سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شعر پفکی


شعر پفکی
آقا شرمندم،من عذر می‌خوام! نمی‌دونم چرا علاقه دارم پامو بکنم تو کفش ملت، آخه یکی نیست بگه خودت مگه کفش نداری؟!چیکاره کفش مردم داری؟!ها؟!حالا دیگه شده شما ببخشید.
آقا من این شبای امتحان که می‌شه مخم به همه جا قد می‌ده الا درس مربوطه! یکی از اینجاها که مخم خودشو جل می‌کنه،شعر و شاعریه! این چند تا ٢ بیتی رو هم که می‌بینید یا شبای امتحان سرودم یا توی کلاسای درس!!!
استـــاد بخــدا که امتــحانت، سخــت بود
شاگــرد تو درتقــــلب هــم بــد بخــت بود
هرچــند که درس خوانـــده بــودم بسیـــار
از بابت افتادن این درس، خیالم تخت بود
از دست میان ترم ها شدم من حیرون
از نــمـــره‌ی امتــــحان آخـــر، گریــــــون
تا کی برسـد به آخــــر ایـــن بــــدبختی
تا داد زنم بلند بگویم: آخ جـــوووووووون
ای که درسی خوانده ای کاری بـکن
با تقــــلبها مـــــــرا یـــــــاری بــــــکن
امتحان دشوار و برگم هست سفید
تو جلـوگیری از این خـــــواری بــــکن


منبع: منو برق گرفته
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران


همچنین مشاهده کنید