پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر اعظم (ص) در بیان غیر مسلمانان


پیامبر اعظم (ص) در بیان غیر مسلمانان
●چكیده:
پیامبر گرامی اسلام (ص) دارای مكارم اخلاقی و خصوصیات بزرگوارانه‌ای است كه از سوی همگان حتی غیر مسلمانان نیز مورد ستایش قرار گرفته است. متن حاضر مقاله‌ای از یكی از متخصصان غیر مسلمان فلسفه است كه پس از آشنایی‌اش با برخی از خصوصیات رسول اكرم (ص) به رشته تحریر در آورده است.
طبق گفته‌های مورخین مسلمان، محمد(ص) در تاریخ ۲۰ آوریل ۵۷۱ میلادی در منطقه بیابانی عربستان متولد شد. نام او به معنی «بسیار ستایش شده» است.
روحیه و پیام والای محمد(ص) باعث شد، صحرای عربستان از هیچ، به دنیایی جدید با زندگی، فرهنگ، تمدن و حكومتی جدید تبدیل شود كه از مراكش تا جزایر هند شرقی امتداد یافت، و بر زندگی مردم در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا تأثیر گذاشت.
هنگامی كه قصد داشتم در مورد محمد (ص)، پیامبر خدا، چیزی بنویسم، در ابتدا تردید داشتم، آن هم با توجه به این كه افراد زیادی وجود دارند كه به ادیان مختلف مؤمن هستند ولی حتی در میان پیروان یك دین هم اختلافاتی وجود دارد. با این كه ممكن است ادعا شود، مذهب امری فردی است ولی نمی‌توان انكار كرد كه دامنه آن تمام جهان دیده و نادیده را در برمی‌گیرد. دین قلب‌ها، جان‌ها و ذهن‌های ما را، هم در سطح خودآگاه و هم در سطح ناخودآگاه، تحت تأثیر قرار می‌دهد. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌كند كه ما اعتقاد محكمی به این موضوع داشته باشیم كه گذشته، حال و آینده توسط ریسمانی ظریف و ابریشمی به یكدیگر متصل شده‌اند. در این حالت، مركز ثقل ریسمان دائماً تحت فشار شدید است و از این نقطه نظر، هر چه كمتر در مورد سایر مذاهب گفته شود، بهتر است.
با این حال، این موضوع جنبهٔ دیگری هم دارد. زندگی ما خواه ناخواه با زندگی سایر افراد عجین شده است. ما از یك غذا می‌خوریم، از یك چشمه می‌نوشیم و از یك هوا تنفس می‌كنیم. از این نقطه نظر، هر فرد باید سعی كند، تمام مذاهب دنیا را شناخته و زمینه را برای درك متقابل فراهم نماید.
در عین حال، افكار ما آن گونه كه در ظاهر به نظر می‌رسد، از هم گسیخته نیست بلكه به شكل ادیان بزرگ جهان تبلور یافته‌اند. در این صورت، اگر قرار است شهروند خوبی برای دنیای خود باشیم، وظیفه داریم حداقل تلاش لازم برای شناخت ادیان بزرگ و نظام‌های فلسفی نوع بشر را به عمل آوریم.
با این حال، این كار باید با دقت تمام انجام شود. موضوع نوشته من عقایدی مذهبی است كه دارای وجهه تاریخی است و پیامبر آن هم شخصیتی تاریخی دارد. حتی شخصی مانند ویلیان میور، هنگامی كه در مورد قرآن می‌نویسد، می‌گوید: «احتمالاً نمی‌توان كتاب دیگری پیدا كرد كه طی ۱۲ قرن چنین خالص و دست‌نخورده باقی مانده باشد.» محمد (ص) نیز شخصیتی تاریخی است كه تمام اعمال او به دقت ثبت و برای نسل‌های بعد نگهداری شده است.
اكنون در زمانی زندگی می‌كنیم كه تصویر نادرستی كه قبلاً به دلایل سیاسی یا غیره از اسلام ارائه می‌شد، رنگ باخته است. پروفسور بوان در تاریخ قرون وسطای كمبریج می‌نویسد: «شرح اسلام و محمد(ص) به گونه‌ای كه در اروپای قبل از قرن ۱۹ به رشته تحریر درآمده است، اكنون تنها حكم كنجكاوی‌های ادبی را دارد. »
به عنوان مثال، نظریه اسلام و شمشیر دیگر چندان در دنیای امروز خریدار ندارد. این اصل اسلام كه اجباری برای پذیرش دین وجود ندارد، كاملاً شناخته شده است. گیبون، تاریخدانی كه شهرت جهانی دارد، می‌گوید: «اعتقاد خطرناكی كه به پیروان محمد(ص) نسبت داده شده است، این است كه آنها وظیفه دارند تمام ادیان را با شمشیر از میان بردارند.» به گفته این مورخ، این اتهام مبنایی جز جهل و تعصب ندارد و توسط قرآن رد شده است؛ و تاریخ فاتحین مسلمان ومدارایی كه آنها با مسیحیان می‌كردند، این موضوع را رد می‌كند. محمد(ص) تنها از طریق قدرت اخلاقی خود به موفقیت دست یافت.
ولی بعدها، آن هم تنها در دفاع از خود، بعد از این كه تلاش‌های مكرر وی برای صلح با مشركین با شكست مواجه شد، شرایط موجود پای او را به میدان جنگ باز كرد. ولی پیامبر استراتژی رایج میادین جنگ را كاملاً تغییر داد. تعداد كل كشته‌ها طی جنگ‌هایی كه در شبه جزیره عربستان و تحت لوای او رخ داد، از چند صد نفر تجاوز نكرد. او حتی در میدان جنگ هم به اعراب بدوی یاد داد كه در حال جنگ هم نماز جماعت به پا دارند. هنگامی كه در كشاكش جنگ، وقت نماز فرا می‌رسید، آنها نماز جماعت را حتی در میدان هم ترك نمی‌كردند. در حالی كه یك گروه نماز می‌خواند، گروه دیگر می‌جنگیدند و سپس جای خود را عوض می‌كردند. در تاریخ اعراب، هنگامی كه شتر قبیله‌ای وارد چراگاه قبیله دیگر شد، باعث جنگی ۴۰ ساله گردید كه روی هم رفته به مرگ ۰۰۰/۷۰ انسان انجامید. پیامبر اسلام به آن عرب‌های خشن، مدارا و خویشتن‌داری آموخت. پیامبر فضای میدان جنگ را تلطیف كرد و به عرب‌ها آموخت، یكدیگر را فریب ندهند؛ به عهد و پیمان وفادار باشند؛ از كشتن زنان، كودكان و پیرمردان خودداری كنند؛ از قطع و سوزاندن درختان بپرهیزند؛ و مزاحم كسی كه مشغول عبادت است نشوند. هنگام فتح مكه او در اوج قدرت خود بود. شهری كه دعوت او را رد كرده بود؛ او و پیروانش را شكنجه و تبعید كرده بود، اكنون در اختیار او بود. براساس قوانین جنگی، او می‌توانست از آنها انتقام بگیرد، ولی محمد گفت: «امروز از شما انتقام گرفته نمی‌شود و همگی آزاد هستید». او همچنین گفت: «من هر نوع تمایز و نفرت بین انسان‌ها را زیر پا می‌گذارم.»
او به منظور اتحاد انسان‌ها اجازه جنگ دفاعی را صادر كرد. وقتی به هدف خود رسید، حتی بدترین دشمنان خود را عفو كرد؛ حتی كسی را كه عموی عزیز او حمزه را كشت، مثله كرد و حتی بخشی از جگرش را به دندان گرفته بود.
اصول برادری جهانی و مساوات انسان‌ها یكی از مهم‌ترین وارد كمك محمد(ص) به ارتقای اجتماعی بشریت بود. خانم شارو جینی نایدو، در این مورد می‌گوید: «اسلام اولین دینی بود كه اصول دمكراسی را رعایت كرد. هنگامی كه مؤمنین روزی پنج بار با صدای مؤذن به مسجد می‌روند، دمكراسی اسلام بروز می‌كند. دمكراسی اسلام آنجا مشخص می‌شود كه روزی پنج‌بار روستایی و سلطان در كنار یكدیگر زانو زده و می‌گویند، خدا از همه بزرگ‌تر است.»
مهاتما گاندی می‌گوید: «كسی گفته است كه اروپایی‌ها در آفریقای جنوبی از ظهور اسلام در هراسند؛ همان اسلامی كه اسپانیا را متمدن كرد؛ روشنایی‌ را به مراكش برد؛ و جهانیان را به سوی برادری خواند. اروپایی‌های آفریقای جنوبی از اسلام در هراسند. چون در سرزمین آنها برادری گناه و اسلام به معنی برابری با رنگین پوست است، پس ترس آنها كاملاً بجاست.»
هر ساله، طی مراسم حج، جهان شاهد نمایش جهانی اسلام در از بین بردن تفاوت‌های نژاد، رنگ و رتبه است. مردم اروپا، آفریقا، عربستان، ایران، هند و چین، در مدینه به عنوان اعضای یك خانواده به هم می‌پیوندند. طی مراسم حج، تنها لباسی كه آنها به تن می‌كنند، دو تكه پارچه سفید است و در حالی كه سرهای خود را تراشیده‌اند و اثری از غرور در كسی دیده نمی‌شود، می‌گویند: «خدایا! من به فرمان تو آمدم؛ هیچ شریكی برای تو نیست و من به سوی تو آمدم.»
به عقیده پروفسور هورگرونج، «ائتلافی كه توسط رسول خدا (ص) بین ملل مختلف بنیان‌گذاری شد، اتحاد بین‌المللی برادری انسانی را بر چنان پایه‌هایی استوار ساخت كه توانست راهنمای كشورهای جهان باشد... حقیقت این است كه هیچ كشوری در دنیا نمی‌تواند نظیری برای كاری كه اسلام انجام داده است و عبارت است از تحقق عینی اتحادیه ملل، ارائه دهد.»
پپامبر اسلام بهترین شكل حكومت دمكراسی را ارائه داد. خلفایی مانند علی كه داماد پیامبر بود، همانند افرادی عادی در مقابل قاضی حاضر می‌شدند. ما از رفتاری كه امروز توسط سفیدهای متمدن با سیاهان می‌شود، اطلاع داریم. وضعیت بلال را در نظر بگیرید كه ۱۴ قرن پیش و در زمان پیامبر، برده‌ای سیاه‌پوست بود. وظیفه اذان گفتن، كه در هنگام ظهور اسلام بسیار اهمیت داشت، به این برده سیاه واگذار شد. هنگام فتح مكه، هنگامی كه بلال برای گفتن اذان بر بام كعبه، كه مقدس‌ترین مسجد مسلمان است،ایستاده بود،عده‌ای فریاد زدند: «وای بر او كه بر بام كعبه ایستاده است.» در آن هنگام بود كه پیامبر این آیه را برای اولین بار قرائت كرد: «ای مردم! ما، شما را از یك مرد و زن آفریدیم و گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست.»
این آیه باعث چنان استحاله‌ای در آنها شد كه خلیفه اسلام دختر خود را به همسری آن غلام سیاه در آورد و خلیفه دوم عمر، هرگاه او را می‌دید، به احترام او از جای خود برمی‌خاست. به این دلیل است كه گوته، بزرگ‌ترین شاعر آلمانی، در مورد قرآن می‌گوید: «نفوذ عظیم این كتاب در تمام دوران‌ها باقی خواهد ماند.» جورج برنارد شاونیز می‌گوید: «تنها دینی كه شانس حكمروایی بر انگلستان و كل اروپا را طی ۱۰۰ سال آینده دارد، اسلام است.»
سرچارلز ادوارد آرچیبالد هامیلتون می‌گوید: «اسلام به ما می‌گوید كه انسان در ذات خود بی‌گناه است. اسلام به ما می‌گوید كه زن و مرد منشاء مشتركی دارند و دارای استعدادهای هوشی، معنوی و اخلاقی مشابهی می‌باشند.»
عرب‌ها اعتقاد داشتند كه هر كس قدرت استفاده از نیزه و شمشیر را داشته باشد، وارث خواهد بود، ولی اسلام به دفاع از جنس ضعیف‌تر پرداخت و برای زنان حقی از ارث در نظر گرفت. این دین قرن‌ها پیش حق مالكیت زنان را به رسمیت شناخت در حالی كه ۱۲ قرن بعد، در انگلستان سال ۱۸۸۱ بود كه این اصل مترقی اسلام به مورد اجرا در آمد و زن‌ها، براساس قانون زنان متأهل، حق مالكیت پیدا كردند. پیامبر اسلام قرن‌ها قبل اعلام كرده بود كه «زن‌ها نیمه دوم مردها هستند. حقوق زن‌ها مقدس است. مراقب احقاق حق زن‌ها باشید.»
اسلام تا آنجا كه سیاست و اقتصاد بر رفتار انسان‌ها تأثیر می‌گذارد، اصول بسیار مهمی را برای زندگی اقتصادی انسان‌ها ارائه كرده است. براساس نظر پروفسور ماسینیون، اسلام همواره به شخصیت‌سازی كه اساس بنای تمدن‌هاست، توجه داشته است. این موضوع توسط قانون ارث، نهاد خیریه‌ای به نام زكات، و نیز از طریق غیرقانونی دانستن برخی اعمال اقتصادی مانند انحصار، ربا و احتكار در اسلام دنبال شده است. قمار حرام است. از نظر اسلام، كمك به ایجاد مدارس، مكان‌های عبادی، بیمارستان‌ها، حفر چاه‌ها و تأسیس دارالایتام از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین اعمال است. گفته می‌شود، اولین بار در اثر تعالیم پیامبر اسلام بود كه دارالایتام افتتاح شد. كارلایل در مورد محمد(ص) می‌گوید: «صدای انسانیت، ترحم و برابری از درون او به گوش می‌رسد.»به گفته یك مورخ، معیارهای عظمت هر فرد عبارت است از این كه: آیا او نسبت به هم عصران خود برتری داشته است؟ آیا آن قدر عظمت داشته است كه از استانداردهای زمان خود فراتر رود؟ آیا میراث جاودانی برای جهان باقی گذاشته است؟ تجلی دو مورد آخر در رابطه با محمد (ص) قبلاً ذكر شده است.
و اما در رابطه با مورد اول: آیا پیامبر اسلام نسبت به معاصران خود برتری داشت؟ سوابق تاریخی نشان می­دهد كه هم دشمنان و هم دوستان معاصر محمد(ص)، خصوصیات متعالی، صداقت بی­نقص، فضایل، صمیمیت و قابل اعتماد بودن پیامبر اسلام را در تام زمینه­های فعالیت بشری به رسمیت شناخته‌اند. حتی یهودیان و افرادی كه به او ایمان نیاوردند، حكمیت او را برای حل مناقشات فردی خود می­پذیرفتند. حتی افرادی كه به او ایمان نیاوردند، چاره­ای نداشتند جز آنكه بگویند: «ای محمد! ما تو را دروغگو نمی­دانیم ولی كسی را كه به تو كتاب داده است و تو را پیامبر قرار داده است، قبول نداریم.» آنها با تصور دیوانه شدن محمد(ص) سعی كردند با استفاده از خشونت او را درمان كنند، ولی آنها متوجه شدند كه نوری واقعی در وجود او زبانه می­كشد. نكته جالب این است كه تمامی بستگان نزدیك، عموزاده عزیز و دوستان صمیمی وی كه از نزدیك با محمد (ص) آشنا بودند، همگی به الهی بودن پیام وی ایمان داشتند. اگر آن زن­ها و مردها، كه همگی باهوش، نجیب و باسواد بودند، كوچك­ترین تردیدی در مورد صداقت محمد(ص) داشتند، بدون شك تلاش او برای ایجاد اصلاحات اجتماعی، از پیش محكوم به شكست بود. برعكس، یاران صدیق او چنان به وی وفادار بودند كه حتی شیوه زندگی خود را از پیامبر الهی می­گرفتند. آنها به خاطر او تمام خطرها را به جان خریدند؛ از او اطاعت كردند و حتی بدترین شكنجه­هایی كه گاهی اوقات به مرگشان می­انجامید، به او وفادار بودند. آیا اگر متوجه كوچك­ترین لغزشی در محمد(ص) می­شدند، این گونه رفتار می­كردند؟
تاریخ اسلام بیانگر رفتار بی­رحمانه­ای است كه در مورد زن­ها و مردهای مسلمان اعمال می­شد: سمیّه، زنی بی­گناه، با نیزه قطعه قطعه می­شود. پاهای یاسر را به دو شتر بسته و در جهت مخالف حركت می­دهند. خباب ابن حارث را وادار كردند، روی بستری از زغال­های سوزان دراز بكشد، در حالی كه پاهای خود را بر روی سینه او گذاشته بودند تا نتواند تكان بخورد و چربی زیر پوستش آب شود. خبان ابن عدی را قطعه قطعه كردند. در اثنای شكنجه از او پرسیندند، آیا دوست نداشت در خانه با زن و فرزندان بود و محمد(ص) به جای او كشته می‌شد؟ او فریاد زد،حاضر است جان خود و زن و فرزندانش را فدای محمد(ص) كند. آیا این میزان ایمان و اعتقاد در میان پیروان محمد(ص) بهترین دلیل بر راست­گویی وی و اعتقاد عمیق او به رسالت خود نبود.
مردان و زنان پیرو او از بهترین­های مكه و مردانی دارای مقام و ثروت و نیز از میان خویشاوندان محمد(ص) بودند.
به گفته دائره­المعارف بریتانیا: «محمد(ص) موفق­ترین پیامبر و شخصیت دینی بود.» این موفقیت تصادفی نبود بلكه ناشی از شخصیت تحسین برانگیز و ارزش­های فردی او بود. شخصیت محمد(ص) از پیچیده­ترین ویژگی­های اوست. تنها با یك نگاه می­توان دید كه محمد پیامبر، فرمانده نظامی، فرمانروا، جنگجو، تاجر، واعظ، حكیم، سیاست­مددار، خطیب، مصلح، پناهگاه ایتام، پشتیبان بردگان، حامی زنان، قانون­گذار، قاضی و قدیس است. یتیم بودن بدترین بدبختی روی زمین است و او زندگی خود را این­گونه آغاز كرد. در سیر تحول خود از یك كودك یتیم، تا فراری تحت تعقیب، تا حاكم روحانی و زمینی و در جریان تمام وسوسه­ها و اغواگری­ها، او از آتش آلودگی به دنیا، سالم بیرون آمد تا الگویی برای هر انسان باشد. موفقیت­های او تنها محدود به یك جنبه زندگی نیست بلكه شامل تمام شرایط انسانی است.
اگر بزرگی به معنی پاكسازی یك ملت كه در منجلاب وحشیگری و ظلمت مطلق فرورفته است باشد، شخصیت پویایی كه توانسته باشد چنین كاری انجام دهد و امتی را از حضیضی كه قوم عرب در آن گرفتار بود نجات دهد و آنها را به مكانی رهنمون شود كه پرچمدار تمدن گردند، به راستی مستحق بزرگی است. اگر بزرگی یعنی متحد كردن جوامع متفوق از طریق پاكدامنی و برادری، باز هم بزرگی مستحق پیامبر صحراست. اگر بزرگی به معنی زدودن زنگ تعصبات و خرافات كور باشد، پیامبر اسلام این كار را برای میلیون­ها نفر انجام داده است. اگر بزرگی به معنی نشان دادن معیارهای والای اخلاقی است، محمد از نظر دوست و دشمن به عنوان امین و صدیق شناخته شده است. اگر یك فاتح فرد بزرگی است، در اینجا یتیمی را می­بینیم كه فرمانروای عربستان شد و امپراتوری بزرگی را بنا نهاد كه ۱۴ قرن دوام آورده است. اگر معیار بزرگی یك رهبر، میزان وفاداری به اوست، نام محمد(ص) هنوز قلوب میلیون­ها نفر را در سراسر جهان می­رباید.
او فلسفه را در مدارس آتن و رم، ایران، هند یا چین نخوانده بود. با این حال، او كاشف عالی­ترین حقایقی است كه برای بشر ارزش ابدی دارد. او كه بی­­سواد بود با چنان بلاغت و احساسی سخن می­گفت كه اشك مخاطبان را جاری می­كرد. او كه یتیم به دنیا آمد و از تنعمات دنیوی بی­بهره بود، مورد علاقه همگان قرار گرفت. مردانی كه از نبوغ سخنرانی و خطابه برخوردار باشند، اندكند. دكارت یكی از كامل­ترین نمونه­های خطبا بود. هیتلر در جایی گفته است: «یك نظریه­پرداز بزرگ الزاماً رهبر بزرگی نیست. در حالی كه یك سازمان دهنده، همیشه رهبر بزرگی است. به این دلیل كه رهبری به معنی توان به حركت در آوردن توده­های مردم است. استعدادهایی كه مولد ایده­ها هستند، دارای توان رهبری نیستند. ولی جمع شدن نظریه­پرداز، سازمان­دهنده و رهبر در یك فرد از نادرترین پدیده­های تاریخ بشری است.» به این ترتیب، پیامبر اسلام یكی از نادرترین پدیده­های خلقت بوده است.
عالی­جناب بوسورث اسمیت می­گوید: «اگر در زمین مردی باشد كه بتواند ادعا كند از طرف خداوند فرمان رانده است، او محمد(ص) است؛ چون او تمام قدرت را بدون ابزار آن و بدون حامیان معمول، در اختیار داشت. او اهمیتی به زرق و برق قدرت نمی­داد. سادگی زندگی خصوصی او، در راستای زندگی عمومی او بود.»
با فتح مكه، بیش از یك میلیون مایل مربع سرزمین در اختیار او بود. با این حال او همچنان كفش­هایش را خود تعمیر می­كرد؛ لباس­های خود را همچنان از پشم خشن انتخاب می­كرد؛ خود شیر بزها را می­دوشید؛ اجاق را تمیز می­كرد؛ آتش را روشن و به امور معمولی خانواده رسیدگی می­كرد. خوراك او خرما و آب بود. برخی اوقات چندین شب خانواده او چیزی برای خوردن نداشت. تشك او از برگ درختان خرما تهیه شده بود و اكثر شب­ها را به عبادت می‌ایستاد. او با تضرع و زاری از خداوند درخواست می­كرد، قدرت كافی برای عمل به وظایف را به او اعطا كند. هنگامی كه از دنیا رفت، تنها دارایی كه از خود باقی گذاشت، چند سكه بود كه بخشی از آن بابت بدهی­های وی پرداخت شد و بقیه به مستمندان انفاق گردید. لباس­هایی كه او هنگام مرگ به تن داشت، پر از وصله بود.
پیامیر خدا با تغییر شرایط، تغییر نكرد. چه در هنگام شكست و چه در پیروزی، در قدرت و ضعف، او همان مرد بود با همان شخصیت، صداقت محمد(ص) با هیچ معیاری قابل قیاس نبود. او انسان بود. همدلی انسانی و عشق به انسان­ها تا اعماق جانش ریشه دوانده بود.
در وجود او اثری از غرور و تكبر نبود. چه نامی می­توان روی او گذاشت، جز بنده و رسول خدا. او پیامبری بود مانند تمام پیامبران در تمام دنیا كه شما برخی از آنها را می­دانید و بقیه را نمی­شناسید. در صورتی كه فردی به یك نفر از آنها نیز ایمان نداشته باشد، نمی­توند مسلمان باشد.
به گفته یك محقق غربی: «با توجه به احترامی كه پیروانش به او می­گذاشتند، اصلی­ترین معجزه محمد(ص) این بود كه او هرگز ادعا نكرد، قدرت آوردن معجزات را [بدون اذن الهی] دارد.» او معجزاتی انجام داد، ولی نه برای پیشبرد دین خود بلكه برای نشان دادن قدرت خدا. او هیچ گنجی در زمین و آسمان نداشت. او هرگز ادعای اطلاع از آینده را [بدون اذن الهی] نداشت. این موضوع در زمانی بود كه مردم به معجزات عادت داشتند.
او پیروان خود را به مطالعه طبیعت و قوانین آن فراخواند. قرآن می­گوید: «خداون آسمان­هان و زمین و هرچه را كه بین آنهاست، بیهوده خلق نكرده است. او همه آنها را براساس حق خلق كرده است؛ ولی بسیاری از مردمان نمی­دانند.»
دنیا یك توهم یا عاری از هدف نیست. دنیا براساس حق خلق شده است. تعداد آیاتی از قرآن كه انسان را به تدبر در عالم می­خوانند، چند برابر آیاتی است كه امر به نماز، روزه یا حج می­كنند.
ایجاد روحیه علمی، ناشی از تعلیمات محمد(ص) پیامبر خدا بود. قرآن می­گوید كه خدا انسان را برای عبادت خلق كرده است؛ ولی عبادت معانی متفاوتی دارد. عبادت خدا محدود به نماز نیست؛ ولی هر كاری كه با نیت رضایت خدا انجام شود و در جهت منافع بشر باشد، عبادت تلقی می­شود. همچنین قرآن زندگی و كار برای آن را مقدس می­داند، به شرطی كه با صداقت، عدالت و خلوص نیت انجام شود. قرآن می­گوید، اگر از چیزهای پاك تناول كنید و خدا را شكر نمایید، او را عبادت كرده­اید. حدیثی از پیامبر نقل شده است كه می­گوید: «كسی كه به تمنای قلب خود پاسخ دهد، خدا به او پاداش می­دهد، به شرطی كه از روش­های مجاز استفاده كند.» شنونده­ای گفت: «ای رسول خدا، در این صورت، او تنها به هوای نفس خود عمل كرده است.» در پاسخ شنید: «اگر از شیوه­ای نامناسب استفاده كند، به شدت تنبیه خواهد شد، ولی در غیر این صورت چرا باید به دلیل انجام كار درست تنبیه شود.»
این مفهومی جدید از دین است كه علاوه بر توجه به معنویات، به بهبود زندگی دنیوی نیز می­اندیشد. تأثیر این اندیشه بر روابط انسانی، قدرت عظیمی كه بر روی توده­های مردم دارد، تفسیر جدیدی كه از تكلیف ارائه می­دهد، و نیز مناسب بودن آن هم برای افراد جاهل و هم دانشمندان، یكی از آموزه­های پیامبر اسلام است.
ولی باید در نظر داشت كه تأكید بر اعمال صالح، به معنی قربانی كردن ایمان نیست. در حالی كه مكاتب مختلفی وجود دارد كه برخی عمل را به مسلخ ایمان و برخی ایمان را به مسلخ عمل می­برند اسلام مبتنی بر عمل صالح و ایمان قلبی است. در اسلام، هدف به اندازه وسیله و وسیله به اندازه هدف ارزش دارد. به گفته قرآن، افرادی كه ایمان دارند و عمل صالح انجام می­دهند، وارد بهشت خواهند شد. افرادی كه ایمان دارند ولی عمل نمی­كنند، جایی در اسلام ندارند. همچنین ایمان با عمل نادرست مغایرت دارد. قانون الهی یعنی قانون تلاش.
قرآن در رابطه با موقعیت انسان در جهان می­گوید: «خداوند هر آنچه را كه در زمین و آسمان است، مسخر شما گردانیده است. شما بر زمین و آسمان برتری دارید.»
و در رابطه با خدا، قرآن می­گوید: رای انسان، خداوند توانایی­های عالی به تو داده است و مرگ و زندگی را خلق كرده است تا شما را آزمایش كند و ببیند، كدام یك از شما عمل صالح انجام می­دهید و كدام یك از راه راست منحرف می­شوید.»
هر انسانی علی­رغم برخورداری از اراده آزاد، تحت قیود مشخصی نیز قرار دارد. خدا در قرآن می­گوید، اراده او بر این تعلق گرفته است كه هر انسانی را در شرایطی كه برای او مناسب تشخیص می­دهد، خلق كند. به گفته خداوند، او شیوه خاصی برای امتحان هر انسان دارد. «شما همواره در حال امتحان شدن هستید. در صورتی كه براساس دستورات خدا زندگی كنید و بمیرید، شما در راه خدا مرده­اید.» قرآن به انسان می­گوید كه زندگی این دنیا را انتهای حیات انسان فرض نكند. چون زندگی جاویدان بعد از مرگ شروع می­شود.
به گفته اسلام، كسانی كه موقعیت­های دنیا را هدف قرار می­دهند، عاقبت عمل خود را خواهند دید و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند كرد. اسلام از انسان می­خواهد كه با خواهش­های نفس اماره مقابله كند و به جایی برسد كه نفس لوامه بیدار شده و به دنبال كمال روحی باشد.
به گفته قرآن: «ای نفس آرام و مطمئن، بازگرد به سوی پروردگارت، در حالی كه تو از او راضی هستی و او نیز از تو راضی است. بنابراین، در صف بندگان من درآی و در بهشت من جای گزین.»
از نظر اسلام، این هدف اصلی انسان است؛ یعنی از یك طرف، تبدیل شدن به ارباب كائنات، و از طرف دیگر، رسیدن به آرامش در سایه پروردگار خود. در این مرحله، عشق خدا خوراك روح انسان و چشمه حیات، منبع نوشیدنی اوست. غم و شكست بر او چیره نخواهد و موفقیت باعث غرور او نخواهد گردید.
كشورهای غربی سعی می­كنند ارباب جهان شوند ولی روح آنها هنوز به آرامش و طمأنینه نرسیده است.
توماس كارلایل، تحت تأثیر فلسفه زندگی در اسلام می­گوید: «اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر خداوند، یعنی تمام قدرت ما وامدار تسلیم در برابر اوست. هرچه او با ما می­كند و هر چه به سوی ما می­فرستد، حتی اگر مرگ یا بدتر از آن باشد، خیر است و برای ما بهترین گزینه. ما خود را به خدا می­سپاریم.»
همین نویسنده ادامه می­دهد: «به گفته گوته، اگر اسلام این است، آیا ما همگی مسلمان هستیم.»
خود كارلایل به پرسش گوته پاسخ می­دهد و می­گوید: «بله، هر یك از ما كه زندگی اخلاقی دارد، این­گونه زندگی می­كند. این بالاترین درجه خردمندی است كه از آسمان بر زمین آمده است.»
نویسنده:كی اس راماكریشنا رائو
منبع: نشریه اسلام و دنیای جدید (Islam and modern age)
منبع: ماهنامه سیاحت غرب
منبع : خبرگزاری فارس