سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


رسانه‌ها ، تغییر ارزش‌های سنتی و شکاف نسلی


رسانه‌ها ، تغییر ارزش‌های سنتی و شکاف نسلی
در همین ارتباط،یکی از نظریه پرازان امریکایی به نام « دیوید رایزمن» در کتاب خود به نام "انبوه تنها" سیر تحول جوامع ودگرگونی های آنها را ناشی تحول ارتباطات و وسایل ارتباطی می داند. وی سیر زندگی بشر را به سه دوره تقسیم بندی کرده است. وی در این دوره ها، به نقش رسانه ها در تغییر سنت هاو ایجاد شکاف نسلی اشاره کرده است: دوره اول،دوره سنت راهبر است.در این دوره سنت ها فرهنگ را انتقال می دهند و هر نسل پیوند خود با نسلهای پیشین را از طریق اشتراک سنن باز می یابد و همین باعث می شود که وحدت و هویت اقوام انسانی(نسل های انسانی) تامین شود.سنت ها به عنوان راهها و شیوه های عمل و میراث نیاکان،بعدی تقدس آمیز دارند و همین امر شک و تردیدی در مورد آنها را از بین می برد. در این دوره راههای آینده، همان راههایی است که نیاکان جامعه ما طی قرن ها پیموده اند.(رابرتسون،۱۳۷۲: ۱۳۱).به عبارتی در دوران سنت راهبر یک نوع ساخت اجتماعی مبتنی بر سنت،رفتار بشر را یکنواخت و قایل پیش بینی می کند و به او آرامش و ثبات می دهد. ارتباطات در این دوره چهره به چهره است.(مهدی زاده،۱۳۸۰: ۲۴)
رایز من بر این بارور است که تربیت فردی در مرحله نخست،از طریق حماسه ها،افسانه ها و اسطوره ها شکل می گیرد که به صورت شفاهی به فرد منتقل می شود و نقش این نوع تربیت همزمان،هم سنت ها را متذکر می شود و هم نشان می دهند چطور قهرمانان بزرگ و استثنایی می توانند،جاودانه شوند.(دادگران،۱۳۸۴: ۸۶)
دوره دوم، دوره درون راهبر است.این دوره با کاهش تدریجی اهمیت سنت ها آغاز و باعث کاهش تشابهات در رفتارها و اعمال می شود. در این دوره همه افراد جامعه از الگوی یکسانی درحیات اجتماعی تبعیت نمی کنند. همچنین فردگرایی گسترش می یابد و انسان بار مسوولیت و عمل خود را به دوش می گیرد.رایزمن این دوران را دوران التهاب،هراس و سرزنش های بی پایان می داند.(رابرتسون،۱۳۷۲: ۱۳۱).در این مرحله،انتقال میراث فرهنگی،از طریق نوشتار به ویژه چاپ ومکتوبات که انگاره های فردی را رواج می دهند،انجام می گیرد.در حالی که اسطوره ها و حماسه ها با حلقه زدن بر گرداجاق قبیله بازگو می شد و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد.نسل از درون هدایت شده کتاب خود را در انزوا و در خلوت ویا در گوشه ای از اتاق خود می خواند(دادگران،۱۳۸۴: ۸۶)
دوره سوم،دوره دگر راهبر است. که دوران ظهور وسایل ارتباط جمعی است و پدیده هایی چون هدایت از راه دور،بت واره پرستی،شیئ سروری و بحران هویت از ویژگی های آن است.این دوره عده ای با استفاده از قدرت جادویی وسایل ارتباط جمعی توده ها را تحت تاثیر قرار می دهند و الگوهای خاص فکری و اجتماعی خود را القا می کنند.انسان ذر این دوره در پی امحای روابط سنتی و پابرجای خانوادگی،خویشاوندی،همسایگی و وسایل ارتباط جمعی دوستی های قدیم است و در برابر رسانه ها و گردانندگان قدرتمند آن و همچنین وسوسه های ناشی از آن بسیار آسیب پذیر است.به زعم رایزمن این دوره در تاریخ انسان با عنوان دوره ای ثبت خواهد شد که در آن رسانه ها و گردانندگان آنها الگوهای حیات اجتماعی را می سازند.(رابرتسون،۱۳۸۳: ۱۳۱)به عبارتی این دوران ناشی از تمدن ارتباط جمعی وپیدایش ابزارسالاری است. در این دوره بتهای ذهنی جدیدی به وجو می آید که در انسان موجب از خود بیگانگی می شود.در این مرحله فرهنگ بلعیده می شود.(مهدی زاده،۱۳۸۰: ۲۴) رسانه ها افراد را می سازند،آن هم نه در میان جمع خانواده و یا در گوشه عزلت،بلکه در میان گروه دوستان و همسالان.تاثیر آموزشی رسانه ها در تمام طول حیات انسان تداوم می یابد و رسانه های مانند تلویزیون، رادیو (وتکنولوژی های نوین ارتباطات و اطلاعات) دائما افراد کلیشه ای و متخدالشکل توده تنها را هدایت می کنند و رفتار آنهارا نظم می بخشند.(دادگران،۱۳۸۴: ۸۶ و ۸۷)
در زمینه نقش رسانه ها در دگرگونی ارزشها فردی و اجتماعی جوامع می توان به یکی از پاردایم های مسلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهه های۰۶ تا ۷۰ میلادی اشاره کرد که به رسانه ها به عنوان موتور دگرگونی و تغییر ارزشهای جوامع سنتی و ورود به جامعه مدرن تاکید می کرد. بر اساس این نظریه رسانه به انتشار یا اشاعه نظام ارزشی کمک می کند که خواهان نوآوری،تحرک، موفقیت و مصرف است.دانیل لرنر جامعه شناس امریکایی و از پیروان این رویکرد به نقش رسانه ها در تغییر ارزشهای سنتی در جوامع و جایگزین شدن ارزشهای مدرن اشاره کرده است.وی در کتاب" گذر از جامعه سنتی؛نوسازی خاورمیانه"، معتقد است که رسانه می تواند به فروپاشی سنت گرایی، -که معضلی برای نوسازی محسوب می شود- کمک کند.این کار با بالا رفتن انتظارات و توقعات،باز شدن افق ها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و خواهان جایگزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده عملی می شود.(مک کوئیل،۱۳۸۲: ۱۴۴)
لرنر بر این باور است که ورود به جامعه مدرن و جدید مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بین المللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، بحران درآوردن منابع توسعه و گسترش روش‌ها و ارزش‌های نوین در زمینه‌هایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانه ها مناسب ترین و موثرترین ابزار تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند.( فرقانی:۰۱۳۸: ۴۹) رسانه ها موجب ایجاد پدیده ای تحت عنوان"تحرک روانی" می گردند یا موجب ایجاد پدیده دیگری تحت عنوان"بیگانگی عاطفی" می شود که وی آن را به مثابه امتیازی روانی در نوسازی موثر است.بیگانگی عاطفی،در نظر لرنر به معنای قدرت تطابق با محیط محشون از دگرگونی در وضعیت های مختلف و متغیر است.بنابراین وسایل ارتباط جمعی،اولا باعث آموزش درک وضعیت های مختلف شده و ثانیا با برانگیختن تخیل،افراد را به جای کسانی که کارگردان قضایا هستند،قرار می دهد.این وسایل همچنین موجب به وجود آوردن تجارب جدید مختلفی می گردند که لرنر آنها را عوامل افزایش تحرک روانی می داند.(روشه،۱۳۶۶: ۲۳۲ و۲۳۳).
مسعود چلبی، جامعه شناس ایرانی نیز،در کتاب خود"جامعه شناسی نظم؛تشریح وتحلیل نظری نظم اجتماعی"،از آثار دوگانه و متناقض گسترش ارتباطات جمعی بر وحدت نمادی جامعه سخن می راند.از یکسو،گسترش کتب،مطبوعات،رادیو و تلویزیون،ویدئو،شبکه های اطلاع رسانی و غیره می توانند باعث تحکیم وحدت نمادی شوند و از سوی دیگر،همین رسانه ها به همراه ماهواره هایی که پخش برنامه های تلویزیونی کشورهای مختلف را بر عهده دارند، می توانند موجبات تضعیف وحدت نمادی جامعه را فراهم کنند.با گسترش ارتباطات از راه دور و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی غلظت نمادی و اطلاعاتی محیط های کنونی به طور غیر قایل وصفی افزایش یافته است.به طوری که این غلظت به هیچ وجه قابل مقایسه با غلظت نمادی محیط های نیم قرن گذشته جوامع نیست.به عبارت ساده تر،شهروندان جوامع معاصر به ویژه جوامع پیرامون نه تنها در معرض مستقیم سمبولیسم شناختی و سمبولیسم اظهاری بیگانه قرار گرفته اند،بلکه در معرض بمباران نمادی آنها نیز هستند(چلبی،۱۳۷۵ :۱۳۹ )
مارتین سگالین درکتاب جامعه شناسی تاریخی خانواده تاکید می کند که امروزه درکنار تفکیک جغرافیایی حوزه های کار و سکونت، ناپدید شدن پدیده همسایگی،وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال وتاثیر تلویزیون،از جمله عواملی هستند که به ایجاد شکاف بین دنیای کودکان و بزرگسالان کمک می کند(سگالین،۱۳۷۳: ۸۳)
رونالد اینگهارت،معتقد است که تغییر ارزشی روندی است که از نسلی به نسل دیگر رخ می دهد، نه به طور مداوم ازسالی به سال دیگر.(یوسفی،۱۳۸۳: ۴۲).وی معتقد است که اشاعه رسانه های جمعی منجر به تغییر ارزشها شده است،به طوری که در عصر کنونی، جهانی شدن ارتباطات و رسانه ها برشکاف ارزشهای نسلی تاثیر گذاشته است.لباس های متحد الشکل جوانان، موسیقی پاپ و… از نمود های تاثیر رسانه بر تغییر رفتارها و ارزشهای نسل کنونی و عدم پایبندی به سنت های فرهنگی خود است.(همان:۱۱۴)
یان رابرتسون جامعه شناس، معتقد است که از اوایل قرن بیستم رشد و گسترش تدریجی رسانه های جمعی و و سایل ارتباطی چنان بر زندگی بشر سایه افکنده که اثرات مثبت و منفی فراوانی بر زندگی بشر گذاشته است.از همه مهمتر اینکه در عصر کنونی با ظهور اینترنت و تکنولوژی های ارتباطات و اطلاعات و به ویژه اینترنت فضای ارتباطات و تاثیر گذاری آنها،توسعه زیادی یافته است.به طوری که ما هم اکنون، تحت تاثیر این رسانه های نوین »دهکده جهانی» به سر می بریم. به عبارتی مخاطبان جهانی رسانه ها و نسل های کنونی در معرض انتشار و نمایش پیام های متنوع رسانه ای قرار دارند و پیام هایی را دریافت می کنند که می تواند سنت ها والگوهای فرهنگی و اجتماعی و نسلی جوامع و همچنین روابط نسلی آنها را دستخوش چالش و دگرگونی کند(بیات،۱۳۸۲: ۳۳۶ ).
برخی متفکران معتقدند که با تسریع در جریان اطلاعات در شاهراهها و شریان های اطلاعاتی دنیا،تحولات مهمی در بسیاری از عرصه های اجتماعی در حال رخ دادن است. رسانه هایی مانند ماهواره،ویدئو، نوار کاست، عکس و پوستر، مجلات و نشریات هم اکنون محتوایی دارند که مغایر با الگوهای فرهنگی و ارزشهای سنتی نسل قبل است.محتواهای رسانه های فعلی محشون از خشونت،مواد مخدر،رفتار تبهکارانه،سکس،کمدی،تخیلی، وعلمی است به طوری که محتوای فرهنگی سنتی جوامع را دچار بحران و یا دگونی کرده است
وسایل ارتباطی آنی و موقتی از وقایع و دگرگونی های اجتماعی فراهم می سازد که دامنه آن اخبار و عقاید تا هوی وهوس ها و مدها را دربر می گیرد.این وسایل معرفی کننده الگوها،نقش ها، دیدگاهها و چگونگی روی آوری به سبک های زندگی هستند که ممکن است مردم به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند. طبقه جوان، نیز از طریق تبلیغات رسانه های گروهی مطالبی را درباره نقش های آینده خود فرا می گیرد.تغییرات هنجارها و ارزشهای اجتماعی به سرعت در رسانه های گروهی منعکس می شود و ممکن است به آسانی مورد پذیرش مردم قرار گیرد.گسترش سریع گرایش های جدید در فرهنگ جوانان، عمدتا به رسانه هایی مانند تلویزیون،رادیو، مجلات ویژه جوانان و سینما بستگی دارد(همان:۳۳۷).
دردنیای پرشتاب فناوری امروز رسانه ها ی جمعی افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده وآنهارا از تعامل با دیگران باز می دارند.البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست ، اما نوع بهره برداری غیرفرهنگی ازابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتا درجهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی ، اگرجریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه ای تحقق بیابد ، مضرات آنها به شدت کاهش می یابد وکارکرد اصلی خودرا پیدا می کنند. گرچه برخی نظریه ها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر ، نمی تواند موجد آرامش باشند ، بلکه مخل آن می باشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یک سویه می دانند.کارکردهای رسانه های جمعی بویژه رسانه های شنیداری وغیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته ، به تدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وموجب شده اند فضای انفرادی ، بجای فضای جمعی وعاطفی در خانواده حاکم شود ،به طوری که گسترش تکنیکی رسانه های شنیداری و رایانه ای ،ارتباط مستقیمی با فردگرایی ودوری از فضای روانی وعاطفی خانواده را نشان می دهد. به عبارت دیگر ، این ابزارها ، به تدریج فضای روانی ومحیطی گفت وگو را دریک ارتباط بین فردی ، خدشه دارمی کنند و اعضای گروه را به جای همگرایی، به واگرایی سوق می دهند ، تاجایی که هرعضو خانواده صرفا دریک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده ، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه ، متاسفانه ، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم ، واگرا شد و منفک می شوند. دراین مسیر ، تعامل واقعی فرد بجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد ، با رسانه های الکترونیکی ، شکل می گیرد وبه دلیل برتری تکنولوژیکی وتجهیزات خیره کننده رسانه ای ، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصیتی درفرد ایجاد می گردد. نتیجه این می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر که می تواند به تقویت پیوندهای عاطفی وانسجام اعضای خانواده منجرشود ، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می کنند ، ارتباطی که فاقد بارعاطفی ، احساسی وهیجانی است. به تعبیر فوکویاما به دلیل تحدید اخلاق وکیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی درزمینه های اخلاقی ودرنهاد ها ، بیشتر درزمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
آسیب ارتباطی ناشی از حضور رسانه ها ، بیشتر در دو نوع ارتباط ، بروز می کند. یکی ، ارتباط بین فرزندان و والدین ودیگری ، ارتباط بین زن وشوهر می باشد. تجربیات نشان می دهند که هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین وهمچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد ، پیوند عاطفی وهیجان و همچنین همگونی شناختی میان اعضاء خانواده نیزکاهش می یابد که این موضوع ، انسجام گروه را به مخاطره می اندازد. آمارهای رسمی نشان می دهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت ونیم در روز است. این میزان درکشورهای دیگر به شش ساعت می رسد. میزان استفاده ازاینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی کشورها بیشترازاین گزارش شده است. بطوری که ورود مردان وزنان در اتاقهای چت به عنوان "زندگی دوم" مطرح است که زندگی اول را به مخاطره انداخته است.طبیعی است که زندگی دوم (اتاقهای چت) میزان زیادی از انرژ ی و وقت گفتگو را به خود اختصاص می دهد.
مک گایر، ورود ابزارهای رسانه ای را به ورود بیگانه تعبیر کرده است و می گوید ، به طورمتوسط شش روز درهفته ، بیگانه ای درخانه شما حضوردارد. بیگانه ای که آزادانه درهمه جای خانه سرمی زند وتاثیر می گذارد. این بیگانه وظیفه ساده ای دارد وآن محدود کردن توانایی ما وبچه ها درتشخیص رویا ازواقعیت می باشد. ما به اواجازه می دهیم که درهرساعتی وارد خانه مان شود. اگر ما درباره بیگانگان وغریبه ها به بچه هایمان هشدارمی دهیم ، متاسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچه ها نمی دهیم. این بیگانه یکسره حرف می زند وهرچه می خواهد می گوید ودیگران هم سراپا گوش می شوند. جان تیلور گاتر (۱۹۹۹) درباره وسعت دنیای مجازی می گوید : " تلویزیون ورسانه ها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی ، فرصت تجربه دنیای حقیقی وآشنا شدن با واقعیتهای جذاب ، نشاط آور وحتی مخاطره آمیز را ازآنان سلب می کند واین امرآنان را بی حوصله ، حسود و... بارمی آورد.گاتر برای جبران این موضوع ، اعتقاد دارد که کودک را بادنیای واقعی آشنا کنید ، طبیعت ، مابقی کارها را انجام می دهد. در گزارش ان وای تی (NYT) ، زنان درامریکا بیشترازاینکه به فکر مراقبت ازکودکان خودباشند ، تلویزیون تماشا می کنند. دراین گزارش آمده است که این زنان درمرتبه اول تلویزیون تماشا می کنند و خریدخانه وصحبت با تلفن در رده های بعدی ارتباط قرار دارند. مراقبت ازکودکان وصحبت کردن با آنها درمراتب پایین تر قرار دارند. همانطورکه ملاحظه می شود ، صرف وقت زیاد برای رسانه ای بمنزله کاهش میزان ارتباطهای انسانی بویژه با کودکان می باشد.این روند،به افزایش فردگرایی وکاهش جمع گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده و ایجاد پدیده شکاف نسلی قلمداد می شود.
موضوع مهم دیگر سلطه اطلاعاتی و تکنولوژیکی غرب است که از طریق آن فرهنگ غربی روز به روز در فرهنگ های دیگر و به ویژه فرهنگی اسلامی رخنه کرده و سعی در تحمیل و درونی کردن ارزشها و هنجار های خود از طریق فناوری نوین و رسانه ها دارد که به تبع آن نوعی شکاف و تضاد بین اولویت های فرهنگی و شیوه های تفکرو نگرش و هنجارها و ارزشها نسل جدید با نسل قبلی پدید می آید.
منصور ساعی
http://msaei.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید