سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


نماد را نباید ارزان فروخت


نماد را نباید ارزان فروخت
فرش ایران با تنوع فراوان خود اگر نه برای همه جهانیان معاصر، دست كم برای ایرانیان شناخته شده است. فرش شهری یا روستایی، فرش ریزبافت و یا درشت بافت، فرش قاب قابی یا لچك و ترنجی، فرش تبریز یا كرمان و ده ها گونه گوناگون از فرش های ایران، تنوع بی همتا و در یك كلام حضور تنوع بی مثال در فرش نشان از وجود خلاقیت و نوآوری در بین پدیدآورندگانش است.فرش ایران به تدریج هر سال درصد قابل ملاحظه ای از بازار خود را از دست می دهد. حضور اژدهای زرد چین و دیگر رقبای سرسخت در بازار جهانی، گستردگی تولید فرش های ماشینی در داخل، كیفیت نامطلوب فرش دستی، عرضه بیش از تقاضا، بازرگانان تازه به دوران رسیده، تولیدكنندگان ناوارد، عدم آشنایی با سلیقه بازار هدف و دلایل خرد و كلان بی شمار كه می تواند بر این ناهنجاری ها دامن بزند.
پس با این همه نابسامانی و ناموزونی چه نیازی به تداوم تولید فرش دیده می شود. در این میان عده ای با نظر مخالف و شماری با ایده های موافق پیدا شده اند كه لزوم وجود و عدم فرش را بیان می كنند. مخالفان معتقدند كه در دوران تولید انبوه صنعتی جایی برای تولیدات دستی نمی ماند. این همه فرش های ماشینی ارزان و باب سلیقه روز تولید می شوند كه با شرایط مناسب به فروش می رسند. از آن گروه عده ای دیگر وجود فرش را مایه بدبختی بافندگان آن می دانند. كسانی كه در كارگاه های ظلمانی و نمور پاسی از روز را سپری می كنند و بعد از مدتی با مفاصل علیل و چشمانی كم سو با فاصله ای دور به اجتماع می نگرند. كسانی كه می توانستند شغل بهتری داشته باشند ولی بنا به دلایلی از سنین كودكی معتاد فرش شدند. باز هستند اشخاصی كه فرش را از دایره تعریف هنر بیرون دانسته و وجود آن را بی معنی تلقی می كنند و باز ده ها نظریات مخالف كه فرش را در مواجهه با دنیای مدرن با ویژگی های صنعتی و تولید انبوه سرسام آور بی اثر قلمداد می كنند. در مقابل آنان شیفتگانی پیدا می شوند كه فرش را اثری عرشی می دانند و تمامی زیبایی های آن را خالص، ناب، تجریدی، دور از تكلف و وجود آن را ضروری و عدم وجودش را یك نوع خسران بر عالم هنرهای ایرانی قلمداد می كنند.
موافقین هر چند بر بعد زیبایی شناسانه فرش نظر می افكنند ولی اقتصادی بودن آن را نیز از نظر دور نمی كنند. موافقین و شیفتگان عموما كسانی هستند كه بعدا بنا به دلایلی با فرش آشنا شده و مسحور زیبایی ها آن گشته اند وگرنه خود بافندگان كه اكثریت جمعیت فرش را شكل می دهند از بافت فرش ناراضی و به آن به عنوان یك شغل و نه كار هنری می نگرند و آن بافندگانی كه كار خود را هنری قلمداد می كنند تابلوبافانی هستند كه برعكس همین موافقان كار آنها را عبث و مایه ننگ فرش ایران دانسته اند.اگر به مسئله نیك نظر كنیم در نگاه هر دو طرف صحت و سقم هایی دیده می شود و بایستی اذعان كنم كه دلایل مخالفین مستدل تر از موافقین است. چرا كه گروه دوم بیشتر مجذوب بعد زیبایی شناسانه آن هستند و نابودی آن را به هیچ عنوان نمی پسندند، در حالی كه مخالفین بعد اقتصادی عملی و پراگماتیستی آن را هدف گرفته اند و برای آنان قابل پذیرش نیست كه بافنده ای ۱۰ ۸ ساعت به اتفاق خانواده در یك كارگاه غیربهداشتی و بدون برخورداری از هیچ گونه مزایای اجتماعی كار كند و دون پایه ترین قشر جامعه محسوب شود و بر این اساس است كه موافقین را مورد مذمت و شماتت قرار داده و آنها را شریك این گناه نابخشودنی به حساب می آورند.
اگر با تمامی این اوصاف به مسئله دگرباره نظر كنیم ناگزیریم برخلاف میل شخصی و باطنی مخالفان را اصلح بدانیم و انتظاری از آنان نبایستی داشت جز نقد منصفانه و سنجش خردمندانه. اما موافقان اغلب حرف های راضی كننده به زبان جاری نمی كنند و بیشتر از آن كه استدلالی باشند از بعد شعر و شاعری با مسئله برخورد می كنند. جالب این است كه همین موافقان بوده اند كه بنا به دلایلی به سمت های كلان تصمیم گیری نائل شده اند و اگر روزگاری مخالف فرش بوده اند امروز چون در وادی مدیریتی قرار گرفته اند، خود را موافق نشان می دهند ولی نباید فراموش كرد كه مخالفی نمی تواند موافق باشد مگر با كتمان نیات و رفتار خویش. پس اگر فرش به چنین روزهایی افتاده سرنخ را بایستی در موافق جست.اگر امروز رقبا بر ما می تازند یا فرش ماشینی عرصه را بر ما تنگ كرده است و اگر امروز سلیقه بازار هدف مشخص نیست و یا عرضه بر تقاضا سنگینی می كند مقصر اصلی همین موافقین اند، موافقینی كه عموما تعریف عقلایی برای فرش نداشته اند، موافقینی كه توان قانع كردن هیات دولت، وزیر و وكیل و ریاست جمهوری را برای حمایت درست از این اثر نداشته اند تا ماندگاری آن را توجیه كنند.
●واقعا چرا بایستی فرش وجود داشته باشد
در پاسخ آن می توان گفت به همان دلایلی كه فرش نبایستی وجود داشته باشد فرش نبایستی وجود داشته باشد چون بافندگان آن فقیرند، چون فارغ التحصیلان آن بیكارند، چون طراحان آن ناراضی اند، چون موافقان آن شكست خوردگانند و ده ها دلیل دیگر، اما بحث اصلی ما همین است كه فرش بایسته است كه وجود داشته باشد. اگر به نظریات مخالفین توجه می كردیم می دیدیم كه مشكل از ابژه فرش نیست بلكه مشكل از فاعل شناسا ما است كه نمی تواند فرش را تعریف كند چرا كه شناخت كافی به موضوعیت فرش ندارد. اگر غیر از این بود مشكل تا حد زیادی حل می شد. فرش چه در دایره هنر و یا در حیطه غیر از هنر قرار گیرد چندان به موضوع بحث ما لطمه ای وارد نخواهد كرد. موضوع اصلی این است كه فرش یك نماد است، نمادی كه ژان بودریار در بحث های مربوط به اقتصاد بدان تاكید ورزیده است. در چنین حالتی بحث از حیطه تولید و مصرف خارج می شود و در حیطه نمادشناسی طبقه بندی می شود. اگر در نظام اقتصادی مبتنی بر ماركسیسم تولید بایستی خود را با بازار هماهنگ كند یا تولیدكنندگان با ترفندهای مختلف نیاز جدیدی را برای بازار تعریف كنند تا محصولاتشان عرضه شود، در نظام نمادشناسانه هدف كاربرد صرف نیست بلكه فراتر از آنها تعریف نمادین كالا است كه می تواند برای خریدار ارزش ویژه ای را به عاریت بیاورد. در دنیای امروز همه چیز برای كاربردهای تعریف شده متداول پیش نمی رود. برای مثال در ورزش های قهرمانی، تنها سلامت فیزیكی مدنظر نیست بلكه والاتر از آن بعد نمادشناسانه آن قرار دارد كه برای قهرمان و كشور متبوع برتری و وجهه ارزش گذارانه را به ارمغان می آورد. در امور اقتصادی هر چند نمادین بودن كالایی از دیرباز حضور داشته ولی محور مباحث اقتصادی نبوده است تا اینكه عده ای از اندیشمندان اخیرا بدان نگاه خاصی دارند.داشتن ساعت سوئیسی، كریستال چك، ماشین مرسدس بنز و دیگر كالاهای نمادین صرفا برای كاربرد متداول نیست بلكه برای صاحبان آنها بار نمادین را دارا هستند. تعریف نمادین بودن كالا برای فرش ایران به طور كامل صدق می كند یا بهتر است بگوییم صدق می كرد. اگر روزگاری فرش ایران مایه مباهات یك اروپایی یا آمریكایی بود، اگر روزگاری فرش ایران به صرف اینكه ویژگی های ناب فرش ایرانی را با خود به همراه داشت كه جملگی نمادین بودن آن را پررنگ تر می ساخت، امروز چنین ویژگی ای در فرش ایران وجود ندارد.
فرش ایران را نمی شود به خاطر اینكه رقبا محصولات كم بها تولید می كنند ارزان به فروش رساند. مگر ساعت سازان سوئیس به خاطر رقابت با رقبا ساعت ارزان به بازار ارائه می دهند. اصلا یكی از ویژگی های محصولات نمادین در پربها بودن آنها است. زیرا برای خریدار ثروتمند گران بودن كالا به تنهایی نمادین بودن آن را برملا می كند. ما هر چقدر هم محصول ارزان تر تولید كنیم به ارزانی محصولات چین و هند نخواهد رسید، جز اینكه برای نیل به هدف از مصالح و ابزار نامطلوب استفاده كنیم كه این خود بزرگترین ضربه به نمادین بودن فرش ایران است. رقبای ایران تا زمانی می توانند برای فرش ایران خطرساز باشند كه به فرش به عنوان یك محصول مصرفی معمول نگریسته شود وگرنه فرش ایران در طول دو سده اخیر ناخواسته ویژگی نمادین را با خود حمل می كرد. اعتباری كه فرش ایران در این چند سده به دست آورده بود به دلیل داشتن ارزش های منحصربه فردی بود كه در فرش ایران برای نیل به نمادین بودن آن جمع شده بود. رنگ مرغوب، مصالح و ابزار پردوام، تنوع و خلاقیت بی حدوحصر و ده ها عامل مثبت آن نسبت به سایر فرش های دنیا، آن را ویژه می ساخت. برای نجات فرش ایران بایستی به بعد نمادین آن توجه ویژه ای معطوف شود، كسانی كه در دنیا فرش ایران را می خرند بایستی بدانند كه فرش ایران یك امتیازی نسبت به دیگر فرش ها دارد كه آن هم نمادین بودن آن است وگرنه فرش های ارزان پاكستان، هند، نپال، چین و دیگر رقبا و فرش های شیك ماشینی چیزی نیست كه به راحتی در دسترس قرار نگیرند.خلاصه نوشته اینكه هر كالایی زمانی حالت نمادین به خود می گیرد كه تمامی ویژگی ها و شاخصه های آن را در خود محفوظ بدارد. و از مهم ترین آنها كیفیت بسیار برین آن نسبت به رقبا است كه چنین كیفیت والایی تضمین كننده اعتبار آن اثر شده و تداوم و تسلسل حضور اعتبار در طول اثری به وجود آورنده خصوصیات نمادین آن است.
كریم میرزایی
منبع : روزنامه شرق