یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ازدواج امام زمان(عج)


ازدواج امام زمان(عج)
● مقدّمه
یكی از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدی (عج)، زندگی شخصی و خانوادگی آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگی و وضعیّت زندگی اولاد او و كیفیّت زندگی آن حضرت از بحثهای جذّابی است كه احیاناً در اذهان بسیاری از معتقدان به او ابهاماتی وجود دارد، كه معمولا با جوابهای ضدّ و نقیضی نیز مواجه میشوند.
اساساً غیبت طولانی آن حضرت از نگاه زندگانی شخصی و خصوصی وی این سؤال را بوجود میآورد كه آیا در این مدّت، حضرت مهدی(علیه السلام)ازدواج كرده است یا خیر؟
برخی این سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و میگویند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه این نیز فاش شدن اسرار و شناسایی آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غیبت منافات دارد.
و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به امر شرعی مستحب عمل نكرده است، كه اینهم با مقام و شأن آن حضرت نمیسازد، زیرا وی رهبر دینی مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، باید پیشقدم باشد، و فرضِ وجود امامی كه مستحب مؤكّد شرعی را ترك كند، و در واقع عمل مكروهی را انجام دهد بسیار مشكل، و جای استبعاد دارد.
پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غیبت پیش می آید، و چون طرفین قضیّه با اشكال مواجه است، عدّهای چنین نتیجهگیری میكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.
نكته‌ی دیگر این كه اصل ازدواج یا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نیست، بلكه از مسائل شخصی است كه در روایات نیز به آن تصریح نشده، و مورد بحث امامان قبلی نیز نبوده است، و كسانی هم كه در دوران غیبت توفیق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اینگونه سؤالات نرسیدهاند.
در دوران غیبت صغری نیز از نائبان خاصّ، در این زمینه سخنی شنیده نشده است.
از سوی دیگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام)، سؤالات دیگری نیز میسازد از جمله این كه:
آیا امام مهدی(علیه السلام) دارای فرزند است؟
آیا مكان خاصّی برای زندگی وی و فرزندانش وجود دارد؟
آیا فرض وجود فرزند و همسر برای آن حضرت با حكمت و فلسفه غیبت سازگاری دارد؟
و در صورت ازدواج نكردن، آیا بر خلاف سنّت و دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل نكرده است؟
و سؤالات دیگری كه این مقاله در صدد جواب دادن به بعضی از آنهاست.
بنابراین، پس از طرح سؤال اصلی و بیان دیدگاههای متفاوت و دلائل آنها، و نیز بررسی دلائل، سعی میشود تا به نتیجهای مناسب و جامع برسیم.
آیا حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج كرده و دارای فرزند میباشد؟
در پاسخ به این پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادی مانند: حكمت یا فلسفه غیبت، و نیز مسائل فقهی همچون استحباب شرعی ازدواج، و متونی كه مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظریّه وجود دارد:
۱) نظریّه أوّل: عدّهای معتقدند كه حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج كرده است، و برای اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جستهاند.
الف) استحباب ازدواج:
ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتی نبوی است، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترویج آن تأكید داشته، و امّت خود را به این امر تشویق و ترغیب میكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنید و با تشكیل خانواده بر تعداد خود بیافزایید، كه من در روز قیامت به شما اگر چه فرزندی سقط شده باشد مباهات میكنم»([۱]).
در احكام دین ازدواج سنّتی حسنه و مورد تأیید، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.
و ازطرفی ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روی برگرداند و ازدواج نكند) از من نیست.»([۲])
اكنون كه سالیان متمادی از عمر حضرت مهدی(علیه السلام) میگذرد، آیا می توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟
هرگز نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعی از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و دارای همسر میباشد.
در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرین وجود اهل و عیال برای امام مهدی(علیه السلام) چنین آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنین سنّت عظیمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص كه در فعل آن و تهدید و تخویف در ترك آن شده، و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسی ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»([۳])
و نیز در كتاب «الشموس المضیئهٔ» آمده است: «اگر در این زمینه (داشتن همسر و خانواده) هیچ نقل روایی وجود نداشت، و فقط همین مطلبی كه آن حضرت با وجود سنّ زیاد از نظر جسمی جوانی قویّ البنیه است... و نیز میدانیم كه آن حضرت به سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل میكند، در قبول این مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانی دارد كافی بود»([۴]).
● نقد و بررسی:
دلیل مزبور شامل دو قسمت است:
۱) قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری نیكو و مستحبّ شرعی است.
۲) قسمت دوّم: امام زمان(علیه السلام) لزوماً به این سنّت و امر شرعی عمل میكند.
هر دو مقدّمه نیازمند بررسی و تأمّل است.
امّا استحباب ازدواج([۵]) از آیات و روایات فراوانی استفاده میشود مانند: آیه شریفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([۶]) و آیه (وَأَنكِحُواْ الاَْیَـمَی مِنكُمْ وَالصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([۷]) و همچنین در حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود میداند([۸])، و در حدیثی دیگر میفرماید: هر كسی از آن اعراض كند از من نیست.([۹])و در روایاتی دیگر ازدواج امری پسندیده و ممدوح دانسته شده([۱۰]) و بر تولید نسل و بقاء آن توصیه شده و كثرت مسلمین مایه مباحات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است.
در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دینش را بدست آورده است»([۱۱])، و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو ركعت نماز كسی كه ازدواج كرده با فضیلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسی كه بدون همسر است»([۱۲])، و همچنین در روایات فراوانی نقطه مقابل ازدواج یعنی ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحیه ائمّه(علیهم السلام) امری مكروه و ناپسند شمرده شده است.([۱۳]) كه این روایات نیز به قرینه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.
با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آیات، و تشویق به ازدواج در روایات، و توصیه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهای بزرگوار اسلام، استحباب شرعی ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([۱۴])، و بعضی به استحباب مؤكّد فتوی دادهاند، و برخی آن را در شرایطی واجب میدانند([۱۵]).
و از سوی دیگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست میآید كه
۱) اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعی است.
۲) ثانیاً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانی كه نیازمند به همسر میباشند نیست، بلكه شامل غیر مشتاقان و كسانی كه در خود احساس نیاز به همسر نمیكنند نیز میباشد.([۱۶])
چرا كه علّت این حكم شرعی در اشتیاق به جنس مخالف و یا اطفاء (خاموش كردن) غریزه جنسی خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج برای غیر مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردی از قبیل: تكثیر نسل، و ابقاء نوع انسانی، و كثرت تعداد موحّدین، در استحباب شرعی ازدواج دخالت دارند.([۱۷])
پس اگر ازدواج برای تأمین این اغراض هم باشد، از جهت شرعی مستحب است، و دارای مطلوبیّت شرعی است.
بدیهی است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلكه شامل غیر دائم و مِلك یمین (كنیزان) نیز میشود.([۱۸]) و به همین جهت اینگونه به نظر میرسد كه تحقّق یك مرتبه از ازدواج در طول عمر برای عمل كردن به این مستحبّ شرعی كافی است، اگر چه بنا به عللی([۱۹]) بین زوج و زوجه جدایی حاصل شده باشد.
امّا با تأمّل در روایاتی كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّی برای مدّتی اندك([۲۰])، معلوم میشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پایان عمر است.
پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتی كافی است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه این استحباب فقط به داشتن یك همسر نیست بلكه تعدّد آن نیز مستحب شرعی است.([۲۱])
● بنابراین در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری مستحب است) چنین نتیجه میگیریم:
۱) ازدواج مستحب شرعی است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.
۲) این استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان میشود.
۳) تعدّد همسر نیز مستحب شرعی است.
و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعی و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتی را به وجود میآورد، از جمله اینكه:
با كثرت امور مستحبّی، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل میكند؟ یا اینكه از آن امور انتخاب كرده و گزینشی عمل میكند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب برای امام ضروری است؟
بدون تردید امامان مانند پیامبران چون هدایت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهی محسوب میگردند، همیشه در عمل به احكام الهی پیشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ایجاب میكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهی باشند، و از دستورات الهی سرپیچی نكنند، و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامری كه حكایت از محبوبیّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) برای رهبران دینی مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(علیه السلام) نیز به آنها عمل میكند.
● بنابراین، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.
۱) هدایت و رهبری و الگوی كامل بودن برای مردم كه ایجاب میكند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دینی (واجب و مستحب ) پیشقدم باشد.
۲) اقتضای شأن و منزلت انسان كامل ایجاب میكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون تردید نكته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأی و منظر مردم نیست، و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر.([۲۲]) ولی نكته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعی است، و سزاوارتر از دیگران است) كافی است.
با توجّه به دو مقدّمهای كه گذشت، عدّهای معتقدند كه امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.
ب) استدلال به روایات:
دلیل دیگر معتقدین به ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام) تمسّك به بعضی از روایات است، از جمله:
۱) مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «... از مكان او هیچ یك از اولاد و دیگران اطلاع نمییابد، مگر مولایی كه متولّی امر اوست»([۲۳])، در این روایت وقتی كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگی آن حضرت میشود، امام صادق(علیه السلام) میفرماید: كسی از مكان او اطلاع ندارد حتّی اولادش، پس معلوم میشود او اولادی دارد، و داشتن اولاد حاكی از ازدواج امام است.
امّا با تأمّل در این روایت نكاتی به نظر میرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:
الف) این روایت در كتاب الغیبه نعمانی نیز نقل شده است، با این تفاوت كه به جای كلمه «ولد» كلمه «ولی» آمده است : «ولا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره;([۲۴]) از مكان او كسی از ولی و غیر ولی اطّلاع نمییابد»، یعنی دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مكان او خبری ندارند، و نمیدانند او كجاست.
در این روایت هیچ سخنی از فزرند و فرزندان نیست، بنابراین، با توجه به این نقل اعتمادی بر آن روایت نیست.
ب) در روایت سخن از فرزند است، ولی از این جهت كه بگوییم الآن امام(علیه السلام) دارای فرزند و همسر باشد نیست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانی باشند كه در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا میآیند.
ج) ممكن است این روایت و امثال آن بیانگر مبالغه در خفای شخص باشد، یعنی هیچ كس نمیداند كه او در كجاست، حتّی اگر دارای فرزند هم باشد، فرزندانش نیز از جایگاه او اطّلاع ندارند.([۲۵])
د ) از جهت سند مخدوش است، زیرا یكی از راویان آن ابراهیم بن مستنیر و در جای دیگر عبد اللّه بن مستنیر است و هر دو مجهولاند.
با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشكل، بلكه بعید به نظر میرسد.
ن ) سیّد ابن طاوس از امام رضا(علیه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: «... خدایا، مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(علیه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیه و تمام پیروانش فراهم فرما»([۲۶]).
در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولی چون معلوم نیست كه وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمیتوان به آن استناد كرد.و ) ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گویا میبینم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزیده است، ابو بصیر می گوید: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آری. گفتم: فدایت شوم! قائم همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آری...».([۲۷])
این روایت نیز دلالت بر وجود فرزند برای امام(علیه السلام) پیش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سیاق كلام در اكثر روایات كه به نمونههایی از آنها اشاره خواهیم كرد، این گونه استفاده میشود.
۲ ) روایتی مرحوم مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار از علی بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزیرهای اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وی جامعه نمونه اسلامی تشكیل داده و برای خود حكومت دارند([۲۸])، این مكان نامعلوم است، و هر كس نمیتواند به آنجا برود، و دسترسی برای عموم مردم ممكن نیست.
تمسّك به این روایت نیز نمیتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتیجه فرزندانی دارد و لازمه آن نیز زندگی در مكان خاصّ است، زیرا اولاًّ: از نوع بیان روایت به دست میآید كه این روایت اعتبار قابل ملاحظهای در نزد مرحوم مجلسی(رحمه الله)نداشته است، زیرا میگوید:
«چون این حدیث را در كتابهای معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا میآورم»([۲۹]).
ثانیاً این داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بیاساس و نیز مجهول بودن عدّهای از روات آن، قابل استناد نیست، حتّی بعضی از محقّقین با بررسیهای گستردهای كه انجام دادهاند، معتقدند جزیره خضراء افسانهای بیش نیست و واقعیت ندارد.([۳۰])
و برخی همچون آقابزرگ تهرانی میگویند: این داستان تخیّلی است.([۳۱])
۳) روایتی كه ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) نقل كرده است. كه فرمود: «اللّهمّ صلّ علی ولاهٔ عهده والأئمّهٔ من ولده».
ابن طاووس میگوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ علی ولاهٔ عهده والأئمّهٔ من بعده».([۳۲])
این روایت نیز نمیتواند اثبات كند كه آن حضرت دارای فرزند است.
زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او، بنابراین روایت مجمل است، علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.
هـ) صاحب كتاب الشموس المضیئهٔ پس از نقل هفت روایت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضی از آن را آوردهایم، چنین نتیجه میگیرد. «از مجموع این روایات معلوم می شود كه حضرت حجّت(علیه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئیّات آن را نمیدانیم».([۳۳])
سپس اضافه میكند كه داستان جزیره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) و داستانی قریب به آن در اثبات الهداهٔ با این قید كه شیعیان آن جزیره از تمام مردم دنیا تعداد شان بیشتر است و هر یك از فرزندان امام(علیه السلام) در آن جزیرهها حكومتی دارند، چنین آورده است: «با توجه به عمر طولانی و مبارك ایشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدی داشته باشد كه بعضی مرده و برخی زندهاند».
بنابراین، آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگی ممكن نیست».([۳۴])
● با عنایت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضروری است:
۱) اوّلا: نمیتوان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخی از آن روایات همان روایاتی است كه قبلا به آنها اشاره شد.([۳۵])
و برخی دیگر گویای وجود همسر و فرزند برای آن حضرت نیست. و بعضی دیگر با خفای شخصی و عدم اطلاع از مكان او سازگاری ندارد.
۲) ثانیاً: وجود فرزندان بیشمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممكن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([۳۶])
۳ ) ثالثاً: چطور ممكن است شیعیان آن جزیره (بنابر نقل وی از كتاب إثبات الهداهٔ)([۳۷]) تعدادشان از تمام مردم دنیا بیشتر باشد. با اینكه علم پیشرفتهی نقشهبرداری و جغرافیای امروز در شناسایی نقاط این كره خاكی چیزی را از قلم نینداخته است، و امروزه جایی وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّی مثلث برمودا،([۳۸]) كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطیسی) آشكار گشته و تعداد زیادی به آن مكان رفتهاند و گزارشهای متعدّدی ارائه كردهاند. بنابراین معقول نیست كه جمعیّتی چند میلیاردی بیش از جمعیّت فعلی جهان در مكانی زندگی كنند و كسی هم از آنها هیچگونه اطلاعی نداشته باشد.([۳۹])
به هر جهت اینگونه مطالب نمیتواند دلیلی قاطع بر اثبات ازدواج و در نتیجه فرزندان و مكان اقامت خاصّی برای آن حضرت باشد.
ی) برخی ممكن است برای اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی(علیه السلام) به كنیه مشهور آن حضرت یعنی «أبا صالح» استدلال كنند، و بگویند این كنیه به معنای پدر صالح است. و این دلالت بر وجود فرزندی بنام صالح برای آن حضرت دارد.
● این نیز سخن درستی نیست زیرا:
۱) اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان كنیههای نقل شده برای حضرت مهدی(علیه السلام) در كتابهای معتبر، چنین كنیهای نقل نشده است، بلكه به نظر میرسد این كنیه بر اثر كثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است، و در بعضی از مجلاّت([۴۰]) و كتابها كه در پاسخ از این سؤال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذكر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه این كنیه ممكن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّــلِحُونَ)([۴۱]) گرفته شده باشد.([۴۲])
و یا میگویند: چه مانعی دارد كه ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنی پدر تمام نیكیها و خوبیها؟
وممكن است برخی استدلال كنند به احادیثی كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.
مرحوم مجلسی(رحمه الله) نیز در این رابطه داستانی در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حالیكه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم میگردد، صالح یا أبا صالح نام جنّی است كه مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایی كند.
در كتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردی صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت كند!»([۴۳]).
امّا مرحوم مجلسی(رحمه الله) در حكایات و داستانهای اشخاصی كه امام زمان(علیه السلام) را دیدهاند «قضیهای را از پدرش نقل میكند و او نیز از شخصی بنام امیر اسحاق استرآبادی كه چهل مرتبه با پای پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل میكند كه در یكی از سفرهایش قافله را گم كرد و متحیّر با حالت عطش و بیآبی مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایی بفرما، ناگاه شخص سوارهای را از دور دید كه آمد و او را راهنمایی كرد و به قافلهاش رساند، وی میگوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدی(علیه السلام) بوده است.»([۴۴])
روشن است كه این قضیه ارزش علمی و استدلالی ندارد، و صرفاً داستانی بیش نیست، زیرا معلوم نیست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(علیه السلام)را دیده باشد.
۲) ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معنای پدر نیست، بلكه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است([۴۵])، و همچنین در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و علی پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود كه مقصود از این كنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلكه أبا صالح یعنی كسی كه افراد صالح و شایسته در اختیار دارد.
ونیز ممكن است كنیه ابا صالح بدین جهت باشد كه امام زمان(علیه السلام)پدر و مجری اصلاح جامعه است، یعنی او تنها كسی است كه به اذن خدا جامعه بشری را اصلاح خواهد نمود.
بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمیتوان از این كنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده كرد.
پس دلیل دوّم قائلین به ازدواج آن حضرت كه روایات است مخدوش می شود، و جایی برای استفاده واستدلال به آن باقی نمی ماند، لذا نمیتوانیم به آن روایات تمسّك كنیم.
امّا دلیل أوّل كه برای ازدواج آن حضرت به استحباب شرعی ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محكم و قابل قبولی است، چون مقتضی موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده، و زود است تا قضاوت قطعی بشود، چرا كه باید دیدگاه مقابل را نیز بررسی كرد و از نبودن مانع و یا وجود امری مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.
آیا ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری دارد؟
برخی معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.
و تنها دلیل آنان این است كه:
ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری ندارد، زیرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و این امر باعث میشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.
و از سوی دیگر غیبت به معنای خفای شخص است، یعنی ناشناس بودن نه نامرئی بودن، در حالی كه با ازدواج كردن شناخته میشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسایی وی توسط همسرش میباشد.
امّا فلسفه غیبت بنا بر آنچه در روایات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(علیه السلام)درباره آن حضرت میفرماید: «برای غلام (مهدی(علیه السلام)) غیبتی است قبل از این كه قیام كند، شخصی پرسید: برای چه؟ فرمود: میترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد.»([۴۶])
مقصود امام صادق(علیه السلام) از این حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنین از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهایی از پیامبران گذشته وجود دارد... و سنّتی كه از موسی(علیه السلام) در او هست، خوف و غیبت است.»([۴۷])
بنابراین، فلسفهی غیبت، دوری و پنهان بودن از مردم است تا اینكه صدمه و گزندی به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چیزی كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست، و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد.
در نتیجه میتوان گفت: ازدواج كردن امری است مستحب و پسندیده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امری دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمیگزیند.
به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعی است برای ازدواج و میتواند از فعلیّت ازدواج جلوگیری كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نمیتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقی شود، چون كه وی اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختیار كرده است.● نقد و بررسی: با عنایت به دلیل فوق ممكن است برخی در مقام جواب بگویند: پنهان زیستی و خوف آن حضرت از كشته شدن مانع از ازدواج نمی تواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگری نیز وجود دارند كه به عنوان فلسفهی غیبت شناخته میشوند، مانند:
الف) به دنیا آمدن مؤمنانی كه در صلب افراد كافر هستند، درباره این مطلب امام صادق(علیه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بیت تا تمام كسانی كه (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به ودیعت نهاده شدهاند، خارج نشوند ظهور نخواهد كرد، و هنگامی كه همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پیروز شده و آنها را میكشد.»([۴۸])
ب) امتحان الهی: امام كاظم(علیه السلام) به برادرش علی بن جعفر فرمود: «برای صاحب این امر (امام مهدی(علیه السلام) ) غیبتی است، كه عدّهای از معتقدین به وی برمیگردند، این غیبت محنت و سختی از طرف خداوند است كه با آن خلقش را امتحان میكند.»([۴۹])
ج) سرّی از اسرار الهی: در روایتی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «صاحب این امر غیبتی دارد كه گریزی از آن نیست... راوی پرسید: چرا؟ فرمود: به دلیل امری كه ما اجازه بازگو كردنش را نداریم. راوی پرسید: پس حكمت غیبت او چیست؟ فرمود: همان حكمتی كه در غیبت حجّتهای دیگر خداوند بوده است كه پس از ظهورش كشف خواهد شد، همان طور كه فلسفهی كارهای خضر نبی(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) تا هنگام جدایی آنها كشف نشد، سپس امام فرمود: ای پسر فضل! این امر از امور خداوند و از اسرار الهی و غیبی از غیبهای خداست.»([۵۰])
با توجّه به موارد مذكور، و موارد دیگری كه به عنوان فلسفه غیبت شمرده شده است، نمیتوان فلسفه غیبت را فقط در خوف از كشته شدن دانست كه با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد، شهید سیّد محمّد صدر در این رابطه مینویسد: «اگر بپذیریم كه غیبت آن حضرت به معنای مخفی شدن شخص وی است بدین معنا كه جسم مبارك او از دیدهها مخفی شده و با اینكه میان انبوه جمعیّت بوده و آنها را میبیند اما آنها او را نمیبینند، در این صورت باید گفت آن حضرت ازدواج نكرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.
و این مسأله هیچ بعدی هم ندارد زیرا هر چیزی كه با غیبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه كند بر وی جایز نیست، چرا كه ازدواج باعث كشف شدن امر آن حضرت میگردد.
علاوه بر آن برای ازدواج لزوماً باید آن حضرت ظاهر شده و در معرض دید مردم قرار گردد، و این همان چیزی است كه باید از آن اجتناب كند.
و این فرض كه فقط برای همسر خود آشكار شود، اگر چه عقلا ممكن است ولی فرض آن بسیار بعید است بلكه فرض باطلی است، زیرا چنین زنی با خصوصیات خاصّ به طوری كه امام(علیه السلام)هویّت واقعی خود را از او مخفی نكند، و هیچ خطری هم از ناحیهی او متوجّه امام(علیه السلام) نباشد، چنین زنی بین زنان عالم یافت نمیشود، چه رسد به اینكه بگوییم در هر عصری چنین زنی وجود دارد;
امّا اگر غیبت را به معنای پنهان بودن و پوشیدگی عنوان آن حضرت بدانیم بدین معنا كه او به صورت ناشناس در بین مردم زندگی میكند، در این صورت هیچ اصطكاكی با ازدواج ندارد و از آسانترین كارهاست، زیرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وی نیز در طول عمر خود بر هویت واقعی او آگاه نخواهد شد، و اگر به علّت عدم مشاهده پیری در چهرهی آن حضرت به هویت وی گمانی برد، حضرت او را طلاق داده و یا در شهری دیگر، دورِ جدیدی از زندگی خود را آغاز كرده و دوباره ازدواج میكند».
سپس شهید صدر میگوید: «حال كه ثابت شد كه ازدواج آن حضرت در عصر غیبت ممكن است، امكان دارد بگوئیم این امر تحقّق یافته است، چون مهدی(علیه السلام) به تبعیّت از سنّت اسلامی سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شدیم كه معصوم تا جایی كه ممكن است به مستحبّات عمل كرده و مكروهات را ترك می كند.
بنابراین التزام به این كه ازدواج وی در عصر غیبت ممكن است در اعتقاد به آنكافی است»([۵۱]).
با عنایت و دقّت در دلیل قائلین به ازدواج نكردن آن حضرت و جواب مذكور، و كلام شهید سیّد محمّد صدر نكاتی قابل تأمّل است.
۱) مواردی كه به عنوان فلسفهی غیبت از روایات قابل استفاده است كه به چند نمونهی آن اشاره شد، در عرض یكدیگر نیستند، به این معنا كه اگر غیبت برای امتحان باشد، دیگر مسألهی خوف و ترس از كشته شدن در آن نیست. بلكه اینها در طول یكدیگرند، لذا نمیتوان با بیان موارد دیگر فلسفهی غیبت قائل به ازدواج امام(علیه السلام) شد. چون در عین این كه غیبت برای ترس از كشته شدن است، برای امتحان كردن بندگان و معتقدین به آن حضرت نیز میباشد، كه این هم جای استبعاد ندارد، به عبارت دیگر فرضیّه ترس از كشته شدن در تمام موارد دیگر نیز جاری است.
۲) سخن شهید صدر در معنای غیبت به دو صورت ناشناسی (مردم او را میبینند ولی نمیشناسند) و ناپیدایی (جسم و شخص او دیده نمیشود) و بنا كردن مسألهی ازدواج را بر ناشناسی، سخن جامع و فراگیری نیست، چون نمیتوانیم به ناشناسی به تنهایی و یا به ناپیدایی آن حضرت قطع پیدا كنیم، چرا كه ممكن است آن حضرت گاهی ناشناس باشد و گاهی ناپیدا، همانطور كه این برداشت از روایات نیز قابل استفاده است.([۵۲])
۳) شهید صدر معتقد است زنی كه لیاقت و شایستگی و به اصطلاح هم كفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور این سخن از ایشان جای تعجب است، چرا كه زنان شایسته و بایسته با فضائل اخلاقی و معنوی بالا در هر دورهای وجود داشته و هست، زنانی همچون حضرت مریم(علیها السلام) و آسیه همسر فرعون كه در قرآن كریم الگوی دیگران شمرده شدهاند([۵۳]) و یا مانند حضرت خدیجه همسر پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بودهاند و هستند، و از سوی دیگر در روایات وارده در شأن و خصوصیات اصحاب و یاران خاصّ امام زمان(علیه السلام) آمده است كه پنجاه نفر آنان زن میباشند.([۵۴])
آیا اینگونه زنان كه لیاقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند، و محرم خیلی از اسرار هستند، لیاقت همسری آن حضرت را ندارند؟ چه مانعی دارد كه امام(علیه السلام) از میان آنان زنی را به همسری برگزیند؟
۴) به نظر میرسد كه ازدواج آن حضرت به صورت ناپیدایی امری ممكن باشد برخلاف شهید صدر كه آن را غیر ممكن میداند، زیرا ناپیدایی امری همیشگی برای امام(علیه السلام) نیست، و از سوی دیگر همانطور كه برای همراهان و خواصّ غائب نیست([۵۵]) برای همسر خود نیز میتواند غائب نباشد.
● نتیجه گیری: كسانی كه می گویند حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج نكرده است، تنها دلیلشان فلسفهی غیبت است، كه آنهم ترس از كشته شدن و افشاء سرّ امام است.
ولی با توجّه به موارد دیگر در فلسفهی غیبت كه در طول یكدیگربودند نه در عرض، این امر نمیتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در این بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نیاز به اطلاعاتی كافی و جامع و احاطهی كامل بر زندگی شخصی آن حضرت دارد، و این نیز در حدّ توان ما نیست.
از سوی دیگر در مباحث تحقیقی و علمی نیاز به دلیل داریم، و براساس مدارك و ظواهر به نتیجه میرسیم، بنابراین، گرچه با وجود این گونه مدارك، ازدواج آن حضرت امری ممكن است، ولی نمیتوانیم با قطع و یقین به آن حكم كنیم، همانطور كه نمیتوانیم به عدم ازدواج قطع پیدا كنیم.
آیا سكوت بهتر نیست؟
گروهی دیگر می گویند نباید به اینگونه مباحث پرداخت و نهایتاً باید توقّف كرد، و در جواب این نوع سؤالات كلمه «نمیدانم» و «نمیدانیم» را بر زبان جاری می كنند، چرا كه اصل ازدواج یا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نیست، زیرا در مباحث اعتقادی ما نیامده است كه باید معتقد شویم به امام زمانی كه ازدواج كرده یا نكرده است، این نوع موضوعات از مسائل شخصی است كه معمولا در روایات نیامده و كسی هم به آن نپرداخته است، حتّی امام عسكری(علیه السلام) نیز در رابطه با ازدواج فرزندش چیزی نفرموده است.
نگاه اجمالی به تاریخ غیبت صغری و كبری حاكی از وجود نداشتن چنین مسائلی است، و حتّی كسانی كه توفیق لیاقت ملاقات با آن حضرت را یافتهاند، هیچگونه سؤالی درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دلیل مشكلات فراوان یا نیازهای مادّی و معنوی و یا پرسیدن مسائل علمی از این گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نكردن از ازدواج طبیعی است چرا كه خیلی اوقات پیش میآید كه سالها با اشخاص و دوستان زیادی آشنا هستیم ولی لزومی نمیبینیم كه از زندگی شخصی او سؤال كنیم، مثلا بگوییم آیا همسر دارید؟ اگر دارید دختر چه كسی است؟ آیا فرزند دارید؟ جنسیّت آنها چیست؟ و... لذا اساساً لزومی ندارد كه از این گونه امور مطّلع شویم و این مسائل در زندگی ما نیز هیچ تاثیری ندارد، و به دلیل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نمیگیریم.
● نقد و بررسی:
درست است كه اینگونه مسائل جنبه شخصی دارند، و دانستن یا ندانستن آن تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما مانند انسانهای عادی نبودهاند كه بیتفاوت از كنارشان بگذریم، زیرا آنها هادیان و رهبران دینی و اجتماعی مردم هستند كه طبق نصوص متعدّد از آیات و روایات، دارای مقام عصمت و مصونیّت از خطا و اشتباه می باشند.
لذا دوستان و شیعیان آن حضرت دوست دارند سیره و روش آن امام را در مسائل خانوادگی و شخصی نیز بدانند و به ابهامات و یا سؤالات احتمالی ذهن خویش پاسخی مناسب بدهند. و این مسأله مختص به امام مهدی(علیه السلام) نیست، همانطور كه هنوز عدّهای میپرسند: چرا امام حسن مجتبی(علیه السلام) با جعده ازدواج كرد؟ یا چرا امام جواد(علیه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون یعنی كسی كه قاتل پدرش بود ازدواج كرد؟ آیا از آنها فرزندی باقی ماند؟ و... امام عصر(علیه السلام) نیز ا ز این قاعده مستثنی نیست، بلكه قضیه برعكس است، و حسّاسیّت در امام زمان(علیه السلام) كه مهدی موعود است، و قیام خواهد كرد، و حكومت جهانی را تشكیل خواهد داد، و... بیشتر است.
بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد، گرچه به علّت موقعیّت استثنایی وی كه همان در غیبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانی نداریم. و ناچاریم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اكتفاء كنیم.
● یاد آوری یك نكته:
لازم به یاد آوری است كه بحث اصلی ما ازدواج امام زمان(علیه السلام) است، كه مطالب مذكور پیرامون همین عنوان است. ولی از مباحثی پیرامون فرزندان و ویژگیهای همسر آن حضرت كه لازمه ازدواج است خودداری كردیم، و سعی بر این بود كه به مقدار نیاز اكتفاء، و از زیاده گویی پرهیز نماییم.
● نتیجه‌گیری كلّی:
دلایل نظریّهی اوّل (قائلین به ازدواج آن حضرت) یا مخدوش است و رسا نیست و یا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است، و از بیان ازدواج وی در زمان غیبت ساكت است.
و دلائل نظریّهی دوّم (قائلین به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهی غیبت یعنی ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد دیگر فلسفه غیبت و این كه آن موارد در طول یكدیگرند، نتوانست مدّعای خود را به طور كامل ثابت كند. و دلیل نظریّهی سوّم (قائلین به توقّف) كه عدم اعتقادی بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سیر تحقیقات علمی و اشتیاق شیعیان بر اطّلاع از این مسائل و پیدا كردن جوابی برای سؤالات و ابهامات ذهنی خود، سازگار نبود.
بنابراین، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالی و مانع نبودن فلسفهی غیبت، میتوان نتیجه گرفت كه وی ازدواج كرده است، و لازم نیست كه این امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهی غیبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وی میتواند زنی پاكدامن و خودساخته همچون یاران خاصّ و یا ابدال آن حضرت باشد.
و همچنین لازم نیست كه این ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غیر دائم) نیز میتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نیست حتماً عمر همسر وی مانند عمر خود آن حضرت طولانی باشد.
و نیز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نیست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگی میكنند؟ بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولی دارای فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نیز برای آن حضرت نقص نیست، چرا كه وی میتواند صاحب فرزند شود ولی به دلیل انجام مأموریت الهی و حفظ خود از شناسایی دیگران، میتواند با اختیار خود صاحب فرزند نشود.
پس اگر چه دلیل محكم و قاطعی بر ازدواج آن حضرت در اختیار نداریم، ولی مانعی هم برای ازدواج نمیبینیم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج میتوانیم معقتد شویم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.
«كتابنامه»
۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بیروت / ۱۴۰۴.
۲. نوری طبرسی، میرزا حسین، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمكران، چ دوم / ۷۷.
۳. سعادتپرور، علی، الشموس المضیئهٔ، نشر احیاء كتاب، چ أوّل / ۸۰، مترجم: سید محمدجواد وزیری.
۴. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم / ۱۴۰۹.
۵. مكی عاملی، محمّد بن جمال، اللمعهٔ الدمشقیهٔ، ۱۰ جلدی، دار العالم الاسلامی بیروت.
۶. نجفی، محمّد حسن، جواهر الكلام.
۷. طباطبایی یزدی، محمّدكاظم، عروهٔ الوثقی.
۸. طباطبایی، محمّد حسین، شیعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسین، چ دوازدهم / ۷۶.
۹. نعمانی، ابن أبی زینب، الغیبهٔ، انتشارات صدوق.
۱۰. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی، انتشارات مسجد جمكران، چ أوّل / ۸۴.
۱۱. سیّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضی، قم.
۱۲. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، اثبات الهداهٔ، ۳ جلدی، مكتبهٔ العلمیهٔ قم.
۱۳. عاملی، جعفر مرتضی، دراسهٔ فی علامات الظهور والجزیرهٔ الخضراء، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم ترجمه محمّد سپهری.
۱۴. تهرانی، آغابزرگ، الذریعهٔ إلی تصانیف الشیعهٔ، دار الاضواء، بیروت.
۱۵. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ناشران قم، چ أوّل .
۱۶. باقی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(علیه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / ۷۸.
۱۷. طوسی، محمّد بن حسن، الغیبهٔ، انشتارات بصیرتی، چ دوم.
۱۸. صدوق، محمّد بن علیّ، كمال الدین، نشر اسلامی ۲ جلدی.
۱۹. صدوق محمّد بن علیّ علل الشرایع، دار احیاء التراث العربی، چ دوم.
۲۰. صدر، سیّد محمّد، تاریخ الغیبهٔ الكبری، دار التعارف سوریه.
۲۱. عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علمیه قم.
۲۲. كلینی، محمّد بن یعقوب، اصول كافی، دار التعارف، لبنان.
۲۳. افتخارزاده، سیّد حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان(علیه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / ۷۹.
۲۴. سیّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم / ۱۴۰۹ هـ.
۲۵. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، ۴ جلدی، ۱۴۱۳ هـ.
۲۶. إبراهیم بن علیّ، كفعمی، المصباح، انتشارات رضی، قم / ۱۴۰۵ هـ.
منبع:www.valiasr-aj.com
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید