شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کوششی ارزنده برای رد نظریه هانتینگتون


کوششی ارزنده برای رد نظریه هانتینگتون
از میان نظریه هایی که پس از پایان دوره جنگ سرد تا به امروز درباره سمت گیری روند تحولات سیاسی جهان مطرح شده اند، نظریه «نبرد فرهنگ ها» اثر ساموئل هانتینگتون تاثیرگذارترین و در عین حال ویرانگرترین آنها است. این نظریه در دنیا تصویری خصمانه از روابط فرهنگی اقوام و ملل مختلف ترسیم کرده و به اختلافات دامن زده است.
بر پایه نگرش هانتینگتون اختلافات فرهنگی بین اقوام و ملیت های مختلف بعد از فروپاشی بلوک شرق افزایش پیدا کرد و این فروپاشی باعث تشدید تنش ها و ایجاد برخورد بین فرهنگ ها خواهد شد. به نظر او شدیدترین تنش ها در آینده بین فرهنگ های اسلامی و غربی به وجود خواهد آمد.
ایلیا ترویانف نویسنده معروف آلمانی بلغاری تبار و رانجیت هوسکوته شاعر و منتقد فرهنگی هندی تبار در کتابی که مشترکاً نوشته اند سعی در افشای ماهیت ویرانگر و رد نظریه هانتینگتون دارند. به نظر آنها فرهنگ ها نه تنها در تقابل با یکدیگر نیستند بلکه متاثر از یکدیگر و مکمل هم هستند.
آنها در کتاب «امتناع از نبرد» سیر تکاملی فرهنگ های مختلف را مورد بررسی قرار می دهند و به جای تاکید بر تفاوت ها و اختلافات سعی بر نمایان ساختن تشابهات و تاثیرات متقابل آنها بر یکدیگر دارند. بر پایه نظریه آنها آمیزش فرهنگ ها باعث شکوفایی و تکامل متقابل و پیدایش بزرگ ترین تمدن ها شده است. نکات مشترک فرهنگ ها برخلاف ادعای طرفداران نظریه «نبرد تمدن ها» خیلی بیشتر از تمایزات آنها است، آنها نه با هم کاملاً بیگانه و نه دشمن یکدیگر هستند.
ترویانف و هوسکوته از آن گونه نظریات تاریخی و سیاسی انتقاد می کنند که توسعه و تکامل فرهنگی اروپا را فقط شالوده فرهنگ دینی آن یعنی سنت یهودی- مسیحی اش قرار می دهند و اروپا را دارنده بالاترین نوع تمدن و تکامل فکری می دانند. آنها براین باورند که فرهنگ ها همیشه تحت تاثیر یکدیگر بوده اند و برای توضیح این نظریه از یک استعاره استفاده می کنند؛ هیچ رودی نمی تواند در مسیر خود بدون پیوستن به رودخانه های دیگر به آن عظمتی برسد که لازمه ورودش به اقیانوس است.
ترویانف و هوسکوته به این امر اشاره می کنند که پایه های اصلی مهم ترین ارزش ها و دستاوردهای فرهنگی اروپا را می توان در فاصله زمانی بین قرن نهم تا پانزدهم میلادی در سواحل دریای مدیترانه به ویژه در آندلس که در خاک اسپانیا قرار داشت و جزیی از قلمرو فرمانروایی اسلامی بود، جست. آندلس چندین قرن (تا سال ۱۴۹۲میلادی) مهم ترین مرکز فرهنگی و علمی اروپا بود؛ محیطی مدارا پذیر که در آن همزیستی مسالمت آمیز مسلمانان، مسیحیان و یهودیان امکان پذیر بود.
به غیر از آندلس که در آن زمان به نوعی مرکز فرهنگی دنیا محسوب می شد، اکثر شهرهای ثروتمند و کانون های فرهنگی و علمی در آسیای صغیر و پراهمیت ترین آنها در بین النهرین، ایران و مصر قرار داشتند. شهر اسکندریه مرکز تجمع دانشمندان ایرانی، هندی و آسیای مرکزی بود. در چنین فضای علمی- فرهنگی درباره اندیشه های افلاطون و دیگر فلاسفه بحث می شد.
ترویانف و هوسکوته در دیباچه کتاب برای نمونه جنبه یی از زندگی روزمره مردم اروپا را مطرح می کنند که نشانگر تاثیر فرهنگ های دیگر بر فرهنگ اروپا و ناآگاهی اروپاییان در آن است. شعار «اوله اوله» که در کشورهای اروپایی هنگام برگزاری مسابقات فوتبال در استادیوم های ورزشی داده می شود، برخلاف تصور اروپاییان واژه یی اسپانیایی نیست بلکه از زبان عربی و دقیقاً از واژه «الله» برگرفته شده است و به این ترتیب می توان گفت تماشاگران برای تشویق بازیگران «الله الله» می گویند. نمونه دیگر به کارگیری چنگال است که در شرق از قرن چهارم رایج بوده و چندین قرن دیرتر یعنی از قرن شانزدهم در ایتالیا رواج یافت یا سیستم اعداد عربی که جایگزین اعداد رومی شد و همچنین الفبای یونانی که از زبان های سامی سرزمین های اطراف دریای مدیترانه (مناطقی که در شرق ایتالیا قرار دارند) مشتق شده (۱۰ قرن قبل از میلاد مسیح) و بازرگانان یونانی از آن برای تنظیم قراردادها، لیست ها و با برنامه ها استفاده می کردند. سیستم اعشاری اروپا نیز از سیستم اعداد هندی- عربی برگرفته شده و ریاضیدانانی که در آندلس بودند این سیستم را در اروپا رایج کردند.
بغداد، مرکز خلافت اسلامی (۱۲۸۵-۷۶۲ میلادی) در زمان المهدی و هارون الرشید شاهد اوج شکوفایی فلسفی بود و این موج علمی فلسفی از آنجا به اسپانیا، کوردوبا، گرانادا و تولدو انتقال یافت؛ محیطی که دانشمندانی مانند ال کندی (۸۰۱ - ۷۳/۶۶)، رازی (۸۶۵-۹۲۳) و بزرگ ترین دانشمندان سده های میانه ابن سینا (۹۸۰-۱۰۳۷) و پس از او ابن رشد (متولد ۱۱۲۶ در کوردوبا) را پرورش داد؛ فضای علمی و فرهنگی که در آن سرچشمه های رنسانس اروپا را می توان یافت.
یکی از جالب ترین بخش های کتاب درباره تاثیر آیین زرتشت بر مسیحیت و سایر ادیان است. مسیحیان داستان پیامبر عیسی مسیح را چنان بازگو می کنند که در شرق سه مرد ستاره درخشانی را در افق غرب می بینند و به دنبال آن راه می افتند تا به دهکده یی می رسند که در آنجا نوزادی قنداق پیچیده شده در آن خوری خوابیده است. آنها در برابرش به سجده می افتند، او را پرستش می کنند و به پدر و مادرش هدایای زیادی پیشکش می کنند و او را «پادشاه یهودیان» می نامند.
این رویداد مضمون اصلی جشن های ایام کریسمس است و مسیحیان یک روز مشخص را در تقویم میلادی برای گرامیداشت آن در نظر گرفته اند. آن را در آلمان روز «سه شاه مقدس» می نامند و هر ساله در روز ششم ژانویه جشن می گیرند. در سایر کشورها آن را اپیفانیا می نامند که واژه یی یونانی و به معنای ظاهر شدن است.
مفهوم نمادین داستان این است که آن سه مرد با آنکه بیگانه بودند، معنای راستین پیام مسیح را دریافتند. نام آنها کاسپار، ملشیور و بالتازار بود و هدایای آنان شامل طلا و صمغ نشانه ثروت شرق در آن زمان بود.
در متن اصلی انجیل متی (۱۲-۲/۱) از آنها به عنوان «ماگوی» نام برده شده که واژه لاتین آن «ماگوس» به معنای مجوس و لقب موبدان زرتشتی در ایران بوده است. پژوهشگران به این نکته اشاره می کنند که در زمان متی این واژه لقب مردان خردمند و عالمی بود که از شرق می آمدند.
بر پایه نظریه ترویانف و هوسکوته این شواهد گویای آنند که آن سه مرد موبدان زرتشتی بودند که از ایران کشوری که در مرز شرقی امپراتوری روم قرار داشت، می آمدند. متی می نویسد؛«در آنجا به روی زمین افتادند و او را ستایش کردند.» از نظر تاریخی این دقیقاً همان آیینی بود که موبدان زرتشتی در ایران برای نیایش و بزرگداشت شاهانی که برای آنان جایگاه اهورایی قائل بودند، انجام می دادند. طبق همان آیین آنها مسیح نوزاد را نیز پادشاه یهودیان نامیدند. برای راهبان ایرانی که ستاره شناس نیز بودند، ستاره درخشانی که در افق غرب دیدند و به دنبالش راه افتادند، یک ستاره راهنما بود. بسیاری دیگر از باورهای فرهنگی- مذهبی اروپایی را نیز می توان متاثر از فرهنگ و دین ایرانی دانست. اصل دوگانگی و نبرد بین خوب و بد یکی از مهم ترین ویژ گی های آیین زرتشت است. اهورامزدا نماد نور و خوبی و انگرامایتینیو نماد تاریکی و بدی است و جدال بین آنان تا روز رستاخیز ادامه دارد. در این میان سوشیانس ناجی بشریت است که در روز رستاخیز نمایان می شود و پایان زمان را اعلام می کند. زرتشت این رویداد را «فرشتو کرتی» می نامد که به معنای شگفت آور کردن یا عالی کردن است. در زامیادیشت نوشته شده است؛
«تا آنان گیتی را (دگرگون کنند و) از نو بسازند (گیتی) پیرنشدنی، نمردنی، نگندیدنی، نپوسیدنی، جاودان زنده، جاودان بالنده و کامروا. بدان هنگام که مردگان دیگرباره برخیزند (و) زندگی جاودانه بازگردد، (سوشیانت) به درآید و جهان را به آرزوی خوش دیگرگون سازد.» (ترجمه فارسی اوستا، نگارش جلیل دوستخواه، ص ۲۹۰)
سوشیانس به عنوان یک ناجی مهربان و مبارز پیشوای آیینی است که آن را سوترولوژی می نامند و یکی از مهم ترین عوامل در توسعه و تکامل ادیان محسوب می شود. در آیین بودایی ماهایانا سوشیانس تبدیل به مایتریا (بودای آینده) و در آیین هندوئیسم تبدیل به کالکی شده است که دهمین و آخرین آواتور خدای ویشنو و در تورات تبدیل به ناجی موعود (مسیاس) و در اواخر قرن دوم میلادی به مسیح نسبت داده شده.
زمینه اصلی کتاب «امتناع از نبرد» تاثیر فرهنگ ها بر یکدیگر و رد نظریه «نبرد فرهنگ ها» (هانتینگتون) است. ترویانف و هوسکوته در این کتاب به اهمیت احیای حافظه تاریخی و فرهنگی اشاره می کنند و با بهره گیری از مثال های متعدد نشان می دهند همه تمدن ها در روند تکاملی خود همواره تحت تاثیر یکدیگر بوده اند و تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر باعث پیدایش ارزش ها و اندیشه های نو و تکامل آنان شده است.
این کتاب برخلاف تمام نظریاتی که آینده سیاسی جهان را سرشار از درگیری ها و مرزبندی ها می بینند، خوانندگان را به آینده جهان و روابط فرهنگ ها امیدوار می کند.
مریم مویدپور
کتاب «امتناع از نبرد» نوشته ایلیا ترویانف و رانجیت هوسکوته
ایلیا ترویانف برنده جایزه نمایشگاه کتاب لایپزیگ (۲۰۰۶)، جایزه ادبی برلن (۲۰۰۷) و جایزه ادبی شهر ماینز (۲۰۰۷) است. کتاب های او به ۱۶ زبان ترجمه شده اند. رانجیت هوسکوته منتقد فرهنگی (تایمز هندوستان)، شاعر و از اعضای کانون نویسندگان (پن) هندوستان است.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید