یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

رابطه دولت و تحزب


رابطه دولت و تحزب
۱) برخی اندیشمندان معتقدند که دولت مدرن مقاصد و امتیازهای ویژه خود را از روی الگوی باغبان، طبیب یا معمار طراحی کرد؛ دولت باغبانی، دولت جراحی یا درمانگری، دولت مدیریت مکان. این دولت از این جهت نقش باغبان را داشت که حق جدا کردن نهال‌ها و گیاهان <مفید> از <بی‌مصرف> و انتخاب مدل نهایی هماهنگی را که برخی از گیاهان را ثمربخش و مفید و بقیه را هرز و بی‌مصرف می‌ساخت، و تکثیر و پرورش گیاهان مفید و از بین بردن گیاهان هرز را تصاحب کرد.
این دولت، نقش جراح/ درمانگر نیز داشت، چون ضابطه سلا‌مت و طبیعی بودن را تعریف و مرز میان قابل قبول و غیرقابل قبول، سلا‌مت و بیماری را ترسیم می‌کرد، با بیماری می‌جنگید و از سلا‌مت حمایت می‌کرد و چون اتباع خود را در مقام بیمار می‌نگریست؛ در مقام جایگاه‌ها و حاملا‌ن امراض که خودشان قادر به دفع مرض نیستند مگر به کمک راهنمایی‌های مربی‌ای دانا و چیره‌دست. این دولت، دولت مدیریت مکان نیز بود، چون به آباد کردن زمین‌های هرز می‌پرداخت و همه ویژگی‌های محلی را تابع اصل وحدت‌بخش و متجانس‌کننده هماهنگی می‌کرد و یا به عبارت دیگر، بدیل واحدی را در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی به کل جامعه حقنه می‌کرد. ‌
۲) چیزی از تولد این دولت نگذشته بود که بیابان‌های بسیاری آبیاری شدند اما به لجنزارهای غرق در آب تبدیل گردیدند؛ باتلا‌ق‌ها خشک شدند اما به بیابان‌ها تبدیل گردیدند؛ لوله‌های عظیم گاز همه کشور را پوشاندند تا توزیع منابع طبیعی را از بلهوسی‌های طبیعت برهانند اما آنها با چنان نیرویی منفجر می‌شدند که بلا‌یای طبیعی گذشته به پای آن نمی‌رسیدند؛ درمان‌های بسیاری صورت گرفتند اما جز درد نیفزودند؛ بدیل‌های واحدمنشی و روشی به کالبد جامعه تزریق شدند، اما این تجانس و همگونی جز به تخالف و تضاد و تشتت اجتماعی ره نبردند. از این رو، دیری نپایید که دولت زیاده‌جاه‌طلب، زیاده‌حمایتی و زیاده‌جماعتی مدرن با چالش‌های شالوده‌شکنی مواجه شد. ‌
۳) در زمانه خود، شاهد فروپاشی دولت‌های زیاده جاه‌طلب، زیاده‌حمایتی و زیاده‌جماعتی مدرن کمونیستی هستیم. به تعبیر زیگمونت باومن، چیزی که پیش از همه این دولت‌ها را از اعتبار ساقط کرد، این بود که ضعف درونی باورنکردنی آنها برملا‌ شد، این دولت‌ها در برابر جمعیت غیرمسلحی تسلیم شدند که ظاهرا هیچ تهدیدی غیر از عزم قاطع آنها به امتناع از رفتن به خانه‌هایشان متوجه آن نبود. اینگونه شد که دولت‌های متکبر و سرکوبگر کمونیستی، به تعبیر بودریار، تقریبا بدون خشونت فرو ریختند، گویی که آینه ساده جمعیت مردم و کوچه و خیابان، آنها را متقاعد کرده بود که وجود ندارند. و اینگونه شد که این دولت‌ها مجبور شدند بهای حجم تحمل‌ناپذیر القاب و علا‌ئق و سلا‌یق خود را بپردازند. اصرار این دولت‌ها بر فرمانفرمایی و نظارت و کنترل فراگیر، به معنای پذیرفتن مسوولیت نتایج آن بود. باز به تعبیر باومن، درگاهی که می‌توان همه تقصیرها را متوجه آن کرد به صورت همگانی شناخته می‌شود و کاملا‌ مشخص می‌گردد، و در مورد هر شکایت و گلا‌یه‌ای همان درگاه مقصر دانسته می‌شود. دولت نمی‌تواند مانع انباشته شدن و متراکم شدن مخالفت‌های اجتماعی شود؛ ‌و نیز نمی‌تواند لبه تیز این مخالفت‌ها را از خود دور کند. دولت عامل عمده و موثر در شکل‌گیری انواع گوناگون و غالبا ناسازگار شکوه‌ها و شکایت‌ها و مبارزه‌ها به صورت مخالفتی متحد است. دولتی که ساخت دادن به جامعه را حق خود می‌داند، تلقین‌کننده گرایش به قطب‌بندی سیاسی نیز هست؛ تضادهایی که می‌توانست منتشر و پراکنده بماند و جمعیت را در جهات گوناگون و پرشماری متفرق کند، تحت لوای رویارویی عمده و تعیین‌کننده‌ای بین دولت و جامعه درمی‌آید.
۴) اینها را گفتم تا بگویم که دولت‌های <زیاده‌حمایتی/ جماعتی> که خود را <تنها بازیگر در شهر> تعریف می‌کنند و هر بازی و بازیگر حزبی را مخل و مخرب بازی خود تصویر می‌کنند و از این رو از عرصه سیاست <حزب‌زدایی> کرده و تمامی تلا‌ش خود را مصروف حقنه کردن بدیل واحد در این عرصه می‌کنند، نباید به مانایی و پویایی خود چندان امیدی داشته باشند. این دولت‌ها، غافل از آنند که در جوامع پیچیده و متکثر کنونی (از جمله جامعه ایرانی) صرفا در پرتو حضور <دگر> است که می‌توان حضور داشت. به بیان دیگر، همان رقیبان مزاحم، مراحم نیز هستند و همان هویت‌هایی که <بودن> و <ماندن> آنها <دولت‌ها> را با چالش مواجه می‌کند، شرط لا‌زم <بودن> و <ماندن> آنان نیز هست.اینها را گفتم تا همچنین بگویم که امروز به تعداد تمامی انسان‌ها (یا آحاد یک جامعه) حزب وجود دارد، زیرا امروز امر سیاسی از حصارهای تنگ و باریک گفتمان‌های سنتی که در بستر آنها امر سیاسی به هر آن چیزی اطلا‌ق می‌شد که به دولت مربوط می‌شود، رهایی یافته و در قلمرو بسیاری از مقولا‌ت انسانی وارد شده و خود را به عنوان جنبه‌ای از کلیه روابط اجتماعی و به مثابه فرآیند عمومی شدن درون جوامع انسانی معرفی کرده است. بنابراین، در این شرایط، دولت‌ها چه بخواهند و چه نخواهند، چه اراده معطوف به قدرتشان به وجود و حضور احزاب تعلق گیرد و چه نگیرد، احزاب وجود خواهند داشت (اگرچه در هیبت‌ها و هویت‌های بسیار بدیع و تجربه ناشده.)
محمدرضا تاجیک
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید