پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شب هزارویکم [نمایشنامه]


شب هزارویکم [نمایشنامه]
نویسنده : بیضایی - بهرام
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۶/۲۵
رده دیویی : ۸fa۲.۶۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۰۴
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : PIR۷۹۸۰/ی۶۴ش۲
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۶۷۵۱-۸۲-۲

این اثر, در حقیقت سه نمایش نامه مجزا است که وجه مشترک آنها واژه هزار و یکم است و هر سه در حول و حوش داستان 'هزار و یک شب 'می‌چرخد, هر چند هر بخش خود حکایت مستقلی دارد .نمایش نامه اول, روایت گرفته شده از اسطوره 'جمشید 'و 'ضحاک 'است که بر طبق نقل اسطوره‌ای آن در پیش‌گویی‌ها, برای ضحاک 1000روز شاهی پیش بینی شده بود .ضحاک, جمشید شاه ایرانی را مغلوب می‌کند و دو دخترش 'شهرناز 'و 'ارنواز 'را به زنی می‌گیرد .این دو با فداکاری قبول همسری دشمن و قاتل پدر, تلاش کرده‌اند که از کشته شدن جوانانی که مغز آنان خوراک مارهای برآمده از شانه‌های ضحاک است, جلوگیری کنند و چنین می‌شود .در هزار و یکمین شب سلطنت خوفناک ضحاک, مردم همان گونه که در 'هزار انسان 'آمده بر ضحاک می‌شورند و به شاهی او پایان می‌دهند .نمایش نامه دوم, ماجرای ترجمه 'هزار انسان 'از پهلوی به عربی است و ماجرا در دوران خلفای بغداد اتفاق افتاده است' .پور فرخان 'نامی که یک ایرانی است, بنا به درخواست نزدیکان خلیفه کتاب را به عربی ترجمه کرده است .با عرضه کتاب او محاکمه شده زیر شکنجه به قتل می‌رسد .همسر و خواهرش به بغداد می‌آیند و طی ماجراهایی به فاجعه مرگ او در زیر شکنجه پی می‌برند .گویا بغدادیان قصد داشته‌اند با کشتن مترجم و از میان بردن نسخه پهلوی کتاب که نزد همسرش بوده, تمامی نشانه‌های متن پهلوی را که همان 'هزار انسان 'ایرانی است نابود کرده کتاب را به عرب منسوب کنند, سرانجام دو زن, پس از دانستن واقعه دلخراش مرگ پورفرخان در زیر شکنجه و با آگاهی از این نکته که اطرافیان خلیفه قصد تجاوز به شرافت آنها را دارند خود را می‌کشند .اپیزود پایانی که زمانی نزدیک‌تر به امروز دارد, حکایت زنی است که مکتب‌داری می‌کرده و در این کار از ملایان سر بوده است و به همین جرم, یعنی آموزش زنان, در آتش خشم و کین مردان قدرت می‌سوزد .یکی از جرم‌های او آموزش داستان هزار و یک شب در مکتب خانه بوده است .دختر این زن, پنهانی سواد آموخته و کتاب ممنوع هزار انسان را خوانده است .به او گفته شده زنی که این کتاب را بخواند, در پایان داستان کتاب می‌میرد .زن که به جعل این گفته آگاه است, تظاهر به نزدیکی مرگ خود می‌کند و در بستر مرگ (دروغین) حکایت سوختن مادر باز می‌گوید و شوهر که سخت عاشق اوست به اشتباه خودیی می‌برد و به جبران گناهان خویش, با گشودن مکتب خانه به دست همسرش موافقت می‌کند و ماجرا به خوشی پایان می‌پذیرد .در هر سه بخش نمایش, زنان در مرکزیت داستان قرار دارند و مردان در حاشیه‌اند .