پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زندگی بدون صلح


زندگی بدون صلح
گریبان قاره سیاه هنوزدر چنگ نزاع وكشمكش اسیراست وصلح وآرامش هنوزگمشده وكالای نایاب این سرزمین است. هنوزهم كودك آفریقایی در ورود به عرصه زندگی فقط چهره فقر،اسلحه و قحطی راپیش چشم دارد. پدیده جنگ تاكنون صدها هزار قربانی را ازاین سرزمین گرفته است، بیشتر كشورهای آفریقایی امید به زیستن رادركوران جنگ ازكف داده اند، جنگ خونین روآندا بیش از ۸۰۰ هزار تا یك میلیون كشته برجای گذاشت، سلسله جنگ های لیبریا جان ۲۰۰ هزارنفر را گرفت، ده ها هزار نفر درسركوب های رژیم آپارتاید قتل عام شدند، دارفورتاكنون۴۰۰ هزار نفر را به كام مرگ فرستاده است واكنون درنبرد چندجانبه سومالی هرروزچندین وچند نفر كشته می شوند. ارمغان این درگیری های زنجیره ای كه ازشمال تا شرق آفریقا گسترده است حكومت های بی ثبات ودولت های كودتا بوده كه دولت سازی وملت سازی را تاكنون به تأخیر انداخته ومقوله توسعه وآبادانی رابه یك سراب سیاسی تبدیل كرده است.
تراژدی زندگی سیاسی آفریقاییان هنوز برگ های ناخوانده بسیار دارد.جامعه بین الملل بدترین كارنامه رادربرخورد با بحران های این سامان برجای نهاده است.عمق تراژدی آنجاست كه مجامع و قدرت های بین المللی، پدیده جنگ رابه عنوان پاره ای ازواقعیت زندگی این ملت ها پذیرفته است. هرنزاعی كه برافروخته شده فقط با انهدام دو طرف جنگ پایان گرفته است .نیروهای صلحبان سازمان ملل همیشه ازحضور دراین حوزه های خطر شانه خالی كرده اند، صدور چند قطعنامه وارسال مشتی محموله غذایی وامدادی تنها اقدام محسوس سازمانهای بین المللی در این خطه بوده است.
اگریك سوی تراژدی جنگ وبحران قاره سیاه مرگ خاموش كودكان و زنان این سرزمین باشد، بی شك سوی دیگر آن سكوت وبی اعتنایی نهادها ونیروهایی است كه مسئولیت تأمین صلح را بردوش دارند.
اكنون دربرهه ای دیگر جنگ در شاخ آفریقا خیمه زده است.ماه هاست كه دوناحیه نام آشنای این منطقه -دارفور و سومالی-در گرداب جنگ قومی دست و پا می زنند.تلفات وكشته های این غائله بسیاربیشتر از جنگ عراق وافغانستان است.اما سهم مردمان شاخ آفریقا ازتوجه محافل جهانی حتی اعزام یك گروه میانجی وآشتی نیز نبوده است.هنوز پس ازگذشت ۲ سال ازغائله دارفور و یك سال ازنزاع جدید سومالی بحث سازمان ملل برای اعزام نیروهای حافظ صلح به این مناطق نتیجه ای نداشته است.
شاخ آفریقا كانون صف آرایی های سیاسی وقومی است و۲ جنگ خونین این منطقه به لحاظ عمق ودامنه در صدر نزاع های این قاره نشسته است.ازاین حیث باید گفت كه جوامع وساكنان این سامان همه كشمكش های عصر جنگ سرد را به ارث برده اند.
شاخ آفریقا باردیگر نقش تاریخی خود رابه عنوان محل برخورد كشورهاوبازیگران مدعی به نمایش گذاشته است. صف آرایی امروزایامی را تداعی می كندكه قدرت ها برسر تصرف سرزمین های چهارگانه سومالی، اتیوپی، اریتره و جیبوتی با یكدیگر رقابت و نزاع كرده اند.دراین میان سومالی كانون اصلی رقابت ها بوده و هست كشوری كه به علت موقعیت خاص سوق الجیشی و قرار گرفتن در مجاورت «باب المندب» درگذشته محل صف بندی طرف های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و غیره قرار گرفت. سرزمینی كه هنوزهم گذرگاه قدرت ها برای رسیدن به دریای سرخ و كانال سوئز و از آنجا به دریای مدیترانه وخلیج فارس است یعنی منطقه ای كه اكثر منابع و ذخایر انرژی مورد نیاز غرب از این آبراه عبور می كند و جهان غرب برای به حركت در آوردن صنایع خود به انرژی و مواد خام این خطه نیازحیاتی دارد . سومالی كه زمانی متشكل از كشورهای كنیا، جیبوتی، اوگاندای تحت اشغال اتیوپی و سومالی كنونی بود، توسط بازیگران عصراستعمار تجزیه شد به نحوی كه هریك از این قسمت ها در ظاهر به صورت یك كشور مستقل درآمد.
سومالی فعلی كه دارای ۲بخش شمال و جنوب زیر سلطه استعماری انگلیس و ایتالیا بود و در سال ۱۹۶۰ بعد از مبارزات اسلامی و ناسیونالیستی علیه استعمار به استقلال رسید به دلیل گرایشات زمامدارانش ، زمانی به شرق و گاهی به غرب تمایل پیدا كرد و در مقطعی دیگر سیاست های نادرست حاكم ستم پیشه آن، زیاد باره سراز دیكتاتوری درآورد اما مبارزات مردمی در نهایت به سقوط او در سال ۱۹۹۱ منجرشد. افكارعمومی جهان روز ۲۶ ژانویه ،۱۹۹۱خوب به یاد دارندكه زیادباره رئیس جمهوری ۸۰ ساله كه ۲۱ سال با مشت آهنین بر سومالی حكومت كرده بود، «ویلاسومالیا» راترك كرد و به این ترتیب روزنه امیدی برای برقراری صلح در سومالی پس از سالها جنگ پیدا شد. اما متأسفانه شورشیان به جای برقراری نظم، به جان یكدیگر افتادند و این كشور فقیر، خشك و بایر را در هرج و مرج و یك قحطی وحشتناك غوطه ور ساختند. مردان مسلح بنای غارت پایتخت را گذاشتند و چنان هرج و مرجی به وجود آوردند كه زندگی در كشور، بدون سلاح امكان پذیر نبود. جنگ داخلی و قحطی بیش از ۲ سال كشور سومالی را دربرگرفت و متأسفانه سازمان هایی از قبیل سازمان وحدت آفریقا، اتحادیه عرب و كنفرانس اسلامی كه باید برای برقراری صلح و امنیت تلاش نمایند، خود آتش بیار معركه شدند.
درمقام سنخ شناسی، چه بسا نسل نوین جنگ های این خطه، شكل وشمایلی متفاوت ازجنگ های كلاسیك یافته باشد اما ماهیت وساختار آنها چندان با گذشته تفاوت نكرده است.ازاین روست كه درمحوردوجنگ جاری دارفور وسومالی همچنان دوپدیده متضاد آزادیخواهی واستقلال طلبی ازیك سو و فزون خواهی و سلطه گری از سوی دیگر نقش اصلی را ایفا می كنند.
این صف بندی بیش ازهمه در موگادیشو جلوه نمایانی دارد جایی كه گروهی با ریشه های اعتقادی ومذهبی برای استقلال وآزادسازی كشور ازنفوذ طرف های خارجی خیز برداشته است. نماد این جریان درحال حاضرتشكل اتحاد محاكم اسلامی است كه درقالب یك جنبش شبه نظامی مخالف استقرار نیروهای خارجی در سومالی قد افراشته است واین ادعای بزرگ راداردكه درغیاب نیروهای خارجی توانسته است صلح و امنیت را در مناطق تحت كنترل خود برقرار سازد.
اما ظهور جریانی با این مشخصات درواقع به چالش كشیدن باورها وساختارهای سیاسی حاكم بر منطقه است. لذا دور از انتظار نبودكه دربرابر دیدگاه محاكم اسلامی یك صف آرایی همه جانبه شكل بگیرد.
اكنون درست درمقطعی كه به نظر می رسدتشكل محاكم اسلامی در سومالی فاصله چندانی با پیروزی ندارند برخی همسایگان این كشوربا بهانه جلوگیری از احتمال ایجاد یك كشور اسلامی در منطقه، فرمان حمله به سومالی را صادر می كنند. دولت اتیوپی در این وادی نقش مقرفرماندهی ارتش مخالفان تشكل محاكم اسلامی رادردست دارد .اگر دولت آدیس آبابادراین ماجرادرپی مقاصدسنتی خود یعنی كسب نفوذ وتسلط برصحنه سیاسی سومالی است قدرت پشت صحنه این نزاع یعنی واشنگتن اهدافی فراتر را جست و جومی كند.
آمریكاییان از سال های دور شاخ آفریقا را یك منطقه مهم از نظر استراتژیكی دیده اند، آنها دراین تفكر خود الهامی ازاندیشه های ابرقدرت های كلاسیك دارند كه تسلط برنواحی سوق الجیشی رااز لوازم مهم در رقابت های بین المللی خوانده اند. اما دردوره جدید شاخ آفریقا برای سران كاخ سفید ازراویه دیگری اهمیت استراتژیك یافت یعنی ازحیث بافت سیاسی ومذهبی كه این منطقه پیداكرده است .شاخ آفریقا اكنون با ظهوروقدرت یابی نیروهاوجنبش های اسلامی به یكی ازكانون های عمده درمعادلات سیاسی نه فقط خاورمیانه ،كه دركل صحنه بین الملل تبدیل شده است .به این ترتیب دلایل حساسیت و راز نگرانی كاخ سفید وشركای منطقه ای آن نیز روشن می شود.شاخ آفریقا وبویژه سومالی از فردای حادثه ۱۱سپتامبردرفهرست حوزه های اصلی خطر برای واشنگتن قرار گرفت وزمامداران این كشور رشته حوادث امروز سومالی راباهمان عینكی می نگرندكه پرزیدنت بوش آنرا جنگ دولت آمریكا با تروریسم می خواند و می بیند.
براساس همین طرز فكراست كه رهبران آمریكا پس از حملات یازدهم سپتامبرتاكنون چندین اكیپ برای آنچه ردیابی مظنونین به عضویت در شبكه القاعده می نامندبه شاخ آفریقاوسومالی اعزام داشته اند.امانیروهای حاضر درصحنه مبارزه سومالی این ادعاها را رد كرده وتنها هدف وآرمان خود را برقراری عدالت وامنیت دركشور خوانده اند.اشتباه دستگاه تصمیم گیری آمریكا این است كه تفاوتی میان شبه نظامیان امروز سومالی باجنگ سالارانی كه فقط با سودای كسب قدرت به مدت ۱۵ سال با آمریكایی ها می جنگیدند قائل نیست درحالی كه اتحاد اسلامی در این مدت نشان داده كه علاوه بر تفاوت های فكری دررفتارهای تاكتیكی نیزحاضر نیست ازچاشنی خشونت برای گشودن جاده پیروزی بهره جوید. آمریكایی ها هنوز درخاطرات تلخ قتل عام نیروهای خود به دست جنگ سالاران آن روز موگادیشو غوطه ورند، حتی رسانه های این كشور نیز تصویرحوادث امروز سومالی را با همان پس زمینه ای نشان می دهند كه جنگ سالاران پس از آنكه اجساد سربازان آمریكایی را در خیابان های موگادیشو برروی زمین كشاندند، مردم آمریكا را واداربه خروج نیروهای آمریكایی از سومالی كردند.
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران