پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شاعری در بانک لوید


شاعری در بانک لوید
«بگذار بگریم
آن دم که شب بر پهنه آسمان دراز می کشد
چون بیماری بیهوش بر تخت عمل
بگذار از میان خیابان های نیمه خلوت بگذریم
پناهگاه های پرهمهمه
شب های بی قرار درمسافرخانه های سرراهی یک شبه
کافه های غبارآلود، با صدف های خوراکی
خیابان هایی که چونان بحث های کسالت بار
باهدفی موذیانه
تو را با انبوهی پرسش ها رهنمون می شوند.‎/‎/
آه، مپرس که «دین چیست »
بگذار برویم و به چشم ببینیم.‎/‎/
زیرا شناختم همه را، همه را،
شب هاو صبح ها و غروب دمان را
زندگی ام را با قاشق های چایخوری پیمودم
صداهایی را می شناسم که به خاموشی می روند
پا به پای خزانی رو در مرگ
در زیرساز و سرود اتاقی در دوردست
پس اکنون چه کنم .‎/‎/
آواز پریان دریایی را که برای هم می خواندند، شنیدم
و بر آن گمان نیستم
که برای من بخوانند.‎/‎/
در اعماق دریا غنوده ام»
شعر «پروفراک» باتمام تأثیری که بر شعر انگلیسی و شعر غیرانگلیسی قرن بیستم به جا نهاد هرگز نتوانست با «سرزمین ویران » رقابت کند.الیوت ، یکی از معدود شاعرانی بود که تا پایان عمر [۱۹۵۵] همیشه با خویش در رقابت بود. «سرزمین ویران» نوبل ادبی ۱۹۴۸ را نصیب اش کرد. مضمون «سرزمین ویران» حول تمدن معاصر، معیارهای زیباشناختی و همه انگیزه های اعتدال و شرافت در مواجهه با همه تلاش های زمامدارانی بودکه تولید و ثروت را جایگزین رویکردهای آئینی جامعه انگلوساکسون کرده بودند. بعدها این شعر به تأویل های مختلف آمیخته شد و از اتحادجماهیر شوروی سابق گرفته تا امریکای کاپیتالیست ، کسانی ، تفکراتی بجا و نابجا را به آن نسبت دادند ‎/ این، خاصیت شعر است یا به عبارت بهتر، خاصیت شعر خوب است.
شاید به گفته «ویل دورانت»، «سرزمین ویران» سوگنامه کارمند بانکی باشد که هر روز با بیزاری سر کار می رود، چتری بالای سر می گیرد، یا از زیر باران می گریزد و خود را با تجسم دربار الیزابت یا تالارهای باشکوه گرم می کند. اکنون می دانیم که معاصران الیوت ، او را چنین توصیف کرده اند: «بلندبالا، خمیده، با گونه هایی گودافتاده، در لباس رسمی و مناسب حرفه روزانه اش در بانک لوید.‎/‎/ معمولاً ساکت، با لبخندی بر لب که هم دوستانه بود و هم محجوب ‎/‎/‎/ و ویژگی های چهره متین و عقاب گونه و هیکل آراسته اش در لباس سنتی، با کلاهی لبه دار، کت و شلوار راه راه، بسیار جلب توجه می کرد.» الیوت این گونه خود را توصیف می کرد: «قد و بالای کارمندی». «ازراپاوند» اما در کتاب «سروده ها»، او را «عالیجناب کشیش الیوت» لقب داده است. می دانیم که او در محاکمه و سوزاندن هیچ انسانی شرکت نکرد. به اصول اخلاقی معتقد بود و احتمالاً این کنایه ظریف که «پاوند» او را با نیای ارشدش در شهر «سیلم » مقایسه کرده، تا حدی محصول حسادت است! خب! به هرحال «ازراپاوند» که مسئول مستقیم این شهرت بود، هرگز نتوانست در تاریخ ادبی، جایگاهی همچون الیوت کسب کند. این ظلمی است که به طور معمول، تاریخ در حق همه ویراستاران به ثبت می رساند!
یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران