سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


دین در آیینه جامعه شناسی


دین در آیینه جامعه شناسی
● تعریف مفاهیم اساسی:
▪ ایدئولوژی:
اندیشه ها یا باورهای مشترکی که به توجیه منافع گروههای مسلط خدمت می کند با آگاهی دروغین و تحریف شده است که دارای جهت گیری به سمت منافع طبعاتی هستند،
▪ جادو:
مناسکی که درآن کوشش می شود که ارواح یا موجودات فوق طبیعی را برای دست یابی به اهداف انسانی تحت تاثیر قرار دهند،
▪ دین :
مجموعه ای از اعتقادات که اعضای یک اجتماع از آن پیروی می کنند.
▪ شعائر :
شیوه های رسمیت یافته ی رفتار که اعضای یک گروه یا اجتماع به طور منظم به آن می پردازند،
▪ دنیوی شدن :
فرایند کاهش نفوذ دین در زندگی اجتماعی انسان ،
▪ همزادآئینی:
اعتقاد به اینکه فعالیت ارواح وقایع را در جهان به جریان می اندازند،
▪ مذهب :
فرقه ای دینی که پویایی احیاگرانه ی خود را از دست داده و تعداد قابل توجهی از انسان ها از آن پیروی می کنند،
▪ توتمیسم :
نام اعتقادی دینی که به نوعی خاص از حیوان یا گیاه ویژگی های مقدسی را نسبت می دهند،
▪ سکولاریسم :
دنیا گرایی مفهومی است که هم ارتباط خویش را با ماورای طبیعت و هم حیات پس از مرگ می گسلد و نیز توجه خویش را منحصرا" معطوف به این جهان می دارد ،
● مقدمه
دنیای امروز با پدیده های جوامع چند فرهنگی آشنایی کامل دارد ، ملیت ها ، فرهنگ و ادیان متفاوتی که وجود دارند که هر کدام در آستانه ی ورود به جهانی شدن به سوی ادغام و یکپارچگی پیش می روند ، دین فرهنگ ملیت و هویت در جهان آینده چه جایگاهی دارند و تا کنون چه جایگاهی داشته است ؟
عمده بحث ما بر سر دین و جامعه شناسی است که در این مقاله سعی در پرداختن به این موضوع و انعکاس نظر صاحبنظران در این زمینه می شود،
طی سال های متمادی که از عمر بشر و جامعه انسانی می گذرد دین تنها گزینه ایی است که تقریبا تمام انسان ها را در اختیار خود داشته است ، جدا از ماهیت های متنوع و مختلفی که دین در جهان داشته ، تمامی مردم در ارتباط خود با جهان طبیعت و نیرو های موجود در آن اندیشه ای را برگزیده اند، دین در عرصه ی اجتماع سال های متمادی حضوری چشمگیری داشته است ، روحانیون در کلیساها و مسلمانان در مساجد تمام عرصه های زندگی بشری را در اختیار خود داشته اند ، آموزش و پرورش ، اقتصاد ، سیاست ، تولید ، علم و اخلاق ، همگی در اختیار دین و شارعان آن بوده است ، در جریان پیشرفت علوم مفاهیم دینی در معرض وا کاوی بیشتر قرار گرفته اند و علم و دین جبهه هایی علیه هم داشته اند که طی چند سال اخیر جایگاه دین در جامعه دچار تحولات بحران آمیزی شده است و حتی برخی برآنند که دین محکوم به فناست و همواره در این مورد دیدگاه های مخالف و متضادی در رد و تایید این مساله وجود دارند، کسانی که دین را محکوم به فنا می پندارند در اثبات مدعای خود به فرایند سکولار شدن زندگی اجتماعی اشاره می کنند،از دیدگاهی دیگر ، این روند در حقیقت به معنی نابودشدن دین و مذهب نیست بلکه حکایت ازتغییر آن دارد ، به هر حال چنین روندی در مناطق مختلف دنیا به یک میزان پیش نرفته است ، بی شک نقش مذهب در جوامع غربی در مقایسه با قرون گذشته رو به کاهش گذاشته است و در کشورهای دیگر سنتی، دین همچنان نیرومند و پایدار مانده و حتی در مواردی در برابر سکولارشدن واکنش نشان داده و تقویت شده اند ،علم و دین در مذاهب وادیان مختلف متفاوت تعریف می شوند و با تعاریفی که در متون اسلامی از علم می شود نمی توان معتقد بود که دین و علم در مقابل هم هستند اما علم جدید امروزی با تفکرات دینی بعضی جوامع همخوانی ندارد، در اروپا با انقلاب صنعتی موج جدیدی از تفکرات و حرکت غیر دینی بوجود آمد که دین را هر چه بیشتر از دخالت در امور مادی و طبیعی بر حذر داشته است و آنرا محدود به عرصه خصوصی هر فرد نموده است،چگونه دین مسیحت مشروعیت خودرا در بین مسیحیان از دست داده و اروپاییان را در هر چه آسمانی کردن دین و مفهوم آن کشانده است ؟ این سوال را می توان در نوع تفکرات اروپاییان و عمل کلیسا و شرایط فکری ، اقتصادی و فرهنگی اروپاییان جستجو نمود، ولی در حال حاضر اکثریت عظیمی از جوامع بشری دارای دین می باشند و خود را ملزم به دستورات دینی می دانند ، در خاورمیانه که مهد و محل تولد بزرگترین ادیان الهی می باشد ، در اعصار مختلفی از تاریخ ، چه در عرصه ی سیاست و چه در عرصه ی اقتصاد و همچنین در تولید علم بزرگترین و اکنش بشری را در برابر دین می توان مشاهده نمود.
▪ تعریف دین :
انواع اعتقادات و سازمانهای دینی آنقدر فراوان است که محققان رسیدن به یک تعریف عموما پذیرفته شده از دین را بسیار دشوار یافته اند ، در غرب اکثر مردم دین را با مسیحیت یکی می دانند، اعتقاد به وجودی متعالی که به ما فرمان می دهد تا در دنیا به شیوه ایی اخلاقی رفتار کنیم و وعده ی فرارسیدن زندگی پس از مرگ را می دهد، با این وجود نمی توانیم دین را به صورت کلی با این اصطلاحات تعریف کنیم ، این اعتقادات و بسیاری دیگر از جنبه های مسیحیت در بیشتر ادیان جهان وجود ندارد ، در جوامع سنتی دین معمولا نقشی اساسی در زندگی اجتماعی دارد ، نمادها و شعایر دینی غالبا با فرهنگ مادی و هنری جامعه ، موسیقی، نقاشی یا کنده کاری ، رقص، قصه گویی وادبیات در هم آمیخته است ، در فرهنگ های کوچک هیچ گونه روحانیت حرفه ای وجود ندارد، اما همیشه افراد معینی هستند که در دانش اعمال دینی (اغلب جادویی) متخصص می شوند،
● نظریه های دین :
رویکرد جامعه شناسی نسبت به دین هنوز و شدیدا تحت تاثیر اندیشه های سه نظریه پرداز کلاسیک جامعه شناسی یعنی مارکس ، دورکیم و وبراست ، هیچ یک از این سه جامعه شناس خود مسیحی نبودندو همگی فکر می کردند که اهمیت دین در دوران امروزی کاهش خواهد یافت ، آنها بر این باور بودند که اساسا مذهب یک توهم است، طرفداران مذاهب مختلف ممکن است به طور کلی در مورد اعتقاداتی که دارند و شعایری که در آن مشارکت می کنند متقاعد شده باشند، البته جامعه شناسان اسلامی هم دارای نظریات متنوع و مهمی در حیطه جامعه شناسی دینی می باشند که از جمله ی آن می توان به دکتر علی شریعتی و استاد مطهری اشاره نمود ، در میان فلاسفه اسلامی همه ی آنها تقریبا نظریات قابل توجهی ارائه کرده اند ، خلاصه نظریات مسلمانان را در این حیطه می توان اینگونه خلاصه نمود که آنان دین و فرایندهای آن را جدای از زندگی مادی در نظر نمی گیرند ، بلکه آنرا در طول همدیگر می دانند،
▪ مارکس و دین :
کارل مارکس با وجود اینکه در این زمینه تاثیر زیادی بر جای گذاشته است اما هرگز مذهب را به تفصیل مطالعه نکرده است ، اندیشه های او اکثرا از نوشته های تعدادی ازمولفان علوم الهی و فلسفی از جمله فویر باخ در قرن ۱۹ سر چشمه می گرفت ،فویر باخ می گوید : مادام که ماهیت نمادهای دینی ایی که خودمان ایجاد کرده ایم درک نمی کنیم ، محکوم هستیم که اسیر نیروهای تاریخ که توانایی کنترل آنها را نداریم باشیم ، فویر باخ اصطلاح بیگانگی را برای اشاره به وجود آوردن خدایان یا نیروهای الهی متمایز از انسانها به کار می برد، مارکس این نظررا می پذیرد که دین نشان دهنده ی از خود بیگانگی انسان است ، اغلب تصور می شده که مارکس دین را رد کرده است اما به هیچ وجه حقیقت ندارد ، او می نویسد "دین قلب یک دنیای بی قلب است "-پناهگاهی در برابرخشونت و واقعیت های روزانه –از نظر مارکس دین به صورت سنتی آن ناپدید خواهد خواهد شد و باید بشود، اما دین از آن روست که ارزش های مثبتی که در دین تجسم یافته می تواند به صورت آرمانهای راهنمای بهبود سرنوشت بشریت در این جهان در آید نه به این علت که خود آرمانها و ارزش ها اشتباه هستند، ما نباید از خدایانی که خودمان آفریده ایم بترسیم و بایدازبخشیدن ارزش هایی به آنها که خودمان می توانیم تحقق دهیم خودداری کنیم ، مارکش در عبارت مشهوری اعلام کردکه دین تریاک خلق بوده است ، دین سعادت و پاداش ها را به زندگی پس از مرگ موکول می کند و پذیرش تسلیم طلبانه شرایط موجود را در این زندگی می آموزد ، بدین سان با وعده های آنچه در جهان خواهد آمد توجهه از نابرابری ها و بی عدالتی ها در این جهان منحرف می شود .
دورکیم و شعائر دینی بر خلاف مارکس،امیل دورکیم بخش قابل توجهی از مطالعات خود را به بررسی دین اختصاص داد و به ویژه توجه خود را به دین در جوامع کوچک سنتی معطوف کرد ، اثر دورکیم بنام "صور ابتدایی زندگی دینی" که نخستین بار در سال ۱۹۱۲ منتشر گردید شاید پر نفوذ ترین مطالعه در جامعه شناسی دین باشد، دورکیم دین را اساسا با نابرابری اجتماعی یا قدرت مرتبط نمی سازد بلکه آنرا به طبیعت کلی نهاد های جامعه مربوط می کند،او مطالعه خود را بر مبنای توتم آئینی آنگونه که در جوامع بومی استرالیا معمول است قرار می دهد و استدلال می کند که توتم آئینی نمایانگر دین در ابتدایی ترین یا ساده ترین شکل آن است و عنوان کتاب از اینجا گرفته شده است ، دورکیم دین را بر حسب تمایز میان چیزهای مقدس و نا مقدس تعریف می کند او معتقد است که چیز های مقدس و نمادهای جدا از جنبه های عادی هستی – قلمرو چیزهای نا مقدس – در نظر گرفته می شوند، او می گوید در فرهنگ های کوچک سنتی تقریبا همه ی جنبه های زندگی تحت تاثیر و نفوذ دین است تشریفات دینی هم اندیشه ها و مقولات فکری جدید را به وجود می آورند و هم ارزش های موجود را مورد تائید مجدد قرار می دهند ، این تنها یک رشته احساسات و اعمال نیست ، بلکه در واقع نحوه ی اندیشیدن افراد را در فرهنگ های سنتی مشروط می کند، حتی اساسی ترین مقولات فکری از جمله تصور مکان و زمان نخستین بار بر حسب مقولات مذهبی تعریف شدند ،
▪ وبر و ادیان جهان
دورکیم استدلال های خود را بر مبنای تعداد اندکی از نمونه ها قرار می دهد اگر چه ادعا می کند که اندیشه هایش بر مذهب به طور کلی تطبیق می کند ، درمقابل ماکس وبر به مطالعه ی وسیعی درباره ی ادیان سراسر جهان پرداخت ، هیچ دانشمندی پیش از او تاکنون به کاری با چنین دامنه ی وسیع دست نزده است ، بیشتر توجه وبر بر آنچه آنرا ادیان جهانی نامیده اند متمرکز بود، ادیانی که تعداد زیادی از مومنان را به خود جلب کرده است ،
نوشته های وبر درباره ی دین با نوشته های دورکیم از نظر توجه به ارتباط میان دین و دگرگونی اجتماعی فرق دارند، آنها در مقابل آثار مارکس هستند، زیرا وبر استدلال می کند که دین لزوما نیروی محافظه کارانه نیست ، بر عکس جنبش های الهام گرفته از دین اغلب دگرگونی های اجتماعی چشمگیری بوجود آورده اند ، در جامعه شناسی دین ماکس وبر سه نوع اعتقاد به عدل الهی وجود دارد بدین معنی که یک عنصر عقلانی نیز در این میان ایفای نقش می کند و آن ساختار نوعی خاص از داوری (Theodicy)، (اعتقاد به عدل الهی است)، آگاهی انسان از تنش ها و تعارض های موجود و حل نشدنی موجب شد که در او نیاز به پاسخی متافیزیکیبه وجود آید و این پاسخ متافیزیکی می کوشید از طریق داد باوری (اعتقاد به عدل الهی ) علیرغم همه ی تعارض ها و تنش های موجود در جهان ، برای زندگی انسان ها معنایی مشترک پیدا کند ، اولین سنخ دادوری دوگرایی یا ثنویت است که دردوگرایی عقیده بر این است که نور و حقیقت و پاکی و نیکی با یکدیگر همزیستی دارند و با تاریکی و دروغ و ناپاکی و شرارت در تعارض و کشمکش هستند، نوع دوم دادوری اعتقاد به تقدیر الهی به صورت کاملا منسجم همین انکار خیر خواهانه خداوند را تجسم می بخشد ، علت چنین وضعیتی این است که اعتقاد به تقدیر الهی مستلزم این مزمن است که فرد محکوم (نه تنها محکوم به نابودی بلکه محکوم به شرارت ) سرنوشتی در پیش داشته باشد که خدا خواسته و در نتیجه به نحوی عقلانی باشد و نیز اعتقاد به تقدیر الهی ایجاب می کند که فرد پاداش عمل خود را ببیند به این ترتیب مقوله اخلاقی مطرح می شود ، سومین دادوری خاص دینداران هندی بود ، این نگرش به خاطر انسجام درونی و نیز به خاطر دستاورد های متافیزیکی خارق العاده اش اهمیت خاصی دارد .● آینده دین از نظر جامعه شناسی
اگر غایت دین را برگزاری شعائر دینی بدانیم باید بگوئیم که در آینده وصول به این غایت به هیچ روی میسر نخواهد بود و انسان تجربی و استدلالی معاصر به مناسک صوری که بر اساس اعتقادات جزمی فراهم آمده اند نخواهند گرائید ، اما اگر ایمان به هستی و وظایف عالی انسانی و ایثار در راه تعالی زندگی اجتماعی را غایت دین بینگاریم ، آنگاه می توانیم به جرات بگوئیم که آنیده دین بسی درخشان است ، دین در این معنی هدفی گرامی و مقدس به شمار می رودکه لازم است که انسان باید با همه رسایل ممکن به سوی آن بشتابد ، تاریخ گواهی می دهد که جوامع در جریان تکامل خود آرام آرام به این هدف معنوی تقرب جسته اند و همواره اعضای خود را به شدت و سرعتی روز افزون برای ایمان به عظمت هستی و وظایف عالی انسانی و ایثار در راه تعالی زندگی اجتماعی آگاه کرده اند ، جوامع در این راه از وسایل گوناگون همچون علم ، فلسله و هنر و ،،، سو د جسته اند وهر وسیله درجای خود سودمند افتاده است ، از این رو آنان که برگزاری شعایر را یگانه و سیله ی حصول این مقصود می دانند بر خطا هستند ،بسیارند کسانی که از راه علم و هنرو فلسفه و خدمت و فداکاری بر معنویت دست یافته اند و از آرامش عمیق بر خوردار شده اند ، شوق اجتماعی انسان معاصر که می توان آنرا جامعه پرستی یا ( socioloty) خواند در همه جا موج می زند و از معنویت اجتماعی که جامعه ی آینده را انتظار می کشد بشارت می دهد ،
● نتیجه گیری
انسان ابتدایی هنگامی که در عمل نمی تواند بر طبیعت مسلط شود به اقتضای اندیشه ی ساده خود می کوشد تا به وسیله ی خیال بر آن استیلا یابد ، این فعالیت های خیالی که ملازم زندگی عملی است با عث آرامش و رضایت خاطر درونی افراد می شود ، انسان با رضایت خاطر برای نمونه های عالم نیرو های مخفی قائل می شود و یا دلایل آرامش خود را همین نیرو ها می داند که تلاش می کند با تدابیری بر آنها دست یابد و رضایت آنها را جلب کند ، در دوره ی کشاورزی افراد این نیرو های مخفی را به صورت ارواح نیک و بد و سایر مفاهیم ادیان ابتدایی در می آورد ، دین از لحاظ فردی شبکه ایی است از اعتقاد به نیرو های فرا طبیعی و از لحاظ اجتماعی شبکه ای از سازمانهای اجتماعی بر اساس آن اعتقاد و شامل مفاهیم و احکام و شعایر مخصوص است ، بنابر این هیچ جامعه ایی شناخته شده نیست که در آن شکلی از دین وجود نداشته باشد ، اگر چه اعتقادات و اعمال مذهبی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر فرق می کند ، برخی ادیان از مرزهای جامعه ی زادگاه خود تجاوز نمی کنند ، اما بر خی دیگر به جوامع دیگر می رسند ، از جمله ی دین یهود ، اسلام و مسیحیت که هر کدام به نحوی سودای جهانی شدن را در سردارند ، این سه ادیان پرنفوذترین ادیان یکتا پرست در تاریخ جهان هستند چند خدا گرایی در ادیان دیگری معمول است و در برخی ادیان مانند کنفوسیوس هیچ گونه خدا یا موجودات فوق طبیعی وجود ندارد ،
رویکردهای جامعه شناسی دین بیش از همه از اندیشه های سه متفکر کلاسیک یعنی مارکس ، دورکیم و وبر است ، همه ی آنها معتقدند که دین به مفهوم بنیادی در تمام جوامع وجود داشته است ،
در جوامع صنعتی کنونی ایمان دینی رو به ضعف می رود و نیز از دامنه کارکرد سازمان های دینی می کاهد که نتیجه ی آن دنیوی شدن به معنای کاهش نفوذ دین اطلاق می شود ، اگر چه نفوذ دین کاهش یافته است مسلما دین در آستانه ی نابودی نیست ودر دنیای امروزی گوناگونی زیادی از خود نشان می دهد و محتمل است که در آینده علم دوستی و جامعه پرستی بتواند بزرگترین دعوی دین را تحقق بخشد و انسان را به عظمت هستی و و ظایف انسانی و مجاهده در راه تعالی انسانیت مومن کند.
بهزاد حکیمی نیا
منابع و ماخذ:
الف :کتاب

۱-آگ برن و نیم کف :زمینه ی جامعه شناسی ، ترجمه ی ا، ح آریان پور ، تهران ۱۳۸۱ انتشارات نگاه
۲-آرون ، ریمون ، سیر اندیشه در جامعه شناسی ، ترجه ی باقر پیر هام ، تهران ۱۳۸۲ انتشارات علمی فرهنگی
۳-بشریه ، حسین ، جامعه شناسی سیاسی ، تهران ۱۳۷۸نشر نی
۴-گیدنز آنتونی ، جامعه شناسی با ترجمه ی منوچهر صبوری ، تهران ۱۳۸۰ نشر نی
۵-مطهری ، مرتضی ، ماتریالیسم در ایران ، ۱۳۸۳ ، انتشارات صدرا
۶-وبر ، ماکس ، دبن قدرت جامعه ، ترجمه ی احمد تدین ، تهران ۱۳۸۲ انتشارات هرمس

ب:مقالات :

۷-خجسته رحیمی ، رضا ، مجادله و مباحثه روشنفکران دینی و روشنفکران سکولار ، جامعه نو شماره ی ، ۲۳ دی ماه ۱۳۸۳
۸-فراستخواه ، مسعود ، الهیات قدسی و الهیات سکولار ، جامعه ی نو ، شماره ی ۲۳ دی ماه ۱۳۸۳

ج:سخنرانی ها :

۹-مجتهد شبستری ، محمد ، دین در دنیای معاصر ، ویژه نامه ی کاریز ، شماره اول ، بهار ۱۳۸۳
منبع : هفته نامه فصل نو


همچنین مشاهده کنید