شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پروژه درمان بیماری‌های چشم در آمریکای لاتین


پروژه درمان بیماری‌های چشم در آمریکای لاتین
یک شنبه شب، نزدیک بزرگ راه ملی شماره ۳۴ در سالتا، درست چند مایل دورتر از پروفسور سالوادور ماتزا ، آخرین شهر مرزی کوچک آرژانتینی. از "موسسه ی جهان بهتر امکان پذیر است" که به خاطر نام اسپانیایی آن(Fundacion un mundo major es posible)، (UMMEP) نامیده می شود ، هر لحظه ممکن است کامیونی عبور کند. این کامیون گروهی از چشم پزشکان متخصص آرژانتینی را با خود می برد تا به همکاران داوطلب کوبایی و بولیویایی‌شان در " ماموریت: معجزه عمل جراحی" ملحق شوند. این پزشکان از اکتبر سال گذشته تاکنون، در مرکز چشم پزشکی شهرداری در شهر یاکوییبا(yacuiba) در آن سوی مرز، جراحی های کاملا رایگانی را انجام می‌دهند.
وقتی کامیون از اینجا عبور کند، کلودیا کمبا، از پنجره کامیون با ما سلام و احوالپرسی خواهد کرد.کمبا مسئول هماهنگ کردن آن دسته از افرادی است که می روند تا با عمل جراحی ، خود را از شر بیماری آب مروارید و تراخم رهایی بخشند. کلودیا در حالی که صدایش در میان صدای موتورها و صدای حزن آلود غورباغه ها گم می شود ، می گوید: دشوار بتوان جراحی " معجزه" را تعریف کرد، می توانیم آن را چنین خلاصه کنیم: "این ایده ی مشترک کوبا- ونزوئلا است که از راه عمل جراحی رایگان بتوان بینایی شش میلیون نفر را به آنها بازگرداند و به ۰۰۰ر۱۰۰ پزشک در رشته ی خودشان ،آموزش تخصصی داد."
این ایده در پی آمار تکان دهنده سازمان بهداشت جهانی به وجود آمد: "حدود ۵ میلیون نفر در آمریکای لاتین مشکل بینایی دارند،۸۰ در صد آنها از بیماری هایی رنج می برند که کاملا درمان پذیر اند، اما این افراد به خدمات پزشکی دسترسی ندارند."، کمبا می گوید:شروع این تلاش، با برنامه دیگری موسوم به "بله ، من می توانم"، یعنی برنامه ی سوادآموزی کوبا که در بسیاری از نقاط قاره آمریکا به اجرا درآمد، ارتباط تنگاتنگی داشت. "وقتی آموزگاران کوبایی در سال ۲۰۰۴ در ونزوئلا ،شروع به اجرای این برنامه کردند ، دریافتند که بسیاری از این افراد به سبب اختلال دید ، از خواندن و نوشتن محروم مانده اند. بنابراین تصمیم گرفتند "شهر معجزه ها" را در کوبا بیافرینند، مرکزی که عمل جراحی های رایگان انجام می دهد و تا کنون۰۰۰ر۵۰۰ نفر از مردم کشورهای مختلف آمریکای لاتین را درمان کرده است. " زمانی که آنها در آرژانتین ،در این باره با ما صحبت کردند، ما حدود ۸۰۰ نفر را که از طریق برنامه ی سواد آموزی در شهرهای جاجویی(Jujuy)و بوئنوس آیرس پیدا کرده بودیم، جهت عمل جراحی اعزام کردیم. امروزه ما فقط موارد خاص ، در حدود هفته ای ده بیمار را به کوبا می فرستیم. "پس از مدت کوتاهی ، آن قدر تقاضا افزایش پیدا کرد که تصمیم گرفتند شبکه ی غیر متمرکزی از کلینیک های جراحی رایگان را در اکوادور ، هاییتی ، ونزوئلا و بولیوی افتتاح کنند." کمبا می افزاید :"در ونزوئلا و یاکیبا در بولیوی ،نه فقط بولیویایی ها، بلکه،آرژانتینی ها را هم درمان می کنند. ما با استان های بسیاری ازجمله:سالتا ،لاریوجا،کاتامارکا و کوردوبا،از طریق نمایندگی های رسمی یا موسسه های دولتی، به طور رسمی توافق کرده ایم که آنها در برنامه "معجزه" ،نقش فعالی داشته باشند."
چراغ های ایستگاه گمرک "ماتزا" ، انتهای جاده را در آرژانتین نشان می دهند.عبور از مرز ،با پاسپورت، با پای پیاده طی می شود، از طرف بولیوی، آنا ماریا آلوارز ، هماهنگ کننده UMMEP در یاکیبا، با آغوش باز منتظر ما است. سفر با تاکسی ادامه پیدا می کند، از خیابان های انباشته از فعالیت تجاری و بازارهای رو باز تا هتل اس و گاس. فلیکس ، صاحب هتل ، با شتاب پایین می آید و مشتاقانه در های اتومبیل را باز می کند، اثاثیه ها را بیرون می آورد، فرم های ورود به هتل را پر می کند و میهمانان را به اتاق های شان هدایت می کندو در حالی که با ماسک جراحی دهان و بینی خود را پوشانده ،با بیمارانی که مشغول خوردن شام هستند ، صحبت می کند.
آنا ماریا به فلیکس نگاه می کند و می گوید:"مثل هر چیز دیگری که بخشی از عمل جراحی" معجزه"است، اسکان دادن بیماران هم باید به گونه ی ویژه ای انجام شود. برای پیدا کردن هتل، باید موارد زیادی را،از کوچک و بزرگ بررسی کنیم: این هتل ها باید کاملا پاکیزه باشند، و بتوانند برای بسیاری از بیمارانی که به دیابت یا فشار خون بالا مبتلا هستند، غذای مناسب فراهم کنند،باید جایی داشته باشند که ما بتوانیم آن را کاملا "عاری از میکروب کنیم " تا به عنوان اتاق ریکاوری پس از عمل مورد استفاده قرار گیرد...در یاکیبا، با شش هتل قرارداد داریم که می توانند همزمان از بیش از ۳۰۰ بیمار مراقبت کنند.
● برنامه ای که تداوم می یابد
به رغم مه رقیقی که کوه های خاوری را آبرنگ می زند، روز روشنی در یاکیبا، پایتخت استان بولیویایی گرن چاکو، آغاز می شود. سه پرچم در میان درختان نخل ورودی بیمارستان، پیچ و تاب می خورند: پرچم گرن چاکو، سبز و سفید و پرچم های بولیوی و کوبا.
"ادسیا، گوش کن،سنت پیتر با حدود ۲۵ بیمار آب مرواریدی در راه است و یک گروه هم در کردوبا در مرز داریم. ترتیب همه ی کارها قبلا داده شده است." این صدای آنا ماریا آلوارز است که دارد با ادسیا ، با تلفن همراه صحبت می کند. مرکز چشم پزشکی، مجتمع قدیمی ده ساله ای است که در اکتبر ۲۰۰۶ توسط یک شهردار محلی و سفیر کوبا در بولیوی و رئیس جمهور بولیوی، ایو مورالس بازگشایی شد. عکس های آن روز ، دیوارها را تزئین کرده اند.همه چیز به رنگ زرد روشن است که با گل تزئین شده ند. یک مسئول پذیرش با مهربانی می گوید " اگر در پی مدیر هستید،به راهرو بروید."در وسط کریدور اصلی ، بیماران اجازه نمی دهند ادسیا ریوز قدم از قدم بردارد.دست هایش را می گیرند، مسائل شان را به او می گویند، به لباس های آزمایشگاه اش دست می کشند."با لهجه جالبی می پرسد: " آیا مایلید اتاق های معاینه را ببینید؟ بیایید، بیایید." و می افزاید:" باید بگویم که من پزشک نیستم و پرستارم.من مدیر دوره ای اینجا هستم. اما به نظر ما عجیب نیست که یک پرستار، مسئول باشد.پست های ما دوره ای اند تا کسی احساس نکند که تنها کسی است که کار خاصی از او بر می آید."
وی می گوید:" ۲۸ نفر در این کلینیک مشغول کار اند که در امور پزشکی، حرفه ای محسوب می شوند، ما چشم- پزشک، پزشک عمومی، جراح،... بیوشیمیست، تکنیسین لنز و پرستارانی داریم که مراقبت پس از عمل را در این کلینیک عهده دارند.دو تیم به موازات یکدیگر کار می کنند.همه روزه ۸۰ عمل جراحی انجام می شود، اما تصمیم داریم این تعداد را افزایش دهیم. این چیزی است که باید هر کسی خودش تجربه کند، در غیر این صورت لذت لحظه ای را که وقتی بانداژ از روی چشم کسی برداشته می شود و او برای اولین بار ، پس از ۲۰یا ۳۰ سال نابینایی، نور را می بیند، نخواهد چشید.این عمل جراحی هم چنان باقی می ماند و فکر می کنم ما خواهیم توانست به بیش از شش میلیون نفر کمک کنیم".
● باز هم می توانم ببینمت
بیماران اتاق عمل را ترک می کنند. در خارج از بیمارستان، و پزشکی که بیماری آنها را تشخیص داده با همراهان داوطلب ، منتظر اند و هماهنگ کننده UMMEP در یاکیبا بر جریان نظارت دارد. آنها سوار یک استیشن می شوند تا به هتل های شان باز گردند و دوره مراقبت سه روزه پس از عمل را سپری کنند.
در محوطه ی ورودی هتل ، داستان زندگی شان را برای هم تعریف می کنند. بیماران استراحت می کنند، منتظر پرستاران می مانند تا آنها بیایند و در چشم های شان ، قطره بچکانند ، حرف می زنند و حرف می زنند. مرتب می خندند...ماریا رزا گونزالس ،دست در دست یک پزشک ،پیش می آید. او اهل استان لاریوجاآرژانتین است، اعتراف می کند که این اولین سفر او در تمام عمر هفتاد و چند ساله اش بوده است." وقتی همه چیز را تیره و تار می دیدم، معلوم شد چشم راستم آب مروارید آورده، به دکتر مراجعه کردم، اما به من گفتند که باید چشمم عمل شود. از مطب دکتر بیرون آمدم و دیگر به آنجا بر نگشتم. بعد یک روز ، تصمیم گرفتم خودم را امتحان کنم. دستم را روی چشمم گذاشتم. می دانید چه شد؟ کاملا کور شده بودم. البته که این موضوع مرا ترساند. بنابر این مشغول پرس و جو شدم اما نمی توانستم کاری بکنم. با مستمری ماهانه ی ۱۵۰ پزویی (حدود ۵۰ دلار)وبا وجود پسری که باید خرج اش را می دادم، چه کسی حاضر می شد چشم مرا عمل کند؟ خوب ، حالا هیچ کلمه ای که بتواند سپاس مرا نسبت به این آدم ها ادا کند، پیدا نمی کنم. نمی دانید در اینجا چگونه با من رفتار کردند!"
هنگامی که قطره ماریا رزا را در چشمش می ریختند، نوبت خوزه بارونز رسید که حرفش را بزند. او ۷۰ ساله و اهل استان تاکوسن درآرژانتین است. به خاطر هیجانی که دارد موقع حرف زدن کلاه کوچکی را در دستان اش فشار می دهد:" هنوز نمی توانم با بچه های ام حرف بزنم، چون فورا گریه ام می گیرد و نمی توانم به آنها بگویم که حالا می توانم ببینم. اهل شهر تاکومن ام. سالها در کارگاه فلز کاری کار می‌کردم. فلزکار بودم. از وقتی ۱۴ ساله بودم، بدون چراغ لحیم کاری ، بر فلزات چکش می زدم، درست روی آتش و خوب چشم چپم به خاطر این موضوع غده در آورد. نمی توانستم چشمم را عمل کنم، چون بیمه نبودم. مدتی به عنوان راننده مشغول کار شدم، اما این کار برای من خطرناک بود. بعد یک نفر که در بخش دولتی در شهر کار می کرد، گفت که اسمم را در فهرست افرادی ثبت کنم که برای عمل جراحی توسط جراح های کوبایی در بولیوی، نوبت می گیرند و من یک ثانیه هم تردید نکردم. می دانید خانواده ام برایم مقداری پول جمع آوری کردند که همراه خود داشته باشم.آنها خیلی فداکاری کردند و این مبلغ به ۱۲۰ پژو رسید(حدود ۴۰ دلار)و اینجا را ببینید، من هم چنان این ۱۲۰ پزو را دارم و با خودم بر می گردانم."
آنجل دامین گز نیز اهل استان لاریوجا است و با احساس تمام داستان خودش را می گوید." آنها ۳۰۰۰ پزو می خواستند (حدود ۱۰۰۰ دلار)تا غده ها را از چشمان من خارج کنند. چطور می توانستم این همه پول را به دست آورم؟ من تقریبا تمام عمرم را صرف دیدن براده ها کرده ام. وقتی چشمانم آسیب دیدند، مجبور می شدم روی آنها یخ بگذارم. کار دیگری نمی توانستم بکنم. یک روز، متوجه شدم که کوبایی ها عمل جراحی مجانی انجام می دهند و از خود پرسیدم " کی نوبت آرژانتینی ها می رسد؟ خوب حالا اینجا هستم . عمل جراحی دو دقیقه طول کشید و روز بعد به خوبی می توانستم ببینم."
البا رویتس و دخترش رزانا، اهل استان سالتا هستند و چون باید فوری برگردند عذر خواهی می کنند، اما قبل از اینکه بروند می خواهند با کلادیا کامبا، هماهنگ کننده، احوال پرسی کنند." من فوق العاده سپاس گزارم، تمام عمرم از دیابت رنج برده ام و در تمام طول مسیر سالتا، سعی می کردم بفهمم آیا کسی خواهد توانست چشمانم را درمان کند. از اروگوئه به تارتاگی رفتم و از آنجا به سالتاسیتی." البا که بسیار احساساتی شده، ساکت می شود و رزانا ادامه می دهد " چیزی که مادرم نخواهد گفت این است که تمام بیمارستان ها با ما مثل آشغال رفتار می کردند، اگر بیمه نباشی ، اصلا بهت توجه نمی کنند. تا کنون سه نفر از افراد خانواده ما در یاکیبا عمل شده اند." صدای مارتا ، پرستار اهل کارائیب می آید:" خداحافظ بیماران کوچولوی من!"و هر سه نفرشان به طور گروهی او را در آغوش می گیرند.البا می گوید:" بعدا می بینم تان" و بالاخره می توانم واقعا بگویم که او معتقد به معجزه است." شاید وجود نداشته باشد اما گاهی اوقات اتفاق می افتد."
● اولین کسی که در عمرم دیدم
داستان نری آنتونیو فلورز از نوع داستان هایی نیست که به طور معمول در یاکیبا، زیاد پیش می آیند." مادرم با آب مروارید به دنیا آمد. من و دخترم هم همین طور. حالا او یک سال و نیمه است. وقتی پسر بچه بودم، عاشق رفتن به مدرسه بودم.اما کلاس اول که بودم ، معلم ام به والدین ام گفت که با آب مروارید نمی توانم چیزی یاد بگیرم،و گفت که باید مرا پیش دکتر ببرند، اما آنها خیلی فقیر بودند و پول دوا درمان نداشتند. بنابر این مرا از مدرسه بیرون آوردند. در تمام عمر به خاطر هوش ام توانستم گلیم خود را از آب بیرون بکشم. دوستانی دارم که در کار ساختمان سازی اند و چون می دانند من به کار احتیاج دارم، مرا برای کارهایی مثل مخلوط کردن بتون، پر کردن زنبه و این جور کارها،خبر می کنند، اما این کارها همیشه موقتی اند، چیزی حدود یک یا دو روز.یک روز خبردار شدم که افراد را در بیمارستان برای عمل در بولیوی معاینه می کنند. من هم رفتم، و کل ماجرا همین بود. خواهش می کنم یک عکس از من و لوسیا بگیرید؟ لوسیارارته. او پرستاری است که باند را از روی چشمان ام برداشت، اولین کسی است که در عمرم دیده ام. او مرا خیلی خندانده است.چون خیلی هیجان زده بود و فریاد می زد:" چی می بینی ؟چی می بینی؟" می خواستم بخوانم تا نشان دهم که می توانم ببینم، اما فقط گفتم " نمی دانم، فکر می کنم این ها حروف الفبا هستند."
● از پیشاهنگی تا انتخاب کنندگی
شام خوردن در هتل لاس و گاس ، کار ی متداول و مفصل است.مهمان ها با باند های سفید روی چشم ، صمیمانه از راه می رسند، می خندند و جوک تعریف می کنند.خانم دکتر ماریل استورزنگر از راه می رسد. او را به عنوان پیشاهنگ واقعی عمل جراحی "معجزه" معرفی می کنند. وی می گوید:" آنچه مرا پیشاهنگ می کند این است که من از اولین گروه دانشجوهایی بودم که به دانشگاه آمریکای لاتین کوبا وارد شدند(ELAM). من اهل باریلوچ(در جنوب آرژانتین هستم.)، در دانشگاه کوماهو، زیست شناسی می خواندم و برای تحصیل در کوبا بورسیه شدم. سال ۱۹۹۹ بود و ما ۴۵ نفر آرژانتینی بودیم که می رفتیم در کوبا درس بخوانیم. من تغییر رشته دادم و پزشکی خواندم و تصمیم گرفتم در جولای ۲۰۰۵ به آرژانتین بر گردم." وقتی UMMEP تصمیم گرفت تیمی تشکیل دهد که عمل جراحی را در بولیوی انجام دهند ، به پزشک هایی نیاز داشتند که بتوانند معاینات اولیه ای را انجام دهند تا تعیین کنند که آیا این بیماران را می توان در مرکز با موفقیت عمل کرد یا نه." من تردید نکردم.با هفت فارغ التحصیل دیگر ELAM ، دور هم جمع شدیم.به عنوان "پیشاهنگ های انتخاب کننده" به شهر سوکره در بولیوی رفتیم و دوره های پیش رفته ای را در مورد ناراحتی های چشم،به ویژه آب مروارید و تراخم گذراندیم. مردم از تمام نقاط کشور می آمدند. جولای سال گذشته بود، پس از آن، ما به سفرهای کاری مان ادامه دادیم، از شهری به شهر دیگر."
امروز، حدود ۳۰ پزشک کار تشخیصی این برنامه را انجام می دهند. داوطلب هایی که ساعت ها و ساعت ها کار می کنند ، به بیمارستان های شهرداری می روند تا طبق توافق قبلی از بیماران عیادت کنند. کار استور زنگر به اینجا ختم نمی شود. او همراه گروه اش به مرکزی که در آن عمل خواهند شد، می رود.آنها در آنجا آزمایش های بیشتری انجام می دهند و تشخیص نهایی داده می شود. بعد استورزنگر مراقبت پس از عمل را در هتل انجام می دهد و بیماران اش را به شهر های شان می رساند. در آنجا مرحله بعدی درمان را به کمک چشم پزشکان محلی ادامه می دهد.
" یک داستان جالب؟ داستان های جالب فراوان اند. مثل دیدن پزشک هایی که هنگام مواجهه با معترضینی که مرزها را به روی آنها می بندند، پدربزرگ ها و مادربزرگ های تقریبا نابینا را روی برانکار یا چرخ دستی عمل می کنند."
● آّب مروارید و تراخم
این دو بیماری هایی اند که می توانند در یاکیبا درمان شوند.آب مروارید وقتی اتفاق می افتد که عدسی های چشم کدر می شوند.عدسی ها برای دریافت تصویر شفاف از شبکیه ، باید شفاف باشند. گذران سال ها سبب انباشت پروتئین در عدسی چشم ها می شود و در نتیجه، تار می شوند.تار شدن عدسی ها بر اثر عوامل دیگر نیز ، رخ می دهد؛از جمله: دیابت،استفاده بلند مدت از تنباکو، اعتیاد به الکل و سایر موارد.آب مروارید در یک یا هر دو چشم به وجود می آید ولی از یک چشم به چشم دیگر سرایت نمی کند.
۲۴ساعت پس از عمل ، یک پزشک متخصص، بیمار را معاینه می کند.مراجعه به پزشک هفت روز ، پانزده روز، و یک ماه بعد از عمل انجام می شود.سه ماه پس از عمل به بیمار عینک داده می شود، بی آنکه پولی بابت آن دریافت شود.
بیماری درمان پذیر دیگر "تراخم" نام دارد،کوچک شدن ملتحمه چشم(پرده ای که بخش سفید چشم و داخل پلک را می پوشاند.).وقتی که ملتحمه در روی قرنیه شروع به رشد می کند،بیمار دچار اختلال دید می شود.رشد فوق العاده فیبروز بر روی قرنیه، در اثر قرار گرفتن در معرض نور فرابنفش ، باد و منابع حرارتی بالا و سایر موارد، رخ می دهد.
ادامه درمان بیماران جراحی شده، بعد از ۲۴ ساعت آغاز می شود.آنها ۱۵ روز بعداز عمل(کشیدن بخیه ها)، و یک ماه بعد، عینکی رایگان دریافت می کنند.
در مرحله پس از عمل ،در مورد تمام بیمارها، آزمایش های هموگلوبین، هماتوکرتیک، گلی سمیا، و ریفرکشن،الکترو کاردیوگرام و قدرت بینایی ، انجام می‌شود.
بی بیانا فالچی یری مجله‌ی رامبوس (Rumbos)آرژانتین ژوئن ۲۰۰۷
برگردان: نیلوفر تهرانی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید