پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خط لوله سیاسی


خط لوله سیاسی
نومحافظه کارانی که از تهاجم غیرقانونی به عراق حمایت کردند و اکنون نیز ایران را به خاطر تهدید هسته ای که وجود ندارد، تهدید به حمله می کنند، به طور ناگهانی به یاد احترام به حاکمیت قانون و توافقات بین المللی می افتند.
درباره جنگ روسیه و گرجستان مطالب زیادی نوشته شده است. نومحافظه کاران، همان گونه که جاستین ریموند متذکر شده بود، ناگهان کشف کردند که جمهوری «دموکراتیک» گرجستان از نظر تاریخی «قربانی» امپراتوری روسیه شده است.
فراموش نکنید جنگی که توسط نیروهای گرجی آغاز شد، یک اشتباه بزرگ استراتژیک از سوی رییس جمهور گرجستان به شمار می رود. میخائیل ساکاشویلی، حقوقدانی که در آمریکا تحصیل کرده، به نحو احمقانه ای علیه همسایه بزرگ خود اقدام به جنگ کرد زیرا به نحو ساده انگارانه ای فکر می کرد که ناتو به سرعت به کمک او خواهد آمد.
«ویلیام کریستول»، «لنین کوچک» نومحافظه کاران که اکنون جولانگاه دیگری در صفحات نیویورک تایمز یافته است، اظهار داشت که ایالات متحده نه تنها باید به گرجستان کمک کند بلکه باید این کشور را حمایت کند تا به یکی از اعضای «اتحادیه دموکراسی ها» تبدیل گردد که طرح آن را جان مک کین داده است.
نباید از نظر دور داشت که در «دموکراسی» گرجستان، بعد از انتخابات به شدت بحث برانگیز این کشور، ساکاشویلی به نحو بی رحمانه ای از پلیس برای سرکوب و متوقف ساختن تظاهرکنندگان، استفاده کرد و نشریات مخالف را توقیف نمود؛ و فراموش نکنید که وقتی انتخابات دموکراتیک در فلسطین و لبنان برگزار شد و نتایج آن برای آمریکا و (افرادی مانند کریستول) ناخوشایند بود، نه تنها آن را رد کردند بلکه رأی دهندگان نیز از طریق تحریم های آمریکا تنبیه شدند.
و همان گونه که «رابرت پری» متذکر شده است، همان نومحافظه کارانی که از تهاجم غیرقانونی به عراق حمایت کردند و اکنون نیز ایران را به خاطر تهدید هسته ای که وجود ندارد، تهدید به حمله می کنند، به طور ناگهانی به یاد احترام به حاکمیت قانون و توافقات بین المللی می افتند. حتی «ریچارد هولبروک»، سفیر کلینتون در سازمان ملل که از حمله به عراق حمایت کرد نیز وارد میدان شد و در واشنگتن پست نوشت که اگرچه تفلیس اشتباهاتی انجام داد اما این خطاها نمی تواند اقدامات روسیه را توجیه کند.
همین «هولبروک» زمانی که آمریکا به پاناما حمله کرد، به کنتراهای تبهکار نیکاراگوآ کمک کرد، صدام حسین را برای حمله به ایران تشویق و سپس حمایت کرد، و هنگامی که طالبان ساخته سعودی – پاکستان، دولت قانونی افغانستان را سرنگون کرد، سکوت نمود.
در واقع جنگ گرجستان – روسیه سه عنصر و مؤلفه مهم داشت:
۱) تمایل برای محاصره روسیه توسط دست نشانده های طرفدار آمریکا در جمهوری های سابق شوروی، از اوکراین تا گرجستان، آذربایجان و قزاقستان و از طریق ایجاد سیستم دفاع موشکی در لهستان و چک که در اصل برای روسیه برنامه ریزی شده اما به سبب تهدیدات ساختگی و تصنعی ناشی از موشک های ایران و برنامه سلاح های هسته ای آن که وجود ندارد، توجیه شده است.
۲) شناسایی کوزوو به عنوان یک دولت مستقل، علی رغم اعتراض شدید و خشم مسکو. فرض من این است تا زمانی که دولت بی ثباتی مانند کوزوو، دست نشانده آمریکا است، هویت اسلامی در آن مناطق چندان از نظر نومحافظه کاران مشکل به حساب نمی آید. سایر مسلمانان مانند مسلمانان ایران، فلسطین، لبنان و عراق خطرناک تلقی می شوند.
۳) اما شاید مهم ترین عامل در این رابطه، کنترل مسیرهای انتقال نفت و گاز از آسیای مرکزی و منطقه قفقاز به بازارهای بین المللی بویژه به اروپای غربی است. اگر آمریکا، تحت فشار لابی اسرائیل، ایران را کنار نمی گذاشت و از کنار آن بی اعتنا نمی گذشت، شاید ما در شرایط متفاوتی از آنچه که اکنون میان روسیه و گرجستان با همه مفاهیم ژئوپولیتیک آن وجود دارد، قرار داشتیم.
در حالی که بسیاری از افراد در خصوص دلایل و پیامدهای این جنگ قلمفرسایی کرده اند، اما بر روی نقشی که سیاست شکست خورده آمریکا در قبال ایران در این شرایط به سرعت در حال پیشرفت بازی کرده است، کمتر توجه داشته اند. بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، روسیه و سه کشور مستقل دیگر که در جوار دریای خزر ظهور کرده اند یعنی آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان اعلام داشتند که آنها به همه معاهدات دوجانبه و بین المللی که شوروی سابق امضا کرده بود احترام خواهند گذاشت.
اساسی ترین این معاهدات دوجانبه، پیمان مودت بود که درسال های ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ میان ایران و روسیه منعقد شد. یکی از مواد این پیمان اشعار می دارد که: «هیچ کشوری نمی تواند اقدام یکجانبه ای را در قبال دریای خزر انجام دهد.» بنابراین پنج کشور حوزه دریایی خزر، بویژه آذربایجان و قزاقستان نمی توانند به طور یکجانبه تصمیم بگیرند که چه کاری درباره منابع دریای خزر بدون اجازه سایر کشورهای انجام دهند. حتی جدا از معاهدات قدیمی ایران و شوروی سابق که روسیه مسئولیت قانونی آنها را بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی پذیرفت، حقیقت این است که بر اساس تمام معاهدات بین المللی تا زمانی که یک سرزمین مورد مناقشه است، هیچ کشوری نمی تواند به اقدام یکجانبه ای در رابطه با منابع و ثروت های آن دست بزند.
نمونه مناسب در این راستا، مناقشه ایران و کویت بر سر حوزه های گاز دورا در شمال خلیج فارس است. هر دو کشور از دست زدن به هر اقدامی برای توسعه این حوزه خودداری کرده و منتظر وضعیت نهایی خود هستند که باید مذاکره شود. اما آذربایجان و قزاقستان با حمایت آمریکا، به اقدامات یکجانبه دست زده و حوزه های نفتی و گازی مورد مناقشه را به مناقصه گذاشته اند. مقایسه این وضعیت با موارد مشابه، اختلاف ایران و قطر در خلیج فارس بر سر حوزه گازی عظیم پارس جنوبی (بزرگترین حوزه گازی جهان) است.
ایران، تا زمانی که مذاکرات میان دو کشور منجر به ایجاد چارچوبی برای توسعه حوزه ها گردید، هیچ فعالیتی در این حوزه گازی صورت نداد. هر یک از این دو کشور اکنون در حال توسعه بخش های مربوط به خود هستند.
اما این مسئله، پایان مداخله آمریکا در امور این منطقه بویژه سیاست های اشتباه آن در قبال ایران نبود. مسئله مهم این است که چگونه نفت و گاز از این منطقه به بازارهای بین المللی منتقل شود. این مسئله از نظر سیاسی بحث انگیز باقی ماند و کمک زیادی به جنگ میان روسیه و گرجستان نمود.
چندین حوزه نفتی که زیر نظر خارجی ها فعالیت می کنند در آسیای مرکزی و قفقاز حضور دارند. نفتی که از حوزه فعالیت "چورون تگزاکو – تنگیز" در قزاقستان استخراج می شود، از طریق یک خط لوله در شمال به داخل روسیه هدایت و بوسیله خط آهن به بندر باتومی گرجستان در دریای سیاه منتقل می شود. خط لوله دوم بوسیله کنسرسیوم خط لوله دریای خزر به نوروسیسک روسیه در دریای سیاه احداث شده است.
حوزه نفتی کاشاگان در شمال دریای خزر بزرگترین این حوزه ها به شمار می رود اما هنوز در حال توسعه است. در جنوب دریای خزر، چندین حوزه عملیات نفتی از جمله بریتیش پترولیوم و آذری چیراگ – گوناشلی، روزانه صدها هزار بشکه نفت تولید می کنند.
اقتصادی ترین و با صرفه ترین مسیر اقتصادی انتقال نفت از طریق ایران است. برای مثال، دولت قزاقستان پیش نویس چارچوب توافقنامه ای را برای احداث یک خط لوله نفت از حوزه تنگیز به بلک در ساحل شرقی دریای خزر و از آنجا به جزیره ایرانی خارک در خلیج فارس، تهیه کرده است. این خط لوله قرار بود که از تهران، قم و اصفهان بگذرد. هزینه تخمینی آن برای ۹۰۰ مایل خط لوله تنها ۲/۱ میلیارد دلار بود. اما آمریکا به شدت با آن مخالفت کرد و در نتیجه نفت تنگیز از مسیری انتقال می یابد که هزینه آن بسیار زیاد است.
شرکت نفتی "توتال فینا الف" فرانسه، با حمایت شرکت ملی نفت ایران، احداث خط لوله ای که نفت خام را از کاشاگان دریای خزر به مرز ایران می برد را مورد بررسی و مطالعه قرار داد. قرار است از آنجا خط لوله ای احداث شود که نفت قزاقستان را از طریق ایران به ترمینال صادرات نفت خلیج فارس منتقل کند.
همچنین، متصدی روسی احداث خط لوله، یعنی ترنس نفت و شریک قزاق آن یعنی کازترنس اویل، مطالعه ای را در خصوص امکان احداث خط لوله ای به ایران به منظور مرتبط ساختن اومسک در سیبری با بندر نکا ایران در دریای خزر، انجام دادند. این خط لوله به نفت خام روسیه، قزاقستان و ترکمنستان اجازه می دهد تا با نفت ایران در ترمینال نفتی اش در خلیج فارس تعویض شود. اگر چه معاوضه نفتی میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی صورت می گیرد اما مخالفت آمریکا مانع از آن شد که این خط لوله محقق گردد.
اما بحث انگیزترین مسئله مربوط به انتقال نفت آذربایجان به بازارهای بین المللی بود. آنچه قرار بود انجام شود احداث یک خط لوله از باکو، پایتخت آذربایجان به مرز ایران، یعنی در یک مسیر کوتاه بود. از آنجا، این خط لوله ایرانی پس از روزآمد شدن، می توانست نفت را به ترمینال های نفتی خلیج فارس ارسال کند. اما ایالات متحده آمریکا تحت فشار لابی اسرائیل، با احداث این خط لوله مخالفت کرد. در واقع اسرائیل می خواست به ترکیه به خاطر ایجاد روابط دیپلماتیک و نظامی با آن رژیم به آن پاداش دهد. لابی اسرائیل برای کار جهت حمایت از یک مسیر جایگزین از طریق ترکیه، به واشنگتن رفت.
نتیجه آن خط لوله "باکو – تفلیس – جیهان" است که ترمینال سنگچال در باکو را به ترمینال دریایی بندر جیحان ترکیه در دریای مدیترانه وصل می کند. یک خط لوله ۱۱۰۰ مایلی که ۱۵۵ مایل آن از گرجستان می گذرد. این خط لوله با هزینه ای معادل چهار میلیارد دلار احداث گردید و به طور رسمی در ۲۵ ماه می سال ۲۰۰۵ افتتاح شد.
خط لوله باکو – تهران – خارک می توانست با هزینه ای بسیار کمتر از احداث خط لوله باکو – تفلیس – جیهان ایجاد شود. یکی دیگر از مزایا و امتیازات خط لوله باکو – تهران – خارک این حقیقت است که از طریق ایران – که از نظر سیاسی با ثبات است - می گذشت، در حالی که خط لوله باکو – تفلیس – جیهان نه تنها از گرجستان می گذرد بلکه از میان نواحی ناآرام کردنشین ترکیه نیز عبور می کند.
سراسر این خط لوله به منظور جلوگیری از خرابکاری نیازمند حفاظت دائمی است. در ششم آگوست ۲۰۰۸، این خط لوله به واسطه یک انفجار مهیب و آتش سوزی در استان ارزنیکان واقع در شرق ترکیه مسدود شد. حزب کارگران کردستان مسئولیت این انفجار را به عهده گرفت. آسیب پذیری بخش گرجی خط لوله باکو – تفلیس – جیهان، هنگامی که روسیه نواحی نزدیک به این خط لوله را بمباران کرد به وضوح آشکار گردید که خود یک پیام واقعی برای غرب بود.
یکی از توجیهات تصنعی برای احداث خط لوله پرهزینه باکو – تفلیس – جیهان این بود که خط لوله می تواند نفت را از چند حوزه نفتی بزرگ آذربایجان به بازارهای بین المللی که مجموعاً یک میلیون بشکه در روز است بدون مشارکت ایران و روسیه، منتقل کند.
این امر محقق نشد. حوزه نفتی کورداشی انتظارات شرکت نفتی ایتالیایی اجیپ را برآورده نساخت. توتال فیناالف فرانسه برای کشف هر گونه نفت قابل ملاحظه در حوزه نفتی لنکران – طالش ناکام ماند و اکسون موبیل، نتوانست نفتی را در حوزه نفتی خود یعنی اوگوز و ظفر – مشعل کشف کند.
فعالیت چورون تنها در حوزه خود یعنی آبشرون به نتایج ضعیفی دست یافت. این شکست ها خط لوله باکو – تهران – خارک را بیش از پیش حیاتی می سازد. اما همه این امتیازات و مزایای خط لوله باکو – تهران – خارک کنار گذاشته شدند. در عوض یک خط لوله سیاسی تنها برای ارضاء لابی اسرائیل احداث گردید.
احداث این خط لوله با نقض حقوق بشر گسترده توسط دولت های ترکیه و آذربایجان – که در فیلم مستند زدروج (منبع) محصول جمهوری چک و بوسیله فعالان حقوق بشر کردستان به طور مستند به نمایش درآمده – همراه بوده است.
اما ایالات متحده، با پیروی از اسرائیل، نه تنها مخالفت کورکورانه خود را با مشارکت ایران در بازار گاز طبیعی و نفت منطقه آسیای مرکزی و قفقاز اعلام کرد بلکه مذاکراتی را هم به منظور آسیب رساندن به برنامه هسته ای ایران انجام داد. ایالات متحده حتی به قزاقستان فشار وارد ساخت تا یک خط لوله بین دریای خزر از بندر اوکتا در قزاقستان تا باکو به منظور مرتبط ساختن نفت کاشاگان به خط لوله باکو – تفلیس – جیهان، که احتمالاً یک فاجعه زیست محیطی بزرگ را به دنبال خواهد داشت، احداث کند.
بنابراین آیا این امکان وجود ندارد که آمریکا به منظور منزوی کردن ایران و خشنودی اسرائیل، یک کشور کوچک مانند گرجستان را پایه و اساس سیاست خود در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز قرار دهد. آیا این آمریکا نبود که از ایران یک شرور و اهریمن ساخت و از برنامه سلاح های هسته ای آن که وجود ندارد تهدیدی برای توجیه آنچه که آن در اروپا علیه روسیه انجام داد، استفاده کرد؛ آیا این آمریکا نبود که با احداث خط لوله نفت از ایران که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه بود به جای خط لوله سیاسی که از میان منطقه بی ثبات و جنگی ترکیه و گرجستان می گذرد، موافقت نکرد. اما وقتی که سیاست خارجی ما (آمریکا) توسط یک رژیم خارجی و لابی آن به گروگان گرفته شده است، چیزی بهتر از این رخ نخواهد داد.
نویسنده: محمد - سهیمی
مترجم: کیانوش - کیاکجوری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از آنتی وار، ۱۵ آگوست ۲۰۰۸
منبع : باشگاه اندیشه