سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


بحران‌های سیستمی و ساختاری


بحران‌های سیستمی و ساختاری
مشروعیت نظام سرمایه‌داری به شدت دچار بحران است. این ادعایی نیست که فقط در اندیشه‌های چپ از جمله یورگن‌هابرماس شکل گرفته باشد، بلکه در واقعیت‌ها و نابسامانی‌های اقتصادی - سیاسی نیز به سهولت دیده می‌شود. یورگن‌هابرماس در آثارش به این معضل بزرگ سرمایه‌داری اشاره می‌کند.
خلاصه انتقاد‌هابرماس بر سرمایه‌داری از نظرتان می‌گذرد:
نوذری معتقد است:«هابرماس به دو دسته بحران اشاره می‌کند: بحران‌های سیستمی ‌یا ساختاری (مربوط به نظام) و بحران‌های هویت یا ارزشی (هنجاری) که در کل چهار نوع بحران دامنگیر ساختار یا هویت نظام‌های سه گانه خواهند شد. در این میان نظام اقتصادی و نظام سیاسی- مدیریتی عمدتا با دو نوع بحران سیستمی ‌یا ساختاری مواجه هستند یعنی به ترتیب با بحران اقتصادی و بحران عقلانیت; و دو نوع بحران مزبور به هویت یا ارزش یعنی بحران مشروعیت و بحران انگیزش نیز بحران‌هایی هستند که نظام سیاسی- مدیریتی و نظام اجتماعی- فرهنگی با آن‌ها مواجه هستند. به این ترتیب در میان نظام‌های سه گانه تنها نظام سیاسی- مدیریتی است که همزمان با بحران ساختاری (بحران عقلانیت) و بحران هویتی (بحران مشروعیت) سروکار دارد.»(نوذری)
برای بحران اقتصادی دو نوع تبیین در نظر گرفته شده است:
الف) دستگاه‌های دولتی همچون تشکیلات اجرایی ناخودآگاه و طبیعت گون مربوط به قانون ارزش عمل
می‌کنند.
ب) دستگاه‌های دولتی همچون عامل برنامه‌ریزی سرمایهء انحصاری متحد عمل می‌کنند.
بحران عقلانیت، عقلانیت اداری نیز از دو طریق محو می‌شود:
الف) تضاد منافع سرمایه‌دار،
ب) تولید ضروری برای تداوم حیات ساختارهایی که با نظام بیگانه‌اند.
بحران مشروعیت نیز دو عامل مهم دارد:
الف) محدودیت‌های نظام‌مند،
ب) عوارض جانبی ناخواسته ناشی از (سیاسی شدن) مداخله‌های اداری در سنت فرهنگی.
بحران انگیزش نیز دو طریق دارد;
الف)زایش سنت‌هایی که وجودشان برای تداوم حیات مهم است،
ب) فشارهایی که از جانب نظام‌های ارزشی کلی و جهانشمول وارد می‌آید. (نیازهای جدید)
رابرت هولاب نیز در بحث بحران مشروعیت نظام سرمایه‌داری، توجه خود را بیش‌تر بر مسایل اقتصادی متمرکز می‌سازد و می‌نویسد:«هابرماس ادعا می‌کند که در جوامع سرمایه‌داری پیشرفته زمینهء بحران از حوزهء اقتصاد و دستگاه‌های اداری به حوزهء نظام مشروعیت بخش منتقل شده است. استدلال‌ هابرماس را می‌توان به ساده‌ترین شکل به شرح ذیل بیان کرد: کشمکش بنیادی در جامعهء سرمایه‌داری همچنان برخاسته از توزیع نابرابر ثروت در بین مردم است اما با دخالت فزایندهء دولت در تنظیم بازار و با اعطای حقوق سیاسی به تقریبا کل جمعیت بالغ، امکان کشمکش دربارهء مشروعیت افزایش می‌یابد. دلیل این تحول ساده است: نمایندگان دولت، گرچه به وسیلهء همهء مردم برگزیده شده‌اند اما ‌باید با تامین منافع اقتصادی بیش‌تر برای بخشی از جمعیت که همواره کوچک‌تر می‌شود به فعالیت خود مشروعیت ببخشند. مشروعیت از راه‌های گوناگونی به دست می‌آید، از جمله: حفظ دموکراسی صوری بدون تحریک مشارکت توده‌ای، تبلیغ ایدئولوژی‌هایی که وفاداری توده‌ها را جلب می‌کنند و تامین وفاداری به نظام با پرداخت پول یا تامین فرصت‌ها. به نظر‌ هابرماس، جنبش دانشجویی از اهمیتی بنیادی برخوردار است زیرا مشروعیت جامعهء سرمایه‌داری را در ضعیف‌ترین نقاط آن به زیر سوال می‌برد. این جنبش مغلطه‌های ایدئولوژیک را برملا می‌سازد. کوشش برای سرگرم‌سازی و سلب توجه مردم از مسایل اصلی را نقد می‌کند و مسایل اساسی اقتصاد و سیاست را به بحث می‌گذارد.»(هولاب)
حسینعلی نوذری نیز به مسایل اقتصادی اهمیت می‌دهد و متذکر می‌شود:«هابرماس معتقد است که سرمایه‌داری از مبادلهء اقتصادی به منزلهء مکانیسم یا سازوکار اصلی هدایت و ادارهء امور خود سود می‌جوید. لیکن زمانی که مشکلات مربوط به هدایت و ادارهء امور جامعه قابل حل و مرتفع شدنی نباشند در آن صورت نظام سرمایه‌داری و جامعهء سرمایه‌داری دستخوش بحران می‌‌شود، در این شرایط بحران‌های مشروعیت زمانی رخ می‌‌نمایند که نظام‌های تفسیری و تبیینی جامعه اعتبار و مقبولیت خود را نزد شمار عظیمی ‌از افراد جامعه از دست داده باشند و برای آنان غیرقابل قبول بنمایند. در این هنگام دیگر امکان حفظ ساختارهای هنجاری و امکان فراهم کردن زمینه‌های لازم و موثر برای ادامه فعالیت آن‌ها و نیز موثر و کارآمد نگه داشتن آن‌ها از طریق ابزار اجرایی و به کمک تشکیلات اداری و مدیریت سازمانی وجود ندارد. به عقیدهء‌ هابرماس، در جامعهء سرمایه‌داری با وجود آن‌که سازش طبقاتی جایگزین تضاد طبقاتی شده است مع ذالک بی‌شمار انواع کاستی‌ها، نقایص و معضلات مشروعیتی به چشم می‌خورد.»(نوذری)
این آسیب‌ها و معضلات به‌زعم‌ هابرماس در نتیجهء جابه‌جایی و تغییر گرایش‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی به سمت حوزه‌های سیاست، دولت، فرهنگ و انگیزه‌های فرد ایجاد می‌شوند. به اعتقاد‌ هابرماس مشروعیت به سمت‌گیری آرا و عقاید، اندیشه‌ها و آموزه‌ها در جهت حمایت از نظامی ‌خاص یا حفظ و ابقای وضع موجود اشاره دارد. آرا و عقاید مذکور سعی دارند واقعیت را چنان تیره و مبهم کنند که درک و دریافت صحیح شرایط و مناسبات واقعی یاسی و اجتماعی دشوار شود. به نظر ‌هابرماس جامعهء سرمایه‌داری پیشرفتهء مدرن هم در سطح ذهنی و هم در سطح عینی با بحران مشروعیت مواجه است و دلیل عمدهء این امر نیز دگرگونی و تحول در اصول و قواعد سازمان‌دهندهء جامعهء مذکور است. در کنار این آسیب‌شناسی‌ها، نوعی افسون‌زدایی و توهم‌زدایی نیز روز به روز به گونه‌ای فزاینده در میان توده‌ها سر برمی‌آورد که سبب تسریع روند ایجاد بحران مشروعیت می‌شود.
وحید اسلام‌زاده
ماخذ:
- یورگن‌ هابرماس، بحران مشروعیت، تئوری دولت سرمایه‌داری مدرن، جهانگیر معینی، انتشارات گام نو، چاپ اول، ۱۳۸۰ - تهران صفحه ۸۷
- حسینعلی نوذری، بازخوانی‌هابرماس، انتشارات چشمه، چاپ اول، سال ۱۳۸۱ - تهران، صفحهء ۵۴۱‌، ۵۶۰‌، ۵۵۷‌
- مایکل پیوزی، یورگن‌هابرماس، احمد تدین، انتشارات هرمس، چاپ اول، سال ۱۳۷۹ - تهران، صفحه ۱۳۰
- رابرت هولاب، یورگن‌ هابرماس، نقد در حوزهء عمومی، حسین بشیریه، انتشارات نی، چاپ اول، سال ۱۳۷۵ - تهران صفحه ۱۲۷
منبع : روزنامه سرمایه