یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کاریکاتور کلمات


کاریکاتور کلمات
کاریکلماتور جملاتی پرمحتوا، کوتاه و همراه با شوخ‌طبعی است که گاهی به جمله قصار می‌ماند، گاهی به شعر شانه می‌زند و شاید بتواند تبدیل به ضرب‌المثل شود. آنچه مسلم است، کاریکاتور کلمات است. این نام را احمد شاملو بر نوشته‌های پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به‌کار برده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. پرویز شاپور متولد پنجم اسفندماه ۱۳۰۳ شهر قم است که شناسنامه‌اش را در تهران گرفتند. وی دیپلم خود را از دبیرستان
« دارایی» گرفت و در دانشگاه تهران به اخذ لیسانس اقتصاد نایل آمد. او در مدرسه صنعتی آن سال‌ها شاگرد علی اسفندیاری (نیما یوشیج) بود. بعدها با فروغ فرخ‌زاد که در آن زمان شانزده ساله بود، ازدواج کرد( ۱۳۲۹) و در سال ۱۳۴۳ از فروغ جدا شد. پس از جدایی از فروغ، شاپور هرگز دوباره ازدواج نکرد و تا آخر عمر همراه با کامیار و دکتر خسرو شاپور برادرش در یک خانه قدیمی زندگی می‌کرد. وی در ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ درگذشت. آرامگاه پرویز شاپور در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است. وی فعالیت مطبوعاتی‌اش را از نشریات محلی اهواز آغاز کرد و پس از انتقالش به تهران، با نشریه فکاهی توفیق وارد همکاری شد.
او در ستون «فکاهیات نو» مطالبی می‌نوشت که نتیجه ادامه همان مطالب به چیزی که ما امروز با عنوان کاریکلماتور می‌شناسیم، منتهی شد. آثار پرویز شاپور: از پرویز شاپور، هشت کتاب کاریکلماتور در آمده است. اولین آن در سال ۱۳۰۵ و آخرین آن «پایین آمدن درخت از گربه» در سال ۱۳۸۲. دو گزینه هم از کاریکلماتورها در ایران و آ مریکا منتشر شده است. کتاب‌های دیگر وی عبارتند از: فانتزی سنجاق‌قفلی، موش و گربه عبید زاکانی (با طرح‌های او) و تفریح‌نامه (با بیژن اسدی‌پور). بخشی از کتاب طراحان طنزاندیش ایران (به معرفی ایراندخت محصص) هم به او اختصاص دارد. مادر «شاپور» می‌گفت: «۶۰ سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم». ولی همین حرف‌های ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه‌ها و جنگ‌های هنری و ادبی سر در می‌آورد، از بهترین و طنازانه‌ترین ستون‌های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده است. اولین ویژگی ظاهری کاریکلماتور، کوتاهی این نوع ادبی است. برای انسان‌های امروزی در این سراسیمگی سرعت و کم‌حوصلگی و تنوع، به قول ابوالفضل زرویی نصرآباد «نوشتن برای مخاطبان کم‌طاقت و پرمشغله‌ای که از هر چیز نوع فشرده‌اش را می‌پسندند، مثل توضیح نظریه نسبیت برای کسی است که در خیابان با عجله دنبال توالت عمومی ‌می‌گردد». می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که نویسنده کاریکلماتور باید در خرج کردن واژه‌ها خسیس باشد! دومین ویژگی بارز و مهم کاریکلماتور، تفاوت در نگاه و پختگی بیان در مجالی کوتاه است.
شاید بتوان درباره یک کاریکلماتور خوب مقاله‌ای نوشت. در کاریکلماتور باید دنیا را متفاوت دید و دنیایی متفاوت آفرید. کاریکلماتوریست به دور اتفاقات روزمره خط می‌کشد و باید با قواعد کادر کشیدن آشنا باشد.کاریکلماتور مثل اشانتیونی از یک عطر خوب است. به‌طور کلی آرایه‌های ادبی به کار رفته در کاریکلماتور بیشتر ساخت معنایی دارند تا ساخت آوایی؛ آرایه‌هایی چون: انگاره، انگاره ناهمگون، تشبیه، استعاره، کنایه، انسان‌گونگی، حس‌آمیزی، جمع، تفریق، تجاهل‌العارف، تمثیل، تمثیل عکس، تجسم، حرف‌نمایی، تناسب یا مراعات‌نظیر، ایهام، تضاد، تلمیح، محتمل‌الضدین، احاله به محال، ساخت‌زدایی، حسن تعلیل، دلیل عکس، پارادوکس، حسن طلب و... در نوشتن کاریکلماتور معمولاً ترکیبی از این آرایه‌ها به وقوع می‌پیوندد. برای مثال به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌کنیم: ۱ - بازی با کلمات، کنایه و ایهام با دقیق شدن در معانی کلمات می‌توان با ظرافت به گونه‌ای آنها را معماری کرد و کنار هم قرار داد تا از معانی گوناگون یک کلمه برای ساختن تصاویری با چند معنی استفاده کرد و یا با ایجاد معانی دور و نزدیک، زیبایی خاصی آفرید. - در خشکسالی آب از آب تکان نمی‌خورد.
(پرویز شاپور) - شیر باغ وحش چکه می‌کرد. (پرویز شاپور) البته نباید فراموش کرد که افراط در این‌ گونه، ما را به عباراتی بی‌معنی و صرفاً شکل‌گرا می‌رساند. ۲ - تشخیص (انسان‌گونگی) پرگاری که اختلال حواس پیدا کرده بود، بیضی ترسیم می‌کرد. ( پرویز شاپور) ۳ - احاله به محال - خودم را قبل از تولدم نامگذاری کردم. (پرویز شاپور) ۴ - تمثیل در تمثیل گفتار به دو بخش مشبه و مشبه‌به تقسیم می‌شود و ضرب‌المثلی به عنوان مشبه می‌آید. در کاریکلماتور می‌توان هم به‌طور مستقیم از این صنعت بهره برد، هم این‌که با ضرب‌المثلی شوخی کرد و یا این‌که ضرب‌المثل‌هایی به عنوان مشبه و مشبه‌به بیاید. - تنبان مرد که دو تا شود، آش یا شور می‌شود یا بی‌نمک. (مهدی فرج‌الهی) نمونه‌هایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور - در قفس، پرنده محبوس را هوایی می‌کند. - افرادی که فکرشان سیاه است، مویشان زودتر سیاه می‌شود. - قلبم، قلعه سنگ‌باران است. - تاریخ مصرف موش و ماهی را، گربه تعیین می‌کند. - وزن مخصوص اشکم را، معشوقه‌ام می‌داند. - اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم. - کرم ابریشم مزه محبوس شدن را چشیده است. - فواصل بین میله‌های قفس، کاریکاتور آزادی هستند. - معشوقه جفاپیشه هوای چشمانم را بارانی اعلام نمود. - به اندازه‌ای تیرانداز قابلی بود که همیشه هدف به تیرش اصابت می‌کرد. - وصیت کرده‌ام سنگ قبرم را پشت و رو بگذارند تا بتوانم با مطالعه نوشته‌های آن اوقات فراغتم را پر کنم. - سنگ قبری را دیدم که رویش نوشته شده بود: با مقدمه استاد سعید نفیسی.
- کنار سنگ قبر بزرگی، سنگ قبر کوچکی دیدم.بعداً معلوم شد که سنگ قبر کوچک، غلط‌نامه سنگ قبر بزرگ است. - گدایی مرده بود و روی سنگ قبرش سوراخی به اندازه یک سکه ایجاد کرده بود که رهگذران به او کمک کنند. - عده‌ای را در گورستان دیدم که روی سنگ قبری با قلم و چکش کار می‌کردند. پرسیدم: شما چه‌کاره‌اید و اینجا چه کار می‌کنید و آنها جواب دادند که ماموران ثبت‌احوال هستیم. این مرحوم در زمان حیاتش تقاضای تغییر نام کرده بود، حالا با تقاضای او موافقت شده است. - مرگ مرا به همه چیز امیدوار کرده است. - بر مزار موجودی که به مرگ غیرطبیعی مرده بود، دسته‌گل کاغذی نهادم. - خدا سایه مرگ را از زندگی‌ام کم نکند. - مرگ در قبر پایکوبی می‌کرد. - انسان در طول زندگی‌اش شانس مردن دارد. - چون حوصله خودکشی ندارم، زندگی می‌کنم. - برای مردن باید یک عمر صبر کرد. - به مرگ بیشتر از زندگی مدیونم. - روی پل صراط پوست موز می‌اندازم. - تا از عزراییل دستمزد نگیرم، خودکشی نمی‌کنم. - سنگ قبرم به چاپ دهم رسیده است. - با هفت‌تیر متصدی آسانسور را مجبور کردم به آسمان هفتم برود. - به اندازه‌ای به مرگ امیدوارم که هرگز دست به خودکشی نمی‌زنم. - مرگ فرصت نداد بقیه آرزوهایم بر باد رود.
منبع : روزنامه تحلیل روز


همچنین مشاهده کنید