پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آفریقا، میزبان نظامی‌گری بوش


آفریقا، میزبان نظامی‌گری بوش
قاره سیاه، قاره‌ای است بسیار ثروتمند که اکثر مردمان آن در فقر و تهیدستی زندگی می‌کنند. بسیار دیده‌ایم در کشورهای مختلف کسانی که از وضعیت مالی آنچنانی برخوردار نبودند، بار سفر به آفریقا را بستند و پس از چند سال، ثروتمند به کشورهای خود بازگشتند تا جایی که برج‌های عظیم برپا کردند. بالطبع وقتی این سرزمین مورد توجه مردم عادی قرار می‌گیرد، از دید قدرت‌های جهانی دور نمی‌ماند. ایالات‌متحده آمریکا در دوره هشت ساله دولت جورج دبلیو بوش، توجه شایانی به آفریقا داشته است تا جایی که بوش اولین رئیس‌جمهور آمریکا است که در دوره «کاخ سفیدنشینی» خود دو بار به آفریقا سفر کرده است. سیاست آفریقایی بوش محور گفت‌وگوی ما با دکتر صبری انوشه پژوهشگر مسائل آفریقا و خاورمیانه بوده است که ماحصل آن در پی می‌آید:
▪ قاره آفریقا از نظر منابع طبیعی، قاره‌ای است بسیار ثروتمند. با این حال مردمان آن اکثرا زندگی فقیرانه‌ای دارند. چنین ثروت عظیمی به طور طبیعی مورد توجه قدرت‌ها قرار می‌گیرد. سوال اول من این است که نوع توجه و نگرش ایالات‌متحده آمریکا در هشت سال ریاست‌جمهوری جورج دبلیو بوش به قاره آفریقا به‌طور کلی، چگونه بوده است؟
آقای بوش در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۰۰ میلادی اعلام کرد که آفریقا در سیاست‌های خارجی او در لیست منافع آمریکا قرار ندارد. اما در طول دو دوره ریاست‌جمهوری بوش دیدیم که اهتمام آمریکا به قاره آفریقا دوچندان شده و برای اولین بار یک رئیس‌جمهور ایالات‌متحده دو بار به آفریقا سفر کرده. بوش در ژوئیه ۲۰۰۳ به پنج کشور آفریقایی سفر کرد و در فوریه ۲۰۰۸ نیز به پنج کشور.
سفرهای بوش به آفریقا مورد توجه و تجزیه و تحلیل علاقه‌مندان و کارشناسان مسائل آفریقا قرار گرفت به‌خصوص چینی‌ها. آفریقا یک رابطه قدیمی و سنتی با آمریکا دارد. اکثر بردگان آفریقایی به‌ویژه بردگان منطقه غرب این قاره و خلیج گینه به آمریکا فرستاده شدند. این بردگان در حقیقت به آمریکا برده شدند. کشور «لیبریا» را در حقیقت خود آمریکایی‌ها ساختند.
بردگانی که در آمریکا آموزش دیده بودند به آفریقا بازگشتند و جمهوری لیبریا را پایه‌گذاری کردند و هنوز هم لیبریا یکی از کشورهای مورد علاقه آمریکا است و با آمریکا و اسرائیل رابطه ویژه‌ای دارد. می‌توان گفت اهتمام آمریکا به آفریقا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد بود. به‌طور مثال برخی از روسای‌جمهوری آمریکا اگر به آفریقا می‌رفتند برای شکار بود یا برای گردش. یا مثلا ملاقات آقای روزولت با آقای چرچیل در بحبوحه جنگ جهانی دوم، برای بررسی اوضاع این جنگ در کازابلانکا بود. بعد از فروپاشی شوروی اهتمام آمریکا به آفریقا بیشتر شد. البته می‌شود گفت آغازگر اهتمام آمریکا به قاره آفریقا «کارتر» بود. کارتر اولین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۸۷ به آفریقا رفت.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خروج اردوگاه سوسیالیستی از آفریقا به‌ویژه خروج کوبا و شوروی سابق از این قاره، منطقه دچار یک نوع «اختلال توازن» شد. لذا از همان زمان آمریکا علاقه‌مند شد این خلأ را پر کند و مزاحم استعمار نو و استعمار قدیمی شود.
کلینتون هم یک سفر به آفریقا داشت و این سفر سرآغاز تحولی در سیاست آفریقایی ایالات متحده بود که جمهوریخواهان وقتی سر کار آمدند، آن را ادامه دادند. بعد از «۱۱ سپتامبر» سیاست‌های آفریقایی بوش بیشتر سیاسی‌‌ـ نظامی بود به این معنی که کمک‌هایی که آمریکا به آفریقا می‌کرد، بیش از آنکه جنبه توسعه‌ای داشته باشد، کمک‌هایی بود برای «مبارزه با تروریسم» و تلاش برای ایجاد پایگاه در این قاره. راهبرد ایالات‌متحده در آفریقا پنج هدف را دنبال می‌کند:
۱) حفظ هژمونی ایالات‌متحده در جهان. آمریکا اگر بتواند روی قاره آفریقا مسلط شود، در درجه اول شرکای اروپایی خود را خلع‌سلاح کرده و آنها را تضعیف می‌کند. در حقیقت وارد حیاط خلوت اروپا می‌شود. دوم اینکه نفت آفریقا دیگر به سوی ژاپن، چین و... نمی‌رود و تمام آن در اختیار آمریکا قرار می‌گیرد. قاره آمریکا از لحاظ ژئوپلیتیکی، یک موقعیت بسیار حساس دارد تقریبا منابع آبی در دست آفریقایی‌هاست. جنوب مدیترانه دست آفریقاست، دریای سرخ دست آفریقاست و خلیج عدن و باب‌المندب نیز در اختیار آفریقا قرار دارد. در روزهای اخیر دیدیم که دزدان دریایی سومالی برای رفت و آمد کشتی‌ها مشکل ایجاد می‌کردند. خلیج گینه نیز یکی از اماکن حساس و موقعیت‌های ژئوپلیتیک جهانی است. لذا هژمونی جهانی آمریکا یکی از اهداف سیاست آفریقایی آمریکاست.
۲) سرمایه‌گذاری در منابع نفتی آفریقا یا در حقیقت در اختیار گرفتن کل منابع نفتی این قاره از جمله مهم‌ترین اهداف آمریکاست. در حال حاضر حجم صادرات نفتی آفریقا به آمریکا، حدود ۱۵ تا ۱۶ درصد کل نیاز نفتی آمریکاست. در طرحی که آمریکایی‌ها دارند، قصد دارند این حجم به ۲۵ درصد کل نیاز نفتی آمریکا برسد. علت اهتمام آمریکا به نفت آفریقا این است که آفریقا به آنها نزدیک است. همچنین تنش‌هایی که در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس وجود دارد، شاید در آینده مشکلاتی برای واردات نفتی آمریکا به وجود آورد. لذا آمریکا به‌عنوان یک ذخیره و به عنوان یک تکیه‌گاه جدید از نفت آفریقا استفاده می‌کند. نفت آفریقا نفت بسیار خوب، سبک و ارزانی است.
برخی نیز عقیده دارند نفت آفریقا در آینده می‌تواند جانشین نفت خلیج فارس شود. ولی کارشناسان نفت این مسئله را بعید می‌دانند چون ذخایر نفت آفریقا حدود ۸ درصد کل ذخایر نفتی جهان است. یعنی زیاد نیست. ولی برای آمریکا چون نزدیک است و منطقه هنوز امنیت دارد، خوب است.
۳) کلینتون در سفری که از ۲۳ مارس تا ۲آوریل ۱۹۹۸ به آفریقا داشت شعارهای دموکراسی و حقوق‌بشر مطرح کرد. بوش اما نظامی کردن سیاست‌های آمریکا، نسبت به آفریقا را پی گرفت. یکی از اهداف بوش، ایجاد پایگاه‌هایی برای سازمان نظامی آفریقا «آفریکوم» بود. آفریکوم یک سازمان فرماندهی نظامی عملیات آمریکا در آفریقاست که پس از ۱۱ سپتامبر کلید خورد.
مرکز آفریکوم قبلا اشتوتگارت آلمان بود. قبلا عملیات نظامی آمریکا تقسیم شده بود. مصر و شاخ آفریقا تابع فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا بود، نیرویی که خاورمیانه را تحت پوشش خود دارد. ماداگاسکار تابع فرماندهی نیروی منطقه اقیانوس آرام بود و کل آفریقا تابع فرماندهی آمریکایی‌ها در اروپا بود. پس از ۱۱ سپتامبر فشار بر روی فرماندهی نیروهای آمریکایی در اروپا و نیروهای مرکزی آمریکا زیاد شد. لذا آمریکایی‌ها ناچار شدند فرماندهی به نام «آفریکوم» پایه‌گذاری کنند. همان‌طور که عرض کردم این پروژه پس از ۱۱ سپتامبر کلید خورد و اول اکتبر سال جاری به‌عنوان یک واحد نظامی عملیات آمریکا به‌طور رسمی اعلام شد. کنگره آمریکا ۵۰۰ میلیون دلار به‌عنوان بودجه مبارزه با تروریسم در آفریقا تصویب کرده است. قرار است پایگاه آمریکایی‌ها در جیبوتی که «لیمونه» نام دارد توسعه پیدا کند. الان حدود دو هزار سرباز آمریکایی در آن مستقر هستند.
بسیاری از کمک‌ها در زمان بوش توسعه پیدا کرد. یعنی کمک یک میلیارد دلاری که آمریکا به آفریقا داشت، در دوره بوش به ۳/۲ میلیارد دلار رسید. اینها غیر از کمک‌های اقتصادی هستند.
۴) یکی از اهداف سیاست‌های آفریقایی آمریکا، مبارزه با بنیادگرایی اسلامی در این قاره است که به‌ویژه پس از ۱۱ سپتامبر تشدید شد.
۵) در دست گرفتن بازار آفریقا از اهداف آمریکاست. چیزی حدود ۲۵ درصد. جمعیت جهان در آفریقا هستند. آفریقا بازار عجیب اشباع نشده و بکری دارد. از لحاظ معادن آفریقا بسیار غنی است. ۹۰ درصد معادن کوبالت، ۶۴ درصد معادن منیزیم، ۵۰ درصد معادن طلا، ۴۰ درصد معادن پلاتین و ۳۰ درصد معادن اورانیوم جهان در آفریقا هستند. آفریقا ۶۰ درصد قهوه جهان را تولید می‌کند و ۷۰ درصد کاکائوی جهان نیز در آفریقا تولید می‌شود. لذا آفریقا منبعی غنی از مواد خام است.
در هر صورت ایالات متحده چند ابتکار عمل را در آفریقا در حال پیگیری دارد که عبارتند از:
الف) ابتکار عمل برای مبارزه با ایدز،
ب) ابتکار عمل برای مبارزه با مالاریا ،
ج) ابتکار عمل برای آموزش،
د ) ابتکار عمل برای کاهش بدهی‌های آمریکا، هـ ابتکار عمل برای دفاع از زنان،
ز) ابتکار عمل برای دموکراسی. این پروژه‌ها در حال پیگیری هستند و در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا چه اوباما پیروز شود و چه مک‌کین، اینها ادامه خواهد یافت. از سویی نهادها و ساختارهایی که پشتوانه روابط آمریکا و آفریقا هستند، توسعه پیدا کرده‌اند و آفریقا برای آمریکا یک مبحث استراتژیک است.
از سوی دیگر بحثی وجود دارد با عنوان ورود پرشتاب چین به آفریقا. چین یک شبکه پیچیده روابط با آفریقا ایجاد کرده است و اکنون پس از آمریکا بزرگ‌ترین کشور دارای نمایندگی و سفارتخانه در آفریقاست. می‌توان گفت چین در حدود ۴۵ کشور از میان ۵۲ کشور آفریقایی، حضوری دیپلماتیک در سطح سفیر دارد. چین هم دنبال نفت است و در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری‌های عجیبی کرده است.
مثلا دو میلیارد دلار فقط در صنعت نفت آنگولا سرمایه‌گذاری کرده است، حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد نفت سودان با سرمایه‌گذاری چین استخراج می‌شود و قرار است چینی‌ها سرمایه‌گذاری خود را در آفریقا در سال ۲۰۱۵ دو برابر کنند. دیدیم که در اجلاس اخیر چین و کشورهای آفریقایی، چین حضور فعالی داشت به‌طوری که تمام مراکز مطالعات استراتژیک آمریکا درگیر حضور چین در آفریقا شدند. لذا یکی از سیاست‌های آمریکا مهار کردن حضور چین در این قاره است.
آمریکا همچنین سعی دارد ارزش‌های آمریکایی را در قاره آفریقا ترویج دهد و خلأ ناشی از خروج شوروی‌ها و کوبایی‌ها را از این قاره پر کند. الان فرهنگ آمریکایی مزاحم فرهنگ فرانکفونی فرانسه و فرهنگ آنگولافیلی بریتانیا در آفریقا شده است.
پس از ۱۱ سپتامبر دیدیم که آمریکا در بحران‌های عمده آفریقا حضوری فعال دارد. جنگ لیبریا با مداخله آمریکا تقریبا متوقف شد و یک خانم طرفدار آمریکا در آنجا به قدرت رسید. بحران ساحل‌عاج با وجود نارضایتی فرانسوی‌ها با مداخله آمریکا حل شد، بحران شرق زئیر به سمت حل شدن پیش رفته و اخیرا آقای کابیلا در سفری که به آمریکا داشت از این کشور تشکر کرد.
آمریکا باعث شد نفوذ فرانسه در منطقه دریاچه‌های بزرگ کاهش پیدا کند. در منطقه شاخ آفریقا، آمریکا به جنگ سالاران کمک مالی کرد البته مورد انتقادهای شرکای اروپایی خود قرار گرفت. آمریکا در قضیه سودان نقش مهمی دارد چه در مذاکرات صلح در جنوب سودان و چه در قضیه دارفور . در قضیه مغرب عربی نیز ایالات‌متحده نقش فعالی دارد. به‌نظر من عادی‌سازی روابط طرابلس‌ـ واشنگتن دلالت‌های مختلفی دارد از جمله اینکه آمریکایی‌ها به دنبال پیشی‌گرفتن از اروپایی‌ها برای استخراج نفت لیبی هستند.
● آمریکا‌ـ آفریقای جنوبی
▪ کمی بحث را ریزتر کنیم و به مناطقی از آفریقا بپردازیم که در این هشت سال اخیر حضور رسانه‌ای پررنگ‌تری داشتند. نوع روابط آمریکا با کشور آفریقای جنوبی به ویژه پس از کناره‌گیری ماندلا از قدرت در سال ۱۹۹۹ به چه شکلی بود؟
در منطقه آفریقای جنوبی دو فرهنگ وجود داشت: یکی فرهنگ هلندی که بئورها هستند و دیگری فرهنگ انگلیسی. این دو فرهنگ با هم رقابت داشتند. آفریقای جنوبی در دست دو نژاد هلندی و انگلیسی بود که این باز می‌گردد به اوایل قرن بیستم. بنیانگذاران نژادسفید و قضیه آپارتاید در آفریقای جنوبی گرایش نازیسم داشتند و اکثرا وابسته به حزب لیبرال، حزب حاکم آن دوره و طرفداران فرهنگ هلندی بودند. اما آنهایی که تلاش می‌کردند از کارگرهای ارزان قیمت سیاهپوست استفاده کنند، مخالف آپارتاید بودند. جامعه سفیدپوست آفریقا، جامعه‌ای کاملا منسجم نبود و خود اروپایی‌ها نیز دو شاخه بودند، برخی موافق آپارتاید بودند و برخی دیگر عقیده داشتند آپارتاید به اقتصاد لیبرالی و نهضت لیبرال کمکی نمی‌کند. آمریکایی‌ها نظر دوم را داشتند.
لذا پس از فروپاشی شوروی، نظام آپارتاید هم فروپاشید و یک سرمایه‌داری عقلایی نقش مهمی در این قضیه داشت. چون سرمایه‌داران لیبرال در آفریقای جنوبی که اغلب یهودی بودند به این نتیجه رسیدند که اگر نظام آپارتاید وجود داشته باشد، یک دیوار حائل ایجاد می‌کند میان یک طبقه مرفه سرمایه‌دار و یک طبقه سیاهپوست که نمی‌توان با آن ارتباط اجتماعی ایجاد کرد. لذا این طبقه سیاهپوست همواره شورشی است و هزینه‌های امنیتی بالا می‌رود. پس نظام لیبرالی نمی‌تواند ریشه بدواند. اندیشه غربی معتقد بود که باید نظام آپارتاید فروبپاشد چون اکثریت سیاهپوست بودند و اقتصاد عقل‌گرا اعتقاد داشت که باید از نیروهای ارزان‌قیمت استفاده شود.
لذا آزاد شدن «ماندلا» به‌نظر من نتیجه برخورد میان اندیشه‌ها و لابی‌های یهودی و نازیسم بود، چون یهودی‌ها به دلیل نژادپرستی حزب حاکم، مورد تبعیض بودند و اکثر احزاب سوسیالیستی و کمونیستی آفریقای جنوبی، رهبران یهودی داشتند. لذا دیدند که این نظام نمی‌تواند ادامه داشته باشد. هزینه نظامی هم بسیار بالا رفته بود و تحریک شدن افکار عمومی علیه این نظام، خود اروپا را دچار بحران می‌کرد. روابط آمریکا و آفریقای جنوبی تقریبا روابطی استراتژیک است. حتی مشاوران آقای ماندلا اغلب سرمایه‌داران یهودی بودند با گرایش‌های لیبرالیستی. جنبش کنگره ملی آفریقای جنوبی با وجود اینکه مدیون مبارزات فلسطینی‌ها و مدیون کشورهای عربی همچون لیبی و الجزایر بود و انواع کمک‌های مالی و لجستیکی این کشورها به این جنبش، ولی در محیط آفریقای جنوبی نتوانست به آن صورت از قضیه فلسطین حمایت کند. تشکیلات خودگردان فلسطین در آفریقای جنوبی دفتر نمایندگی دارد و با این کشور ارتباط دارد اما آفریقای جنوبی نتوانسته است توقعات فلسطینی‌ها را برآورده کند. لذا به نظر من روابط آفریقای جنوبی با آمریکا چه جمهوریخواهان در آن قدرت داشته باشند و چه دموکرات‌ها روابطی استراتژیک است.
▪ در این هشت سال این روابط تحول خاصی نداشته؟
خیر، ادامه روابط سابق بود. آفریقای جنوبی برای اینکه بتواند کمک‌های گروه جی هشت را دریافت کند، تشکیلاتی درست کرد به نام «نیپاد» که این تشکیلات برای توسعه آفریقاست و یکی از اعضای مهم آن آفریقای جنوبی است. مصر، الجزایر و نیجریه نیز در آن حضوری مهم دارند. لذا در اجلاس اخیر آقای «امبکی» شرکت کرده بود.
● آمریکا‌ـ سودان
▪ مدت زیادی است که سودان درگیر شورش‌های محلی است. بحران دارفور وجود دارد. در خود سودان حکومت جنوب تشکیل شده است. آمریکا به‌ویژه در دوره بوش چه موضعی در این بحران‌ها داشت؟
سیاست آمریکا در قبال سودان بخشی از سیاست آمریکا در قبال کل آفریقاست. آمریکا سعی می‌کند که سودان را تجزیه کند. برخی نیز خلاف این نظر را دارند و معتقدند که آمریکا کل سودان متحد را می‌خواهد. نظریات مختلفی وجود دارد. اما دیدیم که قضیه مذاکرات جنوبی‌ها و دولت مرکزی سودان در نایروبی، بیشتر تحت تاثیر فشارهای آمریکا بوده است. در قضیه دارفور در جریان مذاکرات برخی از شورشیان با دولت مرکزی سودان در «ابوجا» نماینده آمریکا حضور داشت. پس در تمام قضایایی که میان شورشیان و دولت مرکزی وجود دارد، آمریکا حضور دارد، چه مستقیم و چه غیرمستقیم. در دوره بوش آمریکا فرستاده ویژه‌ای برای قضیه سودان تعیین کرد. اکنون هم تمام مجازات‌ها و ترفند‌ها که برای محاصره کردن دولت مرکزی سودان صورت می‌گیرد از طرف آمریکا و لابی‌های یهودی است.
یعنی لایحه قضایی دادستان دادگاه بین‌المللی جنایت‌های جنگی علیه آقای البشیر از طرف آمریکا بود؟
بله، اکثر آن از طرف آمریکا بود.
▪ چرا؟
آمریکا از وجود یک دولت اسلامگرا در خارطوم ناراحت است. از سویی دولت سودان از قضیه فلسطین حمایت می‌کند، از حضور آمریکا در منطقه ناراضی است و همچنین دولت سودان چاه‌های نفتی خود را در اختیار چین قرار داده است.
▪ آمریکا قصد دارد جریان سودان را به کجا بکشاند؟
تضعیف دولت سودان برای آمریکا بسیار حیاتی است. اخراج چینی‌ها از سودان، جدا کردن منطقه جنوب سودان از این کشور و تجزیه دارفور از جمله اهداف آمریکا هستند. دارفور یک مسئله پیچیده‌ای است. این منطقه روی چاه‌های نفت و آب قرار گرفته است. معادن بسیاری هم دارد، معادن طلا و اورانیوم از مهم‌ترین معادن آن هستند. گزارشی قبلا خواندم که یک دریاچه آب زیر زمین سرزمین دارفور وجود دارد.
▪ یعنی همین منابع می‌تواند دلیل این درگیری‌ها در سودان باشد؟
ببینید، برخی از استراتژیست‌‌ها معتقدند که جنگ دارفور ادامه جنگ دریاچه‌های بزرگ است. چون اگر منطقه، دریاچه بزرگ را ببینید که منابع نیل در آن هستند، ادامه آن سودان است. پس از آن می‌رسیم به شاخ آفریقا. الان می‌توان گفت که منطقه شرق آفریقا تحت تاثیر سیاست‌های آمریکا قرار دارد. منطقه دریاچه بزرگ نیز تابع آمریکاست. این مناطق اگر وصل شود، کل شاخ آفریقا تحت تاثیر سیاست‌های آمریکا قرار می‌گیرد. دارفور هم دروازه کشورهای فرانکفونی است: چاد، نیجریه، مالی و سنگال. همچنین دارفور دروازه منطقه ساحل‌الصحرا است. حدود ۷۰ سازمان و انجمن یهودی در بحران دارفور دخالت می‌کنند که از جمله آنها یک سازمان هولوکاستی است. این سازمان پیشنهاد داده که به دارفوری‌ها پناهندگی داده شود. می‌بینیم برخی از دارفوری‌ها فرار کردند و الان در اسرائیل هستند. هدف آنها رسوایی نظام البشیر است. نظام حاکم سودان یکی از متحدان حماس است. مسئله دوم اینکه قصد دارند دارفور را از جهان عرب و جهان اسلام جدا کرده و آن را آفریقایی کنند. همه ساکنان منطقه مسلمان هستند اما سازمان‌های تبشیری مسیحی به شدت در آنجا فعال هستند.
● آمریکا‌ـ صحرای غربی
▪ سیاست‌های آمریکا در هشت ساله ریاست‌جمهوری بوش نسبت به بحران صحرای غربی چگونه بوده است؟
آمریکا بیشتر سعی می‌کرد یک نوع تعامل ایجاد کند چون واشنگتن هم با الجزیره روابط خوبی دارد و هم با رباط. لذا سعی می‌کند تعادل ایجاد کند چون هر دو آنها برای آمریکا مهم هستند؛ الجزایر به خاطر نفت و انرژی که دارد و مراکش به خاطر جایگاهی که در منطقه دارد. مراکش جایگاه استراتژیکی در مدخل جبل‌الطارق دارد و دروازه آفریقا به مدیترانه و اقیانوس اطلس است. البته به نظر من کفه حمایت آمریکا از مراکشی‌ها در قضیه صحرا از مغربی‌ها بیشتر شده است. چون قبلا «بیکر» وزیر امور خارجه سابق آمریکا، فرمانده نیروهای آمریکایی در منطقه صحرا بود.
▪ چرا حمایت از مراکش بیشتر شده؟
چون یک رابطه قدیمی و سنتی میان مراکش و آمریکا وجود داشته. مراکش روابط قدیمی با آمریکا داشته و الجزایر تقریبا در اردوگاه سوسیالیستی حضور داشت. لذا یک نوع عقبه ذهنی وجود دارد.
● آمریکا‌ـ موریتانی
▪ موضع آمریکایی بوش نسبت به کودتا در موریتانی چه بوده است؟
موریتانی تاکنون شاهد ۱۵ کودتا بوده است. حضور نظامیان در منطقه یک سابقه تاریخی دارد. افزایش قدرت ارتش و توسعه ساختار نظامی در موریتانی به‌خاطر منطقه صحرا بود. چون یکی از طرف‌های دعوا موریتانی بود. قسمتی از صحرا را نیز به این کشور داده بودند. اما موریتانی از این منطقه عقب‌نشینی کرد. کودتا هم تحت تاثیر عوامل الجزایر و مراکش و آمریکا و فرانسه است. قضیه موریتانی هم بیشتر یک نوع رقابت میان آمریکا و فرانسه است. این کودتا هم می‌تواند یکی از عوامل همین رقابت باشد.
● آمریکا‌ـ لیبی
▪ حل بحران چندین ساله روابط آمریکا‌‌- لیبی یکی از تحولات مهم آفریقاست که در دولت بوش صورت گرفت، چه شد که این بحران به یک باره به این سمت و سو رفت؟
روابط لیبی و آمریکا یک روند پرتنش بود. اولین جنگ آمریکا در خارج از مرزهای خود، جنگ میان لیبی و آمریکا در قرن ۱۹ بود. یکی از ناوهای آمریکا توسط ارتش لیبی غرق شد. الان سرودی که در نیروی دریایی آمریکا خوانده می‌شود، یادی است از این جریان. در سال ۱۹۱۱، لیبی مستعمره ایتالیا شد.
در جنگ جهانی دوم ایتالیایی‌ها شکست خوردند که پس از آن یک حکومت آمریکایی‌ـ انگلیسی در لیبی تشکیل شد تا زمان روی کار آمدن پادشاه ادریس سنوسی در این کشور آمریکایی‌ها نقش مهمی داشتند در نوسازی و کشف و استخراج نفت لیبی. شرکت‌های نفت آمریکایی و انگلیسی اولین کشورهایی بودند که نفت لیبی را کشف، استخراج و صادر کردند و اقتصاد این کشور را دگرگون کردند. اقتصاد لیبی فقیر بود اما با استخراج نفت در اواخر دهه ۵۰ این اقتصاد رونق پیدا می‌کند. آمریکایی‌ها یک پایگاه گسترده در لیبی داشتند که حدود ۴ هزار سرباز در آن مستقر بودند.
این پایگاه یک پایگاه هوایی و شنود بود. خروج آمریکا از لیبی شکستی بود برای سیاست‌های آن در کل منطقه مدیترانه و خاورمیانه. یعنی وقتی آقای قذافی در اوایل سپتامبر ۱۹۶۹ در لیبی به قدرت می‌رسد، اولین کاری که انجام می‌دهد، اخراج نظامیان آمریکایی و انگلیسی و بستن پایگاه‌های آنهاست. از آن زمان میان لیبی و آمریکا تنش ایجاد می‌شود. این تنش باعث می‌شود که شرکت‌های نفتی آمریکا متضرر شده و از لیبی خارج شوند. قضیه «لاکربی» نیز بهانه‌ای بود برای اعمال یک سری فشارها و تحریم‌های بین‌المللی علیه لیبی. کارشناس‌های لیبیایی آمار دادند که تحت تاثیر این فشارها و تحریم‌های بین‌المللی، اقتصاد لیبی، زیان‌های بسیاری دید. یکی از عللی که لیبی به دنبال حل کردن این تنش بود همین زیان‌های اقتصادی است.
▪ آیا نمی‌توانست با رابطه با کشورهای دیگر مانند روسیه آن را حل کند؟
نه، روس‌ها نه تکنولوژی آن را داشتند نه می‌توانستند آن کمک‌ها را بکنند. به علاوه وقتی که تحریم‌ها اعمال شد، اولین کشوری که پشت کرد و از لیبی خارج شد، روسیه بود. کارشناسان روسی که در لیبی مشغول فعالیت بودند، کار را رها کردند. این تحریم‌ها که در سال ۱۹۹۲ آغاز شد و تا ۱۹۹۹ ادامه داشت زیان‌های انسانی نیز داشت. خیلی از کودکان به‌خاطر تحریم‌های دارویی می‌مردند.
▪ و سخن آخر؟
ما باید سیاست‌های آفریقایی خود را فعال کنیم تا بتوانیم در آینده آفریقا حضور خوبی داشته باشیم. اجداد ما در آفریقا حضور داشتند و نباید ما این میراث تاریخی را از دست بدهیم. اجداد ما در مصر، لیبی و شاخ آفریقا حضور داشتند. سفیر یونسکو در نیجریه آفریقایی و اهل جیبوتی بود. می‌گفت ما به هر چیز خوب می‌گوییم «ایرانی» است. سیستم آبیاری در شاخ آفریقا ایرانی است و ایران حضور خوبی در این قاره داشته است.
ایلیا جزایری
منبع : روزنامه کارگزاران