پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مرز میان ما، هیچ وقت شکسته نمی شود...


مرز میان ما، هیچ وقت شکسته نمی شود...
خواندن «چیزی در همین حدود» را، کتابفروشی که مشتری دایمش هستم به من پیشنهاد داد. یک مجموعه داستان کوچک با جلد صورتی که طرح یک گوشی تلفن، روی جلدش جا خوش کرده است.پشت جلد کتاب، قسمتی از یک داستان مجموعه را نوشته بود. از داستان و قلم نویسنده خوشم آمد. کتاب را گرفتم و حالا که خواندمش باید بگویم از خریدن و خواندنش پشیمان نیستم!
اینکه بگوییم مجموعه «چیزی در همین حدود» مجموع ۵ داستان کوتاه است و عنوان کتاب در میان عناوین داستانهای مجموعه دیده نمی شود، اهمیتی ندارد، اما شاید بیان نکات دیگری از کتاب شما را به خواندنش ترغیب کند.
ماجرای بعضی از داستانهای «چیزی در همین حدود» در ایران رخ می دهد و بعضی در خارج از ایران. به این صورت اثر تلفیقی است از داستانهایی که نویسنده، فضای داخل و خارج ایران را در بستر آنها کنار هم قرار داده است. به جز داستان «دریچه» که سوژه نویی دارد و زیبا هم نوشته شده، سوژه بقیه داستانها تکراری است، اما قلم «ئاکره یی» خواندن چندباره سوژه ها را جذاب کرده است.
مخاطب وقتی داستان «دریچه» را می خواند از میانه داستان به دنبال رخ دادن اتفاقی است تا مسیر داستان را عوض کند، اما هر چه پیش می روی، می بینی، نویسنده با طمأنینه بیشتر داستان را ادامه می دهد و دست آخر هم هیچ اتفاقی نمی افتد! بلکه داستان فقط برشی است از زندگی زن و شوهری که جدا از یکدیگر زندگی می کنند و فرزندشان بهانه دیدن هر از گاه آنهاست.
با این حال، «دریچه» زیباترین داستان مجموعه است و چون به عنوان اولین داستان هم انتخاب شده (که به نظر، انتخاب هوشمندانه ای هم هست) مخاطب را ترغیب می کند بقیه داستانهای مجموعه را هم بخواند. نمونه نثر «ئاکره یی» را در این داستان بخوانید:
مرد سعی کرد بخندد «نمی تونی در و بازکنی؟»
دختر گفت: «بابا آخه من مثل تو و مامان قویر نیستم...»
مرد گفت: «عزیزم، قویر نه!... قوی!» و خندید.
دختر گفت: «خب.»
مرد چیزی نگفت.
دختر گفت:«بابا برم صندلی بیارم که از اون سوراخه که جای چشمه نیگات کنم؟ این جوری آخه سرم خسته می شه.»
دریچه بسته شد. صدای گذاشتن صندلی از پشت در شنیده شد. مرد همچنان ایستاده بود.
دختر گفت: «بابا، پشتت چی قایم کردی؟»
مرد جعبه را گرفت سوی دریچه.
دختر گفت: «بابا، من از بالا نیگا می کنم، تو چرا به پایین نشون می دی؟ مگه من پایینم؟»
جعبه را بالا گرفت: «نمی تونی در و باز کنی؟ سخت که نیست.»
دختر گفت: «بابا، در خونه ما مثل خونه تو یواش نیست... عروسکه؟ ... در می آری ببینمش؟»
مرد همان طور که جعبه را باز می کرد، پرسید: «حالا مامان چرا در و قفل کرده؟»
دختر گفت: «نمی دونم. آخه رفته چیز بخره. بابا چقدر قشنگه... وایسا!»
جعبه خالی را به دیوار تکیه داد. دریچه باز شد. چهار انگشت دختر بیرون آمد: «بابا، ببینم موهاش نرمه؟»
مرد موهای طلایی عروسک را ریخت روی انگشتهای دختر که خندید: «بابا چه قدر نازه... مگه نه؟»
مرد نشست و انگشتهای دختر را گرفت، «آره، خیلی نازه... ببین نمی تونی در و باز کنی؟»
دختر گفت: «الان... وایسا!»
انگشتها رفتند و دریچه بسته شد.
اگر قرار به انتخاب بهترین داستانهای مجموعه باشد، بعد از داستان «دریچه»، داستان «آیینه شکسته»، نخست به لحاظ نوع روایت و زاویه دیدی که انتخاب شده و بعد به لحاظ لطافت محتوا، دومین داستان زیبای مجموعه خواهد بود. «آیینه شکسته» یک داستان عاشقانه است. داستان یک عاشق و یک فارغ! همیشه در این نوع داستانها، شرح ماجرای دلدادگی از زبان عاشق دلسوخته نقل می شود، اما «ئاکره یی» در این داستان، این سنت را شکسته و ماجرا این بار از زبان طرف مقابل، نقل می شود. کسی که عاشق نیست، اما دلدادگی عاشق را می بیند. نقل داستان با استفاده ازاین راوی باعث شده ناگفته هایی از ماجرای کهنه دلدادگی فاش شود و همین مسأله لطف دیگری به داستان داده و باعث جذابیت آن شده است.
«گوشی را می گذارم. دوباره گوشی را برمی دارم. بوق تلفن توی گوشم انگار می دود. همیشه همین جوری هاست. زنگ که نمی زند دلتنگ می شوم و زنگ که می زند نمی دانم چه بگویم؟... و من نمی توانم زنگ بزنم. هیچ وقت. مرزی میان ما هست که هیچ وقت شکسته نمی شود. نه من پا پیش می گذارم، نه او...»
اگر مسأله سوژه های تکراری داستانها را نادیده بگیریم، باید «چیزی در همین حدود» ئاکره یی را یکی از نمونه های موفق داستان کوتاه و ادبیات مهاجرت بدانیم و مهمترین دلیل برای این ادعا هم، قلم بسیار ساده و روان نویسنده است که تا توانسته به مخاطب نزدیک و با او همراه شده است. نمونه نوشته های «ئاکره یی» و سایر داستان نویسان نشان می دهد ادبیات داستانی و بخصوص داستان ایرانی، از پیچیده نویسی که روزگاری گریبان داستان نویسی این مرز و بوم را گرفته بود، دور شده و به مرزهای ساده نویسی نزدیک شده است.
«به روژ ئاکره یی» پیش از این، مجموعه داستان دیگری نوشته بود به نام «ما این جا هستیم» که مجموع ۱۲ داستان کوتاه مرتبط به هم بود که نام هر داستان، ساعت و دقیقه ای از روز را نشان می دهد و حالا او با دومین مجموعه اش دوباره نامش را سر زبانها انداخته است.
«ئاکره یی» غیر از این دو مجموعه، پنج مجموعه شعر به زبان کردی دارد. نقد می نویسد و ترجمه می کند. او متولد ۱۹۶۳ میلادی در کردستان عراق است. و پانزده سال در ایران زندگی کرده و چهارده سالی می شود که در سوئد اقامت دارد و حالا در آنجا داستان می نویسد، آن هم به زبان فارسی.
خدیجه زمانیان
منبع : روزنامه قدس