سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دست بالای دموکراسی‌خواهان


دست بالای دموکراسی‌خواهان
او را باید به‌راستی کارشناس مسائل جنوب آسیا خواند. هم‌ تیزبینی‌اش و هم تسلط‌اش بر احزاب و گروه‌های سیاسی و مذهبی جنوب آسیا از او یک پژوهشگر خبره ساخته است. هم بر سیر تحولات اندیشه‌ای در این منطقه از جهان تسلط دارد و هم عالم بر تحولات در حوزه عمل است.
این توانمندی‌ها او را قادر به پیش‌بینی آینده تحولات سیاسی و اجتماعی در جنوب آسیا کرده است.
دکتر ولی‌رضا نصر استاد علوم سیاسی در دانشگاه تافتس است. گفت‌وگویم با او در مورد مصالحه مشرف و بوتو و آینده تقسیم قدرت در پاکستان بود. دکتر نصر آینده پاکستان را از آن دموکراسی‌خواهان و طبقه متوسط می‌داند و قدرت مشرف و بنیادگرایان را نیز رو به اضمحلال.
● ژنرال مشرف پس از حادثه ۱۱ سپتامبر از جانب دو جبهه بشدت تحت فشار قرار گرفت؛ از یک طرف آمریکا، پاکستان را برای مقابله با بنیادگرایان تحت فشار قرار داد و از طرف دیگر بنیادگرایان نیز در صدد برآمدند از میزان نفوذ مشرف بکاهند و همچنین با منافع و پایگاه‌های آمریکا در پاکستان و افغانستان مقابله کنند، با این اوصاف به نظر شما مشرف به چه دلیل و با چه انگیزه‌ای تن به تقسیم قدرت با بوتو داد؟
▪ مطالبی که شما به آن اشاره کردید، صحیح است ولی باید این نکته را نیز اضافه کنم که فشار اصلی بر مشرف از سوی احزاب اسلامی و افراط‌گرایان نبود، بلکه بیشتر از جانب دموکراسی‌خواهان بود. نباید این نکته را فراموش کنیم که کودتای مشرف نه علیه اسلام‌گرایان و افراط‌گرایان بلکه علیه دموکراسی‌ در پاکستان بود. در واقع کودتای مشرف به نزاع میان نظامیان و دموکراسی خواهان منجر شد. بنابراین مشرف از همان ابتدا ترسی از جانب اسلام‌گرایان نداشت و حتی به نوعی به ائتلاف با احزاب اسلامی در این کشور دست زد. به دلیل همین ائتلاف و همراهی نیز بود که اسلام‌گرایان به خصوص در ایالت‌های بلوچستان و سرحد قدرت یافتند و توانستند به بیشترین تعداد کرسی‌های پارلمان دست یابند، امری که در گذشته در این وسعت و اندازه هیچ‌گاه رخ نداده بود. بنابراین خیلی طبیعی است که مشرف بیشتر از آنکه از اسلام‌گرایان و افراطیون ترس داشته باشد، از سیاستمدارانی نظیر بوتو و نوازشریف بترسد.
در تمام سال‌هایی که مشرف رهبر پاکستان بوده است، برنامه تضعیف احزاب اسلامی و اسلام‌گرایان را در دستور کار قرار نداده، بلکه در عوض به دنبال تضعیف دموکراسی در پاکستان بوده است.
مشرف در طول زمامداری خود، قانون اساسی پاکستان را تغییر داده است، قوه قضائیه این کشور را تضعیف کرده و حتی احزاب سیاسی پاکستان را از درون مضمحل کرده است. در واقع مشرف سعی کرده احزاب در پاکستان را به احزاب دولتی تبدیل کند. ولی با وجود تمامی این تلاش‌ها در طول یک دهه گذشته مشرف سرانجام با موانعی مواجه شد. از یک سو به دلیل فشارهای آمریکا و همراهی با این کشور و همچنین فعالیت اسلام‌گرایان افراطی در وزیرستان فضای پاکستان رو به وخامت و تنش‌ گرایید و از سوی دیگر فشارهای همه‌جانبه بر دموکراسی باعث شد که بالاخره طبقه متوسط و دموکراسی‌خواهان نیز به خیابان‌ها بیایند. در سال‌های اول حکومت مشرف، برخی پاکستانی‌ها از ترس القاعده و افراطی‌ها مجبور شدند از ژنرال مشرف حمایت کنند. چراکه آقای پشت پرده اعمال و رفتارهای افراطیون را کنترل می‌کرد. ولی بعد از اینکه در تابستان گذشته مشرف رئیس دیوان عالی کشور پاکستان را از کار برکنار کرد، حمایت تحت‌الاجبار از وی از بین رفت و برای اولین بار مشرف با مخالفت‌های گسترده طبقه متوسط و دموکراسی‌خواهان مواجه شد.
نکته مهم دیگر این است که ارتش پاکستان نمی‌تواند در دو جبهه علیه مردم پاکستان بجنگد. به عبارت بهتر ارتش نمی‌تواند هم با دموکرات‌ها رویارویی کند و هم علیه افراط‌گرایان به مقابله بپردازد.
نکته دیگر اینکه مشرف در تابستان گذشته دو اشتباه بسیار بزرگ انجام داد. اولین اشتباه حمله به مسجد سرخ در اسلام‌آباد بود. نباید فراموش کنیم که نیروهای مستقر در این مسجد قبلا با مجوز و تحت هدایت سازمان اطلاعات پاکستان مسلح شده بودند.
اشتباه دوم مشرف نیز برکار کردن رئیس دیوان عالی پاکستان از مسند قضاوت بود. در واقع مشرف با اقداماتی که خود انجام داد، رژیمش را با دو نهضت مهم مخالف مواجه کرد. البته مشرف قادر نبود در یک زمان واحد با این دو جنبش مبارزه کند و به همین دلیل نیز به فکر ائتلاف با بوتو افتاد تا از این طریق قدرت خود را حفظ کند.
● به نظر می‌رسد بوتو با وارد شدن به مذاکرات تقسیم قدرت با مشرف بخشی از اعتبار سیاسی خود را در که سال‌های تبعید کسب کرده بود، از دست داد، به نظر شما انگیزه مخالفان و نیروهای سکولار برای مصالحه با مشرف چه بود؟
▪ همه در پاکستان بر این امر واقف هستند که چه ارتش در کاخ ریاست‌جمهوری باشد و چه در پادگان‌ها حضور داشته باشد، قدرت اول در این کشور محسوب می‌شود. وقتی بوتو برای اولین بار در سال ۱۹۸۸ به پست نخست‌وزیری رسید، در سایه ارتش پاکستان به این مهم دست یافت و در چنین شرایطی نیز به نخست‌وزیری خود ادامه داد. بوتو روزی که نخست‌وزیر شد، با این مساله کنار آمد که انتخاب وزیر امور خارجه خارج از اراده‌اش قرار دارد. او حتی به این نکته رسید که حق دخالت در سیاست خارجی پاکستان، موضوع کشمیر و هند و مساله هسته‌ای را ندارد. بنابراین قدرت بوتو به مسائل داخلی محدود شد ولی حتی در این حوزه نیز ارتش فضا را بر وی تنگ‌تر کرد، به گونه‌ای که دوبار مجبور شد کاخ نخست‌وزیری را ترک کند.
براین اساس بوتو با تجربه گذشته به خوبی می‌دانست که دموکراسی واقعی در پاکستان وجود ندارد. بنابراین حضور ایشان این بود که تنها در شرایطی می‌تواند دوباره به قدرت بازگردد که با ارتش پاکستان مصالحه کند. بوتو ترجیح می‌داد با ارتش پاکستان بدون مشرف به توافق برسد ولی پرویز مشرف به دلیل خواسته‌های شخصی براحتی از قدرت کناره‌گیری نمی‌کند. ایالات متحده نیز در این اثنا علاقه‌مند به حفظ ثبات فعلی در پاکستان و تداوم مبارزه با القاعده است. به همین دلیل نیز دولت بوش دو طرف را تحت فشار قرار داد تا با یکدیگر کنار بیایند. در چنین شرایطی بود که دو طرف به این نتیجه رسیدند دوران یکه‌تازی به پایان رسیده است و باید تن به تقسیم قدرت دهند. ولی بوتو این حساب را نکرده بود که مشرف ممکن است از مذاکرات تقسیم قدرت استفاده کند تا او و جناح دموکراسی‌خواهان را در انزوا قرار دهد. در واقع بوتو پیش‌بینی نمی‌کرد که ممکن است مشرف به موضع‌گیری چندپهلو دست بزند. یعنی یک زمان بگوید که مذاکرات به نتیجه رسیده است و زمان دیگر حرفش را پس بگیرد و منکر به نتیجه رسیدن مذاکرات شود.
به همین دلیل است که امروز و بخصوص پس از بمب‌گذاری‌ در شهر کراچی بی‌اعتمادی میان بوتو و مشرف دوباره به وجود آمده است. البته پس از بمب‌گذاری‌ها، بوتو به سرعت تلاش کرد دست بالا را بگیرد و به همین دلیل مشرف و ارتش پاکستان را متهم کرد که در این بمب‌گذاری‌ها دست داشته‌اند.
● نقش و جایگاه کنونی بوتو را چگونه ارزیابی می‌کنید، با توجه به اینکه ایشان با تن دادن به تقسیم قدرت، به فرشته نجات مشرف تبدیل شد و حداقل بخشی از فشارهای مخالفان را بر دیکتاتور پاکستان کاهش داد؟
▪ این تحلیل کاملا درست است، شاید به لحاظ سیاسی تن دادن به تقسیم قدرت با مشرف یک اشتباه بزرگ از جانب بوتو بود. ایشان به هر صورت یکسری خواسته‌های سیاسی شخصی دارد و خیلی علاقه‌مند است هرچه زودتر به پست نخست‌وزیری بازگردد. به همین دلیل حاضر بود برای تحقق این خواسته سیاسی، بهایی بپردازد، البته به نظر می‌رسد پرداخت چنین هزینه‌ای از جانب ایشان جایز نبود. چراکه ایشان در زمانی تن به تقسیم قدرت داد که حکومت مشرف رو به افول گذاشته بود و ارتش نیز بشدت تضعیف شده بود. به همین دلیل نیز بسیاری از اعضای حزب بوتو از او به دلیل مصالحه با مشرف انتقاد کردند. با این حال، بوتو همچنان محبوب‌ترین سیاستمدار کنونی پاکستان است و به همین دلیل نیز ارتش پاکستان و مشرف راضی نیستند که ایشان بدون پذیرش هیچ شرط و شروطی به قدرت بازگردد.
● به نظر شما در صورت بهبود وضعیت مشرف در پاکستان، آیا احتمال بازگشت به گذشته و حکومت تک‌نفره مشرف فراهم خواهد شد و اگر این اتفاق بیفتد چه سرنوشتی در انتظار بوتو خواهد بود؟
▪ فکر نمی‌کنم چنین اتفاقی بیفتد. علت اصلی مذاکرات مشرف با بوتو نیز بازگرداندن طبقه متوسط، شهرنشین و سکولار پاکستان به خانه‌هایشان بود. به عبارت دیگر کسانی که به دلیل اشتباه مشرف در برکناری رئیس دیوان عالی پاکستان به خیابان‌ها ریخته بودند، از طریق تقسیم قدرت با بوتو به خانه‌هایشان بازگردانده شوند.
ولی به نظر می‌رسد اگر مشرف دوباره دست به یکه‌تازی بزند، طرفداران دموکراسی در پاکستان بار دیگر به خیابان‌ها بازگردند.
نکته دیگر اینکه ارتش پاکستان همانند ارتش ترکیه جنبه ملی دارد و از حمایت‌های عمومی برخوردار است. علت حمایت‌های عمومی نیز این است که ارتش هیچ‌گاه به جنگ مردم نمی‌رود. به عبارت دیگر ارتش پاکستان حاضر به حکومت مستقیم و سرکوب برخی از اقشار پاکستان است ولی هیچ‌گاه به یک جنگ گسترده و تمام‌عیار علیه مردم دست نزده است. هر وقت کار به اینجا رسیده ارتش یا کودتا کرده است یا از سیاست کنار کشیده است. به طور مثال در سال ۱۹۷۷ وقتی ذوالفقار علی‌بوتو پدر بوتو همانند مشرف به جنگ با مردم در خیابان‌ها پرداخت، ارتش پاکستان کودتا کرد. یا زمان ایوب‌خان که رئیس‌جمهور پاکستان یک نظامی بود و فشارهای مردمی نیز افزایش پیدا کرده بود، ارتش پاکستان، ایوب‌خان را تحت فشار قرار داد تا استعفا دهد. پس از استعفای وی نیز یک دولت موقت به رهبری یحیی‌خان بر سر کار آمد تا زمینه برای برگزاری انتخابات ۱۹۷۱ فراهم شود.
ارتش پاکستان هم‌اکنون نیز دست‌اندرکار یک جنگ در وزیرستان است. در حالی که در داخل ارتش نارضایتی‌ها نسبت به تداوم این جنگ افزایش پیدا کرده است. به همین نسبت اگر مشرف، ارتش را وادار کند تا علیه شهروندان پاکستان در خیابان‌های لاهور، کراچی و اسلام‌آباد آتش بگشایند، خود به خود زمینه‌های نارضایتی در درون ارتش افزایش خواهد یافت و زمینه‌های سقوط حکومت مشرف فراهم خواهد شد.
به همین دلیل تصور من این است که مشرف درصدد است تا یک چهره غیرنظامی به حکومت خود بدهد ولی در عین حال از طریق مذاکرات با بوتو و چانه‌‌زنی با وی به دنبال آن است که دست بالا را در پاکستان داشته باشد. البته بوتو نیز متقابلا پس از بمب‌گذاری‌های اخیر تصور می‌کند یک چهره مظلوم پیدا کرده است و از این جهت دست بالا را در تحولات سیاسی پاکستان دارد.
با این اوصاف آنچه برای پاکستان خطرناک است، شکست ائتلاف مشرف و بوتو است. در این صورت، یک آینده مبهم در انتظار پاکستان خواهد بود. البته تصور من این است که پس از شکست ائتلاف با بوتو، حکومت مشرف دوام چندانی نخواهد یافت.
● اسلام‌گرایان همواره نقش بی‌بدیل در صحنه تحولات سیاسی پاکستان داشته‌اند، این نقش پس از حادثه ۱۱ سپتامبر جلوه عمومی‌تر پیدا کرده است. شاید به همین دلیل هم باشد که مشرف در مقاطعی مجبور به دادن امتیاز به بنیادگرایان شد و از جمله آن به آتش‌بس با قبایل مرزی تن داد. اما به نظر می‌رسد مصالحه و سازش مشرف با بنیادگرایان پس از غائله مسجد سرخ به پایان خود رسیده باشد؟ بر این اساس آینده مناسبات میان مشرف و بنیادگرایان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
▪ ارتش پاکستان از دیرباز روابط تنگاتنگی با تمامی طیف‌های اسلامی داشته است. اگرچه مشرف در ظاهر چهره‌ای سکولار و غرب‌گرا دارد، ولی ارتش پاکستان به عنوان یک نهاد و سازمان‌های اطلاعاتی تحت لوای ارتش روابط نزدیکی با اسلام‌گرایان دارند.
نکته دیگر اینکه وقتی به بنیادگرایان در پاکستان اشاره می‌کنیم، خود به خود راجع به سه گروه اسلامی صحبت می‌کنیم که با یکدیگر روابط دارند ولی در عین حال علایق و خواسته‌های سیاسی‌شان با یکدیگر متفاوت است.
گروه اول احزاب میانه‌روتر اسلامی هستند که در پارلمان و قدرت حضور دارند. مثل جماعت اسلامی، جمعیت علمای پاکستان، جمعیت علمای اسلامی و جنبش جعفریه. این احزاب با یکدیگر ائتلاف و مجموعه جدیدی به نام جبهه متحد ملی پاکستان (M.M.A) را تاسیس کرده‌اند.
گروه دوم، مجموعه‌های افراطی و زیرزمینی هستند که جزوی از نظام سیاسی پاکستان نیستند و خارج از حاکمیت قرار دارند. آنها طرفدار استفاده از خشونت و مبارزه مسلحانه با دولت هستند.
این گروه‌ها معمولا حضور فعالی در نزاع با شیعیان پاکستان دارند. مثل سپاه صحابه یا لشکر چنگوی.
گروه سوم هم طرفداران طالبان هستند که رابطه نزدیکی با گروه دوم دارند ولی بیشتر در خارج از پاکستان و بخصوص در افغانستان مشغول فعالیت هستند.
وقتی مشرف روی کار آمد و بخصوص پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، ارتش پاکستان بین طالبان در افغانستان و افراط‌گرایان در پاکستان تمایز قائل شد. ارتش پاکستان حاضر به حمایت از طالبان در افغانستان است، چراکه سیاست خارجی پاکستان در مقابل حکومت آقای کرزای تعریف شده است. درعین حال در داخل پاکستان، ارتش تحمل بسیار زیادی نسبت به عملکرد گروه‌های افراطی از خود نشان داده است. لشکر طیبه و اینگونه گروه‌ها در دوران حکومت مشرف به عملکردهای سیاسی و نظامی خود ادامه داده‌اند. گاهی اسامی‌شان را تغییر می‌دهند و دوباره فعالیت‌هایشان را آغاز می‌کنند. این گروه‌ها سرباز به کشمیر می‌فرستند و ارتش نیز از این گروه‌ها علیه هند استفاده می‌کند. البته مشرف میان جهادی‌های عرب و پاکستانی تفاوت قائل شده است. یعنی جهادی‌های عرب را به غرب تحویل می‌دهد و آنها را بازداشت می‌کند ولی در زمینه اعمال محدودیت بر جهادی‌های پاکستان حاضر به همکاری با غرب نیست.
به‌رغم قدرت گرفتن افراطیون در پاکستان، احزاب اسلامی که در تقسیم‌بندی که به آن اشاره کردم، در گروه اول قرار می‌گیرند، نقش مهمتری در صحنه سیاسی پاکستان ایفا می‌کنند.
این احزاب در انتخابات سال ۲۰۰۲ پاکستان به بهترین نتیجه در طول فعالیت‌های سیاسی‌شان رسیدند. یعنی در پارلمان، حدود ۲۰درصد کرسی‌ها را از آن خود کردند و از این حیث دارای بزرگ‌ترین ائتلاف مخالفان در پارلمان هستند و حتی در بلوچستان از طریق ائتلاف با حزب مشرف حکومتداری می‌کنند. در منطقه سرحد نیز حکومت را بدون ائتلاف تحت اختیار خود قرار داده‌اند. بنابراین در حال حاضر قدرت در دو ایالت از چهار ایالت پاکستان در اختیار اسلام‌گرایان است.
قدرت گرفتن اسلام‌گرایان به خاطر حادثه ۱۱ سپتامبر نبود، بلکه دو دلیل دیگر داشت. مشرف در طول زمامداری خود رقبای اصلی احزاب اسلامی یعنی بوتو و نوازشریف را بشدت تحت‌فشار قرار داد. وقتی شما نگذارید دو حزب اصلی پاکستان به نام‌های مردم و مسلم‌لیگ در انتخابات شرکت‌ کنند و رهبرانشان را از پاکستان اخراج کنید، آن وقت فضا برای مانور قدرت اسلام‌گرایان مهیا می‌شود.
نکته دیگر اینکه در بسیاری از نقاط مشرف و ارتش پاکستان به سود احزاب اسلامی در انتخابات دخالت آشکار کردند. این دخالت‌ها با کلاه شرعی انجام شد. به طور مثال حکومت مشرف اعلام کرد افرادی می‌توانند در انتخابات شرکت کنند که دارای تحصیلات عالیه باشند. در چنین شرایطی مدرک فارغ‌التحصیلان مدارس مذهبی پاکستان معادل با مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس قلمداد شد در حالی که بعضی از نیروهای سکولار که نه در مدارس مذهبی درس خوانده بودند و نه مدرکی از دانشگاه داشتند، نتوانستند در انتخابات شرکت کنند. از این نوع کارها حکومت مشرف بسیار انجام داد تا احزاب اسلامی رای بالایی در پارلمان بیاورند.
به طور طبیعی این احزاب از بوتو و نوازشریف می‌ترسند و در این ترس با مشرف مشترک هستند. بنابراین اگرچه این دو گروه از جنبه‌های مذهبی، سیاسی و طبقاتی با یکدیگر تفاوت داشتند ولی از یک جنبه و آن هم بیرون نگه‌داشتن بوتو و نوازشریف از سیاست به موضع مشترک رسیده بودند. البته همکاری‌های مشرف با احزاب اسلامی بدون پرداخت هزینه هم نبود. به طور مثال بزرگ‌ترین گروه اسلامی در منطقه سرحد، جمعیت علمای اسلامی است. هواداران این حزب صرفا پشتون هستند، در واقع می‌توان از این حیث به آن عنوان حزب علمای مکتب دو بند را داد. این حزب از قدرت خود در بلوچستان و سرحد استفاده می‌کند تا طالبان در منطقه کویته، شهر پیشاور یا مناطق مرزی امکان فعالیت پیدا کند.
بنابراین قدرتمند شدن احزاب اسلامی در پاکستان نتیجه نیاز ارتش برای تثبیت قدرت خود در این کشور بوده است و حادثه ۱۱ سپتامبر و محبوبیت نقشی در ارتقای موقعیت احزاب اسلامی ایفا نکرده‌اند. چراکه محبوبیت کنونی بوتو آنچنان بالاست که اگر یک انتخابات آزاد در پاکستان برگزار شود، پیروزی از آن بوتو است و تعداد کرسی‌های اسلام‌گرایان نیز به همان تعداد انتخابات ۱۹۸۸، ۱۹۹۳و ۱۹۹۷ یا ۱۹۹۹ بازخواهد گشت. در واقع در حالت طبیعی اسلام‌گرایان توانایی کسب بیشتر از ۱۰ درصد از کرسی‌های پارلمان پاکستان را ندارند.
در واقع آنچه که ما در سال‌های گذشته در پاکستان شاهدش بودیم، تبانی میان ارتش و احزاب اسلامی برای دور نگه داشتن بوتو و نوازشریف از صحنه سیاسی پاکستان بوده است.
● مطلبی که شما به آن اشاره کردید در مورد حمایت از اسلام‌گرایان در داخل و پشتیبانی از طالبان در خارج، به نوعی تداعی‌کننده این قاعده مهم در روابط بین‌المللی است که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است.
▪ بله، کاملا درست است. وقتی شما با یک حزبی تبانی می‌کنید که اعضایش از همان مدارسی فارغ‌التحصیل می‌شوند که اعضای طالبان در آنجا درس خوانده‌اند، بدون‌ شک حکومت نیز به هواداری از طالبان در خارج از مرزهای پاکستان خواهد پرداخت. به هر حال این احزاب اسلامی در پارلمان و حکومت حضور دارند و بر تصمیم‌گیری‌ها تاثیر می‌گذارند. دقیقا به همین دلیل است که شما نمی‌توانید روابط ارتش و اسلام‌گرایان را در پاکستان از طریق شخصیت سکولار و حامی غرب مشرف تحلیل کنید. به عبارت دیگر شاید رهبران ارتش پاکستان افرادی غیرمذهبی باشند ولی خواسته‌های منطقه‌ای و داخلی، آنها را به سمت ائتلاف با اسلام‌گرایان و استفاده از گروه‌هایی مثل طالبان و جهادی‌ها در کشمیر سوق می‌دهد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم، در مورد علت فاصله گرفتن اسلام‌گرایان از مشرف در شرایط کنونی است. علت این موضوع تضعیف قدرت مشرف در پاکستان است. به عبارت بهتر احزاب اسلامی از این مساله هراس دارند که در ظرف یک سال آینده که قرار است انتخابات برگزار شود، مردم پاکستان به آنها همچون دوستان دیکتاتور نگاه کنند. به همین دلیل می‌خواهند هر چه زودتر یک جنبه ضدرژیم به خود بگیرند تا بتوانند از جو ضد ارتش و ضدمشرف استفاده لازم را ببرند.
● در برخی تحلیل‌های بدبینانه، پاکستان کشوری در آستانه سقوط معرفی می‌شود، به عبارت دیگر برخی معتقدند پاکستان در شرف اسلامیزه شدن و بنیادگرایی قرار دارد، به نظر شما آیا بنیادگرایان از توانایی‌های لازم برای در دست گرفتن قدرت در پاکستان یا برپایی انقلاب برخوردارند؟
▪ من احتمال وقوع انقلاب را در پاکستان بسیار ضعیف می‌دانم چراکه پاکستان یک کشور یکپارچه از نظر مذهبی و عشیره‌ای نیست. در پاکستان حدود ۲۵ درصد شیعه وجود دارد. از نظر قومیت نیز تنوع و تکثر گسترده‌ای در این سرزمین وجود دارد. حدود ۱۵ الی ۲۰ درصد پشتون و سایر قومیت‌ها نیز شامل سند و بلوچستان و ... هستند. در حالی که انقلاب نیازمند یک نهضت اجتماعی و سیاسی یکپارچه است.
ولی با این وجود بنیادگرایی و افراط‌گرایی در بطن بسیاری از اقشار پاکستان نفوذ پیدا کرده و در بین پشتون‌ها و قبایل بلوچستان و سرحد در حال حاضر نیز نفوذ بی‌سابقه‌ای یافته است.
از سوی دیگر پاکستان دارای یک ارتش بسیار قوی است و اسکلت کشور را نیز همین ارتش تشکیل می‌دهد. گفته می‌شود که اکثریت کشورهای دنیا ارتش دارند، حال آنکه در پاکستان، ارتشی وجود دارد که کشور دارد. بنابراین تمامی ارکان حکومت را، ارتش پاکستان اداره می‌کند. تا زمانی که ارتش منسجم باقی بماند و آمادگی آن را داشته باشد تا خود را با جو سیاسی پاکستان تطابق دهد، به مقدار بسیار زیاد می‌تواند بر پاکستان حکومت کند. گاهی اوقات این مساله اقتضا می‌کند که ارتش تا حدودی به یک موضع اسلامی‌تر همانند دوران ضیاءالحق بازگردد.
با این اوصاف و با وجود اینکه من احتمال وقوع انقلاب در پاکستان را بسیار ضعیف می‌دانم، ولی در عین حال احتمال سقوط ثبات سیاسی و بروز اغتشاش و ترور و خشونت مذهبی و غیرمذهبی را در پاکستان بسیار زیاد می‌دانم.
پاکستان حدود ۱۰ الی ۱۵ سال پیش دوران بی‌ثباتی سیاسی و ترور را تجربه کرده است. هم‌اکنون نیز اسلحه و مواد مخدر در پاکستان رو به فزونی گذاشته است. در عین حال حکومت مرکزی تضعیف شده است. ارتش نیز به هر حال قدرت سابق خود را در کنترل یک مملکت ۱۵۰ میلیون نفری از دست داده است. در واقع ارتش به جای اعمال زور از طریق داد و ستد سیاسی در حال اداره مملکت است. نارضایتی وسیع از حکومت نیز شرایط را وخیم‌تر کرده است. در حال حاضر هم اقشار فقیر، هم اسلام‌گرایان و هم طبقه متوسط و مرفه پاکستان از حکومت مشرف ناراضی هستند. حتی این نارضایتی در میان برخی قبایل و عشیره‌ها نیز دیده می‌شود. هم‌اکنون در پاکستان شاهد یک جنگ داخلی با بلوچ‌ها هستیم،‌ این جنگ داخلی با پشتون‌ها در مناطق سرحد و وزیرستان نیز دیده‌ می‌شود. تنش بسیار زیاد در شهر کراچی میان پشتون‌ها و مهاجران هندی و اقوام سند وجود دارد. تمامی این نزاع‌ها در کنار یک امر بی‌سابقه در پاکستان یعنی خشونت‌ سیاسی قرار گرفته است و این اوضاع را بغرنج‌تر می‌کند. انفجاری که در مسیر عبور بوتو انجام شد، تقریبا در طول تاریخ پاکستان بی‌سابقه بوده است. در واقع این بمب، نوعی ترور آشکار یک سیاستمدار محسوب می‌شد.
بر این اساس من احتمال آینده‌ای مثل لبنان و عراق را برای پاکستان پیش‌بینی می‌کنم، البته اگر حکومت سیاسی پاکستان دچار اضمحلال شود ولی احتمال تکرار حوادث ایران ۱۹۷۹ یا دولت ضیا‌ءالحق و سودان تحت نفوذ اخوان‌المسلمین را در پاکستان بسیار ضعیف می‌دانم.
● در صورت بر هم خوردن ائتلاف مشرف و بوتو و درگیر شدن پاکستان در یک بی‌ثباتی سیاسی، این تحول چه تاثیری بر موقعیت داخلی افغانستان و ایران به عنوان دو کشور همسایه پاکستان خواهد گذاشت؟
▪ اگر ائتلاف مشرف و بوتو شکست بخورد، اولین فدایی آن مشرف خواهد بود. چراکه ارتش، مشرف را کنار خواهد زد و خود وارد ائتلاف با بوتو خواهد شد. باید این نکته را نیز اضافه کنم که در این زمینه اهداف ارتش و مشرف کاملا یکسان نیستند. به نظر بوتو ارتش آنقدر مساله ندارد که مشرف دارد. به عبارت دیگر انزجار مردم از ارتش نیست، بلکه از مشرف است. به همین دلیل مشرف به خوبی می‌داند تنها در شرایطی می‌تواند منافع فعلی خود را در قدرت حفظ کند که این ائتلاف ادامه پیدا کند و اجازه ندهد که ارتش با آمریکا و بوتو به طور مستقیم وارد مذاکره شود. ولی به هر دلیلی اگر مشرف نتواند این ائتلاف را ادامه دهد، بقیه کنار نخواهند نشست و از مشرف دفاع نخواهند کرد و به همین دلیل مشرف خیلی زود از قدرت کنار خواهد رفت. اگر چنانچه مسائل کاملا بر هم بریزد، در کوتاه‌مدت به سود افغانستان خواهد بود چراکه موضع تدافعی ارتش پاکستان از طالبان جهت بی‌ثبات ساختن حکومت آقای کرزای تغییر خواهد یافت و ارتش مجبور خواهد شد بیشترین توان خود را صرف مسائل داخی کند و بدین‌گونه از ماجراجویی خارجی در کشمیر دست برخواهد داشت. البته من فکر نمی‌کنم بی‌ثباتی در پاکستان تاثیر مستقیمی بر ایران بگذارد.
ولی بی‌ثباتی در پاکستان به صورت طولانی‌مدت برای کشورهای اطراف خطرناک است. وقتی پاکستان دچار بی‌ثباتی شود، فضای لازم برای فعالیت القاعده و گروه‌های سنی‌گرای ضد ایران و افراطی فراهم خواهد شد. این موضوع به طور طبیعی محدود به مرزهای پاکستان نخواهد ماند.
از طرف دیگر بی‌ثباتی در پاکستان خیلی سریع می‌تواند به سایر منازعات در خاورمیانه متصل شود و فضای گسترده‌ای از بی‌ثباتی، خشونت و منازعه را در کل منطقه به وجود آورد.
● به نظر شما با توجه به تضعیف قدرت مشرف و صف‌بندی اسلام‌گرایان و دموکراسی‌خواهان در پاکستان شانس کدام گروه سیاسی را در تصاحب قدرت سیاسی در پاکستان بیشتر می‌دانید؟
▪ نزاع اصلی در پاکستان میان ارتش و سیاستمداران است. هر چقدر مشرف و ارتش بر کنترل قدرت پافشاری بیشتری کنند، این امکان را افزایش خواهند داد تا بوتو و آقای مشرف و تمامی احزاب دیگر یک نیروی متحد و منسجم در برابر آنها به وجود بیاورند. وقتی چنین اتفاقی بیفتد، ارتش پاکستان بزرگ‌ترین زیان‌ها را متحمل خواهد شد. این اتفاق یک بار در سال ۱۹۷۱ و در زمان ذوالفقارعلی بوتو رخ داد. از آن زمان به بعد ارتش پاکستان هیچ‌گاه نگذاشته است که نیروهای سیاسی به طور کامل قدرت را در اختیار بگیرند و به همین دلیل همواره سعی کرده است میان احزاب سیاسی شکاف ایجاد کند تا توازن قدرت به سود ارتش باقی بماند.
در حال حاضر نیز ما شاهد همان نزاع قدیمی هستیم. یعنی ارتش پاکستان سعی می‌کند برای حفظ ثبات، قدرت محدودی به سیاستمداران بدهد ولی در عین حال تمامی اهرم‌های قدرت را برای خود حفظ کند.
بنابراین نزاع در پاکستان همچنان میان دو نهاد ارتش و حکومت سیاسی خواهد بود. پس از یک دهه حکومت بلامنازع ارتش بر پاکستان، امروز نظامیان مجبورند برای حفظ ثبات، بخشی از قدرت خودشان را به سیاستمداران واگذار کنند ولی بحث اصلی در مورد میزان و اندازه قدرتی است که قرار است به سیاستمداران داده شود. البته همین موضوع به گونه‌ای می‌تواند منجر به بی‌ثباتی بیشتر شود و لذا ارتش مجبور خواهد شد میزان بیشتری از قدرت خود را به سیاستمداران واگذار کند.
نقش افراط‌گرایان نیز صرفا در چارچوب همین چانه‌زنی سیاسی برای کسب قدرت بیشتر در پاکستان قابل تفسیر و تحلیل است. به عبارت دیگر مشرف و ارتش سعی خواهند کرد که از افراطیون استفاده کنند و به مردم نشان دهند که اکنون زمان شراکت در قدرت نیست و آنها باید قدرت یکه‌تاز ارتش را بپذیرند ولی در مقابل بوتو نیز بر این مساله تاکید خواهد کرد که ارتش نه تنها نتوانسته است با افراط‌گرایی مبارزه کند، بلکه خود مسبب آن نیز هست.
گفت‌وگو با دکتر ولی‌رضا نصر
هادی خسروشاهین
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید