جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

قانون خرمگس‌ها


قانون خرمگس‌ها
عالمان علم اخلاق در سیاست از یك زاویه خاص اخلاق را به دو نوع تقسیم می‌كنند، اخلاق مسوولیتی و اخلاق تكلیفی كه در نوع اول عمل اخلاقی براساس مسوولیت و در نوع دوم براساس عقیده هدایت می‌شود.
در عمل اخلاقی معطوف به عقیده، فرد خود را مقید به نتیجه نمی‌داند، اگرچه این بدان معنا نیست كه مسوولیتی حس نمی‌كند، بلكه نتیجه را فراتر از ظاهر و درك عمومی و عرفی می‌داند و اگر مذهبی باشد، نتیجه را به خدا واگذار می‌كند، برای چنین فردی معنای شكست و پیروزی، عمل كردن و نكردن به تكلیف است و نتیجه عمل ملاك ارزیابی آن نیست، صرف انجام تكلیف، به معنای پیروزی است و انجام ندادن آن شكست.
اینكه «ما موظف به انجام تكلیف هستیم نه نتیجه» گزاره روشن این دیدگاه است. اما در مقابل، اخلاق مسوولیتی متوجه نتیجه است و ملاك پیروزی و شكست خود را حصول یا عدم حصول در نتیجه می‌داند كه بخشی از رفتارهای بسیاری از ما نیز براساس این معیار شكل می‌گیرد.
اما آنچه امروز در بازار سیاست‌ورزی این كهنه‌دیار مرسوم است سیاست‌ورزی بدون اخلاق است كه با پیشداوری‌ها و تعصبات بیهوده و جاروجنجال‌ها و قیل‌وقال‌ها به قصد عوام فریبی و حفظ قدرت همراه است و در صحنه رقابت‌های سیاسی به كنش‌های غیراخلاقی متوسل می‌شوند آنچنان‌كه حكایت قانون خرمگس‌ها در رمان «جنگل روسیه» اثر لئونف، نویسنده نامدار روس را در ذهن تداعی می‌كند.
در رمان «جنگل روسیه» نویسنده دو شخصیت را ـ در دوران استالین كه بازار تملق و چاپلوسی رواج داشت ـ به تصویر می‌كشد كه هر دو استاد دانشگاه و محقق هستند، اما یكی كوشا و زحمتكش و دیگری خرمگس‌گونه، كارش این است كه از خون وجود استاد زحمتكش تغذیه می‌كند.
استاد زحمتكش با شور و علاقه جنگل‌ها را زیر پا می‌گذاشت، درخت‌ها را طبقه‌بندی می‌كرد و در آفات جنگل‌ها و طرق مبارزه با این آفات مطالعه و نتیجه مطالعاتش را هر چند سال یك بار منتشر می‌كرد اما استاد خرمگس به انتظار می‌نشست تا استاد زحمتكش كتابی را منتشر كند تا او آن را نا جوانمردانه نقد كند و در جراید، استاد زحمتكش را بكوبد.
این ماجرا سال‌ها ادامه داشت و هر بار كه استاد بینوای زحمتكش نتیجه مطالعاتش را منتشر می‌كرد استاد خرمگس آن را به دور از انصاف، تخطه می‌كرد.
از همین رو استاد زحمتكش از زحماتش جز شماتت و سرزنش عایدی نداشت اما استاد خرمگس نشان و مدال‌ها می‌گرفت و بر سینه می‌زد تا بدانجا كه عاقبت استاد زحمتكش، زحمت كشیدن را بیهوده دانست و اندیشید كه چرا بی‌جهت خود را در معرض طعن و لعن و سرزنش قرار دهد، بهتر است كه دیگر از كار كناره گیرد و مطالعاتش را متوقف كند و دیگر كتابی منتشر نكند، اما استاد خرمگس با پی‌بردن به تصمیم استاد زحمتكش به دست و پا افتاد و كناره‌گیری استاد زحمتكش را برای خود مصیبت دانست چرا كه اگر استاد زحمتكش حاصل مطالعاتش را منتشر نمی‌كرد، استاد خرمگس هم مطلبی برای نقد نداشت تا درباره‌اش نقد غیرمنصفانه بنویسد؛ این قانون خرمگس‌ها در جامعه‌ای است كه در آن كنش‌ها مبتنی بر اخلاق نیست.
بیژن صف‌سری
منبع : روزنامه هم‌میهن