شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زمین دشمن کجاست؟


زمین دشمن کجاست؟
آیا اصلاح طلبان در زمین دشمن بازی می کنند؟ پاسخ دقیق و علمی به این پرسش مستلزم فهم دقیق از «نقشه» و «زمین بازی ترسیم شده» از سوی دشمن است. اینکه دشمن اکنون کجا ایستاده، چه حال و روزی دارد و طمع و امیدش به چیست؟ خلاصه ماجرا همان است که ۵ ماه پیش توماس فریدمن سرمقاله نویس قدیمی و صهیونیست آمریکایی در روزنامه هرالدتریبیون نوشت «داستان اصلی و واقعی در خاورمیانه امروز این است که تیم آمریکا تقریبا در همه جبهه ها در حال باختن به ایران است. چرا؟ جواب کوتاه این است که ایران، باهوش و جسور و بی باک است و آمریکا، احمق و ضعیف با متحدانی سست و متفرق. آیا سؤال دیگری هم دارید؟... شبکه نفوذی که ایران در اطراف خاورمیانه از عراق تا لبنان ایجاد کرده، می تواند حتی اسرائیل را مورد تهدید جدی قرار دهد و جبهه نبردی سخت را در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس باز کند. این یک راهبرد پیچیده بازدارندگی است... آمریکا پس از ۱۶سال سیاست دولت های کلینتون و بوش، در این منطقه به دام افتاده است. تیم بوش در برابر ایران نه مشوقی دارد و نه تهدیدی.»
این بلا از کجا بر سر آمریکا نازل شد؟ آمریکا و اسرائیل و برخی دولت های اروپایی همسو ضربه کاری را از کجا خوردند؟ پاسخ این سؤال را هم از گزارش اوایل شهریور ماه گذشته موسسه نومحافظه کار «امریکن اینترپرایز» به قلم رئول مارک گرکت (از چهره های اطلاعاتی باسابقه آمریکا) بخوانید: «مواضع رهبر عالی ایران، سیاست جرج بوش را نابود کرد... او آخرین بار در چالش هسته ای اعلام کرد جمهوری اسلامی تسلیم نخواهد شد و اگر در برابر قدرت های متکبر یک گام به عقب برداریم، باعث می شود تا آنها جلو بیایند. اگر آیت الله خامنه ای تنها یک بار حتی به صورت مخفیانه فرستاده ای را به واشنگتن اعزام می کرد، ما هم اکنون در تهران سفارت خود را مجددا برپا کرده بودیم... احمدی نژاد در سیستم سیاسی جمهوری اسلامی خوب عمل کرده و در درک هویت اسلامی و تهدیدهای موجود بسیار به رهبری نزدیک است... آمریکا در اجلاس ژنو با گسیل نماینده خود به مذاکرات، عملا نشان داد در برابر فناوری اتمی ایران تسلیم شده است... دولت احمدی نژاد روش محتاطانه دولت قبلی در زمینه فناوری هسته ای را کنار گذاشت. تهدیدهای اقتصادی و نظامی بلافاصله اوج گرفت اما اکنون بعد از ۳سال، ترس از بوش ناپدید شده است. نکته جالب این است که راهبرد اخیر ممکن است در ایجاد اختلاف بین اروپا و آمریکا بسیار موثرتر از روش لبخند و دست نرم دولت خاتمی باشد.» کار به آنجا کشید که لوس آنجلس تایمز نوشت «با توجه به رشد فزاینده قدرت و نفوذ ایران، جمهوری اسلامی به شکل خاری در چشم آمریکا درآمده است.»
درباره «چه باید کرد؟» پاسخ های مختلفی به طور گسترده در محافل آمریکایی مطرح شد و از جمله روزنامه واشنگتن تایمز در جمع بندی مباحث نوشت «ما برای مهار ایران باید متوجه داخل این کشور شویم. با توجه به قدرت روزافزون این کشور و ناکارآمدی روش های فشار بیرونی نظیر تهدید نظامی و تحریم اقتصادی، باید از داخل به پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ضربه زد.» یا روزنامه نیویورک تایمز با فاجعه آمیز و غیرقابل تحمل خواندن «ایران هسته ای» نوشت «ما باید در انتخابات آینده، تعادل مسئولان جمهوری اسلامی را به هم بزنیم و به آن شوک وارد کنیم.»
هدف، چندگانه بود. هدف حداقلی، ایجاد چالش و مسئله از درون برای مهار ایران و سنگین کردن کفه خالی غرب در چانه زنی ها و مذاکرات به بن بست رسیده بود، مذاکراتی که از چالش هسته ای آغاز و تا مسائل افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و سوریه امتداد می یافت. هدف مهم تر و البته دور از دسترس تر، قفل کردن ایران از درون و فروپاشی ملت- دولت جدید برآمده از انقلاب اسلامی است که با ناامیدی دنبال شده است.
در چنین نقشه و پروژه ای، عجیب نیست که دولت جمهوری اسلامی آماج سنگین ترین و ناجوانمردانه ترین حملات تبلیغات قرار گیرد همچنان که جای شگفتی نیست اگر گروهک های اپوزیسیون- از سلطنت طلبان گرفته تا گروهک های تروریستی و چپ های آمریکایی و جبهه ملی و نهضت آزادی- شعار راهبردی فرآوری شده در سیستم های جاسوسی آمریکا و غرب را با محوریت لزوم حذف ولایت فقیه و سکولاریزه کردن نظام سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران تکرار کنند و این همسویی تا بدانجا پیش رود که منوچهر گنجی سلطنت طلب بگوید با همه مخالفت هایی که با ابراهیم یزدی دارم، دست او را می بوسم که گفت ولایت فقیه و رهبری را باید از قانون اساسی حذف کرد.
تا اینجا کار جای شگفتی نداشت. شگفت آن بود که خبر آمد سران گروهک نهضت آزادی به دعوت رسمی سازمان مجاهدین (انقلاب) در کنگره این سازمان شرکت جسته، دسته گل فرستاده و نامه رسمی ضمیمه کرده اند مبنی بر اینکه ما از «ائتلاف در انتخابات» و «همکاری در تشکیل جبهه دموکراسی و حقوق بشرخواهی» استقبال می کنیم. پیوند مجاهدین انقلاب و گروهک آمریکایی؟! گروهکی که حتی در پایگاه اینترنتی خود (میزان نیوز) معترف است به اعتبار سکوت مطلق در برابر نقض حقوق ملت ها و جنایات و نسل کشی های آمریکا و اسرائیل به همراه طیفی دیگر از مدعیان اصلاحات، نزد افکار عمومی ایران متهم به «بی صداقتی، غرض ورزی، مزدبگیری آمریکا» شده است. آیا پیوند با نهضت آزادی و هجمه به دولت، بازی در زمین دشمن نبود؟
شگفتی دیگر آن بود که دبیرکل همین سازمان از رئیس جمهور سابق به عنوان نامزد حزبی «سازمان» یاد کرد. آیا رئیس جمهور سابق با مشی سازمان و دوقلوی دولت ساخته آن (حزب مشارکت) در اباحی گری نسبت به اصول و آرمان های انقلاب و تغافل درباره بازی در زمین دشمن موافق بود که نامزد حزبی معرفی شد یا این هم از جمله همان غفلت ها و کوتاهی ها و قصور و تقصیرها بود که بارها پیش آمد؟ آیا جای تاسف نیست که دبیرکل سازمان اواخر تیرماه گذشته، در گفت وگو با خبرگزاری ایلنا از احتمال حل شدن چالش هسته ای به نفع کشور ابراز نگرانی کرد صرفا به این خاطر که ممکن است در انتخابات، امتیازی برای دولت باشد؟! این عبارت را بخوانید؛ «متاسفانه شواهد به نحوی است که نشان می دهد حل مشکل هسته ای به امتیازی برای جریان حاکم در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده تبدیل شده است.»
مگر شما در کدام سوی زمین ایستاده اید که به شیوه دشمنان کشور و ملت عزادار شده اید؟ مگر چگونه مشی کرده اید که پیروزی بزرگ هسته ای می تواند در انتخابات به ضرر شما تمام شود؟ آیا آقای خاتمی هم احساس شما را دارد؟ اگرنه- که ان شاءالله چنین باشد- پس چرا ویلیام برنز معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا که در مذاکرات ۲۸تیر ژنو هم شرکت داشت، ۱۰روز قبل از مذاکرات به کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا گفت «رفتار جمهوری اسلامی یک رشته چالش های بسیار جدی بیش از تمام مسائلی که امروز با آن مواجهیم، متوجه ما می کند. از جمله بلندپروازی هسته ای و نفوذ مخرب در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین. متاسفانه ۱۰سال پیش، از دوره حضور اصلاح طلبان ایرانی در قدرت درست استفاده نشد... پس از سفر سولانا به تهران تفسیرهای جالبی در برخی روزنامه های ایران مبنی بر توقف در مرحله فعلی فعالیت های هسته ای و تحمل نکردن سختی ها آغاز شد. البته مشکل بتوان گفت این تفسیرها به کجا بینجامد اما دست کم موثر بودن تلاش ما را نشان می دهد.»
آیا این بازی مداوم در زمین دشمن نیست که آقای یونسی وزیر اطلاعات دولت سابق خبر دهد «من بارها به برخی احزاب اصلاح طلب گفتم که شما نمی توانید هم حاکم باشید هم اپوزیسیون. این قابل جمع نیست. هم در دولت هستید و هم می خواهید اپوزیسیون باشید»؟ آیا بازی در زمین دشمن غیر از این است که خبرنامه داخلی حزب مشارکت در شماره اوایل مهرماه امسال خود بنویسد «اجماعی گسترده از نیروهای سیاسی و فرهنگی حامی دوران اصلاحات شکل گرفته که در آن لائیک ها تا مراجع دینی و مذهبی ]؟![ حضور دارند»؟! نسبت مدعیان خط امام در حزب مشارکت و نامزد حزبی روحانی شان با لائیک هایی که با اصل دینداری و مسلمانی لجاجت و کینه دارند چیست؟ شارلاتان های سیاسی و مطبوعاتی کدام بی بندوباری ایدئولوژیک را در برخی احزاب و حلقه های مدعی اصلاحات یافته اند که تر و خشکشان می کنند و قربان صدقه آنها می روند؟ آیا طمع بیگانگان و دنباله های داخلی آنان جز به این خاطر است که جریان سرگردان مدعی اصلاحات، سر اسلحه را به سوی خود و جبهه خودی نشانه رفته اند و سرنا را از سر گشادش می نوازند؟ این که کسی بگوید باید اصلاحات را در داخل از حالت تدافعی به حالت تهاجمی درآورد و همزمان بگوید در مواجهه با خارج تند و تیز سخن گفته ایم و باید از این تند و تیزی کاست، آیا جز به مفهوم شلیک به خود است؟ کسی باور می کند که این طیف از اصلاح طلبان با بازی در زمین دشمن، مقرب آنها شود؟ یا فقط از شانه های آنها برای بالارفتن از دیوار کشور و ملت استفاده می شود و بعد می شود این نردبان را به زیر و دور انداخت؟
انتخابات بهانه است، دولت و احمدی نژاد هم. با همه اهمیتی که انتخابات و دولت برآمده از آن دارد، بازی دشمن به انتخابات و تخریب این نامزد یا توجیه آمدن آن دیگری محدود نمی شود. دولت و نظام اسلامی همچنان که در اعترافات دشمنان ذکر شد، خار چشم آنان است. بودن و بالیدن و تنومند شدن و ثمردادن اصل نظام اسلامی برای آنها به مثابه یک مصیبت بزرگ است و چون می دانند انتخاباتی به واقع آزاد در فضایی پرنشاط و زنده و باطراوت برگزار می شود، قصد کرده اند این بهار مردم سالاری را تبدیل به ضد خود کنند. رادیکالیزه و ملتهب کردن فضا، به هم زدن مرز نیروهای درون جبهه انقلاب با دشمن، هدایت جریان های سیاسی و نامزدها به سمت تصاعد تبلیغات منفی علیه ارزش ها و اصول انقلاب، یارگیری و سازماندهی جریان های ضدانقلاب در این فضای آزاد انتخاباتی، ارائه تصویری سیاه و مایوس کننده از اصل انقلاب و نظام اسلامی، تلقین روح ناامیدی و بی اعتمادی به افکار عمومی و نهایتا درگیر کردن جبهه بزرگ و قدرتمند اصولگرایی با نیروهای میدانی و بازداشتن نگاه آنها از آرمان ها و دشمنان اصلی، صرفا فهرست کوتاهی از محورهای عملیاتی نقشه چیده شدن توسط دشمن است.
اما زمین دشمن کجاست؟ هرکجا که بی بندوباری فکری و سیاسی باشد. هر جا که به آرمان و اصول انقلاب کم توجهی شود. آنجا که جریان سیاسی از قطب نمای خط امام- ولایت و رهبری- غافل شود. جایی که جریان سیاسی از پیروزی جبهه انقلاب نه تنها شادمان نشود بلکه نگران باشد و هرجا که دشمن هجمه و فشاری آورد، نه احساس نفرت که احساس رضایت کند. هر موضعی که ایستادن بر آن، جریان های کینه توز نسبت به اصل انقلاب را خوش آید و به هیجان آرد. دشمن و دشمنان هیچ تغییر ماهیتی نکرده بلکه دشمن تر شده اند، پس هر که از او آغوش باز دید یا تشویقی شنید یا موضعی گرفت که زبان دشمن را در قبال ملت- دولت اسلامی دراز کرد، بداند در زمین دشمن ایستاده است.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید