیسم ایجاد شد که نطفه آن در کشورهای غربی بسته شد. تبعات منفی این جبهه‌گیری به وضوح قابل مشاهده‌ است. یکی از آفات طبقاتی نگریستن به جهان این بود که کشورهای جهان سوم و رشدنیافته تمام دستاوردهای اومانیسم و جهان غربی را ذیل عنوان امپریالیسم نادیده گرفتند.
● گفت‌وگوی اسلا‌م و غرب با هدف شناخت
غلا‌معلی خوشرو از فعالا‌ن و تحلیلگران سیاسی، قائل به این تعریف است که در گفت‌وگو بیش از هر چیز می‌بایست حق مساوی و شرایط برابر وجود داشته باشد. او تاکید می‌کند که در گفت‌وگوی دوجانبه نباید هیچ فشار و قدرتی بر طرف دیگر غالب باشد بلکه می‌بایست با استدلا‌ل و یاری جستن از مبانی استدلا‌لی تنها به پیشروی گفت‌وگو اندیشید. وی هدف از طرح این مساله را از سوی ایران چنین تشریح می‌کند: این گفت‌وگو در چارچوب روابط اسلا‌م و غرب تبیین شد؛ چرا که از یکسو جهانیان تصوراتی غلط نسبت به اسلا‌م داشتند و از سوی دیگر مسلمانان هم نگاهی درست و اصولی به غرب نداشتند. بنابراین گفت‌وگو برای رفع این تصورات غلط لا‌زم و ضروری به نظر می‌رسید. خوشرو بر لزوم خارج شدن روابط از معادله <عشق و نفرت> و رفتن به سمت <نسبیت و شناخت> در مسیر گفت‌وگو تاکید می‌کند و یادآور می‌شود: احترام گذاشتن به یکدیگر، قائل بودن به تنوع، تحمل عقیده طرف مقابل و خود را حق مطلق نپنداشتن از مبانی اولیه گفت‌وگو است. البته گاه زمینه‌های تاریخی، سیاسی و امنیتی این فضا را تنگ می‌کند ولی به هرشکل گفت‌وگو امری است فرهنگی که میان اهالی اندیشه مطرح می‌شود و جهت‌گیری آن نیز نه قدرت، بلکه فهم دیگری است.
● خروج گفت‌وگو از ساحت دولتی
اما وضعیت امروز برای تداوم فعالیت فکری و سیاسی در راستای شعار و نظریه <گفت‌وگوی تمدن‌ها> چگونه‌است؟ آیا گفت‌وگو در ساحت سیاست رخ می‌دهد و یا اندیشمندان در حوزه عمومی هستند که آن را به پیش می‌برند و با جهان اطراف گفت‌وگو می‌کنند؟ آنچه مبرهن است فضای سیاسی کنونی کشور نه تنها در مسیر تشنج زدایی و تعامل گام برنمی‌دارد بلکه همواره رویکردهایی اتخاذ کرده‌است که روز به روز دامنه متحدان و همپیمانان را محدودتر ساخته و بر وسعت غیرگریزی و خودمحوری بر اساس ایدئولوژی‌های انقلا‌بی و ایده آل گرایانه افزوده‌است. حسین سلیمی با اشاره به مشکلا‌ت داخلی پدید آمده بعد از طرح ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها - حتی پیش از روی کار آمدن دولت نهم - می‌گوید: به هرحال زیرساخت‌های اجتماعی و فرهنگی ما به گونه‌ای بود که بنیادهای گفت‌وگو و رفع مخاصمات در داخل شکل نگرفت؛ تا جایی که خود بنیاد گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز به عنوان یک نهاد پا نگرفت و از سوی دیگر بخش‌هایی از حاکمیت نیز این نگرش را به چالش کشیدند.
با این همه جای خوشبختی بود که این نظریه جای خود را در میان روشنفکران و دانشگاهیان و اهل هنر به خوبی باز کرد و تبدیل به گفتمانی درونی شد. خوشرو نیز طرح ایده گفت‌وگو را چتری توصیف می‌کند که ایران توانست در ذیل آن تشنج‌زدایی با غربیان و کشورهای همسایه و حتی اعراب را سرلوحه دستورهای عملی سیاسی خود قرار داده و عملا‌ باب همکاری بیشتری را با جهان باز کند. او می‌گوید: در این زمان فرصتی مهیا شد تا با بخشی از اروپا و کشورهایی چون عربستان و... که دارای روابطی سرد با آنها بودیم ارتباط بیشتری برقرار کنیم. ‌ او با تاکید بر اینکه اصولا‌ گفت‌وگو بین مردم و نخبگان رخ می‌دهد و از همین طریق می‌توان انتقادپذیری و احترام متقابل را بین آنان رایج ساخت می‌افزاید: با اتخاذ رویه غیراعتدالی و مطلق گرا دائما می‌بایست معضلا‌ت موجود را انکار کرد. اگر به سمت افراط حرکت کنیم روز به روز دایره غیرخودی‌ها و حذف افراد گسترش می‌یابد و دیگر هیچکس در دایره باقی نمی‌ماند. ‌
منبع: پایگاه اینترنتی بنیاد باران
منبع : روزنامه اعتماد ملی