جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


پدیده فرار مغزها (brain drain)


پدیده فرار مغزها (brain drain)
مقاله حاضر در پی آنست تا ضمن شناخت دقیق فرار مغزها, علل و عوامل موجد آن را مشخص ساخته و در نهایت بتواند پیشنهادات و راه حلهایی در این زمینه ارائه دهد. در اینجا به جهت وسعت و نامشخص بودن تعداد متخصصین مقیم خارج کشورهای جهان سوم ونبود اطلاعات آماری کافی در این زمینه از بعد عملی تحقیق صرفنظر شده و صرفاٌ روش اسنادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
فرار مغزها پدیده کهنی است که از دیرباز تاکنون به گونه های وسیع و چشمگیرگریبانگیر کشورهای جهان سوم شده است. این پدیده ای بسیار پیچیده است که مساله مهاجرت نخبگان ، فرار مغزها و شکار مغزها را شامل می شود و هر کدام از این موارد مکانیزمها و سازوکارهای خاصی دارند. فرار مغزها فرآیندی است که بر محمل یک رابطه نامتعادل بین کشور های صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم شکل می گیرد و طی آن نیروی انسانی پرورده و نخبه از کشورهای کمتر توسعه یافته به کشورهای صنعتی ثروتمند توسعه یافته ترمهاجرت می کنند.
این واژه در بیشتر زبان های اروپایی به معنای به سوی خود کشیدن و جذب مغزهای پرورده است در حالی که معادل فارسی این اصطلاح، مفهوم فرار کردن و دفع را با خود دارد و برخی از نویسندگان مصری با عبارت دزدی مغرها از آن نام می برند. بنابراین با این که کوچ نیروی انسانی ورزیده و پرورده از جایی به جای دیگر واقعیت واحدی است تحلیل گران ساکن مناطق توسعه یافته و قدرتمند، این حرکت را جذب به درون مرزهای خود تلقی می کنند در حالی که صاحبنظران ساکن در کشورهای موسوم به جهان سوم و کمتر توسعه یافته، آن را نوعی دفع از اقامتگاه خود می دانند.
پیشینه بحث در مورد فرار مغزها درمنابع و مراجع بین المللی به دهه ۱۹۶۰برمی گردد که نخست به طور موردی مفاله هایی درنشریات علمی انتشاریافت. نخستین گردهمایی بین المللی در این باره در سال ۱۹۶۷ توسط مرکز پژوهشهای ارویائیان و کمیسیون مشورتی ایالات متحده درباره امور آموزشی و اجتماعی بین المللی در لوزان سوئیس برگزار شد. در این کنفرانس که دانشمندان و صاحب نظران ده کشور از سراسر جهان شرکت داشتند ،به موضوع فرار مغزهاتحت عنوان ‹‹ فرار ماده خاکستری›› بحث کردند که به صدور اعلامیه ای انجامید که شامل دیدگاههای کنفرانس در هشت ماده بود. ازآن پس فرار مغزها مورد توجه بیشتر سازمان ملل قرار گرفت و به صورت یک موضوع عمده مورد بررسی قرار گرفت.در سال ۱۹۶۸ کنفرانسی به سرپرستی یونسکو و موسسه کارآموزی و پژوهش سازمان ملل متحد ترتیب داده شدکه نمایندگان عضو سازمان ملل در آن شرکت داشتند.در این کنفرانس درباره راههای جلوگیری از فرار مغزها بحث شد.
در ایران نیز از دهه ۱۹۶۰ میلادی مطابق با دهه ۱۳۴۰ هجری شمسی، مطالعه در باره این موضوع آغاز گردید.
امروزه نیروی انسانی، یکی از پیش زمینه های توسعه همه جانبه است و نیروی انسانی متخصص و تحصیل کرده به موتور محرکه جامعه قلمداد می شود. بنابراین از دست دادن این نیروها به مفهوم از دست دادن سرمایه های اصلی کشور است؛ یا به عبارتی دیگر، امروزه سرمایه انسانی ازمهمترین ابزارهای توسعه است و توسعه معطوف به حفظ سرمایه انسانی است. در قرن بیست و یکم تجارت مختص کالاهای اقتصادی نیست و مغزها را به عنوان یک کالای استراتژیک و قابل معامله در برمی گیرد.
در مطالعه پدیده مهاجرت مغزها در کشورهای جهان سوم ، سرمایه‌ اصلی کشورهای در حال توسعه که نیروی انسانی متخصص است به بهایی ارزان در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار می‌گیرد و هر ساله میلیاردها دلار از طریق مهاجرت مغزها از دست می‌رود. در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد یا دکتری از کشورهای جهان سوم یک میلیون دلار سود عاید آنها می‌کند، بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که کشورهای جهان سوم علی‌رغم دارا بودن ۸۰ درصد جمعیت جهان تنها ۲۰ درصد درآمد جهان و ۱۰ درصد توان علمی جهان را در اختیار دارند.
در جهان کنونی صنعت و تکنولوژی، زیربنای اقتصاد جدید می‌باشد و پایه‌گذاری جامعه پیشرفته، بدون تکنولوژی امکان‌پذیر نیست. کشاورزی، بهداشت، مسکن و بالاتر از همه، دفاع ملّی، به طور اساسی به تکنولوژی وابسته است و بدون عنایت کافی به آن، استقلال اقتصادی محال است. یکی از مهمترین ابعاد رسیدن به آن توانایی‌ها و مهارت‌های انسان می‌باشد که در واقع به عنوان عامل کلیدی مطرح است. در فرهنگ لغات بین‌المللی، نیروهای انسانی متخصص و ماهر، همان مغزهای متفکر یک کشور هستندکه در برگیرنده افراد دانشمند، مخترع، مبتکر، و سایر افرادی می‌باشد که از سطح دانش بالایی برخوردار هستند. این نیروها دارای نقش ویژه‌ای هستند لذا معمولا اهمیت و ارزش وجود افراد متخصص و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های یک کشور را با منابع زیرزمینی و کشاورزی آن مقایسه می‌کنند. می‌توان اذعان داشت که از جمله مشکلات بزرگی که در طی سال‌های پس از جنگ جهانی دوم گریبانگیر بخش عظیمی از کشورها به خصوص ممالک جهان سوم شده است و مانع بزرگی در راه پیشرفت و توسعه این کشورها بوجود آورده است، آن است که قدرت‌های صنعتی بعد از تسلط بر منابع طبیعی ملل دیگر، غارت سرمایه‌های انسانی آن‌ها را مدّ نظر قرار داده اند. پیشرفت‌های عظیم و چشمگیر علمی در جهان توسعه‌یافته و موفقیت‌هایی که آن‌ها در سایه وجود مغزهای متفکر کسب کرده‌اند از یک سو، و اشتیاق نسل جوان به کسب دانش، همراه با کمبود امکانات و وسائل لازم در وطن از سوی دیگر، این روند را شدت بخشیده است.
متأسفانه کشورهای در حال توسعه، در داخل مرزهای جغرافیایی خود از آن‌چنان توان علمی لازم برای پاسخ‌گویی به نیازها و تربیت کادر دانشمند که متناسب با پیشرفت علم و تکنولوژی روز باشد، برخوردار نیستند. از سوی دیگر، جوانان مشتاق فراگیری دانش، به این امید که پس از خاتمه تحصیل به کشور بازگشته و تخصص خود را وقف رشد و تعالی مردم خویش نمایند به کشورهای خارج هجرت می‌کنند اما کشورهای مقصد که سال‌ها در استفاده از نیروهای کارآمد تجربیاتی به دست آورده‌اند، برای جذب هر چه بیش‌تر این نیروها، شیوه‌های متنوعی را به کار می‌برند. آن‌ها تا حدی قابل توجه، موفق شده اندکه تقریبا بدون هیچ‌گونه سرمایه‌گذاری، نیروهای متفکر را از ورای مرزهای خود، به سوی خویش جلب نمایند.
امروزه به این نکته توجه شده است که پیشرفت و افزایش پتانسیل علمی در کشور، همان قدر ارزشمند است که منابع معدنی و کشاورزی، لذا اگر این باور وجود دارد که توسعه اقتصادی علاوه بر، جنبه‌های کمّی و مادّی، دارای بعد کیفی نیز می‌باشد، بایستی جریان‌های خروج سرمایه‌های فکری و مغزها از داخل و تبدیل آن‌ها به جریانات انباشت سرمایه مولِّد در درون را مورد توجه قرار داد. به این ترتیب می توان ادعا کرد که عامل نیروی انسانی متخصص و ماهر است که باعث پیشرفت سازمانها یا کشورها و بهره وری بهینه از امکانات و منابع کشورها می شود. زیرا مدیر و مدبر است و می تواند منابع دیگر از قبیل منابع معدنی و زیرزمینی، منابع مالی، سرمایه ای و پولی، تجهیزات و ماشین آلات و یا ابزار تولید و اطلاعاتی را به کار گیرد. سرمایه نیروی انسانـی دانشگاهی و متخصص، تنها سرمایه ای است که نمی توان مانند منابع فیزیکی دیگر، مقدار دقیق پولی آن را محاسبه کرد. بنابراین، زیانهای ناشی از مهاجرت نخبگان شامل دو نوع زیانهای بالفعل و بالقوه است.
طبق یک برآورد، فقط سرمایه ایرانیان مقیم خارج در حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد دلار است که این رقم حدوداً معادل سی سال صدور کالاهای نفتی و غیرنفتی ایران با قیمت بالا است. تحقیقات یک پژوهشگر ایرانی که در دانشگاه MIT آمریکا تدریس می‌کند، نشان می‌دهد که بیش از۴۵ درصد از ایرانیان مقیم کشور آمریکا دارای مدارک تخصصی یا فوق تخصصی هستند. یعنی از سه میلیون مهاجر نزدیک به ۱.۵ میلیون آن دارای مدرک تحصیلی ویژه اند.
نخبگاتی که جذب فضای بین‌المللی شده اند در فرایند تولیدی آن فضاها شرکت خواهند جست و توانایی‌ها و دانش و مهارت‌های خود را در اختیار آن‌ها خواهند گذاشت و به تولیدات آنان کمک مؤثر خواهند کرد. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که ستاده‌های آن فضا را افزایش خواهد داد و تأثیر مثبت بر رشد اقتصادی کشورهای مقصد خواهند گذاشت. برعکس، در فضای ملی به علت کاهش جریان تولید، کمبود کالا مشهود بوده، به ناچار باید برای رفع نیاز به دیگر کشورها رجوع کرد و واردات کشور بدین‌سان افزایش یافته و بر تراز پرداخت‌ها تأثیر سوء خواهد گذاشت. بنابراین، گفته می‌شود که: «... فرار مغزها که خود از جهتی معلول عدم توسعه اقتصادی و فقدان وسائل تحقیق و مطالعه در یک جامعه است، از جهت دیگر موجب کندی پیشرفت امور اجتماعی در همان جامعه می‌شود و بدین عرتیب علت و معلول اثر متقابل در یکدیگر کرده و به اصطلاح دایره معیوبی به وجود می‌آورند که متوقف ساختن آن اشکالات بسیاری در بر دارد.
اثرات منفی تمرکز نیروی علم و تحقیق در نقاط معینی ازجهان، شکاف بین کشورهای توسعه‌یافته و توسعه نیافته را روز به روز عمیق‌تر می‌کند و موجب می‌شود که جریان توسعه اقتصادی در کشورهای عقبم‌انده همچنان در حال رکود باقی بماند زیرا تردیدی نیست که شرط داشتن اقتصادی سالم و مترقی، داشتن نیروی فکری باروری است که بتواند علوم جدید را در راه بهره‌برداری درست از منابع کشور به کاربرد. قدرت‌های غربی به ویژه امریکا، همراه با غارت منابع طبیعی و زیرزمینی کشورهای در حال توسعه، دست به غارت نیروی انسانی متخصص می‌زنند؛ و در این راه از شیوه‌های مختلف و روش‌های ریاکارانه و ترفندهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، روانی و تبلیغاتی بهره می‌گیرند که حاصل آن، از یک طرف، ترغیب و تشویق دانشجویان و اندیشمندان به اقامت در آن کشورها و از سوی دیگر، جذب و جلب متخصصین سرآمد جهان سوم است.
آمارهای ارائه شده نشان می دهد در سالهای گذشته از ۱۲۵ دانش آموز شرکت کننده در المپیادهای علمی که موفق به کسب رتبه و جایزه شده اند، ۹۰ نفر از آنها در دانشگاههای آمریکا به تحصیل مشغول شده اند. اما هزینه های اقتصادی ناشی از فرار مغزها برای کشور ما چقدر است؟ براساس برآورد صورت گرفته توسط سازمان ملل، هر کشور باید به طور متوسط بین ۱۵ تا ۲۰ هزار دلار هزینه کند تا یک فرد به یک متخصص تبدیل شود. براساس این برآورد جریان فرار مغزها موجب از میان رفتن ۸ تا ۱۱ میلیارد دلار از منابع کشور شده است. علت اصلی این موضوع بسیار واضح است و آن این است که در کشور ما کمترین کار برای امکان رشد نخبه ها انجام شده است. متاسفانه بهترین دانشجویان کشور را ترک می کنند و دیگر باز نمی‌گردند و در این دنیای پیچیده، کشوری مانند ایران برای اداره خود نیاز به این افراد دارد و متاسفانه باید گفت مهمترین مولفه برای پیشرفت را که نقش حیاتی برای کشور دارد به راحتی از دست می‌دهیم .
نخستین باری که اصطلاح فرار مغزها در دهه ۱۹۶۰ میلادی مطرح شد، هیچ کس انتظار نداشت که جهان شاهد چنین سیل خروشان مهاجرت نخبگان و مغزها از کشورهای در حال توسعه به سوی کشورهای غربی باشد اما ورق های بعدی تاریخ این را به باور همگان رسانید.تا امروز که دیگر نمی توان جلودار این معضل و فرار سرمایه های انسانی شد. از این رهگذر معضلات جبران ناپذیری در تمام ابعاد مختلف به یک کشور وارد می‌شود که آن را سالها به عقب می راند و جلوی رشد و بالندگی اش را می گیرد. مهاجرت برای کسب دانش برتر امری منفی نیست اما عدم بازگشت به وطن مسئله ای است که ذهن اغلب کارشناسان با آن درگیر است این عارضه که از منظر آسیب شناسان به نوعی استثمار شدگی کشورهای جهان سوم ، توسط کشورهای توسعه یافته محسوب می‌شود به عنوان مخربترین بحران اجتماعی شناخته و تعریف شده است در این کشورها صدمات جبران ناپذیری در بخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تمام ابعاد مختلف جامعه وارد می‌شود که شاید جبران آن یکی از دشوارترین کارها برای این قبیل کشورها باشد. فرار مغزها به عنوان یک آسیب اجتماعی مختص کشورهای جهان سوم ، بیش از یکربع قرن است که جوانان ایرانی را به دام خود گرفتار کرده است با یک نگاه اجمالی به آمار و ارقام مربوط به پدیده فرار مغزها، پیامدهای بسیار ناگوار آن غیرقابل تصور می نماید از یکسو کشورهای صنعتی و به اصطلاح مقصد قرار دارند که عامل مهم در جذب نخبگان کشورها به شمار می روند و منبع مهمی برای جذب نخبگان، از سوی دیگر کشورهای مبدأ و جهان سوم قرار دارند که همه سرمایه و هستی خود را تقدیم بیگانگان می کنند.
با نگاهی به آمار و ارقام این معضل بیشتر آشکار می شود از میان کشورهایی که به دلیل در اختیارگذاشتن امکانات پژوهشی و رفاهی به صاحبان اندیشه بیشترین نخبگان ایرانی را به خود جذب کرده اند، آمریکا و کانادا به ترتیب رتبه اول و دوم را به خود اختصاص داده اند.
معضل فرار مغزها یک معضل بسیار نگران کننده است و دارای اثرات زیانبار و تاسف آوری است که دام گیر کشورهای جهان سوم شده است. کارشناسان سازمان جهانی بهداشت بر این باورند که فرار مغزها و نخبگان از کشور فقط خروج چند نفر از کشور نیست ، بلکه به معنای خروج ژن های باهوشی از مرزهای علمی این سرزمین است دکتر داریوش فرهود ، کارشناس سازمان جهانی بهداشت در بیماریهای ژنتیکی در گفتگو با مهر افزود: فرار مغزها و نخبگان از کشور فقط خروج چند نخبه از کشور نیست بلکه زمانی که نخبه و باهوشی برای همیشه از کشور می رود ژن های باهوشی را نیز از کشور خارج می کند مانند وقتی که شاخه گل متفاوت و نادر از ریشه را به فرد دیگری می فروشیم در واقع ژن آن گیاه کم نظیر را از دست داده ایم.
وی با بیان اینکه ایرانی ها جزء باهوش ترین مردم دنیا هستند، گفت: فرار مغزها از کشور باعث می شود که نسل این افراد در مکان دیگری ادامه یابد و در این صورت ژن های باهوشی از کشور خارج می شود. وی تصریح کرد: زیان ناشی از خروج نخبگان از کشور چندین برابر زیان های اقتصادی است چون زیان های اقتصادی حتی در صورت سختی قابل جبران است اما با خروج نخبگان، ژن های باهوشی از کشور خارج می شوند بنابراین قابل جبران نیست.
عضو کمیته کشوری پیشگیری از بیماریهای ژنتیکی گفت: حداقل کاری که برای ورزشکارانی که قصد همکاری با کشورهای دیگر را دارند، انجام می شود این است که کشور آنان را در قبال دریافت هزینه به کشور دیگر واگذار می کند اما متاسفانه در مورد نخبگان وضعیت بدتری حاکم است چرا که کشور به راحتی و بدون هیچ هزینه ای نخبه های علمی خود را از دست می دهد و آنان را در اختیار کشورهای دیگر قرار می دهد.
تحقیقات یک پژوهشگر ایرانی که در دانشگاه MIT آمریکا تدریس می‌کرد ، نشان می‌دهد که بیش از۴۵ درصد از ایرانیان مقیم کشور آمریکا دارای مدارک تخصصی یا فوق تخصصی هستند. از میان سه میلیون مهاجر ایرانی به ترتیب ۱/۲میلیون نفر در آمریکا، ۲۰۰ هزار نفر در کانادا، ۱۸۰ هزار نفر در انگلیس، ۱۱۰ هزار نفر در آلمان، ۱۰۰ هزار نفر در فرانسه، ۹۰ هزار نفر در سوئد، ۷۰ هزار نفر در استرالیا و بقیه در دیگر کشورها ساکن شده اند.
تحقیقات دیگری که در سطح دانشگاه های معتبر ایران انجام شده نشان داده است که به طور متوسط از هر۱۸ نفری که از سوی دانشگاه برای کسب تخصص به کشورهای توسعه یافته اعزام شده اند، تنها۳ نفر به ایران بازگشته اند.
آمارها نشان می‌دهند که جمهوری اسلامی ایران در یک مقایسه بین‌المللی، در منطقه آسیا و اقیانوسیه با ۱۶ درصد مهاجرت متخصصان دارای دومین رتبه به لحاظ میزان مهاجرت افراد دارای تحصیلات عالی بالای ۲۵ سال به آمریکا می‌باشد. هم‌چنین به لحاظ مهاجرت نیروی انسانی متخصص به مقصد کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) ایران با از دست دادن ۳۰ درصد از نیروی انسانی ماهر خود دارای رتبه دوم در منطقه آسیا و اقیانوسیه است.
مهاجرت نخبگان در بلند مدت قطعا زوال کشور را به همراه خواهد داشت در دنیای امروز ، رشد اقتصادی به توانایی فکری و علمی نیروی انسانی جوامع بستگی دارد. چرا که ارزش افزوده منبع نیروی انسانی با ارزش افزوده سایر منابع قابل مقایسه نیست. انسان در اثر قدرت خلّاقه و استفاده از طبیعت و منابع اطرافش، محصولات جدیدی را به وجود می‌آورد؛ ولی این منابع در اثر کاربرد تکنولوژی، در حال تحلیل رفتن است، لذا بشر باید همواره در فکر جایگزینی منابع طبیعت باشد.
فروش نفت ارزش افزوده زیادی ندارد، بلکه این نیروی تحصیلکرده ایران است که با داشتن ارزش افزوده بسیار، در حال خروج از کشور است. لذا لطمه ای که از این روند به توسعه ایران وارد می شود، قطعا غیر قابل جبران است. بنابر این بایستی بی اعتنایی به این سرمایه را کنار گذاشت و برای مواجه شدن با چالش‌های جهانی شدن در زمینه مهاجرت نیروی انسانی متخصص علل این مهاجرت ها مورد مطالعه قرار گرفته و راه‌کارهای جدی برای مقابله با آن در برنامه‌های ملی توسعه پیش‌بینی شود زیرا همان طور که می دانیم در دنیای امروز، جامعه ای پیشرفت پیدا خواهد کرد که نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد و برای از بین بردن و یا تقویت آنها از هیچ گونه کوششی فروگذار نکند وبه این نکته توجه کند که پاک کردن صورت مسئله تنها راهی برای گریز از مشکلات است چرا که با وجود شواهد ی که حاکی از وجود مساله فرار مغزها در ایران است هنوز بعضی از مسولین کشورآن را انکار می کنند. (معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری در سومین همایش استعدادهای درخشان در دانشگاه صنعتی شریف گفت: اصطلاح فرار مغزها درباره ایران امروز صدق نمی‌کند و نیروهای انسانی متخصص در حال فرار از کشور نیستند.
صادق واعظ زاده تصریح کرد: فرار معنی ندارد و در این زمینه حتی کلمه مهاجرت را نیز باید به دقت به کاربرد، زیرا نخبگانی که برای ادامه فعالیت‌های تحقیقاتی خود در خارج به سر می‌برند، می‌توانند با کشور نیز ارتباط داشته و رفتن آنها به معنای قطع ارتباط با کشور نیست.)
عوامل متعددی در بسترسازی برای فرار مغزها موثر است،حداقل دو دسته عوامل اقتصادی و اجتماعی را می‌توان ریشه‌های اصلی فرار مغزها به شمار آورد. این عوامل در وضعیت جدیدی که جهانی شدن فراروی بازار کار بین‌المللی قرار داده است از طریق گسترش پیوندها و ارتباطات میان عرضه و تقاضای کار در عرصه جهانی شدن، باعث شده که متخصصان بتوانند با سهولت بیش‌تری وارد بازار کار جهانی شوند.
در میان عوامل اقتصادی مهم‌ترین عامل، تفاوت چشم‌گیر میزان دست‌مزد متخصصان در کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته است، که بیان‌گر امکان دست‌یابی به سطح رفاه و شرایط اقتصادی به مراتب بهتری برای آنان، در صورت مهاجرت آنان به کشورهای توسعه، یافته است. در میان عوامل اجتماعی از آن‌جایی که نخبگان هر جامعه جدا از رفاه اقتصادی به آزادی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و نیز یک چشم‌انداز با ثبات برای خانواده و فرزندان خود اهمیت زیادی می‌دهند، باید گفت کم‌بود آزادی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به گونه‌ای که در بستر این آزادی‌ها، نخبگان بتوانند استعدادهای ذهنی و روحی خود را شکوفا ساخته و به عبارت دیگر نیازهای روحی خود را به خوبی برطرف سازند، از دیگر عوامل مهم مهاجرت گسترده نیروی انسانی متخصص بوده است.
در تقسیم‌بندی دبیرخانه شورای عالی انقلاب این علل و عوامل را به سه دسته تقسیم شده است.
۱) علل علمی و تحقیقاتی
الف) کمبود امکانات مناسب و تحقیقاتی در کشور
ب) فقدان نظام بهره‌گیری از توان علمی و تحقیقاتی متخصصان
ج) عدم مصرف بهینه‌ بودجه‌های تحقیقاتی در عین ناکافی بودن
۲) علل اقتصادی و اجتماعی
الف) عدم تناسب و توجیه منطقی بین درآمدهای مشاغل در داخل کشور
ب) افزایش جاذبه‌های مادی در خارج از کشور و فاصله موجود با امکانات زندگی در کشورهای پیشرفته .
ج) عدم تناسب بین فارغ‌التحصیلان آموزش عالی با فرصت‌های شغلی
د) عدم انطباق تخصص و توان فارغ‌التحصیلان با نیازهای کشور
۳ ) علل فرهنگی و سیاسی
الف) احساس عدم ثبات اقتصادی نسبت به حال و آینده کشور
ب) کاهش انگیزه و تعهد برای خدمت به مردم به عنوان وظیفه دینی و ملی
ج) ایجاد تغییرات فرهنگی در روحیات متخصصان به دلیل طولانی شدن مدت اقامت در خارج
د) تبلیغات سوء رسانه‌های جمعی بیگانه در بدبین نگه داشتن ایرانیان مقیم خارج نسبت به نظام
هـ) ناهمگونی فرهنگی و سیاسی برخی از متخصصان با اعتقادات و ارزش‌های حاکم بر جامعه
در گزارشی که توسط اداره‌ کل امور فرهنگی ایرانیان خارج از کشور سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تهیه شده است فضای اجتماعی نامناسب ، عدم توجه به شان علم و عالم ، الگوسازی و الگوپذیری از خارج ، سطح علمی دانشگاه‌ها و فقدان ابزار و تجهیزات پیشرفته، نبودن امکانات کافی برای ادامه‌ تحصیل در دوره‌های تکمیلی، نداشتن ارتباط بین برخی از رشته‌ها با صنعت کشور، نبودن استادان مجرب و کارآزموده، به خصوص در رشته‌های ملی و وجود معضلاتی چون کنکور و آزمون‌های ورودی به عنوان علل و عوامل فرار مغزها استخراج و مطرح شده است که همپوشی این فهرست با سایر گزارش‌ها، نشان دهنده‌ی اتفاق نظر کارشناسان در این زمینه است.
به نظربسیاری از صاحب‌نظران، شان و منزلت دانشمندان و استادان دانشگاه در دو دهه‌ گذشته فارغ از دلایل آن کاهش محسوسی داشته است. در موقعیتی که فرد این کاهش منزلت را احساس کند، انگیزه‌ای قوی برای مهاجرت به محیط اجتماعی که موقعیت بهتری را فراهم می‌نماید پیدا می‌کند. شان و منزلت یک قشر اجتماعی را می‌توان با دو شاخص بررسی کرد:
۱) میزان مشارکت دادن آن قشر در نظام تصمیم‌گیری
۲)میزان بهره‌مندی از مواهب مادی و امکانات متناسب با موقعیت شغلی
در مجموع، با نگرش فوق این پدیده محصول چیزی است که از آن به ((احساس محرومیت نسبی)) تعبیر می‌کنند. محرومیت نسبی بیشتر معلول عوامل روان شناختی ناشی از ضعف برخورد سیاست گذاران با شخصیت و هویت افراد است. این مولفه ((امنیت انسانی)) را به خطر می‌اندازد و فرد به منظور اعاده‌ی این امنیت انسانی نسبت به مهاجرت و تغییر محیط اجتماعی اقدام می کند.
ارائه راه کارها و اقدامات اجرایی می تواند تا اندازه قابل توجهی به حل این مسئله کمک کند که نخبه از کشور خارج نشود و در صورت اتمام تحصیلات تکمیلی در خارج از کشور پس از آنکه توانست به رشد و پیشرفت دست یابد به وطن باز گردد و سرمایه خود را در راستای اعتلای کشور عرضه کند و این امر میسر نخواهد شد مگر با ایجاد ترتیبات مدیریتی لازم از طریق تشکیل ستاد ویژه در هیئت دولت که مشارکت همه مسوولین را می طلبد. جهت گیری نظام تبلیغاتی کشور به خصوص رسانه های جمعی به سوی تکریم اندیشمندان و تلاش به منظور ایجاد رابطه مثبت میان سواد و دارایی و سواد و منزلت اجتماعی در نظام اداری و مالی کشور، ایجاد ترتیبات و تسهیلات لازم برای ترجمه و انتشارآثار مفید نخبگان مقیم خارج از کشور به زبان فارسی همزمان با انتشار در خارج از کشور و انتشارنشریات تخصصی مشترک، همچنین پرهیز از ایجاد ذهنیت های منفی علیه دانشگاهیان و ایجاد شکاف های تصنعی عوامل مهمی برای حل این مسئله می باشند. نوسازی و تجهیز امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی و اطلاع رسانی دانشگاه ها متناسب با تخصص ها و کار آمدی و شان اعضای هینت علمی و پزوهشگران، هماهنگ با تحولات علمی ضرورتی است که توجه به آن زمینه بازگشت بخش اعظم سرمایه انسانی کشور را فراهم می کند.
دکتر هژیر رحمانداد - برنده مدال طلای المپیاد جهانی شیمی سال ١٩٩٦ مسکو که هم اکنون در دانشگاه ام آی تی به تحقیق و پژوهش مشغول است- در این خصوص می گوید: نخبگان علاقمندند در محیطی زندگی کنند که بتوانند تاثیرگذار باشند و بیشتر خدمت کنند که هیچیک از اینها در ایران محقق نمی شود. نخبگانی که اینجا (آمریکا) هستند، یک شبه باز نمی گردند این کار، نیازمند روندی است که طی آن، باید امکانات مادی و امکان تاثیرگذاری آنها بر تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و فرهنگی کشور مهیا شود.
به گفته رحمانداد نخبگان چینی هم تا چند سال پیش برنمی گشتند، در حالی که اینک طرزفکرشان عوض شده است. چرا که کشورشان، جذابیت لازم را برای آنها ایجاد کرده است. باید آزادیهای سیاسی و اجتماعی از نخبگان دریغ نشود، تا آنها احساس نکنند جامعه شان استبداد زده است.
وی پیشنهاد می کند حاکمیت بجای تلاش برای بازگرداندن نخبگان ، بهره مندی از آنها را- درهرجای دنیا که هستند- در دستور کار قرار دهد.
محمد حافظی برنده ی مدال نقره المپیاد جهانی فیزیک ١٩٩٨ایسلند، که در دانشگاه هاروارد مشغول تحقیق و پزوهش است، نیز معتقد است با مسدود کردن راه مهاجرت نخبگان، مشکلی حل نمی شود. همانطور که فرانسه نیزدریافت که باید راه مهاجرت دانشجویانش را باز کند و به همین سبب قانون منع مهاجرت دانشجویان قبل ازاتمام تحصیل را، حذف کرد. باز نگشتن نخبگان نباید سبب ترس شود. بلکه باید دانست که آنها برای بازگشت تنها اطمینان خاطر و امکانات می خواهند به گفته او نخبگان بعد از مهاجرت خیلی تلاش می کنند ارتباطشان را با داخل حفظ کنند، ولی گام چندانی ازسوی حاکمیت (در این مورد) برداشته نمی شود. در حالی که اگر دولت ارتباط با نخبگان را حفظ کند، آنها به بازگشت تمایل بیشتری خواهند داشت.
علی نیری نیز معتقد است هم مسائل سیاسی و هم غیر سیاسی در ماندن نخبگان در خارج از کشور دخیل است . نخبگان حاضر به زندگی در انزوا نیستند، چرا که انزوای مطلق ، مرگ دانشمندان است. دکترعلی نیری استاد فیزیک، دراین زمینه می گوید با اینکه سطح زندگی درهندوستان - درمقایسه با ایران - به مراتب پائین تر است ،اما نخبگان هندی به بازگشت به کشورشان اعتقاد دارند و درعمل نیز چنین می کنند. چرا که جامعه علمی هندوستان از انزوا خارج شده و مردم این کشور از آزادی های سیاسی و اجتماعی برخوردارند. وی به اقدامات دولت هاشمی رفسنجانی اشاره می کند و می گوید در آن دوره - برای سفر به ایران و تدریس در دوره های کوتاه مدت - فرصتی برای اساتید ایرانی خارج از کشور مهیا شد. این اقدام گام مهمی برای برقراری ارتباط با ایرانیان خارج از کشور بود. از سوی دیگر بسیار ی از ایرانیان در سیاست و اقتصاد آمریکا وارد شده و ایفای نقش می کنند. اگردولت بتواند ازاین نیروی بالقوه به نفع جامعه ایران استفاده کند، متوجه می شود که سرمایه اش را هدر نداده است.
نیری، بی تفاوتی حکومت به مساله مهاجرت نخبگان را بسیار زیانبار می داند و معتقد است این بی تفاوتی فاجعه ای مدیریتی در پی داشته است و اینک شایستگان ، در مدیریت کشور کمترین نقش را ایفا می کنند. بخش صنعت ما علاوه بر متخصصین، نیازمند مدیران کاردان است تا نخبگان بتوانند زیر دست آنها به شکوفایی صنعت کشور خدمت کنند و تا این مهم سامان نیابد ما همچنان عقب مانده خواهیم ماند . وی به تولید همزمان خودرو در دو کشور ایران و کره اشاره می کند و می گوید:" فرهنگ کار و مدیریت نخبه پرور کره ای ها، این کشور را نجات داد ولی ما در این صنعت - که یکی از مهمترین صنایع کشور است - نیز راه به جایی نبردیم." وی آنگاه به نبود ارتباط بخش صنعت با دانشگاه در ایران اشاره می کند و می گوید:" تا زمانی که صنعت خود را بی نیاز از دانشگاه احساس می کند، ما به توسعه دست نمی یابیم."
نیری می افزاید:" در دوره انقلاب فرهنگی ٣ سال دانشگاه های ایران تعطیل بود ولی هیچ آسیبی ازاین بابت متوجه صنعت نشد. چرا که صنعت ما به دانشگاه وابسته نیست." ولی در جامعه آمریکا اگر یک ماه دانشگاه تعطیل شود، صنعت نیزتعطیل خواهد شد. نیری معتقد است اقتصاد و تکنولوژی ایران در وضعیت بحرانی است و می گوید:" اگر نتوانیم تا سال ٢٠٢٠خودمان را حداقل در منطقه بالا بکشیم، آنوقت صادرات فاحشه تنها افتخار ما خواهد بود. وی راه گذر از بحران موجود را تقویت و توسعه علوم انسانی می داند و می گوید:" جامعه ایران نیازمند نظریه پردازان در حوزه مسائل علوم انسانی است، تا با ارتقاء فرهنگی جامعه ایران، مسیر توسعه را هموار کنند."
سالومه سیاوشی- دیگر فارغ التحصیل دانشگاه شریف ودانشجوی دوره دکترای مکانیک دانشگاه نورث ایسترن بوستون - نیز دراین خصوص باور دارد که کارآمد نبودن مدیریت ، اقتصاد متزلزل ، نبود آزادی های سیاسی و اجتماعی و عدم امکان بازگشت دانشجویان درطول زمان تحصیل، از جمله دلایل برنگشتن آنها به کشور است.
کاغذ بازی (بوروکراسی) اداری و مقاومت در برابر ایجاد تحول ، کمبود صداقت ، بی اعتنایی به کار کیفی و کمبود کارکنان کیفی از دیگر چا لشهای عنوان شده است.
با توجه به این ریشه‌های اصلی مهاجرت نخبگان، از جمله نخبگان ایرانی، دو سیاست اصلی را می‌توان در قالب برنامه‌های توسعة کشور برای پیش‌گیری از مهاجرت گستردة نیروی انسانی متخصص و استفاده از ایرانیان متخصص خارج از کشور اتخاذ کرد:
۱-۴) سیاست بلندمدت
تجربیات بین‌المللی برای پیش‌گیری از فرار مغزها، نشان می‌دهد که ایجاد انگیزة قوی برای ماندن متخصصان و نخبگان در کشورهای خود، مهم‌ترین سیاست بلندمدت و اساسی برای پیش‌گیری از مهاجرت گستردة نیروی انسانی متخصص از کشورهای در حال توسعه است. این هدف تنها از طریق توسعة همه‌جانبة این کشورها در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تحقق‌پذیر است. چرا که با توسعة همه جانبه در واقع هم سطح دست‌مزدها در کشورهای در حال توسعه افزایش یافته و به دست‌مزدهای کشورهای توسعه یافته نزدیک می‌شود و هم تفاوت دست‌مزدها دیگر انگیزه‌ای برای خروج متخصصان از کشور خود نخواهد بود. از سوی دیگر با توسعة سیاسی و اجتماعی این کشورها زمینه برای بروز استعدادهای ذهنی نخبگان و برخورداری از شأن و احترام لازمه در جامعه فراهم می‌آید که خود انگیزه‌ای قوی برای ماندن آن‌ها در کشور خود به شمار می‌آید. بنابراین حل مسئلة مهاجرت گستردة نیروی انسانی متخصص در بلندمدت و به طور ریشه‌ای، به توسعة همه جانبه و پایدار در کشورهای در حال توسعه وابسته است و کلیة سیاست‌هایی که به توسعة همه جانبة این کشورها کمک می‌کنند در خدمت پیش‌گیری از فرار مغزها قرار می‌گیرند
۲-۴) سیاست کوتاه‌مدت
از آن‌جا که دست‌یابی به توسعة همه جانبه و پایدار اساساً یک هدف بلندمدت است، درخصوص مهاجرت نیروی انسانی متخصص از کشور راه‌کارهای کوتاه مدتی نیز متصور است. تجربة بین‌المللی نشان می‌دهد که از جملة مهم‌ترین این راه‌کارها اتخاذ سیاست‌هایی است به منظور استفادة هرچه بیش‌تر از توان و ظرفیت متخصصان مقیم خارج بدون آن‌که نیاز به بازگردانیدن دائم آن‌ها به داخل کشور باشد.
چنان‌که اشاره شد، در برخی از کشورهای در حال توسعه که با پدیده مهاجرت گستردة نیروی انسانی متخصص روبه‌رو بوده‌اند، شبکه‌هایی از متخصصان خارج از کشور تشکیل شده که در یک ارتباط نهادینه و مستمر با دانشگاه‌ها و مراکز علمی و فنی داخلی بوده و به تبادل دانش و فن‌آوری‌های جدید بین کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای درحال‌توسعه می‌پردازند. در قالب این شبکه‌ها انواع همکاری‌های پاره‌وقت بین متخصصان ایرانی مقیم خارج و دانشگاه‌ها و مراکز علمی و فنی داخلی امکان ارائه می‌یابد. برای مثال برگزاری دروه‌های آموزشی کوتاه مدت از طرف اساتید ایرانی خارج از کشور، برگزاری کارگاه‌های آموزشی و پژوهشی، سمینارهای تخصصی و فنی و نیز ایجاد هماهنگی برای استفاده از دوره‌های آموزشی خارج از کشور برای محققان داخلی و اجرای پروژه‌های مشترک تحقیقاتی با هم‌کاری متخصص ایرانی در خارج کشور و محققان داخلی، از جمله موارد مهم این گونه هم‌کاریها می‌تواند باشد. اگرچه تاکنون تلاش‌هایی برای شکل‌دهی به چنین شبکه‌هایی به عمل آمده، ولی به نظر می‌رسد در مقایسه با تلاش‌های دیگر کشورها این اقدامات ناکافی بوده است.
در این اوضاع مناسب به نظر می‌رسد که در چارچوب سیاست‌های برنامه چهارم توسعه، راه‌کارهایی مشخص برای تشکیل و توسعة شبکه‌هایی از متخصصان ایرانی خارج از کشور که در ارتباط نهادینه و مستمر با دانشگاه‌ها و مراکز علمی و فنی کشور باشند، در نظر گرفته شود.
ارایه کننده: رویا خانمحمدی
دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیوتراپی دانشگاه علوم پزشکی تهران
منبع : پایگاه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان زنجان