پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه درمانی با ابزار «زبان»


فلسفه درمانی با ابزار «زبان»
«لودویک ویتگنشتاین» و «مارتین هایدگر» از معروفترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان سده بیستم هستند.ویتگنشتاین که فرزند یک کارخانه دار معروف اتریشی بود، در سال ۱۸۸۹ در وین متولد شد. او ابتدا مهندسی خواند، اما به وسیله کتاب «اصول ریاضیات» راسل به مباحث فلسفی علاقه مند شد. از او آثار زیادی به جای مانده که معروفترین آنها « رساله منطقی - فلسفی» و «پژوهشهای فلسفی» هستند. این دو کتاب، نظریات متفاوت و حتی متعارض را مطرح می کنند. به همین دلیل، در مورد وی گفته اند که او دو دوره زندگی فکری کاملاً متفاوت داشته که هر یک از این دوره های فکری، متفکران زیادی را از خود متأثر کرده است.
● ویتگنشتاین و مسأله معنا
مسأله محوری ویتگنشتاین بحث معناست و دو کتاب مهم وی، دو موضع در مقابل این مسأله اتخاذ می کنند. ویتگنشتاین در « رساله منطقی - فلسفی» معتقد بود برای آنکه زبان واقعیت را نمایش دهد و جمله ها نماینده اوضاع واقعی باشند، باید چیزی بین جمله و وضع واقعی مشترک باشد؛ یعنی وضع واقعی و جمله ای که نماینده آن وضع است، باید ساخت مشترکی داشته باشند. با این فرضیه، می توان گفت جمله مانند تصویری از یک واقعه است.
همان طور که در ازای اجزا و عناصر یک تصویر، اشیایی در جهان خارج هست، جمله ها هم شامل اسمهایی هستند که این اسمها ما به ازایی در خارج دارند. به عبارت بهتر، معادل اسمها در جمله، یک ترتیب ممکن اشیا در جهان خارج است. ویتگنشتاین معتقد بود از ساخت زبان می توان به ساخت واقعیت پی برد. اگر زبان، آیینه تصویر واقعیت نباشد، معنایی ندارند. به نظر وی، اگر جمله های عادی را بگیریم و مورد تحلیل منطقی قرار دهیم، می توانیم به بنیادی برسیم که مقوم زبان است.ویتگنشتاین هم مانند «فرگه» معتقد بود واحد زبان، واژه نیست، بلکه جمله است و جمله بدان جهت می تواند ساخت امور واقعی دنیا را به تصویر بکشد که یک پیوستگی زنجیروار میان واژه های جمله با خود جمله و این جمله با جهان خارج وجود دارد.
ویتگنشتاین در فلسفه اول خود معتقد بود تنها زبانی که با مفهوم دقیق، معنایی از آن حاصل می شود، زبان واقع گویی است. پوزیتیویستهای منطقی این استدلال را ادامه داده و زبان واقع گویی را همان زبان علم معرفی کردند. طبق نظر آنها، تنها زبان دقیق که معنایی از آن حاصل می شود، زبان علم است. البته، ویتگنشتاین از این نتیجه راضی نبود و تصور می کرد امور بسیار مهم و معناداری در زندگی آدمی هستند که قابل بیان نیستند، مانند مسائل دینی و اخلاقی و هنری.
● مرحله دوم زندگی ویتگنشتاین نظریه معنا
ویتگنشتاین در مرحله دوم زندگی فکری خود، از نظریه تصویری معنا برگشت. نظریه جدید وی، نظریه «کاربردی معنا» نام گرفت. طبق این نظریه، ما باید واژه ها را ابزار و جملات را وسایل قلمداد کنیم. برای آنکه بدانیم زبان چیست، باید به کارکرد آن در زندگی واقعی بیشتر توجه کنیم و دریابیم که مردم با زبان چه می کنند.
بر این اساس، معنای هر واژه عبارت است از کاربرد آن در زبان. نظریه اول تأکید داشت که ساخت جهان واقعی، ساخت زبان را تعیین می کند؛ اما ویتگنشتاین در آثار بعدی به این نتیجه رسید که ساخت زبان چگونگی اندیشه در مورد جهان واقعی را تعیین می نماید. در نظریه اول، تنها نوع زبان معنادار، زبان واقع گراست، اما در فلسفه دوم، زبان واقع گرا را تنها یکی از انواع بازی زبانی می دانیم.
تشبیهی که وی برای زبان به کار می برد، یکی تشبیه شباهت خانوادگی و دیگری بازی است. او در مورد بازیها می گوید، آیا چیزی هست که میان همه بازیها مشترک باشد؟ جواب وی «نه» است. به نظر وی، رابطه میان واژه ها و تعریفی که ما از آنها صورت می دهیم، همین گونه است و گونه ای شباهت خانوادگی میان آنها برقرار است. او با این کار بر ضد سنتی که قایل به ماهیت برای واژه هاست، می شورد. به نظر وی، هر تعریفی که ما ارائه می کنیم، تنها گونه ای شباهت خانوادگی با آن واژه دارد. علاوه بر این، زبان سیاست با زبان هنر و این دو با زبانهای دین و اقتصاد و علم تفاوت دارند و واژه ها در این زبانها هم دارای گونه ای شباهت خانوادگی هستند.
به نظر ویتگنشتاین، کاربرد واژه ها با شرکت در بازیها برخی شباهتها دارند. نخست آنکه هر دو تابع نظمند و نوعی قواعد بر آنها حاکم است. دوم، نمی توانیم در هیچ بازی سرسری هر کاری که می خواهیم، انجام دهیم. در زبان هم نباید دلبخواهی رفتار کنیم، یعنی ما زبان خصوصی که مختص خودمان باشد، نداریم. زبان همیشه در ارتباط با کاربردش با دیگر افراد، معنا می یابد. علاوه بر این، نمی توانیم بیرون از زبان برویم و در مورد زبان سخن بگوییم. به تعبیر دیگر، هر تصحیحی در زبان، مانند تعمیر قایق هنگام حرکت بر روی آب است. عقیده ویتگنشتاین هم این است که تلاش کند و شرح دهد چگونه تعبیرهایی مانند واقعی و صادق و دیگر واژه ها را به کار می بریم.
● فلسفه از نگاه ویتگنشتاین متأخر
روش ویتگنشتاین نشان می دهد در دل سنت زبان شناسی جای می گیرد که در قرن بیستم رواج پیدا کرده است، سنتی که عقبه آن به معرفت شناسی و هستی شناسی می رسد. یعنی تقریباً تا زمان «دکارت» ما بیشتر هستی شناسی را داریم و با دکارت، معرفت شناسی جای هستی شناسی را می گیرد و هنگامی که به قرن بیستم پا می گذاریم، رواج روزافزون زبان شناسی و معناشناسی راشاهد هستیم.
گفتیم که ویتگنشتاین مرحله اول، از تصور پوزیتیویستی نسبت به زبان راضی نبود و دین، هنر و اخلاق را حوزه های بسیار مهمی ارزیابی می کرد که نمی توان در مورد آنها چیزی گفت و هنگامی که نتوان در مورد چیزی سخنی گفت؛ باید خاموشی پیشه کرد، اما ویتگنشتاین مرحله دوم، این گونه نمی اندیشد. به نظر وی، زبان هنر، دین و اخلاق به همان اندازه زبان علم دارای اهمیت و معناست. به نظر وی، بسیاری از علم گرایان، زبان دین را از منظر زبان علم بررسی کرده اند و این کار یقیناً اشتباه است. او عقیده داشت برای فهم هر زبانی، از جمله زبان دین، باید نقش آن را در زندگی انسانها در نظر گرفت.
به عقیده ویتگنشتاین، علت مشکلات فلسفی ما خطا و اشتباهات گریبانگیر در زمینه مفاهیم است که از استفاده زبان، ناشی می شود. وظیفه فیلسوف این است که علت این اشتباهات را آشکار سازد. در این راستا، او از واژه «درمانگری فلسفه» استفاده می کند. به همین جهت، عده ای فلسفه ویتگنشتاین را با روان- درمانی فرویدی مقایسه می کنند، زیرا به نظر فروید هم علت روان رنجوری ما ممکن است گرفتاریهایی در روان بیمار باشد که وی از آنها آگاهی ندارد. در این گونه موارد، وظیفه درمانگر این است که علت پنهان گرفتاری و اختلال را آشکار کند. همین که بیمار از علت مشکلی که داشته کاملاً آگاه شد، دیگر مشکلی نمی ماند و بیمار، درمان می شود. به نظر ویتگنشتاین، پریشان اندیشیدنهایی که در نتیجه بدفهمی منطق زبان گریبانگیر ما می شود، ریشه هایی عمیق دارند و عمدتاً ناخودآگاه هستند. در این میان، فیلسوف وظیفه دارد با آگاه کردن ما و درمانهای مختلف، ما را از این پریشان گویی ها و پریشان اندیشی ها برهاند.
● تأثیر ویتگنشتاین در حوزه های غیر فلسفی
ویتگنشتاین همچنین تأثیر بسیاری در جهان فکری خارج از فلسفه داشته است. هر چند عده ای معتقدند این امر به دلیل رواج اندیشه های وی بوده است، ولی نمی توان نادیده گرفت که آرای وی کاربردهای زیادی در هنر، دین و اخلاق دارند. به عنوان مثال، اگر بخواهیم هنر و اخلاق را تعریف کنیم، به هیچ عنوان نمی توانیم از دیدگاه ویتگنشتاین بگذریم. همچنین، تصور کنید بخواهیم نکته ای در مورد زبان هنر بگوییم. چگونه می توانیم از مفاهیمی چون شباهتهای خانوادگی و انکار زبان خصوصی به سادگی گذر کنیم. اینها تنها برخی از مثالهایی هستند که نشان می دهند آرای ویتگنشتاین تأثیرهای بسیاری در حوزه هایی فراتر از فلسفه به جای گذاشته اند. آرای وی همچنین در بحثهای فرهنگی مانند گفتگوی ادیان و تمدنها، نسبت فرهنگی و تکثر فرهنگی هم قابل توجه و پیگیری هستند.
● سبک نگارش ویتگنشتاین
سبک نگارش ویتگنشتاین هم سبک خاص است. او جمله های قصار بسیاری دارد که در بندهای مختلف آمده اند. در خصوص اینکه چرا وی این روش را انتخاب کرده، مواضع متفاوتی ابراز شده اند. یکی از این مواضع، این است که وی سعی دارد متفاوت بیندیشید و تصور می کند این تفاوت در محتوا، نیازمند تفاوت در سبک هم هست. دلیل دیگر هم آن است که دقت بسیار زیادی که وی در بیان واژه ها و جملات دارد، عملاً او را به گزیده نویسی سوق داده است. علاوه بر این، هرچند او به زبان انگلیسی می نویسد، یک آلمانی است و افرادی چون «نیچه» و «شوپنهاور» و... به این سنت گزیده گویی حیات بخشیده اند. به تعبیر دیگر، ویتگنشتاین از فیلسوفان آلمانی در این زمینه تأثیر پذیرفته است.
حسین فرزانه
منبع : روزنامه قدس