جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دیدبانی جنگ احزاب


دیدبانی جنگ احزاب
انتخابات، مجال زودگذر آمد و شد نامزدها است. نامزدها می آیند، می گویند، گفته می شوند و با همه هیجان، بسیاری از آنها تمام می شوند ومی روند. نیازی به نام بردن از نامزدها نیست. برگردید و به گذشته نگاه بکنید. فهرست بلندی از چهره ها که گاه حتی نام آنها هم- با وجود نام آوری و سر زبان ها بودن در روزگار نامزدی شان- با زحمت به خاطر می آید. بنابراین فراتر و مهم تر از نامزدها، صحنه ای است که از گذشت روزگار و رقم خوردن حوادث خوب و بد پدید آمده است مانند سیمای امروز همین کره خاکی ما که از تابش آفتاب و ذوب شدن یخ ها و رانده شدن خشکی ها و فشرده شدن آنها در هم یا ارتعاشات و لرزش های درونی زمین و ایجاد شکاف ها و گسل های تازه پدید آمده است. کوه ها در کنار دره ها سر بر آورده و رودها و دریاها، خشکی ها را از هم جدا ساخته اند تا زمین، آن گونه که امروز می بینیم نقش بسته است.
صحنه سیاست ایران که اکنون پیش روی ماست البته می تواند با آمد و شد رجال سیاسی در آینده، نقش های تازه به خود بگیرد اما واقعیت مهم تر آن است که نامزدهای موجود فرع بر واقعیت های این صحنه هستند یا به عبارتی، حداکثر، جریان هایی را نمایندگی می کنند که پیش از این، در صورت بندی صحنه موجود، خوب یا بد، ایفای نقش کرده اند. هیچ نامزدی از خلأ نمی آید و نمی تواند نسبت به این صحنه بیطرف باشد. ملت هم در قبال این صحنه بیطرف نیستند که اساساً طرفداری یا بیطرفی مصادیق متفاوت و گاه متضادی می تواند داشته باشد. بیطرفی یکجا عین اعتدال و انصاف و عدالت است و در جایی دیگر عین افراط و تفریط و بی عدالتی و مصلحت سوزی و ستم. تا آنجا که انتخابات به رقابت سالم، قانونمند و منصفانه نامزدها وحامیان آنها مربوط می شود، قاعده بیطرفی حاکم است اما اگر انتخابات برای فرصت طلبان، پوشش حفاظ گونه ای شد جهت پنجه کشیدن بر مسلمات قانون اساسی، ارزش های اسلامی، و حقوق و منافع ملی، آنجا دیگر موضوع فرق خواهد کرد و حکمش نیز متفاوت خواهد شد.
آنجا تعرض کنندگان بیطرف نیستند اگر چه در برابر هر نوع هوشیاری و تذکر و دفاعی، فریاد بکشند و اشک تمساح بریزند که «آزادی به مسلخ رفت، حق رقابت فدا شد، این دیگر انتخابات نیست، بیطرفی نقض شد و...»؟ جرم بزرگ کیهان را همین جا باید جست.انتخابات بهانه است. همه نوع اتهام و انگی باید به او چسباند چون رسالت دیدبانی خود را در این سال های پرحادثه رها نکرده است. چون عرصه را رصد کرده و بارها بهنگام هشدار داده است. چون مانع خواب زدگی خیلی ها شده یا در دام افتادگان بسیاری را هوشیار ساخته است. کیهان زد و بندهای بزرگ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دیپلماتیک را رو کرده و از دماغ طرف های این معاملات آلوده درآورده است. چه پروژه های سیاسی- اقتصادی کلانی که از سوی بانیان تمام یافته تلقی می شدند و می شد با آنها خون یک ملت را در شیشه کرد اما ناگهان با روشنگری و فریاد اعتراض کیهان به هم خورده و بی سرانجام مانده است. البته کیهان ادعای عصمت نمی کند و آنها نیز که کینه کیهان را در سینه دارند، از خطای کیهان به خشم نمی آیند بلکه غیض و غضب آنها اتفاقاً از آن روست که این روزنامه بارها در دیدبانی و خط شکنی، درست دیده و به دقت در قلب دشمن زده است. آنها از این خشمناکند که کیهان نه در شناخت دشمن اشتباه کرده، نه مرعوب شده، نه طمع ورزیده و بده بستان کرده، نه غافل شده و نه منفعلانه عمل کرده است. کیهان در این جنگ همه جانبه البته نماینده و دیدبان جبهه ای است به وسعت همه خدمتگزاران اسلام، انقلاب و ملت ایران.
کسانی در این میان ترجیح می دادند همیشه اطو کشیده و ادکلن زده، خوش مشرب، پرجاذبه و بی دافعه، لطیفه و لبخند بر لب باشند و کیهان در این میان نمی توانست همیشه و برای همه لبخند بزند. گاه صدایش به فریاد هشدار بلند شد، زمانی که خیانتی دید خشم گرفت، به توصیه ها و هدیه ها و بده بستان های آنچنانی دست رد زد، مجبور شد گریبان هایی را بگیرد و متقابلاً زخم اهل خیانت را بر جان خویش حس کند. ظاهر قصه، سیاست بود و گل و بلبل، و باطن آن یک جنگ تمام عیار و همه جانبه. آنجا که لازم بود با پنبه سر می بریدند و هر جا که ضرورت داشت از تیغ تیز هم دریغ نمی کردند. مگر تهدیدهای علنی آمریکا و اسرائیل و انگلیس به هجوم نظامی در آغاز چالش هسته ای و شمارش معکوس برای آن، دل های برخی مدعیان سیاست را در مجلس و دولت وقت از جای نکند؟ مگر در همان مجلس، از رهبری نظام نخواستند جام زهر تسلیم در برابر فشار دشمنان ملت ایران را سر بکشد؟ آیا جز به پشتوانه آنها بود که طرف مذاکره کننده اروپایی، دیپلمات های ایرانی را به گوشه رینگ می برد و می گفت «نگویید ملت ایران زیر بار پروتکل الحاقی نمی رود، که می دانیم طرح ۳ فوریتی امضای پروتکل در مجلس آماده است»؟
آیا جز کیهان بود که فاش کرد عنصر متنفذ کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس وقت در سفر به بروکسل- مقر اتحادیه اروپا و مقر ناتو- وعده حمایت طرف اروپایی را گرفته و در بازگشت به جمعی از روزنامه نگاران زنجیره ای گفته «غرب از ما حمایت می کند. طرف اروپایی گفت نهایتاً شما در ایران، طرف مورد حمایت ما هستید اما شما هم باید کارهایی در مواجهه با محافظه کاران و بنیادگرایان ] بخوانید حامیان انقلاب[ انجام دهید که در اینجا حمایت ما را توجیه پذیر کند»؟! و جز این بود که در پی رد صلاحیت همین ساقیان زهر و دلالان خیانت در میان ملت ایران، اتحادیه اروپا احساس خطر کرد و در مداخله ای بی سابقه- و از سر بی احتیاطی- اعلام نمود به خاطر رد صلاحیت شماری از همین «اصلاح طلبان کلیدی»، انتخابات هفتمین دوره مجلس را در ایران مشروع نمی داند!؟ ملت ایران آیا از خاطر می برد گردن کلفتی لات مآبانه همین جماعت را که کوشیدند با وادار کردن شماری از وزرا و معاونان و استانداران به امضای نامه استعفا، نظام را تهدید به عدم برگزاری انتخابات کنند تا آنجا که رئیس مجلس و دولت وقت خدمت رهبری فرزانه انقلاب رفتند و گفتند با این وضع برگزاری انتخابات مقدور و مصلحت نیست. آنجا فقط تدبیر و شجاعت همان مرد الهی بود که گردن کشان را سر جای خود نشاند؛ «که حتی یک روز تاخیر هم جایز نیست. ما در زمان جنگ هم انتخابات را تعطیل نکرده ایم. سر وقت برگزار کنید و اگر توانش نیست، دیگران این حق ملت را احقاق خواهند کرد» و... چشم فتنه کور شد.
آیا می توانیم از یاد ببریم در بحبوحه فتنه تیرماه ۷۸ که بدخواهان، شماری از دانشجویان و نیروی انتظامی را مقابل هم قرار داده و سپس نیروهای عملیاتی آمریکا در عرصه آفتابی شده بودند تا به بهانه تشنج پیش آمده، با آشوب در پایتخت، کار جمهوری اسلامی را تمام کنند، شماری از همین عناصر منفعت طلب، آدم های میانه را نزد مسئولان ارشد می فرستادند که ما می توانیم بحران را فرو بنشانیم اما شرط آن این است که چند تا خواسته ما از جمله جابجایی برخی مقامات عملی شود!؟ آیا آنها- یا بعضی از آنها- نشان شده دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل نبودند و نیستند؟ آقای معاونی که آن روز به نام مهار تشنج به سازماندهی و تحریک آشوبگران می پرداخت، حق دارد به خاطر رو شدن اسناد همدستی برخی مدعیان اصلاح طلبی با محافل اطلاعاتی آمریکا و غرب از سوی کیهان، دکان سفسطه بگشاید و این روزنامه را با طالبان قیاس کند با این صغرا و کبرا که «در باز است، باز پرنده است، پس در پرنده است و... ما هم اصلاح طلب».
خون کیهانیان مباح است به هزار و یک دلیل! به کیهانیان چه که دیگر عضو ارشد سازمان منافقین جدید، در فلان شرکت نفتی ثبت شده در انگلیس چه می کند و از چه رانت هایی برخوردار است ولو آن رانت ها صدای یکی مثل علی اکبر محتشمی رئیس فراکسیون دوم خرداد در مجلس ششم را هم درآورده باشد؟! کیهانی ها، حکم مرگ خود را امضا کرده اند که در لانه افعی ها دست کرده و قرارداد ننگینی مانند کرسنت و فروش تقریباً مجانی گاز ایران به امارات برای ۲۵ سال را رسوای عام و خاص کرده اند؟! خون کیهانیان را باید ریخت، آبرو که جای خود! چرا جرئت کردند پای پرونده مفسد اقتصادی مانند شهرام جزایری که گله ای از سیاستمداران را آلوده و رام خود ساخته بود، بایستند و بی هیچ ترسی نام همه آنها را که از وی پول گرفته بودند، در صفحه اول خود درج کنند؟ نمی دانستند هزینه دارد ولو سال ها بعد در چنین روزهایی؟
کیهان همان قدر در لو رفتن و سوختن پروژه آژاکس در تیرماه ۷۸ مقصر است که در لو دادن برخی زد و بندهای کشورهای مرتجع منطقه با رژیم صهیونیستی و آمریکا، همچنان که مقصر است به خاطر حمایت موثر از جبهه بزرگ جهاد اسلامی در لبنان و فلسطین و عراق. کیهان همان قدر که مغضوب منافقین قدیمی است، در کانون کینه منافقین جدید قرار دارد. مهاجمان سیاسی اگر از کیهان کینه به دل دارند و عقده های ناگشوده قدرت را زیر سر کیهان و امثال کیهان که این روزنامه فقط آنها را نمایندگی می کند می بینند بیش از آنها، راهزنان و عوامل شبیخون هستند که کیهان را یکی از خاکریزهای نفوذناپذیر مقاومت یافته اند. زراندوزان و عافیت طلبان را استثنا نکنید، آنها که از یک جایی به بعد، ابتدا در خلوت خود و سپس در جلوت گفتند که نقش در انقلاب داشته اند و حالا سهم و امتیاز ویژه قدرت و ثروت می خواهند ولو به مسخ هویت ملی و اسلامی نظام منجر شود و به تداول انحصاری قدرت میان گروهی خاص بینجامد. نه، کیهان با هیچ یک از اینها- پس از اتمام حجت و اندرز و سفارش و امر به معروف و نهی از منکر خارج از اندازه- نتوانسته کنار بیاید و برایشان لبخند بزند. آنها نمونه واقعی احزاب جنگ خندقند. بارها در این ۶ انتخابات گذشته و از جمله انتخابات ریاست جمهوری گذشته گردنشان شکست و بارها کوشیدند این گردن شکستی خود را به پای نامزدهای محترم بنویسند. اما آثار سرشکستگی از سیمای آنها گم نخواهد شد ولو کینه های بدر و خیبر را با خود داشته باشند و به بهانه، نام نامزدهایی را سرنیزه کرده باشند.
ما سر نیزه را هم می نگریم اما نیزه داران و فرماندهان آنها را از افق چشم و تیررس گم نمی کنیم. عمرو عاص ها و فرزندان امیه تا همیشه تاریخ خار چشم ما هستند. و مگر خار در چشم خلیده، فراموش کردنی است؟آنها هم ما را از یاد نخواهند برد. آنها نشاندارند و در شلوغی گم نمی شوند.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان