چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
کندوکاوی در سیاست هستهای آمریکا
از جمله مسائل قابل توجهی كه ذهن پژوهشگران و كارشناسان نظامی - امنیتی را به خود مشغول ساخته است، بحث استراتژی كلان آمریكا و به تبع آن استراتژی هستهای آمریكا در قرن ۲۱ است. به طور كلی پس از جنگ سرد، واشنگتن به دنبال استراتژی واحد و هماهنگ در دولتهای بوش و كلینتون بوده است. موضوع اصلی این استراتژی كلان، حفظ برتری جایگاه بینالمللی است كه در آن آمریكا به عنوان قدرت مسلط مطرح باشد. در پرتو جنگ علیه تروریسم ( كه توسط بوش مطرح شده است)، تفكرات تازه و چشمگیری درباره استراتژی كلان آمریكا و تجدید ساختار جهان تك قطبی مطرح میشود. این تفكر جدید خواستار یك جانبهگرایی آمریكا و توسل به زور پیشدستانه میباشد. برای اولین بار از زمان آغاز جنگ سرد، استراتژی جدیدی در واشنگتن در حال شگلگیری است كه در پاسخ به تروریسم در حال پیشرفت است، اما نظری گستردهتر نیز درباره اینكه آمریكا چگونه قدرت خویش را به كار گیرد و نظم جهانی را سازماندهی كند مطرح است . با توجه به این طرح جدید،امریكا كمتر به متحدانش ، قواعد و نهادهای جهان وابسته خواهد بود، در حالی كه به سمت ایفای نقشی بیشتر از یك جانبه گرا و پیشگیرانه در حمله به تهدیدات تروریستی و مقابله به رژیمهای سركشی كه در جستجوی تسلیحات كشتار جمعی هستند، پیش میرود. آمریكا استراتژی كلان جدید از قدرت نظامی بلا منازع خویش برای تنظیم نظم جهانی استفاده میكند.
بر این اساس تفكرات جدیدی در رابطه با گسترش نوع جدیدی از تسلیحات هستهای برای مقابله با تهدیدات جدید امنیتی مطرح شده است. لذا این تحقیق بر آن است تا به پرسشهایی در رابطه با استراتژی كلان آمریكا، استراتژی هستهای دولت بوش و پیامدهای آن بر صلح و امنیت بینالمللی پاسخ دهد.
۱- استراتژی كلان آمریكا پس از حوادث ۱۱ سپتامبر
یكی از پیامدهای مهم پایان جنگ سرد احیاء توجه به استراتژی كلان میباشد. منظور از استراتژی كلان در اینجا، بسیج منابع و استفاده از نیروی نظامی و ابزارهای اقتصادی در جهت كسب اهداف دولتها میباشد. البته این امر شگفتآور نیست. زیرا كه بسیاری از دولتها در دوران جنگ سرد، گزینههای استراتژیك را بر اساس ساختار دو قطبی تنظیم میكردند . با سقوط این نظام، دولتها مجبور شدند تا به این سوال پاسخ دهند كه، چگونه منافع و امنیت خود را در محیط بینالمللی نامطمئن و سیال تامین كنند. یك چنین سوالاتی بیشتر از جانب قدرتهای عمده ازقبیل ژاپن،آلمان، روسیه، چین و آمریكا مطرح شد و در سطح پایینتر ، قدرتهای كوچكتر، مانند لهستان ، كانادا نیز آن را مطرح ساختند.
به طور كلی پس از جنگ سرد واشنگتن به دنبال استراتژی كلان و هماهنگ در دولتهای بوش و كلینتون بوده است. موضوع اصلی این استراتژی كلان، حفظ برتری جایگاه بینالمللی میباشد كه در آن آمریكا به عنوان قدرت مسلط مطرح است.
در پرتو جنگ علیه تروریسم كه توسط بوش مطرح شده است، تفكرات تازه و چشمگیری درباره استراتژی كلان آمریكا و تجدید ساختار جهان تك قطبی مطرح میشود. این تفكر جدید خواستار یك جانبهگرایی آمریكا و توسل به زور پیشدستانه میباشد. برای اولین بار از زمان آغاز جنگ سرد، استراتژی جدیدی در واشنگتن در حال شكل گیری است كه در پاسخ به تروریسم در حال پیشرفت است،اما نظری گستردهتر نیز درباره این كه آمریكا چگونه قدرت خویش را به كار گیرد و نظم جهانی را سازماندهی كند مطرح است. با توجه به این طرح جدید،آمریكا كمتر به متحدانش ، قواعد و نهادهای جهان وابسته خواهد بود، در حالی كه به سمت ایفای نقشی بیشتر یك جانبهگرا و پیشگیرانه در حمله به تهدیدات تروریستی و مقابله با رژیمهای سركشی كه در جستجوی تسلیحات كشتار جمعی هستند، پیش میرود. آمریكا استراتژی كلان جدیدی از قدرت نظامی بلامنازع خویش برای تنظیم نظم جهانی استفاده میكند.
دوره پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، دوره محدود شدن حاكمیت ملی و كاهش قدرت مانور دولتها و حكومتها در عرصه حاكمیت بر شهروندان شناخته میشود. تا قبل از دهه ۹۰، دولتها و حكومتها با استناد به اصول منشور ملل متحد، بر اصالت حاكمیت ملی و عدم دخالت در امور داخلی كشورها تاكید میكردند.
بعد از حمله شیمیایی دولت عراق به شهر حلبچه، كشتار گسترده روانداییها در درگیریهای قومی و نژادی هوتوها و توتسیها در جنوب شرقی آفریقا، بویژه در مواردی كه قواعد آمره بینالمللی نظیر پاكسازی نژادی و كشتار دسته جمعی مطرح است، بیش از گذشته در محافل سیاسی، حقوق بینالملل مورد توجه قرار گرفت .
با این وجود در اوایل دهه ۹۰ محوریت این بحث، تضعیف حاكمیت ملی به نفع حاكمیت جامعه بینالملل بود. به عنوان مثال در معادلات بوسنی، روآندا و عراق افزایش نقش سازمان ملل و دستگاههای اجرایی آن و اعزام نیروهای این سازمان به برخی از مناطق مذكور و یا ایجاد دادگاه رسیدگی به جنایات جنگی طبق اراده و مجوز سازمان ملل تشكیل گردید و تعدادی از جنایتكاران جنگی بازداشت و محاكمه شدند. در بوسنی و بالكان نیز نیروهای كلاه آبی سازمان ملل به منطقه اعزام شدند و دادگاه رسیدگی به جنایات جنگی در لاهه تشكیل شد كه همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد.
در موضوع اشغال كویت توسط عراق نیز، صدور قطعنامههای سازمان ملل به عنوان نشانه افزایش نقش سازمان ملل درنظام بینالمللی و معادلات منطقهای به شمار میرفت . در حوزه اجرا نیز ، اعزام هیئتهای متعدد بازرسان خلع سلاح به عراق، حاكمیت ملی عراق را در حد و اندازه گستردهای به نفع گسترش حاكمیت سازمان ملل محدود كرد.
با این وجود دهه ۹۰، روند محدود شدن حاكمیت ملی برخی از كشورها به نفع گسترش حاكمیت جامعه بینالمللی با تغییر جدید و تدریجی رو به رو شد . در این تغییر، محدود شدن حاكمیت ملی كشورهای مورد نظر تداوم یافت. اما آن نوع از حاكمیت كه به جای آن گسترش یافت، حاكمیت ملی بازیگران برتر نظام بینالملل ، و به طور خاص ایالات متحده بود . این روند بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از نظر حجم، كمیت و كیفیت،شتاب و گسترش بیسابقهای یافت . در واقع بعد از ۱۱ سپتامبر ، حاكمیت ملی برخی از كشورها و ملتها به نفع گسترش حاكمیت ملی و هنجارهای آمریكا محدود شد .در واقع ایالات متحده آمریكا در دوره بعد از ۱۱ سپتامبر نه تنها با مداخله در امور داخلی برخی كشورها،حاكمیت ملی آنها را نقض و محدود كرده است، بلكه در صریحترین و شفافترین نشانه نقض حاكمیت ملی آنها، در صدد تغییر ساخت قدرت سیاسی این كشورها و عزل و نصب دولتمردان و حتی روسای حكومتها برآمده است .(۱۳) سه نماد واضح این رویه آمریكا، تغییر ساختار رهبری افغانستان، عراق و تا حدی فلسطین میباشد.
این استراتژی كلان جدید از هفت عنصر تشكیل شده است. اولین عنصر تعهد به جهانی تك قطبی است كه آمریكا در آن هیچ رقیبی ندارد، هیچ ائتلافی از قدرتهای بزرگ بدون آمریكا نخواهد توانست به هژمونی تبدیل شود. بوش در سخنرانی خود در وست پوینت در ماه ژوئن ۲۰۰۲ این مسئله را مهمترین نكته سیاست امنیتی آمریكا دانست:
«آمریكا در تلاش بوده و هست تا قدرت نظامی خود را چالش ناپذیر نماید- به موجب آن رقابت تسلیحاتی بازیگران بی معنا میشود - و رقابت به تجارت و فعالیتهای صلح محدود می شود.»(۱)
گروهی از اندیشمندان معتقدند كه ایالات متحده امنیت را در استراتژی واقعگرا كه در درون یك سیستم جهانی از موازنهی قدرت عمل كند جستجو نخواهد كرد و همچنین آن را در استراتژی لیبرال كه در آن نهادها، دموكراسی و بازارهای ادغام شده از اهمیت قدرت سیاسی میكاهند، دنبال نمیكند، قدرت آمریكا از دیگر كشورها بیشتر خواهد شد تا جایی كه رقابتهای استراتژیك و امنیتی بین دیگر قدرتهای بزرگ از بین خواهد رفت و این نه فقط ایالات متحده، بلكه همه را در وضعیت بهتری قرار میدهد .(۲)
این هدف در پایان دوره ریاست جمهوری بوش پدر در گزارش افشا شده از پنتاگون كه معاون وزیر دفاع وقت، پل ولفوویتز آن را نوشته بود آمده است، ایالات متحده با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، میبایست به صورتی عمل كند تا از ظهور هر گونه رقیبی در اروپا و آسیا جلوگیری كند. اما دهه ۱۹۹۰ باعث مطرح نشدن این هدف استراتژیك شد. در طی این دهه ایالات متحده سریعتر از دیگر كشورها رشد كرد، مخارج نظامی را آرام آرام كاهش داد و سرمایهگذاری خود را معطوف به پیشرفت فنآوری نیروهایش كرد.اما امروزه هدف جدید آمریكا ابدی ساختن این مزیتها میباشد. برخی متفكران این استراتژی را به «استراتژی جهش» تعبیر كردهاند كه ایالات متحده به قدری سریع به سمت توسعه مزیتهای فنآوری خود پیش میرود كه هیچ كشور یا ائتلافی نتواند او را به عنوان رهبر، محافظ و مجری جهان به چالش بكشاند .(۳)
در استراتژی امنیتی آمریكا در ۲۰۰۲ در رابطه با هژمونی نظامی و توسعه آن به وضوح آمده است كه:«زمان برای تثبیت مجدد نقش قدرت نظامی آمریكا فرا رسیده است. ما میبایست ظرفیتهای دفاعیمان را برای چالشها طراحی كنیم . تاریخ به ما نشان داد كه بازدارندگی عمل نمیكند و تجربه به ما آموخت كه برخی از دشمنان را نمیتوان از طریق بازدارندگی كنترل كرد. ایالات متحده میبایست به حفظ تواناییهای خود برای غلبه بر دشمنان و متحدان بپردازد. ما به استفاده از نیروی نظامی برای حمایت از تعهدات و آزادی متعهد می باشیم.»(۴)
اگر چه بوش در سخنانش مشخص نمیكند كه به دنبال یك آرمان یا امپراطوری می باشد اما وی اظهار میدارد كه تحت رهبری آمریكا جهان عاری از خشونت و كشمكش، امكانپذیر خواهد بود. دومین عنصر تحلیل بسیار جدیدی از تهدیدهای جهانی است و اینكه آنها چگونه مورد حمله قرار گیرند و چگونه با این تهدیدها مقابله كرد؟ واقعیت دلهرهانگیز جدید ازتهدیدهای جهانی است و اینكه آنها چگونه مورد حمله قرار گیرند و چگونه با این تهدیدها مقابله كرد؟ واقعیت دلهرهانگیز جدید این است كه گروههای كوچك تروریستی كه شاید از سوی رژیمهای سركش مورد حمایت قرار گیرند، ممكن است به زودی تسلیحات هستهای، شیمیایی و بیولوژیكی بسیار مخربی را به دست آورند كه میتواند موجب خرابی فاجعه آمیز شود.
دولت بوش بر این باور است كه با این گروههای تروریستی نمیتوان سازش كرد یا از طریق بازدارندگی با آنها برخورد كرد بلكه میبایست آنها را از بین برد. دونالد رامسفلد در ارتباط با تهدیداتی كه ایالات متحده با آنها روبروست ،اظهار داشته است.« چیزهایی هست كه ما میدانیم كه بر آنها آگاهیم. مجهولاتی هستند كه از آنها آگاه هستیم اما ناشناختههایی نیز وجود دارند كه از آنها اطلاعی در اختیار نداریم و هر سال نیز چیزهای بیشتری از این دست، كشف میشوند.»(۵) به عبارت دیگر، گروههای تروریستی وجود دارند كه هیچ كس دربارهی آنها چیزی نمیداند و در پایان با این استدلال كه در عصر ترور دیگر جایی برای اشتباه وجود ندارد. وی به توجیه دكترین امنیتی اقدام پیشدستانه میپردازد كه در گفتار بعد به این موضوع بیشتر میپردازیم.
سومین عنصر استراتژی كلان جدید، مفهوم بازدارندگی دوران جنگ سرد را منسوخ میداند. وقتی كه بازدارندگی دیگر كارآمد نیست .عظمت واقعگرایان رو به افول مینهد. امروز تهدید از جانب قدرتهای بزرگی كه بتوان در واكنش به آنها از نیروی هستهای استفاده كرد نمیباشد بلكه شبكههای تروریستی فراملی این تهدید را مطرح میكنند كه هیچ گونه مكان مشخصی ندارند. بازدارندگی دیگر موثر نمیباشد زیرا كه این گروهها حاضرند به خاطر هدفشان كشته شوند یا در غیر این صورت قادر به فرار از انتقام میباشند. امروزه استراتژی دفاعی قدیمی ساخت موشكها و دیگر تسلیحات كه میتوانست از حمله اول جان سالم به در برد و در حمله ای انتقام جویانه به كار رود نمیتواند امنیت را تامین كند. بنابراین تنها گزینهای كه باقی میماند، تهاجم است.
این گروه استدلال میكنند كه توسل به زور به صورت پیشدستانه برای مقابله با تهدیدات بالقوهای كه می تواند مشكلات بزرگی را به وجود آورند ، مورد نیاز خواهد بود. این چارچوب موضوعی منجر به آشفتگی و هرج و مرج كلی در قواعد بینالمللی و دفاع مشروع و نیز معیارهای سازمان ملل در مورد استفاده مناسب از زور میباشد. رامسفلد به صراحت توجیه زیر را برای اقدامات پیشگیرانه بیان كرده است. «فقدان شواهد، دلیلی برفقدان تسلیحات كشتار جمعی نیست.»(۶) اما آنچه حائز اهمیت می باشد این است كه چنین برداشتی ، هنجارهای بینالمللی در مورد حق دفاع مشروع را كه بر اساس ماده ۵۱ سازمان ملل میباشد بیاعتبار میسازد. چهارمین عنصر این استراتژی كلان، تعریف در قالب بندی جدید از حاكمیت ملی باشد.
این دكترین به علت عدم كارایی بازدارندگی در مقابله با تهدیدات گروههای تروریستی بر این عقیده است كه ایالات متحده باید آمادگی دخالت را در هر زمان و مكان برای محو تهدیدات داشته باشد. ایالات متحده اهمیتی برای مرزها قائل نیست چرا كه تروریستها مرز مشخصی ندارند. علاوه بر این، كشورهایی كه مامن تروریستها هستند چه با رضایت خودشان و چه به جهت این كه توانایی اعمال قوانین را در سرزمینشان ندارند. حق حاكمیت خود را از دست میدهند. ریچارد هاوس در نیویورك به این اندیشه چنین اشاره میكند كه:
«آنچه شما در این دولت مشاهده میكنید ظهور قواعد جدید یا مجموعهای از نظرات میباشد... آن چه كه شما میتوانید آن را «حاكمیت مشروط» بنامید. حاكمیتها مستلزم تعهداتی هستند. اول این كه نمیبایست شهروندان خود را قتل عام كنند، دوم: به هیچ وجه نباید از تروریسم حمایت كنند.اگر حكومتی از تحصیل این تعهدات برنیاید، بعضی از امتیازات عادی حاكمیت خود را از دست میدهد و همچنین فاقد این حق خواهد بود كه به تنهایی هر چه بخواهد در داخل حكومت انجام دهد و به این ترتیب دیگر حكومتها چون ایالات متحده، حق دخالت را به دست میآورند.در مورد تروریسم این میتواند منجر به حق توسل به حملات پیشگیرانه ... دفاع مشروع شود». «دكترین جدید بوش بر این باور است كه حكومتها بر آنچه در داخل مرزهایشان روی میدهد، مسئول هستند. از سوی دیگر حاكمیت مشروطتر شده است و حكومتهایی كه در تعهد به قانون و احترام به آن شكست میخوردند، حاكمیتشان را از دست میدهند.» البته از یك منظر، حاكمیت مشروط، امری جدید نیست، به ویژه این كه هر گاه منافع ملی قدرتهای بزرگ ایجاب كرده است حق حاكمیت دولت را به ویژه در منطقه تحت نفوذشان نادیده گرفتهاند.
پنجمین عنصر این استراتژی كلان بیتوجهی نسبت به حقوق بینالملل، معاهدات و شركای امنیتی میباشد، این نكته نیز به تهدیدات جدید نسبت به ایالات متحده باز میگردد. اگر خطرات در حال افزایش هستند و میزان اشتباهات در مبارزه علیه تروریسم در حال كاهش، بنابراین هنجارهای چند جانبه و توافقاتی كه توسل به زور را محدود میكنند، فقط عاملی مزاحم بر سر راه تغییرات محسوب میشوند. وظیفه اصلی حذف تهدید میباشد، استراتژی یك جانبه گرایی آمریكایی نسبت به ارزش توافقات بینالمللی مشكوك است. این به معنای انزواگرایی نمیباشد بلكه پس از یازده سپتامبر، دیدگاه تاثیر گذار در عرصه جهانی گسترش حضور آمریكا در صحنهی جهانی میباشد.(۱۰)
رد مجموعهای از قراردادها و نهادها در عرصه جهانی، پیمان كیوتو، دیوان كیفری بینالملی و غیره انعكاسی از این جهت گیری جدید میباشد. این استراتژی كلان در عنصر ششم استدلال میكند كه ایالات متحده نیاز به برخورد مستقیم و به دور از محذورات در پاسخ به تهدیدات دارد. این عقیده بر پایهی این قضاوت بنا شده كه هیچ كشور یا ائتلافی - حتی اتحادیه اروپا - قدرت و توانایی لازم برای مقابله با تروریستها و دولتهای یاغی جهان ندارد. مخارج و هزینههای دفاعی ایالات متحده در طول دهه گذشته و نیز مدرنیزه شدن آن باعث شده كه این كشور از دیگر متحدان خود پیشی گیرد. به دنبال عملیات نظامی در كوزوو، این دیدگاه به طور فزایندهای تشدید شد كه این متحدان با مشكلات بسیاری برای سازگار شدن با نیروهای ایالات متحده مواجه هستند و مانع عملیات كار آمد میشوند. رامسفلد در اقدام نظامی در افغانستان به این نكته اشاره كرد: «هدف این عملیات میبایست تعیین كننده ائتلاف باشد نه این كه ائتلاف به عملیات جهت دهد، اگر چنین اتفاقی روی دهد این عملیات به پایینترین سطح اشتراك خواهد رسید و ما نمیتوانیم از عواقب آن پیشگیری كنیم.(۱۱)
این به معنای حذف ائتلافها نمیباشد بلكه پیشتر به معنای كمتر مفید بودن آن میباشد. در نهایت این كه استراتژی جدید ارزش كمی برای ثبات بینالمللی قائل است، یك جانبه گرایان با دیدی واقع گرایانه بر این باورند كه میبایست سنتهای گذشته را به كنار نهاد حتی اگر چه این مسئله به خروج از پیمان ضد موشكی بالستیك ABM یا مخالفت با امضای دیگر پیمانهای رسمی كنترل تسلیحات منجر گردد. حامیان این استراتژی معتقدند كه عبور از پارادایم قدیم روابط قدرتهای بزرگ، عرصه روابط بینالملل را آشفته نخواهد ساخت، همچنان كه خروج آمریكا از پیمان تاثیر امنیتی نداشت. ABM با روسیه آن را ثابت كرد.
۲- وضعیت هستهای ایالات متحده آمریكا
آمریكا به عنوان بزرگترین دارنده، زرادخانههای هستهای و تكنولوژی هستهای پس از ۱۹۴۵ تا كنون بیش از ۱۰۳۰ مورد آزمایش هستهای انجام داده است. شورای منابع دفاعی ایالات متحده آمریكا تعداد كل كلاهكهای هستهای تولید شده در جهان را پس از ۱۹۴۵ بیش از ۱۲۸۰۰۰ برآورد میآند كه از این تعداد ۵۵ درصد آن توسط ایالات متحده آمریكا، ۴۳ درصد توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه فعلی و ۲ درصد دیگر توسط بقیه كشورهای جهان تولید شده است. آمریكا پس از ۱۹۴۵ بالغ بر ۷۰۰۰۰ كلاهك هستهای تولید كرده است كه از این تعداد بخش اعظم آن بالغ بر ۶۰۰۰۰ است اوراق و نابود شدهاند. پس از ۱۹۹۰ تعداد این كلاهكها به ۱۲۰۰۰ رسید و براساس آمار انتشار یافته هم اكنون زرادخانههای هستهای ایالات متحده بالغ بر ۱۰۶۰۰ كلاهك هستهای بدون نقض را در خود جای دادهاند كه از این تعداد ۸۰۰۰ تا از آنها فعال و عملیاتی هستند.(۱۲)
۳- جهت گیریهای استراتژی هستهای دولت بوش
طی مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، جورج دبلیو بوش حملات شدیدی را علیه استراتژی هستهای دولت كلینتون آغاز كرد. او بیان داشت: اگرچه یك دهه از پایان جنگ سرد میگذرد، سیاست هستهای ایالات متحده همچنان بر مبنای گذشته دور بوده و محصور به ذهنیت جنگ سردی است. بوش پس از به دست گرفتن دولت فرمانی به وزارت دفاع مبنی بر تجدید نظر در استراتژی هستهای (از پایین به بالا) صادر نمود. وی همچنین پیش نویسی به كنگره ارائه داد. بخشهایی از اسناد محرمانه سازمان تجدید نظر در وضعیت هستهای آمریكا در ماه دسامبر ۲۰۰۱ به كنگره ارائه شد و پس از آن به افكار عمومی كشیده شد. این بازبینی شامل طرحهایی برای توسعه و استقرار تسلیحات هستهای است. استراتژی هستهای جدید از آن چه استراتژی «تهدید - مبنا» (كه اساس آن بر مبنای مقابله با تهدید اتحادی جماهیر شوروی بود بر طراحی دفاعی آمریكا حدود نیم قرن سایه افكنده بود) فاصله گرفته است، استراتژی جدید بر پایه برداشت «توانایی - مبنا) میباشد، استراتژیای كه كمتر به منشاء تهدیدات علیه ایالات متحده و كجایی آنها پرداخته و بیشتر به توانایی این كشور در ایجاد بازدارندگی و دفاع در مقابل این كشور در ایجاد بازدارندگی و دفاع در مقابل این چنین تهدیداتی تاكید میكند.
بازدارندگی هستهای انهدام حتمی دو جانبه با بازدارندگی فراگیر انهدام حتمی یك جانبه جایگزین شده است.(۱۳)
اتكا بازدارندگی جنگ سرد به نیروهای سه گانه هستهای تهاجمی: موشكهای بالستیك بین قارهای، موشكهای بالستیك زیر دریایی و بمب افكنهای مسلح هستهای دوربرد جای خود را به طرح سه جانبه جدید هستهای: نیروهای هوایی تهاجمی غیر هستهای و هستهای، سیستم دفاع موشكی و زیر بناهای دفاعی تابع داده است. همكاری چند جانبه در زمینه كنترل تسلیحات، نیز، جای خود را به برداشت یك جانبهگرا میدهد. مهمتر از آن این كه استراتژی جدید هستهای توسل به تسلیحات هستهای در جنگها را بیشتر مورد ملاحظه قرار میدهد. این استراتژی به توسعه نوع جدیدی از تسلیحات هستهای ضعیف شده و همچنین از سرگیری آزمایشات هستهای میپردازد.(۱۴)
۴- تاكید بر توسل به تسلیحات هستهای در جنگ
در دوران جنگ سرد تسلیحات هستهای نقش دو گانهای در استراتژی نظامی آمریكا داشتند. یك، نقش آنها در بازدارندگی اتحاد جماهیر شوروی از حمله هستهای و ایجاد بازدارندگی در مقابل حمله متعارف (تسلیحات غیر هستهای) كشورهای عضو پیمان ورشو به متحدان اروپایی ایالات متحده بود و نقش دیگر تسلحیات هستهای و آغاز جنگ بین ایالات متحده و اتحادیه جماهیر شوروی بود. زیرا كه هر دو طرف نیروی هستهای در اختیار داشتند كه استفاده از آنها منجر به انهدام حتمی متقابل میشد. تحت این شرایط، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی مایل به كاهش واقعی تسحلیات هستهای نبودند.
در عوض میزان كل تسلیحات هستهای همچنان رشد كرد تا این كه به سطح افراطی رسید و جهان را در آستانه جنگ هستهای قرار داد. (۱۵)
سقوط جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد به طرز گستردهای محیط امنیت بینالمللی را تغییر داد. بر این اساس دولت كلینتون اقدام به ارزیابی مجدد استراتژی ایالات متحده نمود و به این نتیجه رسید كه تسیلحات هستهای نقش كمتری را در امنیت ایالات متحده نسبت به هر زمان دیگر در عمر هستهای ایالات متحده داشته است. وی در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۴ تاسیس سازمان تجدید نظر در وضعیت هستهای مورد تصویب قرار داد. بنابراین ایالات متحده نیازمند زرادخانه هستهای بسیار كوچكتر است.
متعاقبا رئیس جمهوری بیل كلینتون جهت گیری رئیس جمهور را در شورای امنیت ملی در نوامبر ۱۹۹۷ به تصویب رساند. این تصمیم گیری به معنای كنار نهادن رسمی اصول هستهای بود كه در دولت رونالد ریگان در ۱۹۸۱ مطرح شد. (ریگان گفته بود ایالات متحده میبایست برای جنگ یا جنگ هستهای طولانی مدت آماده شود.) جهت گیری جدید ریاست جمهوری ناشی از این فرضیه بود كه نقش اولیه تسیلحات هستهای در دوران پس از جنگ سرد ایجاد بازدارندگی بوده است، در نتیجه ایالات متحده به كاهش زرادخانههای هستهای خود در مقیاس گسترده پرداخت و از سوی دیگر در صدد پیشبرد فرایند بینالمللی كنترل تسلیحات هستهای برآمد. با این وجود طرحهای دولت بوش برای تغییر سیاست دولت قبلی در رابطه با تسلیحات هستهای بر نقش استفاده محرمانه سازمان تجدید نظر در وضعیت هستهای كه بر رسانهها درز كرده است ایالات متحده میتواند از تسلیحات هستهای درمقابل چین،روسیه، عراق، كره شمالی، ایران، لیبی، سوریه، در منازعه اعراب - اسرائیل، جنگ بین چین و تایوان در صورت حمله كره شمالی به كره جنوبی استفاده نماید و همچنین آمریكا میتواند از تسلیحات هستهای در موقعیتهای متفاوت ذیل استفاده نماید:(۱۶)۱- در مقابل اهدافی كه قادر به مقاومت در برابر اهداف هستهای هستند؛
۲- در برابر حمله بیولوژیكی یا شیمیایی؛
۳- و حتی در صورت توسعه سریع نظامی دشمنان.
پرزیدنت بوش طی نطقی در وست پوینت تاكید نمود: «ما میبایست نبرد را به سرزمین دشمن ببریم، طرحهایشان را نابود سازیم و به مواجه با بدترین تهدیدات قبل از ظهور آنها اقدام كنیم». سخنان وی به این امر اشاره دارد كه دولت وی مایل به استفاده از تسلیحات هستهای نه تنها در اقدام تلافی جویانه بلكه در اقدام پیشدستانه میباشد.
بازدارندگی هسته مركزی استراتژی هستهای ایالات متحده آمریكا بوده است. در سراسر جنگ سرد، استراتژی بازدارندگی هستهای به منظور بازداشتن شوروی از حمله طراحی شده بود. زیرا هر دو كشور به اندازه كافی نیروی هستهای برای اقدام متقابل را داشتند. ایالات متحده در دهه ۱۹۶۰ به توسعه دكترین بازدارندگی انهدام حتمی متقابل پرداخت. این استراتژی با موفقیت شوروی را از حمله هستهای منصرف ساخت. اما این استراتژی نتوانست گروه تروریستی القاعده را از حمله به ایالات متحده آمریكا باز دارد.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت بوش به این نتیجه رسید كه شیوه جنگ سرد برای ایجاد بازدارندگی كه بسیار بر تسلیحات هستهای تهاجمی متكی بود دیگر متناسب نمیباشد. دولت بوش تصور میكند، پس از جنگ محیط امنیت بینالمللی كاملا تغییر یافته است. بوش بیان داشت: «روسیه امروز اتحاد جماهیرشوروری دیروز نیست، روسیه امروزی دیگر دشمن ما نیست. همچنان كه حوادث وحشتناك ۱۱ سپتامبر آشكار ساخت، تهدید عمده علیه امنیت ما دیگر از جانب روسیه یا دیگر قدرتهای جهان نمیباشد، بلكه تهدیدات امروزی از سویی از جانب تروریستهایی نشات میگیرد كه بدون هشدار حمله میكنند و از سوی دیگر از جانب دولتهای یاغی میباشد كه بدنبال تسلیحات كشتار جمعیاند.»(۱۸)
براین اساس دولت بوش تصور میكند كه ایالات متحده میبایست دكترین انهدام حتمی متقابل را رها كند زیرا كه این دكترین از ایالات متحده در مقابل تهدید اتحاد جماهیر شوروی دفاع میكرد و نمیتواند با پهنه وسیعی از تهدیدات قریبالوقوع و بالقوه مقابله كند و ملزومات جدید امنیتی را برآورده سازد.
۵ - ایجاد نیروهای سه جانبه بازدارنده جدید
با تغییرات بنیادی استراتژی بازدارندگی هستهای ایالات متحده، ساختار نیروهای بازدارنده كه حامی این استراتژیاند نیاز به بازبینی دارند. نیروهای هستهای سه جانبه جنگ سرد (موشكهای بالستیك قاره پیما، موشكهای زیردریایی و بمب افكنهای مسلح هستهای) با نیروهای سه جانبه جدید جایگزین شدهاند: نیروهای هوایی تهاجمی هستهای و غیر هستهای، سیستم دفاع موشكی و زیربناهای دفاعی تابع.
نیروهای هوایی تهاجمی هستهای و غیر هستهای: ستون مهمی از طرح جدید نیروهای سه جانبهای را تشكیل میدهند كه پنتاگون تصور میكند، میتوانند به صورت جداگانه یا مشترك در حمله استفاده شوند. این تركیب كمتر به نیروهای هستهای برای ایجاد بازدارندگی تهاجمی متكی است و انعطاف پذیری بیشتری را در طراحی و همچنین در رهبری عملیات نظامی دارد و همچنین اعتبار بازدارندگی در مقابل دشمنان را افزایش میدهد.
سیستم دفاع موشكی: در گذشته بیثبات كننده و غیر عملی تصور میشد. اما دولت بوش بر این باور است كه نیروهای هستهای ایالات متحده به تنهایی قادر به بازدارندگی تهدیدات و حملات نیستند. تركیب جدید نیروهای هوایی تهاجمی و تواناییهای هوای تهاجمی تواناییهای دفاعی برای مقابله با دشمنان بالقوه و تهدیدات غیر منتظرهای كه ایالات متحده ممكن است در دهه آینده با آنها مواجه شود مورد نیاز است.
این سیستمها توانایی رهگیری موشكهای بالستیك دوربرد، میان برد و كروز را در هر مرحله از پرواز دارند و به نیروهای استراتژیك ایالات متحده سرعت پرتاب و ایجاد سپر دفاعی قدرتمندی را میدهد. بنابراین دولت بوش اهمیت زیادی به توسعه و استقرار سیستم دفاع موشكی میدهد و از آن به عنوان دومین پایهاستراتژی سهگانه خود یاد میكند.
زیربناهای دفاعی تابع: براساس نظر وزارت دفاع، زیربناهای دفاعی ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد موجبات تضعیف زیربناهای هستهای را فراهم كرده است. در ارتباط با ساختارهای هستهای نقایضی در طراحی موتور راكتهای سولید Soild، توسعه و آزمایش تكنولوژی برای سیستمهای استراتژیك فعلی و آینده، تواناییهای نظارت و ارزیابی، سیستمها و سكوهای كنترل و فرماندهی، طراحی و توسعه و تولید بخشهای مستحكم رادیواكتیو مشخص شده است، بنابراین زیربناهای هستهای نیاز به تعمیر دارند تا بتوانند موجبات افزایش اعتبار نیروهای مستقر را افزایش دهند.
نیروی نظامی نیاز به زیربناهای دفاعی تابع به عنوان سومین پایه استراتژی جدید دارد. این زیربناها زمینه را برای توسعه تسلیحات هستهای در كوتاه مدت به منظور حمایت نیروهای هستهای مستقر و پاسخ سریع به تغییرات استراتژیك میسازد. این تاسیسات همچنین به ایالات متحده اجازه كاهش بیشتر زرادخانههای اتمی میدهد و به طور همزمان حفظ برتری هستهای در انصراف مخالفت از شروع رقابت تسلیحات هستهای را میدهد.
۶- توسعه تسلیحات هستهای ضعیف شده نفوذ كننده در اعماق زمین
در ایالات متحده مباحثی در رابطه با توسعه تسلیحات هستهای ضعیف شده مطرح است. تصویب قانونی در وزارت دفاع در ۱۹۹۳ تحقیقات و توسعهای را كه منجر به تولید تسلیحات هستهای ضعیف شده شود ممنوع ساخت. با این وجود دولت بوش نگاهی نو به این گونه تسلیحات دارد. .وزارتخانههای دفاع و انرژی مطالعات اولیه در مورد اصلاح در تسلیحات هستهای برای حمله به تشكیلات مستحكم سیلویی و تونلهای زیرزمینی كه تسلیحات متعارف قادر به نابودی آنها نیستند انجام دادهاند. پس از مدتها انتظار، تصمیمگیری در مورد چگونگی شروع تغییرات در سلاح هستهای برای نفوذ در اهداف زیرزمینی مستحكم، در سازمان تجدیدنظر وضعیت هستهای دولت بوش پیشبینی شده است.
سازمان تجدید نظر وضعیت هستهای مستقیما به توسعه این گونه تسلیحات نمیپردازد. اما جی دی كراج J.D.Krouch معاون وزیر دفاع در سیاست امنیت بینالمللی بیان داشته: ما در تلاش برای بررسی تعدادی از ابتكارات هستیم كه شامل اصلاح تسلیحات هستهای فعلی به منظور بالا بردن ظرفیت آنها در قبال اهداف سخت و اهدافی كه عمیقا در زیرزمین مدفون شدهاند است (از قبیل مراكز كنترل و فرماندهی زیرزمینی و انبارهای ذخیره كننده تسلیحات)
دولت بوش در درخواست بودجه ۲۰۰۳ تقاضای بودجه هزینههای مطالعاتی به منظور ساخت بمب هستهای نیرومند نفوذ كننده در زمین را ارائه داده است. از همه مهمتر اینكه سازمان مذكور صراحتا نیاز به توسعه تسلیحات هستهای ضعیف شده نفوذ كننده در زمین را برای غلبه بر اهداف سخت و زیرزمینی كه شامل انبارهای تسلیحات شیمیایی، بیولوژیكی و هستهای، سیلوی موشك بالستیك یا مراكز كنترل و فرماندهی را مطرح ساخته است.
براساس نظر سازمان تجدید نظر وضعیت هستهای تسلیحات متعارف در انهدام فیزیكی بلند مدت تجهیزات زیرزمینی كارآمد نیستند. این امر تنها از سلاحهای هستهای نفوذ كننده در زمین بر میآید. B۶۱ فعلی محدودیتهای بسیاری در نفوذ در زمین دارند. تسلیحات متعارف (غیرهستهای) جایگزینهای نامناسبی برای تسلیحات هستهای هستند زیرا كه آنها نیز قدرت انهدام كافی را ندارند. براین اساس تندروهای دولتی حكومت را تحت فشار قرار دادهاند. سازمان تجدید نظر در وضعیت هستهای برآورد میكند بیش از ۱۰۰۰ مورد تاسیسات زیرزمینی در جهان وجود دارند كه باید بر آنها غلبه یافت لذا نیاز به این گونه تجهیزات برای نابودی آنها میباشد. علاوه بر آن در مواردی مانند غارهای مخفیگاه شبكه بنلادن و توسعه تسلیحات كشتار جمعی توسط دولتهای یاغی نیاز به اینگونه تسلیحات میباشد.
۷- استراتژی جدید هستهای آمریكا و چالشهای فراروی امنیت بینالمللی
همچنان كه در صفحات قبل توضیح داده شد استراتژی كلان آمریكا از چند جانبهگرایی و مشاركت به یك جانبهگرایی سوق یافته است.
این استراتژی به گسترش نظامی گری و تولید نسل جدیدی از تسلیحات منجر میشود. این استراتژی كلان و هستهای ایالات متحده آمریكا پیامدهای ذیل را در صلح و امنیت بینالمللی خواهد داشت.
۱- ادامه این سیاست استفاده از تسلیحات هستهای را از دولتهای هستهای به دولتهای غیر هستهای اشاعه خواهد داد و همچنین تغییر نقش اصلی تسلیحات مذكور از بازدارندگی به آغازگر جنگ را در پی خواهد داشت.
۲ - تعقیب این استراتژی تابوی Taboo طولانی مدتی را كه در مقابل توسل به تسلیحات هستهای وجود داشت میشكند و موانع را بر سر راه استفاده از این نوع سلاحها را كاهش میدهد.
۳- تعقیب این سیاست توسط واشنگتن منجر به تحریك دیگر كشورها در تعقیب تسلیحات هستهای برای ارتقا نیروی نظامی خواهد شد و تكثیر تسلیحات را در پی خواهد داشت.
۴ - این استراتژی تفكیكی بین بازدارندگی هستهای و بازدارندگی متعارف را از بین میبرد.
از سویی ایالات متحده را به سمت به كارگیری تسلیحات هستهای سوق میدهد و از سوی دیگر مخالفان ایالات متحده را بر سر دو راهی قرار میدهد كه آمریكا در چه شرایطی به آنها توسل خواهد جست
۵- پیشبرد این استراتژی در نهایت منجر به بهم خوردن توازن نیروهای منطقهای و بینالمللی خواهد شد. زیرا برخی از كشورها تمام سعی را خواهند نمود تا توازن نسبی نیروها را به وسیله توسعه نیروهای تهاجمی پیشرفته حفظ كنند و این تلاش توسط كشورهای همسایهشان نیز تكرار خواهد شد كه در نتیجهگیری نهایی میتوان بیان داشت بیثباتی جهانی و به ویژه در مناطق حساس را در پی خواهد داشت.
*پی نوشتها در دفتر خبرگزاری موجود است.
منبع:فصلنامه راهبرد ، شماره ۳۴
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
روز معلم ایران معلمان رهبر انقلاب دولت نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی مجلس بابک زنجانی خلیج فارس دولت سیزدهم شورای نگهبان
تهران هواشناسی شهرداری تهران معلم سیل پلیس آموزش و پرورش قوه قضاییه بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا سایپا کارگران بازار خودرو بانک مرکزی تورم
فضای مجازی تلویزیون رادیو سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران موسیقی فیلم تئاتر نون خ رسانه ملی
مکزیک
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه نوار غزه روسیه چین حماس عربستان اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس تراکتور رئال مادرید بایرن مونیخ سپاهان لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال لیگ برتر بازی باشگاه پرسپولیس
همراه اول وزیر ارتباطات پهپاد تبلیغات اپل ناسا نخبگان گوگل ماه
کبد چرب میوه دیابت کاهش وزن ویتامین بیماری قلبی مسمومیت خواب قهوه طول عمر