جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ال توپو (موش کور) - El Topo


ال توپو (موش کور) - El Topo
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : مکزیک
محصول : روبرتو ویسکین
کارگردان : الکساندر یودوروفسکی
فیلمنامه‌نویس : الکساندر یودوروفسکی
فیلمبردار : رافائل کورکیدی
آهنگساز(موسیقی متن) : الکساندر یودوروفسکی
هنرپیشگان : الکساندر یودوروفسکی، برونتیس یودوروفسکی، مارالورنزیو، دیوید سیلوا، پائولا رومو، هکتور مارتینز، ژاکلین لوئیس، رابرت جان، خوآن خوزه گورولا و خوزه آنتونیو آلکاراز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۴ دقیقه.


هفت‌تیر کشی سیاه‌پوست به‌نام «ال توپو» (الکساندر یودوروفسکی) با پسر هفت‌ساله‌اش، «برونتیس» (برونتیس یودوروفسکی) در صحرا به‌راه می‌افتند و از شهری می‌گذرند که تمام موجودات زنده آن قتل عام شده‌اند و بعد، به قاتلان، «کلنل» (سیلوا) و گروه خود می‌رسند که صومعه‌ای را به وحشت انداخته‌اند. خلقت: «ال توپو» تبهکاران را محکوم به مرگ می‌کند. بعد، «برونتیس» را به راهبان غارت شده می‌سپارد و هم‌راه «مارا» (لورنزیو) می‌رود. «مارا» او را وادار می‌کند که با چهار استاد صحرا مبارزه کند. استاد اول (مارتینز)، گوشه‌نشین نابینائی است که به یک روح بدل شده است. «ال توپو» با حیله‌ای او را می‌کشد. پیامبران: زن هم‌جنس دوستی هم‌راه‌شان می‌شود تا جای سه استاد دیگر را نشان دهد. «ال توپو» با حیله و شانس بر هر سه غلبه می‌کند و نیروهای‌شان را تصاحب می‌کند. اما «مارا» مجذوب زن می‌شود و با تپانچه‌ای طلائی به «ال توپو» شلیک می‌کند. زخم‌های عیسی روی دست‌ها و پاهای «ال توپو» ظاهر می‌شوند.و آنان رهایش می‌کنند تا بمیرد. مزامیر: سال‌ها بعد، «ال توپور» مرد مقدس جمعی از ناقص‌الخلقه‌ها و افیج‌ها شده که در غارهائی زندانی شده‌اند. «ال توپور» تصمیم می‌گیرد با کندن نقبی به شهر مجاور، مردمش را نجات دهد. اما مردم شهر سادیستی، منحرف و فاسد هستند. «ال توپو» و یکی از زن‌های کوتوله‌اش (لوئیس) به نیت جمع کردن پول برای تهیه دینامیک، با هم ارتباط برقرار می‌کنند. یکشنبه‌ای، کشیش تازه در بازی رولت روسی، گلوله‌های واقعی در تپانچه می‌گذارد و پسر کوچکی می‌میرد. آخرالزمان: «ال توپو» می‌فهمد که کشیش تازه، پسرش (جان) است. پسر لباس سیاه پدرش را می‌پوشد. و قسم می‌خورد با کامل شدن نقب، پیرمرد را بکشد. بالاخره ناقص‌الخلقه‌ها رها می‌شوند، ولی مردم شهر قتل عام‌شان می‌کنند. «ال توپو»ی زخمی، کشتاری به‌راه می‌اندازد و بعد، خود را آتش می‌زند و پسرش با زن کوتوله و نوزادش به راه می‌افتند.
* صحنه آغازین ال توپو پیشرفت قابل توجهی نیست به ساخته قلبی یودوروفسکی، فاندو و لیس (1968) نشان می‌دهد و حاکی از آن است که این کارگردان بحث‌انگیز شیلیائی، درس‌هائی را که از سوررآلیست‌ها در پاریس فرا گرفته است، با وضوح جدیدی به‌کار می‌بندد. اما به‌زودی تداعی‌های پُرابهام، کارگردان را معرکه گردانی به سبک فدریکوفلینی می‌نمایاند (و نه خیال‌پرداز اصلی که یودوروفسکی دلش می‌خواهد بنماید). تراکم تداعی‌ها این‌جا در طول فیلم ادامه می‌یابد و کار به آن‌جا می‌کشد که حتی فرم دراماتیک اثر هم به عاریت گرفته می‌شود (از سرجولئونه وگلوبرروشا)، البته با تقلیل منبع اقتباس تا حد جوهه‌ای تآتری. استعاره اصلی ال توپو ناظر بر چرخه زندگی است: با آزمون مردانگی آغاز می‌شود، به عذاب مسیح می‌رسد و با رستگاری اخلاقی به پایان می‌رسد. استعماره‌ای عمیقاً ارتجاعی و خیانتی به فرناندو آرابال و ژرژ باتای - بنیان‌گذاران ژانر خود سرگذاشت‌نامه‌های سورر آلیستی. سیرک یودوروفسکی دو برنامه ظاهراً اریژینال دارد: مراسم کلیسائی رولت روسی و برخورد با سومین استاد صحرائی که با نزدیک شدن (ال توپو)، خرگوش‌هایش می‌میرند.