پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا


افزایش شکاف جنسیتی در حوزه اشتغال


افزایش شکاف جنسیتی در حوزه اشتغال
در پایان برنامه سوم توسعه میزان بیکاری مردان کاهش و میزان بیکاری زنان افزایش یافته است.این نتیجه ای است که سهیلا صادقی جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران و سمیرا کلهر کارشناس ارشد مطالعات اجتماعی در تحقیق خود با عنوان ابعاد شکاف جنسیتی و میزان تحقق آن در «برنامه سوم توسعه» به آن رسیده اند. یکی از ویژگی های برنامه پنج ساله سوم توسعه، تاکید بر شاخص ها و ضرورت کاهش شکاف های جنسیتی نسبت به برنامه های قبلی بوده است و در بسیاری از زمینه ها از جمله شاخص توسعه انسانی، آموزش و تامین اجتماعی این شکاف کمتر شده اما در زمینه اشتغال وضعیت برعکس بوده است به طوری که میزان فعالیت زنان طی برنامه پنج ساله (۸/۱۱ درصد) تغییری نکرده است. در عین حال درصد بیکاری و اشتغال هر دو جنس در ابتدای برنامه تقریباً یکسان بوده اما در پایان برنامه میزان اشتغال مردان افزایش و برای زنان کاهش یافته است.
در این دوره بیکاری مردان از ۵/۱۳ به ۲/۹ درصد کاهش یافته اما بیکاری زنان از ۶/۱۳ به ۱/۱۷ درصد رسیده که نشان دهنده افزایش است.
بنابراین شاخص های جنسیتی در زمینه اشتغال و بیکاری طی برنامه پنج ساله برای زنان بدتر شده است. از طرفی نسبت فعالیت زنان به مردان از رقم ۱۹/۰ به ۱۸/۰ رسیده است و نسبت بیکاران زن به مرد نیز از رقم ۰۱/۱ به ۸۶/۱ افزایش یافته است که نشان دهنده وجود شکاف عمیق جنسیتی در عرصه اشتغال و نیز عمیق تر شدن آن طی برنامه پنج ساله سوم توسعه است.
در این دوره در ساختار شغلی نیز تغییراتی را بر حسب جنسیت شاهد هستیم به طوری که از سهم زنان در اشتغال بخش خصوصی ۲/۳ درصد کاسته شده و به بخش عمومی اضافه شده است.
نکته مهم اینکه با وجود پایین بودن سطح اشتغال زنان باز هم حدود یک سوم شاغلان آنها کماکان کارکن فامیلی بدون مزد هستند که در نهایت پولی به صورت مستقیم به دست آنها نمی آید و این شاخص در طول برنامه نیز تغییر ملموسی نکرده است.
در مجموع، تحولات اشتغال برحسب جنسیت نه تنها به نحو مناسبی در طول برنامه به نفع زنان نبوده تا همپای تحولات آموزشی و بهداشتی پیش رود بلکه در مواردی هم عقب گردهایی در جهت تشدید شکاف جنسیتی مشهود است.
همه اینها در حالی است که برعکس برنامه های توسعه قبلی یک ماده مشخص (ماده ۱۵۸) در برنامه سوم توسعه به مساله زنان اختصاص یافته است و در مقایسه برنامه سوم با برنامه های قبلی باید گفت که اولین برنامه پنج ساله توسعه (۱۳۷۲- ۱۳۶۸) معطوف به بازسازی خرابی ها و تامین رشد اقتصادی بود و در آن زمان مساله جنسیت و شکاف جنسیتی چندان مطرح نبود به همین دلیل هم هیچ نشانی از زنان و توجه به موضوع آنان در قانون برنامه مشاهده نمی شود.
البته در مجموعه کتاب ها و اسناد برنامه اول توسعه به کنترل جمعیت و کاهش باروری زنان و بهبود پوشش تحصیلی دختران و اعتلای موقعیت زنان از طریق آموزش و مشارکت در امور اقتصادی اشاره شده است.
در قانون برنامه دوم توسعه (۱۳۷۸- ۱۳۷۴) هم دو بار به زنان اشاره شده است؛ یک مورد تخصیص اعتبار برای بهبود تامین اجتماعی با پرداخت مستقیم به اقشار کم درآمد ازجمله زنان و کودکان بی سرپرست است و دیگری اختصاص امکانات ورزشی برای دانش آموزان دختر و بانوان باتوجه به حفظ شئون زن در جامعه اسلامی است اما شروع توجه به مساله جنسیت و زنان از برنامه سوم است به ویژه هنگامی که یک ماده مشخص (ماده ۱۵۸) به مساله زنان اختصاص یافته و در آن گفته شد که مرکز امور زنان ریاست جمهوری موظف است در جهت زمینه سازی برای ایفای نقش مناسب زنان در توسعه کشور ضمن انجام مطالعات لازم با همکاری دستگاه ها اقداماتی چون شناسایی نیازهای آموزشی فرهنگی و ورزشی خاص زنان، ارائه طرح های لازم برای افزایش فرصت های اشتغال زنان و ارتقای شغلی آنها، تسهیل امور حقوقی و قضایی زنان و حمایت از تشکیل سازمان های غیردولتی زنان را به انجام برساند.
در برنامه چهار ساله چهارم هم بیش از ۱۰ بار به کلمه زنان اشاره شده است و در آن دولت موظف است برای اقشار کم درآمد ازجمله زنان سرپرست خانوار به سازندگان واحدهای مسکونی یارانه پرداخت کند. در این برنامه به افزایش مستمری ماهانه خانوارهای نیازمند و زنان بی سرپرست هم اشاره شده و یک ماده از آن هم به افزایش مشارکت زنان توجه دارد.
از شاخص هایی که طی برنامه سوم توسعه رشد مثبت داشته شاخص تامین اجتماعی است به طوری که در طول این برنامه پنج ساله بر تعداد بیمه شدگان مرد تامین اجتماعی ۱۹ درصد اضافه شده اما این رشد برای زنان بیمه شده بیش از ۳۷ درصد بوده است.
بیشترین رشد در بیمه های اجباری است که نشان دهنده بهبود ساختار شغلی زنان از حیث تحت پوشش بیمه قرار گرفتن در جامعه است. همچنین رشد سه درصدی بیمه های اختیاری نزد زنان حکایت از حساسیت بیشتر آنان به تحت پوشش بیمه بودن خود دارد اما در نهایت زنان شاغل در مقایسه با مردان هنوز از وضعیت بیمه ای یکسانی برخوردار نیستند.
شاخص های آموزشی نیز طی برنامه سوم توسعه نشان می دهد که باسوادی زنان کشور طی این پنج سال، سالانه یک درصد بیشتر شده و در مجموع از ۶/۷۵ به ۳/۸۰ درصد رسیده است.
این افزایش هم در شهر و هم روستا اتفاق افتاده با این تفاوت که افزایش در روستا بیشتر است.
شاخص شکاف جنسیتی نشان می دهد که افزایش سطح باسوادی برای زنان بیش از مردان رخ داده و نابرابری جنسیتی کمتر شده است.
تعداد دانش آموزان در مقطع آمادگی، طی برنامه، تقریباً دو برابر شده است اما در بقیه سطوح تعداد دانش آموزان کمتر شده که علت آن کاهش رشد جمعیت از دهه قبل و کمتر شدن دختران و پسران نیازمند تحصیل است.بیشترین تفاوت میان دو جنس در مقطع راهنمایی است که در ابتدای برنامه تعداد پسران حدود ۱۷ درصد بیش از دختران بوده اما در پایان برنامه این رقم به ۱۲ درصد رسیده است.
در مقطع متوسطه نیز میزان ثبت نام پسران با ریزش زیادی مواجه بوده است به طوری که در سال پایانی بیش از ۶۳ درصد کل دانش آموزان پیش دانشگاهی را دختران تشکیل داده اند.
از طرف دیگر در حالی که در سال ۱۳۷۸ تنها ۷/۳۲ درصد داوطلبان رشته ریاضی و فنی را دختران تشکیل می داده اند اما قبولی های این رشته از میان دختران به ۵/۳۸ درصد افزایش یافته اند.
نسبت پذیرفته شدگان دختر دانشگاه های دولتی نیز در انتهای برنامه پنج ساله افزایش چشمگیری داشته و از ۳/۴۸ در سال ۱۳۷۸ به ۶/۵۳ درصد رسیده است اما نباید فراموش کرد که پسران کماکان در سطوح پیشرفته تر و کیفی تر دانشگاه ها اکثریت دارند ولی در این زمینه دختران نیز در طول برنامه پیشرفت داشته اند.
از شاخص های دیگر، شاخص توسعه انسانی طی برنامه سوم است که ترکیبی از شاخص تولید ناخالص داخلی، شاخص آموزش و شاخص امید به زندگی است.
این شاخص از رقم ۷۲۳/۰ در سال ۱۳۷۸ به رقم ۷۷۰/۰ در سال ۱۳۸۳ رسیده و حدود ۵/۶ درصد افزایش یافته است اما در اجزای این شاخص تفاوت هایی مشهود است. شاخص امید به زندگی از ۷۶۰/۰ به ۷۴۲/۰ کاهش داشته اما شاخص آموزش ۶/۱۱ درصد افزایش داشته و شاخص بهداشت (امید به زندگی) هم در طول برنامه با کاهش مواجه شده است.
در بررسی شاخص سلامت و بهداشت نیز باید گفت که طی سال های ۷۸ تا ۸۱ امید به زندگی از ۵/۶۹ سال به ۴/۷۱ افزایش داشته است اما انتظار برنامه سوم این بوده که طی پنج سال امید به زندگی برای مردان و زنان حدوداً ۶/۱ افزایش یابد که عملاً کمتر از این مقدار رخ داده است و با آنکه پیش بینی امید زندگی برای سال ۱۳۸۳ ، ۶/۷۱ سال بوده اما عملکرد ۳/۶۹ سال را نشان می دهد.
از آنجا که سکته قلبی و مغزی اولین و حوادث رانندگی دومین علت مرگ و میر در ایران است به نظر می رسد رشد شهرنشینی و آلودگی هوا مانع افزایش امید به زندگی در ایران شده باشد.
در پایان می توان گفت گرچه اراده مشخصی برای کاهش شکاف های جنسیتی در قالب برخی مواد برنامه سوم محقق شده است اما فرآیند رخ داده در سطح جامعه بیش از آنکه محصول این اراده باشد ناشی از روند کلی جامعه و فارغ از اراده حاکم است این نتیجه را از تفاوت فاحش در شاخص های بخش اشتغال می توان دید؛ تفاوتی که نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش هم یافته و تفاوت نتایج آن با پیش بینی های برنامه سوم زیاد است به عبارت دیگر مشکل اصلی در ساختار شغلی ایران، فراهم نبودن زمینه برای ورود زنانی است که آماده اند برای بار اول وارد بازار کار شوند.
منبع : روزنامه سرمایه