پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

افغانستان یعنی توهم در تاریخ و جغرافیا


افغانستان یعنی توهم در تاریخ و جغرافیا
زمانی که باد در شولای مرد افغان می وزد و برقع زنان این دیار چهره زشت و زیبای آنان را در پشت پرده ای از پارچه ضخیم می پوشاند، بسیاری را در غرب بر این گمان است که با موجوداتی از جنس غیر زمینی روبرو می باشند. این تصویر غیر آشنا از جماعت انسانی و فرهنگ سنتی این مردمان در طی این سال ها بی گمان آنان را به تندیس خشونت و انعطاف ناپذیری در ذهن مهاجمان غربی تبدیل کرده است. همین ذهنیت زمینی – مریخی موجب شده است که از یک سو جماعت بومی کینه مهمانان ناخوانده را به دل گرفته و هر از چندی به صورت آنان چنگال کشیده و از دیگر سو همان مهمان ناخوانده که خود را منجی و بشارت دهنده زندگی مدرن برای قوم وحشی تلقی می کند همواره دست بر ماشه تفنگ به سمت هر جنبنده ای و سایه ای شلیک کند. به یک تعبیر پشتون های بنیادگرا هنوز تاریخ را در برهه ماقبل مدرنیته و جغرافیا را خارج از مرزهای قراردادی نوین تعریف می کنند و مهاجمان غربی در توهم دهکده جهانی رشته کوه های هندوکش را با دامنه های آلپ اشتباه گرفته اند. همین درک اشتباه دو طرفه بین دو نیروی دفع کننده در کنار برهم خوردن توازن های منطقه ای، اهداف غیر مشروع فرامنطقه ای، گسست نژادی بین شمال و جنوب کشور، فقر مزمن، تولید و تجارت مواد مخدر، بیسوادی، بیکاری، نبود بهداشت و به طور کلی عدم وجود هر نوع امکان اولیه زیست معمول زندگی انسانی، از این سرزمین نفرین شده تنها بوی خون و باروت را به مشام می رساند.
روز دوشنبه ۷ ژوئیه خبرگزاری های بین المللی دو خبر مهم و دهشتناک را در کنار هم مخابره کردند که در اولی حمله هوائی نیروهای عضو ناتو در روز یکشنبه به یک عروسی در منطقه ننگرهار منجر به کشته شدن حدود ۴۰ تن شد و در دومی با انفجار یک اتومبیل بمب گذاری شده توسط یک عامل انتحاری در نزدیکی سفارت هند بیش از ۳۰ تن کشته و ۱۴۰ تن زخمی شدند. حمله به مردم غیرنظامی در ننگرهار دقیقا تنها سه روز بعد از حمله مشابه ای بود که در آن بیش از ۲۰ غیرنظامی افغان کشته شده بودند و حمله انتحاری به سفارت هند نیز دنباله سریالی حملات طالبان به نیروهای غربی و مردم غیرنظامی بود که در آخرین مورد آن یکی از نمایندگان ایالت قندهار به دست مهاجمان مسلح ترور گردید. این در حالی است که بر طبق آمارهای مستند ماه ژوئن با کشته شدن حدود ۴۹ تن از نیروهای ائتلاف ضدتروریستی بالاترین میزان تلفات پس از حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ را به خود اختصاص داده و برای اولین بار افغان ها رکورد تلفات ماهانه نیروهای مهاجم بعد از حمله به عراق را از برادران شورشی خود در سرزمین بین النهرین بازستاندند. طنز بزرگ کنونی در مورد وضعیت افغانستان در آنجا اتفاق می افتد که هر روز خبرگزاری های بین المللی بر طبق آمارهای نیروهای ائتلاف و دولت کابل از کشته شدن و دستگیری ده ها شورشی خبر داده در صورتی که هم زمان از تقویت مواضع و موقعیت طالبان نیز هشدار می دهند. درحالی که به دلیل همین وضعیت، پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) از اعضای اروپائی خود می خواهد که نقش فعال تر و حضور اکتیوتری را در مناطق جنوبی و پر خطر افغانستان به عهده گیرند، به نظر می رسد که تنها واشینگتن است که به اجبار تاوان هژمونی خود را با افزایش هزینه و نفرات اضافی پرداخت می کند. سطح و نوع تلفات نیروهای نظامی و غیرنظامی در این منطقه آشوب زده و تغییر در آرایش جبهه های نبرد نشان می دهد که به تدریج نیروهای ائتلاف تمرکز خود را از دست داده و عصبی می شوند در حالی که طالبان هم به لحاظ نظامی و هم نفوذ در بین لایه های اجتماعی ابتکار عمل را به دست گرفته و رویکرد ارتجاعی خود را به منطقه نبرد دیکته می کند. شرایط در افغانستان و به طور کلی منطقه خاورمیانه به گونه ای است که هر چه زمان در موقعیت بحران بگذرد و وضعیت فرسایشی میدان منازعه تعمیق شود به زیان نیروهای غربی و به سود نیروهای شورشی بومی خواهد بود. این دقیقا در چارچوب ذات و نوع ترکیب آموزشی – لجستیکی نیروهای غربی است که در قالب نیروهای " واکنش سریع " برای نبرد و پیروزی های فوری تعریف و قالب بندی شده اند. در صورتی که در جبهه مقابل نیروهای شورشی بواسطه موقعیت بومی خویش به تمدید زمان و تشدید سطح مکانی میدان جنگ احتیاج دارند تا به جهت آشنائی به محل و سازگاری با موقعیت بومی دشمنان خود را فرسوده کنند. این اتفاق هم اکنون به نفع شورشیان طالبان در حال انجام است. در حالی که ائتلاف به رهبری آمریکا هنوز در حال چانه زنی برای اولی ترین نیاز یک جنگ طولانی مدت می باشد در پشت جبهه نیز وضعیت به همان اندازه به زیان نیروهای غربی در حال رقم خوردن است و افکار عمومی اروپائیان و آمریکا به شدت در پی بازگرداندن سربازان به وطن خویش می باشند. در عوض موقعیت پشت جبهه به نفع شورشیان افغان می باشد چرا که بعد از ۶ سال جنگ و ناامنی و همچنین عدم دستیابی به ابتدائی ترین شرایط زیست انسانی، مردم افغانستان و یا حداقل پشتون های این کشور امنیت طالبانی را به چنین وضعیت بی ثبات و مختل کننده ای ترجیح می دهند. این تصویر بسیار اسفبار و دهشت انگیز از وضعیت امروز افغانستان، پیامد رویکرد بسیار غلط و خطرناک ایالات متحده می باشد که با طناب پوسیده دمکراسی خاورمیانه ای و سیاست ضدتروریستی خویش بسیاری از اروپائیان را نیز به قعر چاه ویل سلطه طلبی خود رهسپار کرده است. چنانچه هر چه زودتر تغییرات اساسی در سیاست های کنونی واشینگتن و متحدین آن در افغانستان انجام نگیرد به نظر می رسد که می بایست در انتظار سخت تر شدن وضعیت کنونی و موقعیت نیروهای ائتلاف در این کشور سخت سر و مانده در زمان قبل از " نوزائی تاریخ " بود.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه