دوشنبه, ۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 27 May, 2024
مجله ویستا
اینترنت و حوزه عمومی
این مقاله ضمن تشریح نظریه حوزه عمومی به عنوان حوزهای فارغ از سیطره دولت كه نمونه آرمانی و ایدهآل آن را هابرماس دراروپای قرون هجدهم و نوزدهم تحتعنوان حوزه عمومی بورژوایی معرفی میكند و نیز ایده مثبت و خوشبینانه» اینترنت به عنوان واحیاگر حوزه عمومی «در عصر جدید، نقدهای وارده بر نظریه حوزه عمومی هابرماس از منظر پسامدرنیسم و فمینیسم و نیز نگرشهایمنفی و بدبینانه نسبت به عقیده رایج اینترنت به عنوان حوزه عمومی را مطرح میكند تا قابلیتها و كاستیهای این فناوری نوینارتباطی را در ایجاد و بسط و گسترش حوزه عمومی مبتنی بر گفتوگوی عقلانی و انتقادی، از منظر صاحبنظران، بهتر بشناساند.بحث و گفتوگوی علنی درباره مسایل و موضوعات با هدف دستیابی به اجماع یا حداقل، افكار اكثریت، سنگبنای دموكراسی است. چرا كه هیچ فردی به تنهایی نمیتواند آگاه بر همه حقایق باشد یا پیامد یک اقدام و سیاست رابداند. لذا وجود حوزهای برای استفاده از نظرات گوناگون و بحث و گفتوگو ضروری است. چنین حوزهای، حوزه عمومی نامیده میشود.
هابرماس تعبیر(( حوزه عمومی )) را در اطلاق به عرصهای اجتماعی به كار میبرد كه در آن افراد از طریق مفاهمه،ارتباط و استدلال مبتنی بر تعقل، موضعگیریها و جهتگیریهای هنجاریای اتخاذ میكنند كه بر فرایند اعمال قدرتدولت، تاثیراتی آگاهی دهنده و عقلانی ساز باقی میگذارد. به عبارت بهتر، افراد در حوزه عمومی از طریق مفاهمه واستدلال و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، اضطرار یا اجبار درونی (خودخواسته) یا بیرونی (قهری) و بر مبنایآزادی و آگاهی تعاملی و در شرایط برابر برای تمام طرفهای مشاركتكننده در حوزه عمومی مذكور مجموعهای ازرفتارها، مواضع و جهتگیریهای ارزشی و هنجاری را تولید میكند كه در نهایت به صورت ابزاری موثر برای تاثیرگذاردن بر رفتار و عملكرد دولت به ویژه در عقلانی ساختن قدرت دولتی عمل میكند (نوذری، ۱۳۸۱).
نكته مهم و اساسی در این فرایند آن است كه رفتار افراد در جریان مفاهمه در حوزه عمومی عمدتا بر مبنای «كنشهای كلامی «عاری از فشار و سلطه در شرایطی عادلانه، آزادانه،آگاهانه و برابر صورت میگیرد. یعنی در درونوضعیتی كه هابرماس از آن به» وضعیت كلامی ایدهآل «یاد میكند (نوذری، ۱۳۸۱).
مجموعه این شرایط و تعاملها در وضعیت مذكور، بستری را فراهم میسازد كه طی آن كنش كلامی در نهایت درمطلوبترین و آرمانیترین و جه آن یعنی» كنش ارتباطی «یا» كنش مفاهمهای «خود را نمایان میسازد. سه عنصراصلی حوزه عمومی از دیدگاه هابرماس چنین است:
۱ ) حوزه عمومی به مكانی برای تبادلنظر نیاز دارد كه برای همه قابل دسترسی باشد و امكان بیان و مبادلهتجربیات اجتماعی و دیدگاهها در آنجا وجود داشته باشد.
۲ ) در حوزه عمومی، مواجهه با دیدگاهها و نقطه نظرات از طریق مباحث عقلانی و منطقی صورت میگیرد. به اینمعنی كه انتخاب سیاسی» منطقی «تنها زمانی ممكن است كه حوزه عمومی در وهله نخست، شناخت و درک آشكارینسبت به گزینههای ممكن عرضه كند; بهطوری كه هر شخص بتواند از بین آن گزینهها دست به انتخاب بزند. رسانههاباید گستردهترین طیف ممكن چارچوبها یا چشماندازها را عرضه كنند تا شهروندان نسبت به آنچه كه انتخابنكردهاند نیز آگاه شوند.
۳ ) بازبینی و نظارت سیستماتیک و نقادانه بر سیاستهای دولت، وظیفه اصلی حوزه عمومی است (Obrien, ۲۰۰۳).
به گفته هابرماس، حوزه عمومی ـ یا به بیان صحیحتر ـ آنچه وی» حوزه عمومی بورژوایی «میخواند ـ زاییدهویژگیهای اصلی جامعه سرمایهداری رو به گسترش در انگلستان سده هجدم بوده است. مساله تعیینكننده این بود كهكارآفرینان سرمایهدار به اندازهای ثروتمند شده بودند كه توانستند برای كسب استقلال از دولت و كلیسا مبارزه كنند وبه خواسته خود نیز دست یابند. پیش از آن، زندگی عمومی زیرسلطه روحانیان و دربار بود كه توجه معمول آنان بهنمایش پر تشریفات مناسبات فئودالی معطوف بود. اما با رشد ثروت كسانی كه در پی كسب سرمایه بودند، این برتریمتزلزل شد. از یک جهت این تزلزل نتیجه آن بود كه سرمایهداران از دنیای» واژهها «ـ تئاتر، هنر، قهوهخانهها، داستانو... ـ پشتیبانی بیشتری به عمل آوردند و بدینترتیب از شدت وابستگی آنها به حامیان كاستند و موجب تشكیل
حوزهای مستقل از قدرتهای سنتی گشتند كه پایبند نقد و نقادی بود. همانگونه كه هابرماس میگوید:
در این حوزه» گفتوگو و محاوره به نقادی، و كلام نغز و شیرین به استدلال «مبدل شد (وبستر، ۱۹۹۶).
از سوی دیگر، در نتیجه رشدبازار، حمایت بیشتری از» آزادی بیان «و اصلاحات پارلمانی به عمل آمد. هر چهسرمایهداری بیشتر گسترش و قوام یافت استقلال بیشتری از دولت پیدا كرد و درخواستهایی كه از دولت برای انجامتغییرات به عمل میآمد، بالا گرفت. یكی از این درخواستها گستردهتر ساختن نظام نمایندگی بود تا بدینترتیبسیاستگذاریها به شكل موثری پشتیبان رشد اقتصاد بازار باشد. این مبارزه برای اصلاحات پارلمانی بهطور جنبیمبارزهای برای افزایش آزادی مطبوعات نیز بود. زیرا از نظر آرزومندان اصلاحات اهمیت اساسی داشت كه مردمبیشتر بتوانند درباره زندگی سیاسی به تحقیق و تفحص بپردازند. جالب توجه اینكه روزنامه رسمی انگلیس در میانهسده هجدهم با این هدف تاسیس گردید كه سوابق دقیقتری از مذاكرات پارلمان در اختیار مردم قرار گیرد (وبستر،۱۹۹۶).
نتیجه چنین تحولاتی، شكلگیری حوزه عمومی بورژوایی در میانه سده نوزدهم بود; حوزهای كه از ویژگیهای آنبحث آزاد، موشكافی نقادانه، گزارشدهی كامل، دستیابی فزاینده، و استقلال نقشآفرینان آن از منافع خام اقتصادی ونیز از كنترل دولت بود. هابرماس تاكید دارد كه مبارزه برای استقلال یافتن از دولت از اركان اساسی حوزه عمومیبورژوایی بوده است;به بیان دیگر، سرمایهداری نخستین ناگزیر از مقاومت در برابر دولت مستقر شد و از همین روبرای آزادی مطبوعات، اصلاحات سیاسی و گسترش نظام نمایندگی اهمیت محوری یافت (وبستر، ۱۹۹۶).
هابرماس ریشههای تاریخی و مكانی ظهور حوزه عمومی را در درون سالنها و مجامع عمومی بحثهای آزاد وعلنی قرن هجدهم جستوجو و پیگیری میكند:
باشگاهها، كافهها، روزنامهها و مطبوعات كه در واقع طلایهدار وپیشگام روشنگری ادبی و سیاسی اروپا بهشمار میرفتند. در این مجامع و مراكز مناقشهها و مباحث متعدد پرباریراجع به نقش سنت صورت میگرفت و در همین مراكز بود كه شالوده و سنگ بنای نخستین معارضه و رویارویی بااقتدار فئودالی پایهریزی گردید. با افزایش فاصله و شدت گرفتن تقسیمبندی میان دولت و جامعه مدنی كه در پیگسترش نظامهای اقتصادی مبتنی بر بازار صورت گرفت، حوزه عمومی بورژوایی شكوفا گردید. تجار، بازرگانان،فروشندگان و دیگر كسانی كه از نعمت ثروت و آموزش) تحصیلات) بهرهمند بودند به گونهای فعال نسبت به مسالهحكومت و اداره جامعه از خود توجه نشان دادند و به درستی متوجه این نكته شدند كه اینک باز تولید حیات اجتماعیدر گرو نهادها و تأسیساتی است كه از مرزها و محدودههای اقتدار خانگی و داخلی فراتر رفته است (نوذری، ۱۳۸۱).
بسیاری از دستاندركاران و نظریهپردازان برجسته در تدوین نظریه حوزه عمومی برآنند كه حوزه عمومی در واقعمنادی و بیانگر منافع اجتماعی یا منافع عمومی است. در نظر آنان، پیگیری این منافع متضمن آزاد ساختن جامعهمدنی از مداخله سیاسی و همچنین محدود ساختن اقتدار دولت به حوزه یا قلمروی از فعالیتهایی است كهتحتنظارت عموم قرار دارد.
هدف اصلی حوزه عمومی این است كه میان شهروندان درباره «خیر مشترك» بحثهای انتقادی عقلانی صورتگیرد و این امر به صورتبندی یا تدوین سلسله اقداماتی كه در جهت منافع عموم عمل میكند، منتهی شود. در اینمیان، رسانههای جمعی با توجه به تمركزشان بر انتشار اخبار و تحلیلهای انتقادی در مورد عملكرد دولت، یكی ازاركان حوزه عمومی كارآمد هستند (Obrien, ۲۰۰۳).
از حوزه عمومی هابرماس، اساسا به عنوان ابزار تحلیلی برای توصیف فضایی استفاده میكنندكه در جامعهبورژوایی میان حوزه خصوصی و دولت پدید آمده بود. شهروندان در این فضا به تامل و تعمق انتقادی درباره خود ودولت میپرداختند. در نتیجه مباحث عقلانی و منطقی، نوعی توافق و اجماع پدید میآمد (Plaisted, ۲۰۰۳).
تعریف هابرماس از حوزه عمومی، بر محوریت گفتوگوی عقلانی و انتقادی استوار است. به بیان دیگر، از دیدگاههابرماس، حوزه عمومی در فرایند استدلال فعالانه عموم مردم درباره عقاید و دیدگاههای خویش پدید میآید. ازطریق این گفتوگو است كه افكارعمومی شكل میگیرد و به نوبه خود در شكلگیری سیاستهای دولتی و رشدجامعه در مفهوم كلیاش موثر میافتد.
هابرماس در تبیین افول حوزه عمومی بورژوایی براین باور است كه هدف آزادی بیان یا بیان آزاد و تكوین ارادهگفتمانی در عرصه سیاسی جوامع سرمایهداری هرگز بهطور كامل تحقق پیدا نكرد. با بسط و تكامل سازمانهایعریض و طویل اقتصادی و تجاری و با افزایش فعالیت دولت به منظور تثبیت اقتصاد، قلمرو عملكرد و مانور فضایعمومی بهتدریج محدود و محصور گردید. سازمانها و تشكیلات قدرتمند در تلاش برای مصالحه و سازش سیاسیبا یكدیگر و با دولت، تا حد امكان عامه مردم یا حوزه عمومی را از جریان مذاكرات خارج ساختند و به دور از انظارعمومی به مذاكره و سازش پرداختند.
هابرماس در تحلیل تاریخی خود، به ویژگیهای ظاهرا متناقض حوزه عمومی بورژوایی اشاره میكند كه به گفتهخودش نهایتا به «بازفئودالیشدن» این حوزه در برخی زمینهها انجامیده است. نخستین ویژگی، به فزونخواهیمستمر سرمایهداری باز میگردد. هر چند هابرماس یادآور میشود كه میان دارایی خصوصی و حوزه عمومی مدتهانوعی رخنه متقابل وجود داشته است، ولی به باور او توازن بیثباتی كه در این میان وجود داشت در طول دهههایپایانی سده نوزدهم به نفع مالكیت خصوصی به هم خورد. با افزایش توانمندی و نفوذ سرمایهداری، شیفتگان ایننظام از درخواست انجام اصلاحات در دولت مستقر، به سوی دست گرفتن نهاد دولت و بهكارگیری آن در جهتپیشبرد مقاصد خود رفتند. در یک كلام، دولت سرمایهداری متولد شد: هواداران این دولت هر چه بیشتر به نقشتهییجی و استدلالی خویش پشت كردند و از دولت كه اینک زیر سلطه سرمایه بود، برای پیشبرد اهداف خود استفادهكردند. نتیجه رشد» مدیریت خصوصی « نمایندگان مجلس، تامین مالی احزاب سیاسی و هستههای فكری ـ مشورتیبه دست سوداگران، و فعالیت پشت پرده ولی سیستماتیک منافع سازمان یافته برای جلب نظر مجلس و افكارعمومی،كاهش استقلال حوزه عمومی بوده است (وبستر، ۱۹۹۶).
دومین تعبیر از باز فئودالیشدن حوزه عمومی كه با تعبیر نخست در ارتباط است، از تغییرات به وجود آمده درنظام ارتباطات جمعی ریشه میگیرد. باید به یاد داشت كه این نظام برای عملكرد موثر حوزه عمومی اهمیت اساسیدارد. زیرا این رسانهها هستند كه امكان موشكافی در امور عمومی و بنابراین دسترسی گسترده به آن را فراهممیسازند. اما در طول سده گذشته، رسانههای جمعی به انحصارات سرمایهداری تبدیل شدند و از همینرو از نقشكلیدی آنها به عنوان منتشر سازنده مطمئن اطلاعات مربوط به حوزه عمومی كاسته شده است. با تبدیل هر چه بیشتررسانهها به بازوی منافع سرمایهداری، كاركرد آنها دستخوش دگرگونی شد و از تامینكننده اطلاعات به صورتسازنده افكار عمومی در آمدند (وبستر، ۱۹۹۶).
نظریه حوزه عمومی هابرماس توسط اندیشمندان نحلههای فكری گوناگون مورد نقد و تشكیک قرار گرفت كهمهمترین این نحلهها، پسامدرنیسم و فمینیسم میباشند. فمینیستها با اشاره به فقدان حضور زنان در حوزه عمومیبورژوایی موردنظر هابرماس، آن حوزهها را مردسالارانه و تبعیضآمیز تلقی میكنند. پسامدرنیستها، با توجه به ابهامو ایهامذاتی زبان و پخش بودن قدرت در همه مناسبات اجتماعی از جمله در زبان، اولا رسیدن به توافق و اجماع را كههابرماس مدعی آن بود، غیرممكن و ثانیا تصور وجود فضایی فارغ از روابط قدرت را نیز غیرواقعی میدانند.
نظریه حوزه عمومی هابرماس، مورد انتقاد پساساختارگرایانی چون لیوتار قرار گرفت كه پتانسیل رهایی بخشالگوی توافق یا اجماع از طریق بحث منطقی را به زیر سوال برد. الگوی روشنگری هابرماس در مورد سوژه منطقیمستقل به عنوان شالوده جهانشمول دموكراسی، توسط پسا ساختارگراها نقد شد (Poster, ۱۹۹۵).
فوكو با نظریهپردازی درباره ماهیت قدرت در دوران جدید، ایده حوزه فارغ از اجبار را به چالش میكشد. لوتارنفس امكان حوزه عمومی یكپارچه و مبتنی بر اجماع و وفاق را در عصری كه شاهد مرگ فراروایتهایمشروعیتبخش و به تبع آن، چندپارگی عرصه گفتمانی در قالب بازیهای زبانی ناهمگون است مورد تردید قرارمیدهد. به نظر لیوتار، فرض «اجماع به عنوان هدف گفتوگو» در نظریه حوزه عمومی هابرماس، نه تنها ناهمگونیبازیهای زبانی را از میان میبرد بلكه به ناهمگونی بازیكنان ـ كثرت آنها ـ هم خدشه وارد میسازد; زیرا همه را تابعرژیم واحدی از كنش گفتمانی قرار میدهد كه هدف از آن، غلبه بر چیزی است كه بعد جدلی این بازیهاست (ویلا،۱۳۷۹).
پسامدرنیستها از اینكه حوزه عمومی بتواند در عصر پسامدرن نیروی تازه بگیرد و رواج یابد، تردید دارند. حتیاگر این امر، ممكن و محقق میشد، باز هم آنها درباره آرزوهای دموكراتیک بدبین هستند و آن را به عنوان یک نمایسردرگاه مینگرند. آنها میگویند حوزه عمومیبخشی از سلطهگری و ستم مدرن است; زیرا در حوزه عمومی،مباحثه و مناظره وابسته به « فشار»است. چنین مباحثه و مناظرهای، شكلی از مبارزه است كه همیشه استدلال قویتراستدلالی است كه برنده روز است. عقاید باید در چارچوب « معین و ثابت» باشند تا به عنوان یک عقیده«بهتر» پذیرفته شوند. نظریه حوزه عمومی، تفكر روشنگری را متشكل و واحد و آن را تحمیل میكند، زیرا میپذیرد كهاستدلال غلط، نتیجه خطا، اعتقاد بد و منطق ورشكسته و معیوب است. در نهایت، گفتمان در حوزه عمومی میپذیردكه یک شخص « برنده» و بقیه«بازنده و شكست خورده»اند (روسنائو، ۱۳۸۰).
پیتر دالگرن مینویسد: یكی از دشواریهای اصلی در الگوی هابرماس، نگرش گزینشی وی به زبان بشر است،نگرشی كه بر شفافیت زبان تاكید میورزد. براساس این نگرش، متكلمان به هر زبان میتوانند به بازنمایی واقعیت بپردازند، بر سرهنجارهای اجتماعی به توافق برسند و ذهنیت خویش را بیان كنند. به بیان دیگر، هابرماس معتقد است كه مردم از زبان استفاده میكنند تا آنچه را كه میخواهند درباره خود و جهان بگویند و ابراز دارند. هیچ تنشی بین آنچهكه میگویند و معنای آنچه كه گفته میشود، وجود ندارد. در اندیشه هابرماس نقش زبان در شكل دادن به واقعیتی كهخود، آن را توصیف میكند، عمدتا مورد اغماض قرار میگیرد. این طرز نگرش به زبان را میتوان متعلق به پیش ازعصر نشانهشناسی دانست، به این معنا كه نگرش مزبور، بخش اعظم دیدگاههای سوسور و نظریات حاصل از ظهورعلم زبانشناسی و نشانهشناسی را درباره ماهیت اجتماعی زبان نادیده میگیرد. نشانهشناسی زبان را یک نظاماجتماعی ـ فرهنگی میداند. نشانهشناس به دلیل كیفیت متحرک و چند ظرفیتی خویش، عقلانیت را آشفته میسازد.«تفاوت» و «تعویق»(تاخیر) در فرایند معناسازی كه پیشنهاد دریدا بوده است، و ناهمگنی بین دال و مدلول موردنظراین مفاهیم، عقلانیت را به نفع عدم عقلانیت متزلزل نمیسازد، بلكه براساس این مفاهیم، توهمی را كه خرد از تفوقخود خلق كرده بود مورد سوال قرار میدهد و شفافیت، معرفت مطلق و حضور قائم به ذات زبان عقلانی را كه موردادعای برخی اندیشمندان است، نفی میكند (دالگرن، ۱۳۸۰)
هابرماس جهتگیری فردگرایانه شدیدی به نفع كنشهای«خودآگاه» دارد. منظور دقیق وی از كنش خودآگاه آگاهیكامل فرد از مفروضات و انگیزههایی است كه استدلالها و رفتار او بر آنها مبتنی است.
الكساندر به درستی، ناپایداریهای فرهنگی ناشی از این بروز شفافیت در كنشهای انسانی را زیرسوال میبرد.وی این نظریه را مطرح میسازد كه اگر چه شواهد زیادی از قلمرو مدرنیته، افتراق فرهنگ، جامعه و شخصیت فردیانسانها را تایید میكند هنوز بخش قابل توجهی از شخصیت و رفتار انسان مدرن ناخودآگاه، مركب از عناصر متنوع وضدعقلانی است. بصیرت ما نسبت به جهان اجتماعی از زبان و طرحهای ذهنی ناخودآگاه رنگ و بو میپذیرد. حتیجهانبینی ما برای خودمان هم كاملا شفاف نیست; جهانبینیها هم تحتتاثیر عوامل فرا عقلانی قرار دارند (دالگرن،۱۳۸۰).
واكنش فرهنگنگر دیگری كه به الگوی هابرماس ابراز شده این است كه تاكید هابرماس را بر مقوله «اجماع» موردنقد قرار میدهد. طبق تعریف هابرماس، اجماع یعنی كوشش برای نیل به توافق نظر در میان متكلمان به یک زبانخاص و با استفاده از همان مجرای زبان. جان كین توجه خوانندگان خویش را به این واقعیت جلب میكند كه اجماعطبق تعریف فوق كه باید آن را پیش شرط ارتباطات عقلانی بدانیم با مساله نسبیت شناختی و اخلاقی انسان در تضاداست. به بیان دیگر، به نظر میرسد هابرماس این امكان بسیار جدی را دستكم گرفته است كه افراد برای مشاركت دردانش ارتباطی با هدف نیل به تفاهم و توافق، توانایی یا تمایل لازم را نداشته باشند. نیز انگیزه انسان برای ارتباطمتقابل با همنوعان خود فقط اجماع فكری نیست، بلكه لذتجویی، بیان خواهشهای نفسانی، ابراز هویت و نظایر آننیز هست كه اغلب برای ذهن انسان به شكل آگاهانه كاملا قابل درک نیست (دالگرن، ۱۳۸۰).
از منظر فمینیستی، محققانی چون جون لندز، مری رایان و جف الی استدلال میكنند كه گزارش هابرماس، حوزهعمومی لیبرال را آرمانی میكند. آنها میگویند حوزه عمومی رسمی مبتنی بر شماری از تبعضیات و محرومیتهایمهم بود، و در واقع بدینوسیله ساخته شد. از نظر لندز، محور اصلی تبعیضات، جنسیت بود; او استدلال میكند كهخصیصه حوزه عمومی جمهوری جدید فرانسه در تقابلی سنجیده با آن حوزهای ساخته شد كه بیشتر مرتبط با فرهنگسالنهای زنان بود. یعنی آن حوزهای كه جمهوریخواهان به آن انگ «تصنعی»، «خالهزنكی» و «اشرافی» میزدند. درنتیجه، سبكی جدید و بیپیرایه در سخن و رفتار عمومی پیشرفت كرد، سبكی كه «عقلانی»، «زاهد منش» و «مردانه» بود. بدینصورت، بناهای جنسیتی طرفدار برتری مردانه به صورت نفس ایده حوزه عمومی جمهوری در آمد. و اینموضوع به منطقی بدل شد كه در اوج قانون ژاكوبن، به طرد رسمی زنان از زندگی سیاسی منجر شد. در اینجاجمهوریخواهان از سنتهای كلاسیكی مدد گرفتند كه زن بودن و عمومیت را در تقابل با یكدیگر در نظر میگرفتند (فریزر، ۱۳۸۲).
جفری الی با بسط استدلال لندز ادعا میكند كه كاركردهای تبعیضآمیز و طردكننده برای حوزههای عمومی لیبرالامری اساسی هستند. هم در فرانسه و هم در انگلیس و آلمان و خلاصه همه كشورها، طرد و تبعیضهای جنسیتی بهدیگر تبعیضاتی پیوند خورده بودند كه در فرایند شكلگیری طبقه ریشه داشتند. او مدعی است كه در تمامی اینكشورها، زمینهای كه باعث رویشورشد حوزه عمومی لیبرال شد،» جامعه مدنی «و ظهور مجموعه پراكنده جدیدی ازمشاركتهای داوطلبانه بود كه ناگهان سر بر آوردند. بهطوری كه دوره موردنظر به عنوان» عصر جوامع «شناختهمیشود. لیكن این شبكه باشگاهها و مشاركتها ـ بشردوستانه، مدنی، تخصصی و فرهنگی ـ در دسترس همگان نبود.برعكس، این شبكه محل نمایش، سالن تمرین و ناگزیر پایه قدرت قشری از مردان بورژوا بود كه خویشتن را به عنوانطبقهای جهانشمول در نظر میگرفتند و آماده میشدند تا شایستگیشان را به حكومت اثبات كنند (فریزر، ۱۳۸۲).
دیگر نمیشود فرض كه حوزه عمومی بورژوایی صرفا یک آرمان شهر تحقق نیافته است، بلكه باید اذعان كرد كهدر ضمن یک مقوله ایدئولوژیكی مردسالار بود كه به منظور مشروعیت بخشیدن به شكل نوظهوری از قاعده طبقاتیعمل میكرد. از همینرو الی از این حكایت نوعی نتیجه اخلاقی گرامشیوار میگیرد. حوزه عمومی رسمی بورژواییمحل نهادینه برای دگرگونی تاریخی عمده در ماهیت استیلای سیاسی بود. این دگرگونی، حركتی از وجه سركوبگراستیلا به وجه هژمونیک آن بود، حركتی از عرف اساسا مبتنی بر قبول نیروی برتر به عرف اساسا مبتنی بر رضایت وتوافق كه به حدودی از سركوب اضافه شده است (فریزر، ۱۳۸۲).
حوزه عمومی بورژوایی هیچگاه برای عموم نبوده است. برعكس، عملا مقارن با حوزه عمومی بورژوایی، شمارزیادی از حوزههای عمومی تقابلی و بدیل، از جمله حوزههای عمومی ملیگرا، مردمی روستایی، نخبگان زن و طبقهكارگر وجود داشتند.
مفهوم حوزه عمومی به عقیده فلیسكی باید بنیاد و اساس تجربه اعتراض سیاسی را شكل بدهد، باید گوناگونیسوژه را تصدیق كند و تفاوتهای جنسیتی را تبیین نماید. او مینویسد: حوزه عمومی فمینیستی برخلاف حوزهعمومی بورژوایی، ادعای نمایندگی و بازنمایی جهانشمول را ندارد، بلكه نقدهایی را در مورد ارزشهای فرهنگی ازنقطهنظر زنان به عنوان گروه طرد شده، عرضه میكند. از این منظر، حوزه عمومی فمینیستی یک حوزه عمومیمخالف یا حوزه عمومی خاص است. فلیسكی به جد مفهوم حوزه عمومی هابرماس را اصلاح میكند و آن را ازوابستگی پدرسالارانه ـ بورژوایی و قطبی شده جدا میسازد (Poster, ۱۹۹۵).فمینیستها مدعیاند كه قطببندی بین عقلانیت و اشراق، به نحوی به جدا شدن حوزههای عمومی و خصوصیزندگی بشر منجر میشود كه برای زنان خسران اجتماعی به بار میآورد. هابرماس با انكار عشق، عنصر حیاتی را ازنظریه ارتباطی خویش و نیز ذهن بشر حذف كرده است (دالگرن، ۱۳۸۰).● اینترنت به عنوان حوزه عمومی
الف ) نگرش مثبت و خوشبینانه صرفنظر از نقدها و تشكیکهایی كه بر نظریه حوزهعمومی هابرماس شده است، امروزه عدهای معتقدند كهفناوریهای نوین ارتباطی و بهویژه اینترنت میتواند حوزه عمومی را مجددا در تاریخ احیا كند و به شكلگیری حوزهعمومی مجازی منجر بشود. در حالت خوشبینانه، اگر مولفههای اساسی حوزه عمومی را» گفتوگو<،» افكارعمومی «و» كنش «بدانیم، اینترنت بستر مناسبی برای ظهور و تجلی هر یک از اینهاست. شهروندان میتوانند ازطریق اینترنت به گفتوگو و تعامل پیرامون مسائل و موضوعات مورد علاقه بپردازند و از این طریق افكارعمومی بهعنوان» صدای مردم «شكل بگیرد و هر یک میتوانند در مخالفت یا موافقت با یک مساله و موضوع اجتماعی وسیاسی دست به كنش مناسب بزنند.
وقتی انسان درباره» عموم «(Public) میاندیشد، مبادلات آزادانه ایدهها و اندیشههای سیاسی را در ذهن تصورمیكند. ایده عموم با آرمانهای دموكراتیكی كه خواهان مشاركت شهروندان در امور عمومی است، رابطه تنگاتنگدارد. توكویل معتقد است كه مشاركت در امور عمومی به نحو قابل توجهی به حس موجودیت فردی و عزتنفسكمک میكند. دوی تاكید میكند كه جستوجو و ارتباط اساس جامعه دموكراتیک را تشكیل میدهد و شایستگیهایتعمق و تفكرات گروهی را نسبت به تصمیمات یک مرجع منحصربهفرد برجسته میسازد. واژه» عموم «بر ایدههایشهروندی، اشتراک نظر و چیزهای غیرشخصی دلالت میكند (Papacharissi, ۲۰۰۴).
رسانههای الكترونیكی ـ تعاملی نوین مانند شبكه جهانی اینترنت و به تبع آن پایگاههای اطلاعرسانی، پستالكترونیكی، بولتنهای الكترونیكی و دیگر انواع واقعیت مجازی، نوع جدیدی از فضای اجتماعی را با خود به ارمغانآوردهاند. این ابر فضا كه از غیرفیزیكیترین فضاها نیز هست، میتواند برای حوزه عمومی آثار و فواید فراوانی در برداشته باشد و بدون شک اهمیت آن روزبه روز افزایش بیشتری مییابد.
اینترنت رسانهای است كه به همه مشاركتكنندگان و كاربران، برای استفاده مشترک از اطلاعات، فرصت برابراعطا میكند. اینترنت از این لحاظ، و بدون اعمال محدودیت از سوی سایر رسانههای جمعی و به مثابه یک واسطهجمعی عمل میكند. تلویزیون و روزنامهها، بهطور خاص، به زیرساختهای عظیم و گران قیمت نیاز دارند و در نتیجهباید دید چه كسانی استطاعت مالی برای مالكیت و كنترل آنها را دارند. پیدایش اینترنت به معنای این است كه هر كسمیتواند با حداقل تلاش و دشواری، به دیگران وصل بشود و دانش و دیدگاههایش را برای فردی بهخصوص یاهمگان منتشر سازد. از این لحاظ، اینترنت وسیلهای پایدار جهت تقویت گفتوگوی عمومی در مورد طیف وسیعی ازمسائل مربوط به خیر مشترک است (Obrien, ۲۰۰۳).
یكی از مهمترین ویژگیهای اینترنت این است كه فرصتی را در اختیار خالقان فرآوردههای فرهنگی قرار میدهد تاآثار خود را فارغ از دخالت دولت و بدون نیاز به سرمایه و استفاده از رسانههایی مثل رادیو، تلویزیون و مطبوعات،منتشر سازند. پیدایش پست الكترونیكی به مردم امكان داده است تا به ارتباطات خود جنبه جهانی بدهند. نیز اینترنتبه شهروندان این امكان را میدهد تا با دسترسی خود به سایر نقاط جهان، یک بحث و گفتوگوی منطقی را عرضهكنند و به نقد منطقی بپردازند (Plaisted, ۲۰۰۳).اینترنت به جهت دارا بودن ویژگیهایی خاص در مقایسه با سایر وسایل ارتباط جمعی، میتواند به عنوان حوزهعمومی مجازی تلقی شود. این ویژگیها را میتوان چنین برشمرد:
۱ ) تمركز زدایی
اینترنت یک سیستم ارتباط غیرمتمركز است. هر كس كه به اینترنت وصل است شبیه سیستم تلفن میتواند تماسبرقرار و پیام موردنظرش را ارسال كند. حتی میتواند پیامش را برای دریافتكنندگان متعدد ارسال نماید. اینترنتهمچنین در سطح تشكیلات بنیادین نیز غیرمتمركز میباشد چرا كه شبكه شبكههاست (Poster, ۱۹۹۵).
تمركززدایی نه تنها توزیع اطلاعات، بلكه همچنین شیوه ارتباط را تغییر میدهد: ارتباط در اینترنت به شكلعدهای زیاد به عدهای زیاد است. هر مصرفكننده اطلاعات، همزمان تولیدكننده اطلاعات نیز هست. بدینصورت،قدرت بر روی یكی از مهمترین منابع دموكراسی یعنی اطلاعات، از نهادهای متمركز ]حكومتی[ به استفادهكنندگانفردی منتقل میشود.
۲ ) تكهتكه بودن
اینترنت یک جوهر یا ذات واحد نیست، بلكه از صدها شیوه متفاوت انتقال اطلاعات و ارتباطات ساخته شدهاست. نه تنها یک تنوع تكنیكی بزرگ، بلكه همچنین به لحاظ اجتماعی، یک تنوع بیشمار در اینترنت وجود دارد.تارهای جهانگستر، تارهای گپ و گفتوگو، گروههای خبری، پست الكترونیک، سیستمهای برگزاری كنفرانس و...امكانات تكنیكیای است كه برای برقراری ارتباط و مبادله اطلاعات، مورد استفاده قرار میگیرد (Schalken, ۱۹۹۸).
۳ ) مجازی بودن
یكی از مفاهیم اصلی در جامعه معاصر و متاثر از اینترنت، مجازی بودن و تغییر ماهیت زمان و مكان است.بهواسطه Online، ارتباط از فاصله زیاد و همزمان ممكن میشود و این همزمانی و نزدیکسازی (برداشتنمحدودیتهای زمان و مكان(محدودیتهای مرزی را برمیدارد. لذا قلمروی كه مردم در آن ارتباط برقرار میكنند ودست به كنش میزنند، مجازی است، زیرا مكانهای اقامت در اینترنت مجازی است.
طبق نظر مک لوهان، تكنولوژی ارتباطات جهان را به صورت یک دهكده جهانی در میآورد. امروزه، در اینترنت نهتنها یک دهكده جهانی هستی یافته است بلكه تعداد زیادی از دهكدههای جهانی یا اجتماعات مجازی بوجودآمدهاند كه فاقد محدودیتهای زمانی و مكانی هستند (Schalken, ۱۹۹۸).
۴ ) جهانیبودن
در اینترنت، یک موضوع یا رویداد كه توجه افراد و گروههای وسیع انسانی را جلب میكند میتواند در دسترسهمگان قرار بگیرد. چنانكه حتی رسانههای خبری تودهوار نمیتوانند به این تعداد افراد دسترسی داشته باشند.
۵ ) تعاملی بودن
در حالی كه ارتباطات پخش (رادیو و تلویزیون) یک سویه میباشد، ارتباطات كامپیوتری دو یا چند سویه است.افراد میتوانند با استفاده از كامپیوتر با دیگران بهطور مستقیم ارتباط برقرار كنند و ضمن كسب اطلاعات، در مباحثعمومی نیز شركت نمایند. این كار با استفاده از یك « مودم» و یک خط تلفن، امكانپذیر است. برای مثال بسیاری ازصفحات اعلان كامپیوتری و سایتها دارای نوعی كنفرانس مباحثات سیاسی هستند، بهطوری كه افراد میتوانندعقاید و اندیشههای خود را منعكس نمایند و سایرین در صورت تمایل به آنها پاسخ دهند. این وضعیت، شكلجدیدی از تعامل و گفتوگوی عمومی را پدید میآورد (Kellner, ۲۰۰۳).
آلینتاتورنتون جنبههای امیدواركننده اینترنت به عنوان احیاءكننده حوزه عمومی را چنین برمیشمارد:
۱ ) توانایی گروههای ذینفع كوچک برای یافتن یكدیگر و برقرار كردن ارتباط
۲ ) توانایی افراد و گروههای كوچک برای معرفی خود و ارایه نقطهنظراتشان به یكدیگر
۳ ) دسترسی آسان به دیدگاهها و نقطهنظرات گوناگون
۴ ) بقا و ماندگاری مواد و اطلاعات در اینترنت
۵ ) تعاملی بودن كه باعث شكلگیری ارتباط دوسویه بین فرستنده و دریافتكننده میشود (Thornton, ۲۰۰۳).
اوبرین نمونههایی را در خصوص قابلیتهای اینترنت جهت شكل دادن به حوزههای عمومی «محلی» و «جهانی» بهدست میدهد: در سال ۱۹۹۶ م، حكومت محافظهكار ایالت «اونتاریو» ی كانادا اعلام كرد كه قصد دارد قانون ادغامشش شهر را تصویب و ناحیه تورنتوی بزرگ را به یک كلان شهر تبدیل كند. شهروندان فعال این شهرها كه با تصویباین قانون مخالف بودند بلافاصله استفاده از اینترنت را به عنوان ابزاری برای بسیج افكارعمومی علیه آن لایحه دردستوركار قرار دادند. به این منظور، یک سایت اینترنتی تاسیس شد كه در دوره منتهی به رایگیری درباره آن لایحه، بهمركز فرماندهی جنبش شهروندان مخالف تبدیل گردید. پیامها و از جمله یادداشتهای جلسات ویژه، زمان و نحوهراهپیمایی و تظاهرات، شعارها، مقالات، آخرین سخنرانیها و دستورات مربوط به نحوه مشاركت در آن جنبش دراختیار انبوه مردم قرار میگرفت. اگر چه برخلاف نظر شهروندان، آن لایحه تصویب شد، اما شهروندان خشمگین بهسازماندهی خود ـ از جمله از طریق اینترنت ـ ادامه دادند و دامنه مخالفت خود را به بیش از هفت لایحهجنجالبرانگیز گسترش دادند و افكارعمومی را علیه نمایندگان محافظهكار بسیج كردند. این جنبش «شهروندان درخدمت دموكراسی محلی» نشان داد كه از اینترنت میتوانبه نحو كارآمد برای فراخوان مردم و ایجاد مشاركتاجتماعی در عرصه سیاسی استفاده كرد (Obrien, ۲۰۰۳).
سازمانهای جامعه مدنی از مدتها پیش، به استفاده مطلوب از شبكههای كامپیوتری به عنوان بخش اصلی وسازنده فعالیتهایشان مشغول بودهاند. اوبرین و فردریک بر نقش تسهیلكننده شبكههای منطقهای و جهانی « انجمنارتباطات پیشرو»(APC) تاكیدكردهاند. ای پی سی كه در سال ۱۹۹۰ شكل گرفت میزبان صدها كنفرانس كامپیوتریخصوصی و دولتی در مورد موضوعات گوناگون از موادشیمایی سمی گرفته تا تنشزدایی و آزمایش سلاحهایهستهای بوده است. مشاركتكنندگان كه از این كنفرانسها جهت روزآمد نگه داشتن همكارانشان درباره مسائل وموضوعات استفاده میكردند، در كشورهای گوناگون سكونت داشتند و این سیستم را به یكی از اولین تریبون عمومیجهانی جاری برای مسایل مربوط به» خیر مشترک «مبدل ساختند. سیستمی كه از طریق یک كامپیوتر و یک» مودم<برای همگان قابل دسترس بود. شبكههای ملی و منطقهای انجمن از طریق حمایت از یکسری اجلاسهای جهانی كهتوسط سازمان ملل برگزار شد موفق گردیدند تا نفوذ سازمانهای غیردولتی را بر سازمانهای دولتی حاضر در آنجاگسترش دهند. ای پی سی از اجلاس زمین در سال ۱۹۹۳ در مورد محیطزیست و توسعه در « ریو» گرفته تا كنفرانسجهانی سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در مورد زنان در «پكن» بهطور یكپارچه یک كانال ارتباطی برای انتشار اسنادمربوط به سیاست رسمی دولتها، پیش زمینه و مواضع سازمانهای غیردولتی عرضه كرده بود. بدینترتیب، هزاراننفر از شركتكنندگان حاضر در این كنفرانسها توانستند به نحو بهتری مسائل را درک كنند و درباره آنها اظهارنظرنمایند و اقدامات ضروری را در قبل، در خلال و پس از این گردهماییهای بزرگ بینالمللی، انجام دهند.شركتكنندگان تشخیص دادند كه استفاده از ارتباطات كامپیوتری در كنار دیگر مجاری ارتباطی، به ائتلاف بینالمللیسازمانهایی قدرت و هویت بخشید كه در صدد تغییر دادن سیاستگذاری اجتماعی بودند (Obrien, ۲۰۰۳).
به عنوان نمونهای دیگر، در ژانویه ۱۹۹۴، ارتش آزادیبخش ملی « زاپاتیستا» دست به شورش مسلحانه در ایالت «چیاپاس»در مكزیک زد. اگر چه تعداد شورشیان اندک بود و در نتیجه ضدحملات سنگین ارتش مكزیک مهارشدند، اما تبلیغات ناشی از این حادثه، نوعی طوفان سیاسی برپا ساخت كه امتیازات غیرقابل پیشبینی از جانب دولترا به همراه داشت. رانفلت و آركویلا استدلال میكنند كه این اتفاق به این خاطر افتاد كه ارتش آزادیبخش و حامیانآنها از اینترنت برای بسیج شبكههای فعالان جامعه مدنی در سراسر جهان استفاده كردند و بدینترتیب به آن قدرتدست یافتند. جنبش زاپاتیستا یک» شبهمورد «از جنگ اینترنتی اجتماعی را عرضه كرد. فعالان حقوق بشر و عدالتاجتماعی تلاش كردند با استفاده مناسب از اینترنت خود را نسبت به وضعیت آگاه نگه دارند و اقداماتشان راسازماندهی كنند. آنها توانستند از طریق مسافرت به ایالت چیاپاس به منظور كمک به فرایند حفظ صلح، یكپارچگیخود را به نمایش بگذارند. صدها نفر از نمایندگان سازمانهای غیردولتی خارجی و مكزیكی به مدت چند روز یکكمربند حفاظتی در اطراف ساختمانی كه در آن پیمان صلح میان ارتش آزادیبخش و دولت مكزیک امضا شد، درستكردند. جنگ اینترنتی دولت مكزیک را مجبور ساخت به حركت خود در مسیر اصلاحات ادامه دهد. فشار علیهرهبران مكزیک جهت ایجاد اصلاحات انتخاباتی و سیاسی افزایش یافت و نظام سیاسی شفافتر، پاسخگوتر ودموكراتیکتر شد. دولت مجبور گردید كه حقوق بشر را جدی بگیرد، ظهور جامعه مدنی را بپذیرد و به نیازهای مردمبومی توجه كند (Obrien, ۲۰۰۳).
ب ) نگرش منفی و بدبینانه در مقابل نگرشهای مثبت و خوشبینانه در خصوص قابلیتهای اینترنت جهت احیا حوزه عمومی و بسط وگسترش گفتوگوی عقلانی و انتقادی، عدهای از محققان و متفكران ضمن نقد و نفی این دیدگاه، توانایی و قابلیتادعایی این شبكه نوین ارتباطی را به چالش میكشند. مارک پاستر مینویسد:
این ادعا كه امروزه گروههای خبریاینترنتی و سایر اجتماعات مجازی به عنوان حوزههای عمومی نوپا، احیاگر دموكراسی در قرن بیستویكم خواهندبود، نادرست است (Poster, ۱۹۹۵).
وی میافزاید:
در تمدن غرب، حوزه عمومی به مكانی گفته میشد كه مردم به عنوان انسانهای برابر میتوانستندگفتوگو كنند و تفاوتهایی كه در زمینه مقام و منزلت اجتماعی وجود داشت مانع از شكلگیری بحثهای صادقانهنمیشد. هدف بحثهای منطقی همانا رسیدن به اجماع یا توافق بود. البته اینترنت به مردم فرصت میدهد تا بهطوربرابر گفتوگو و ابراز وجود بكنند. اما در این گفتوگو بهندرت بحث منطقی در میگیرد و دسترسی به اجماع یا توافقعملا غیرممكن بهنظر میرسد. اینها از جمله علائم و نشانههایی است كه هویت در حوزه عمومی و در اینترنت را بهشیوههای متفاوتی تعریف میكند (Poster, ۱۹۹۵).
پاستر با اشاره به مقوله هویت و نسبت آن با ثبات سیاسی، هویت متغیر و ناپایدار در حوزه مجازی را با پدیده ثباتسیاسی در تعارض میبیند: سنتا هویت هر كس براساس تماس ـ با او ـ تعریف میشد. هویت در جسم فیزیكی ریشهدارد. این نوع ثبات افراد را بالاجبار در قبال جایگاهشان پاسخگو میسازد و اجازه اعتمادسازی میان مردم را هموار ومیسر میكند. البته اینترنت به افراد اجازه میدهد تا هویتشان را تعریف كنند و بنا به اراده هم آن را تغییر دهند. ولیاین نوع هویت متغیر با شكلگیری یک اجتماع سیاسی با ثبات و پایدار، همخوان نیست. همچنین، مخالفت دراینترنت به اجماع یا توافق منتهی نمیشود؟ چرا كه تكثیر دیدگاههای متفاوت را سبب میشود. اینترنت، دولت را بهخاطر مكالمات غیرقابل نظارت تهدید میكند، مالكیت خصوصی را از طریق تكثیر یا بازتولید نامحدود و اطلاعات بیاثر میسازد و اخلاقیات را از طریق اشاعه پورنوگرافی تضعیف میكند. فناوری اینترنت را نباید به عنوان شكلتازهای از حوزه عمومی تصور كرد (Poster, ۱۹۹۵).
نقد ایده «اینترنت به عنوان حوزه عمومی» را میتوان حول سه محور قابلیت اینترنت در انتقال اطلاعات، پتانسیلآن در جمع كردن مردم متعلق به پیشینههای متفاوت در كنار هم و آینده آن در عصر سرمایهداری ساماندهی كرد.الف ) نگرش مثبت و خوشبینانه
صرفنظر از نقدها و تشكیکهایی كه بر نظریه حوزهعمومی هابرماس شده است، امروزه عدهای معتقدند كهفناوریهای نوین ارتباطی و بهویژه اینترنت میتواند حوزه عمومی را مجددا در تاریخ احیا كند و به شكلگیری حوزهعمومی مجازی منجر بشود. در حالت خوشبینانه، اگر مولفههای اساسی حوزه عمومی را» گفتوگو<،» افكارعمومی «و» كنش «بدانیم، اینترنت بستر مناسبی برای ظهور و تجلی هر یک از اینهاست. شهروندان میتوانند ازطریق اینترنت به گفتوگو و تعامل پیرامون مسائل و موضوعات مورد علاقه بپردازند و از این طریق افكارعمومی بهعنوان» صدای مردم «شكل بگیرد و هر یک میتوانند در مخالفت یا موافقت با یک مساله و موضوع اجتماعی وسیاسی دست به كنش مناسب بزنند.
وقتی انسان درباره» عموم «(Public) میاندیشد، مبادلات آزادانه ایدهها و اندیشههای سیاسی را در ذهن تصورمیكند. ایده عموم با آرمانهای دموكراتیكی كه خواهان مشاركت شهروندان در امور عمومی است، رابطه تنگاتنگدارد. توكویل معتقد است كه مشاركت در امور عمومی به نحو قابل توجهی به حس موجودیت فردی و عزتنفسكمک میكند. دوی تاكید میكند كه جستوجو و ارتباط اساس جامعه دموكراتیک را تشكیل میدهد و شایستگیهایتعمق و تفكرات گروهی را نسبت به تصمیمات یک مرجع منحصربهفرد برجسته میسازد. واژه» عموم «بر ایدههایشهروندی، اشتراک نظر و چیزهای غیرشخصی دلالت میكند (Papacharissi, ۲۰۰۴).
رسانههای الكترونیكی ـ تعاملی نوین مانند شبكه جهانی اینترنت و به تبع آن پایگاههای اطلاعرسانی، پستالكترونیكی، بولتنهای الكترونیكی و دیگر انواع واقعیت مجازی، نوع جدیدی از فضای اجتماعی را با خود به ارمغانآوردهاند. این ابر فضا كه از غیرفیزیكیترین فضاها نیز هست، میتواند برای حوزه عمومی آثار و فواید فراوانی در برداشته باشد و بدون شک اهمیت آن روزبه روز افزایش بیشتری مییابد.
اینترنت رسانهای است كه به همه مشاركتكنندگان و كاربران، برای استفاده مشترک از اطلاعات، فرصت برابراعطا میكند. اینترنت از این لحاظ، و بدون اعمال محدودیت از سوی سایر رسانههای جمعی و به مثابه یک واسطهجمعی عمل میكند. تلویزیون و روزنامهها، بهطور خاص، به زیرساختهای عظیم و گران قیمت نیاز دارند و در نتیجهباید دید چه كسانی استطاعت مالی برای مالكیت و كنترل آنها را دارند. پیدایش اینترنت به معنای این است كه هر كسمیتواند با حداقل تلاش و دشواری، به دیگران وصل بشود و دانش و دیدگاههایش را برای فردی بهخصوص یاهمگان منتشر سازد. از این لحاظ، اینترنت وسیلهای پایدار جهت تقویت گفتوگوی عمومی در مورد طیف وسیعی ازمسائل مربوط به خیر مشترک است (Obrien, ۲۰۰۳).
یكی از مهمترین ویژگیهای اینترنت این است كه فرصتی را در اختیار خالقان فرآوردههای فرهنگی قرار میدهد تاآثار خود را فارغ از دخالت دولت و بدون نیاز به سرمایه و استفاده از رسانههایی مثل رادیو، تلویزیون و مطبوعات،منتشر سازند. پیدایش پست الكترونیكی به مردم امكان داده است تا به ارتباطات خود جنبه جهانی بدهند. نیز اینترنتبه شهروندان این امكان را میدهد تا با دسترسی خود به سایر نقاط جهان، یک بحث و گفتوگوی منطقی را عرضهكنند و به نقد منطقی بپردازند (Plaisted, ۲۰۰۳).
اینترنت به جهت دارا بودن ویژگیهایی خاص در مقایسه با سایر وسایل ارتباط جمعی، میتواند به عنوان حوزهعمومی مجازی تلقی شود. این ویژگیها را میتوان چنین برشمرد:
۱ ) تمركز زدایی
اینترنت یک سیستم ارتباط غیرمتمركز است. هر كس كه به اینترنت وصل است شبیه سیستم تلفن میتواند تماسبرقرار و پیام موردنظرش را ارسال كند. حتی میتواند پیامش را برای دریافتكنندگان متعدد ارسال نماید. اینترنتهمچنین در سطح تشكیلات بنیادین نیز غیرمتمركز میباشد چرا كه شبكه شبكههاست (Poster, ۱۹۹۵).
تمركززدایی نه تنها توزیع اطلاعات، بلكه همچنین شیوه ارتباط را تغییر میدهد: ارتباط در اینترنت به شكلعدهای زیاد به عدهای زیاد است. هر مصرفكننده اطلاعات، همزمان تولیدكننده اطلاعات نیز هست. بدینصورت،قدرت بر روی یكی از مهمترین منابع دموكراسی یعنی اطلاعات، از نهادهای متمركز ]حكومتی[ به استفادهكنندگانفردی منتقل میشود.
۲ ) تكهتكه بودن
اینترنت یک جوهر یا ذات واحد نیست، بلكه از صدها شیوه متفاوت انتقال اطلاعات و ارتباطات ساخته شدهاست. نه تنها یک تنوع تكنیكی بزرگ، بلكه همچنین به لحاظ اجتماعی، یک تنوع بیشمار در اینترنت وجود دارد.تارهای جهانگستر، تارهای گپ و گفتوگو، گروههای خبری، پست الكترونیک، سیستمهای برگزاری كنفرانس و...امكانات تكنیكیای است كه برای برقراری ارتباط و مبادله اطلاعات، مورد استفاده قرار میگیرد (Schalken, ۱۹۹۸).
۳ ) مجازی بودن
یكی از مفاهیم اصلی در جامعه معاصر و متاثر از اینترنت، مجازی بودن و تغییر ماهیت زمان و مكان است.بهواسطه Online، ارتباط از فاصله زیاد و همزمان ممكن میشود و این همزمانی و نزدیکسازی (برداشتنمحدودیتهای زمان و مكان(محدودیتهای مرزی را برمیدارد. لذا قلمروی كه مردم در آن ارتباط برقرار میكنند ودست به كنش میزنند، مجازی است، زیرا مكانهای اقامت در اینترنت مجازی است.
طبق نظر مک لوهان، تكنولوژی ارتباطات جهان را به صورت یک دهكده جهانی در میآورد. امروزه، در اینترنت نهتنها یک دهكده جهانی هستی یافته است بلكه تعداد زیادی از دهكدههای جهانی یا اجتماعات مجازی بوجودآمدهاند كه فاقد محدودیتهای زمانی و مكانی هستند (Schalken, ۱۹۹۸).
۴ ) جهانیبودن
در اینترنت، یک موضوع یا رویداد كه توجه افراد و گروههای وسیع انسانی را جلب میكند میتواند در دسترسهمگان قرار بگیرد. چنانكه حتی رسانههای خبری تودهوار نمیتوانند به این تعداد افراد دسترسی داشته باشند.
۵ ) تعاملی بودن
در حالی كه ارتباطات پخش (رادیو و تلویزیون) یک سویه میباشد، ارتباطات كامپیوتری دو یا چند سویه است.افراد میتوانند با استفاده از كامپیوتر با دیگران بهطور مستقیم ارتباط برقرار كنند و ضمن كسب اطلاعات، در مباحثعمومی نیز شركت نمایند. این كار با استفاده از یك « مودم» و یک خط تلفن، امكانپذیر است. برای مثال بسیاری ازصفحات اعلان كامپیوتری و سایتها دارای نوعی كنفرانس مباحثات سیاسی هستند، بهطوری كه افراد میتوانندعقاید و اندیشههای خود را منعكس نمایند و سایرین در صورت تمایل به آنها پاسخ دهند. این وضعیت، شكلجدیدی از تعامل و گفتوگوی عمومی را پدید میآورد (Kellner, ۲۰۰۳).
آلینتاتورنتون جنبههای امیدواركننده اینترنت به عنوان احیاءكننده حوزه عمومی را چنین برمیشمارد:
۱ ) توانایی گروههای ذینفع كوچک برای یافتن یكدیگر و برقرار كردن ارتباط
۲ ) توانایی افراد و گروههای كوچک برای معرفی خود و ارایه نقطهنظراتشان به یكدیگر
۳ ) دسترسی آسان به دیدگاهها و نقطهنظرات گوناگون
۴ ) بقا و ماندگاری مواد و اطلاعات در اینترنت
۵ ) تعاملی بودن كه باعث شكلگیری ارتباط دوسویه بین فرستنده و دریافتكننده میشود (Thornton, ۲۰۰۳).
اوبرین نمونههایی را در خصوص قابلیتهای اینترنت جهت شكل دادن به حوزههای عمومی «محلی» و «جهانی» بهدست میدهد: در سال ۱۹۹۶ م، حكومت محافظهكار ایالت «اونتاریو» ی كانادا اعلام كرد كه قصد دارد قانون ادغامشش شهر را تصویب و ناحیه تورنتوی بزرگ را به یک كلان شهر تبدیل كند. شهروندان فعال این شهرها كه با تصویباین قانون مخالف بودند بلافاصله استفاده از اینترنت را به عنوان ابزاری برای بسیج افكارعمومی علیه آن لایحه دردستوركار قرار دادند. به این منظور، یک سایت اینترنتی تاسیس شد كه در دوره منتهی به رایگیری درباره آن لایحه، بهمركز فرماندهی جنبش شهروندان مخالف تبدیل گردید. پیامها و از جمله یادداشتهای جلسات ویژه، زمان و نحوهراهپیمایی و تظاهرات، شعارها، مقالات، آخرین سخنرانیها و دستورات مربوط به نحوه مشاركت در آن جنبش دراختیار انبوه مردم قرار میگرفت. اگر چه برخلاف نظر شهروندان، آن لایحه تصویب شد، اما شهروندان خشمگین بهسازماندهی خود ـ از جمله از طریق اینترنت ـ ادامه دادند و دامنه مخالفت خود را به بیش از هفت لایحهجنجالبرانگیز گسترش دادند و افكارعمومی را علیه نمایندگان محافظهكار بسیج كردند. این جنبش «شهروندان درخدمت دموكراسی محلی» نشان داد كه از اینترنت میتوانبه نحو كارآمد برای فراخوان مردم و ایجاد مشاركتاجتماعی در عرصه سیاسی استفاده كرد (Obrien, ۲۰۰۳).
سازمانهای جامعه مدنی از مدتها پیش، به استفاده مطلوب از شبكههای كامپیوتری به عنوان بخش اصلی وسازنده فعالیتهایشان مشغول بودهاند. اوبرین و فردریک بر نقش تسهیلكننده شبكههای منطقهای و جهانی « انجمنارتباطات پیشرو»(APC) تاكیدكردهاند. ای پی سی كه در سال ۱۹۹۰ شكل گرفت میزبان صدها كنفرانس كامپیوتریخصوصی و دولتی در مورد موضوعات گوناگون از موادشیمایی سمی گرفته تا تنشزدایی و آزمایش سلاحهایهستهای بوده است. مشاركتكنندگان كه از این كنفرانسها جهت روزآمد نگه داشتن همكارانشان درباره مسائل وموضوعات استفاده میكردند، در كشورهای گوناگون سكونت داشتند و این سیستم را به یكی از اولین تریبون عمومیجهانی جاری برای مسایل مربوط به» خیر مشترک «مبدل ساختند. سیستمی كه از طریق یک كامپیوتر و یک» مودم<برای همگان قابل دسترس بود. شبكههای ملی و منطقهای انجمن از طریق حمایت از یکسری اجلاسهای جهانی كهتوسط سازمان ملل برگزار شد موفق گردیدند تا نفوذ سازمانهای غیردولتی را بر سازمانهای دولتی حاضر در آنجاگسترش دهند. ای پی سی از اجلاس زمین در سال ۱۹۹۳ در مورد محیطزیست و توسعه در « ریو» گرفته تا كنفرانسجهانی سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در مورد زنان در «پكن» بهطور یكپارچه یک كانال ارتباطی برای انتشار اسنادمربوط به سیاست رسمی دولتها، پیش زمینه و مواضع سازمانهای غیردولتی عرضه كرده بود. بدینترتیب، هزاراننفر از شركتكنندگان حاضر در این كنفرانسها توانستند به نحو بهتری مسائل را درک كنند و درباره آنها اظهارنظرنمایند و اقدامات ضروری را در قبل، در خلال و پس از این گردهماییهای بزرگ بینالمللی، انجام دهند.شركتكنندگان تشخیص دادند كه استفاده از ارتباطات كامپیوتری در كنار دیگر مجاری ارتباطی، به ائتلاف بینالمللیسازمانهایی قدرت و هویت بخشید كه در صدد تغییر دادن سیاستگذاری اجتماعی بودند (Obrien, ۲۰۰۳).
به عنوان نمونهای دیگر، در ژانویه ۱۹۹۴، ارتش آزادیبخش ملی « زاپاتیستا» دست به شورش مسلحانه در ایالت «چیاپاس»در مكزیک زد. اگر چه تعداد شورشیان اندک بود و در نتیجه ضدحملات سنگین ارتش مكزیک مهارشدند، اما تبلیغات ناشی از این حادثه، نوعی طوفان سیاسی برپا ساخت كه امتیازات غیرقابل پیشبینی از جانب دولترا به همراه داشت. رانفلت و آركویلا استدلال میكنند كه این اتفاق به این خاطر افتاد كه ارتش آزادیبخش و حامیانآنها از اینترنت برای بسیج شبكههای فعالان جامعه مدنی در سراسر جهان استفاده كردند و بدینترتیب به آن قدرتدست یافتند. جنبش زاپاتیستا یک» شبهمورد «از جنگ اینترنتی اجتماعی را عرضه كرد. فعالان حقوق بشر و عدالتاجتماعی تلاش كردند با استفاده مناسب از اینترنت خود را نسبت به وضعیت آگاه نگه دارند و اقداماتشان راسازماندهی كنند. آنها توانستند از طریق مسافرت به ایالت چیاپاس به منظور كمک به فرایند حفظ صلح، یكپارچگیخود را به نمایش بگذارند. صدها نفر از نمایندگان سازمانهای غیردولتی خارجی و مكزیكی به مدت چند روز یکكمربند حفاظتی در اطراف ساختمانی كه در آن پیمان صلح میان ارتش آزادیبخش و دولت مكزیک امضا شد، درستكردند. جنگ اینترنتی دولت مكزیک را مجبور ساخت به حركت خود در مسیر اصلاحات ادامه دهد. فشار علیهرهبران مكزیک جهت ایجاد اصلاحات انتخاباتی و سیاسی افزایش یافت و نظام سیاسی شفافتر، پاسخگوتر ودموكراتیکتر شد. دولت مجبور گردید كه حقوق بشر را جدی بگیرد، ظهور جامعه مدنی را بپذیرد و به نیازهای مردمبومی توجه كند (Obrien, ۲۰۰۳).
ب ) نگرش منفی و بدبینانه
در مقابل نگرشهای مثبت و خوشبینانه در خصوص قابلیتهای اینترنت جهت احیا حوزه عمومی و بسط وگسترش گفتوگوی عقلانی و انتقادی، عدهای از محققان و متفكران ضمن نقد و نفی این دیدگاه، توانایی و قابلیتادعایی این شبكه نوین ارتباطی را به چالش میكشند. مارک پاستر مینویسد: این ادعا كه امروزه گروههای خبریاینترنتی و سایر اجتماعات مجازی به عنوان حوزههای عمومی نوپا، احیاگر دموكراسی در قرن بیستویكم خواهندبود، نادرست است (Poster, ۱۹۹۵).
وی میافزاید: در تمدن غرب، حوزه عمومی به مكانی گفته میشد كه مردم به عنوان انسانهای برابر میتوانستندگفتوگو كنند و تفاوتهایی كه در زمینه مقام و منزلت اجتماعی وجود داشت مانع از شكلگیری بحثهای صادقانهنمیشد. هدف بحثهای منطقی همانا رسیدن به اجماع یا توافق بود. البته اینترنت به مردم فرصت میدهد تا بهطوربرابر گفتوگو و ابراز وجود بكنند. اما در این گفتوگو بهندرت بحث منطقی در میگیرد و دسترسی به اجماع یا توافقعملا غیرممكن بهنظر میرسد. اینها از جمله علائم و نشانههایی است كه هویت در حوزه عمومی و در اینترنت را بهشیوههای متفاوتی تعریف میكند (Poster, ۱۹۹۵).
پاستر با اشاره به مقوله هویت و نسبت آن با ثبات سیاسی، هویت متغیر و ناپایدار در حوزه مجازی را با پدیده ثباتسیاسی در تعارض میبیند: سنتا هویت هر كس براساس تماس ـ با او ـ تعریف میشد. هویت در جسم فیزیكی ریشهدارد. این نوع ثبات افراد را بالاجبار در قبال جایگاهشان پاسخگو میسازد و اجازه اعتمادسازی میان مردم را هموار ومیسر میكند. البته اینترنت به افراد اجازه میدهد تا هویتشان را تعریف كنند و بنا به اراده هم آن را تغییر دهند. ولیاین نوع هویت متغیر با شكلگیری یک اجتماع سیاسی با ثبات و پایدار، همخوان نیست. همچنین، مخالفت دراینترنت به اجماع یا توافق منتهی نمیشود؟ چرا كه تكثیر دیدگاههای متفاوت را سبب میشود. اینترنت، دولت را بهخاطر مكالمات غیرقابل نظارت تهدید میكند، مالكیت خصوصی را از طریق تكثیر یا بازتولید نامحدود و اطلاعات بیاثر میسازد و اخلاقیات را از طریق اشاعه پورنوگرافی تضعیف میكند. فناوری اینترنت را نباید به عنوان شكلتازهای از حوزه عمومی تصور كرد (Poster, ۱۹۹۵).
نقد ایده «اینترنت به عنوان حوزه عمومی» را میتوان حول سه محور قابلیت اینترنت در انتقال اطلاعات، پتانسیلآن در جمع كردن مردم متعلق به پیشینههای متفاوت در كنار هم و آینده آن در عصر سرمایهداری ساماندهی كرد.● دسترسی به اطلاعات
بیشتر مباحث در خصوص اطلاعات آنلاین (Online)، حول سودمندی ]این اطلاعات[ برای اغنیا و ضرر و زیانآن برای فقرا متمركز شده است. اینترنت برای مشاركت سیاسی كسانی كه به كامپیوتر دسترسی دارند منبعارزشمندی است. اما همزمان، دسترسی به اینترنت فعالیت سیاسی در سطح بالا یا گفتوگوی سیاسی روشنفكرانه راتضمین نمیكند. انتقال مباحث سیاسی به فضای مجازی، كسانی را كه به این فضا دسترسی ندارند، محروم میسازد.به علاوه، ارتباط دهندگی، متضمن یک حوزه عمومی نیرومند و مبتنی بر نمایندگی نیست. باید گفت اینترنت مجاریفراوانی را برای بیان یا ابراز وجود سیاسی شهروندان و شیوههای متعددی برای تاثیرگذاری بر سیاست عرضهنمیكند و آنان را به لحاظ سیاسی فعال نمیسازد. علیرغم اینكه اینترنت برای مباحث سیاسی، فضای اضافی ایجادمیكند اما هنوز گرفتار نواقص نظام سیاسی ماست. اینترنت یک فضای عمومی (Public Space) عرضه میكند اماحوزه عمومی (Public Sphere) را بهوجود نمیآورد.
شعارهای تشریفاتی در مورد مزیت اینترنت به عنوان حوزه عمومی حول این واقعیت متمركز است كه مكانی رابرای بیان و ابراز وجود شخص فراهم میكند، ایجاد ارتباط مستقیم افراد و گروههایی نه چندان سرشناس را باشهروندان ممكن میسازد و امور عمومی را از نوسازماندهی و استفاده از همهپرسیهای فوری و آنی و رای دادن درمنزل را امكانپذیر میكند. دسترسی به ارتباطات سیاسی آنلاین ساده، ارزان قیمت و راحت میباشد. اطلاعاتموجود در اینترنت عملا بیواسطه هستند. به این معنا كه در این اطلاعات، به نفع منافع خاصی دست برده نمیشود ویا در آن تغیر صورت نمیگیرد. اگر چه ارتباطات آنلاین از مزیتهایی برخوردار است اما وجود یک نوع حوزهعمومی را كه هم نافع باشد و هم جنبه نمایندگی داشته و در عینحال متوازن و برابر باشد، تضمین نمیكند. اینترنت بدون تعهد واقعی به «بیان آنلاین»(Online expression)، صرفا توهم گشودگی را عرضه میكند. این واقعیت كهتكنولوژیهای آنلاین فقط در دسترس و قابل مصرف برای بخشی از جمعیت هستند به شكلگیری حوزه عمومیانحصارگرایانه، نخبهگرایانه و به دور از الگوی آرمانی، كمک میكند كه چندان هم از آن الگوی حوزه عمومی بورژوایی قرون هفدهم و هجدهم متفاوت نیست(Papacharissi, ۲۰۰۴).
برخلاف كسانی كه مدعیاند همه كاربران از دسترسی مشابهی به اطلاعات و برای بیان افكار و عقایدشانبرخوردارند، اما این گفتمان هنوز تحت سلطه عده محدودی است. به علاوه، همه اطلاعات موجود در اینترنت،دموكراتیک نیست یا اینكه دموكراسی را ترویج نمیكند برای مثال، گروههای طرفدار برتری نژاد سفید، اغلب دارایهوشمندترین و در عین حال غیردموكراتیکترین سایتها هستند. بعضی از محققان پرسشهای دیگری را مطرحمیكنند: ولو اینكه اطلاعات آنلاین در دسترس همه باشد، دسترسی به آن و پردازش حجم عظیم اطلاعات چقدرسهل و ساده است؟ سازماندهی، تعقیب و پردازش اطلاعات، از جمله فعالیتهایی است كه نیازمند زمان و مهارتاست و خیلیها فاقد آن میباشند. دسترسی به اطلاعات، بهطور خودكار از انسانها، شهروندان آگاهتر و فعالترنمیسازد. اگر چه دسترسی به اطلاعات سودمند است، اما پتانسیل دموكراتیزه كردن رسانه اینترنت به عوامل دیگروابسته است (Papacharissi, ۲۰۰۴).
● جهانیشدن یا قبیلهای شدن؟
چشمانداز یوتو پیایی در مورد اینترنت بر این حدس و تصور استوار است كه ارتباطات سیاسی به واسطه كامپیوتر،به شكلگیری دموكراسی عمومی كمک میكند و مردم سراسر جهان را به یكدیگر نزدیکتر میسازد، بر مرزهایجغرافیایی فائق میآید و آرمان شهرهای پراكنده را ایجاد میكند. گمنام باقی ماندن در آنلاین، فرد را بر آن میدارد كهبر مرزهای هویتی فائق آید و آزادانهتر ارتباط برقرار سازد و در نتیجه، مبادله اندیشههای روشنفكرانه ترویج یابد. بااین حال، وجود فضای مجازی، گفتوگوی عقلانی و دموكراتیک را تضمین نمیكند. هیل و هاچز(۱۹۸۸) بر این نكتهتاكید كردند كه پتانسیل تكنولوژیكی برای ارتباطات جهانی، تضمین نمیكند كه انسانهای متفاوت كه از پیشینهفرهنگی متفاوت نیز برخوردارند، بیشتر و بهتر یكدیگر را درک كنند. چنانكه نمونههایی از سوء ارتباط در چنینمواردی به چشم میخورد. ارتباطات آنلاین، اغلب نوعی تخلیه احساسات و عواطف و بیان آن چیزی است كهابرامسون و همكارانش (۱۹۹۸) آن را «افكار عجولانه» تا گفتوگوی متمركز و عقلانی نامیدهاند. مشاركت گسترده درمباحث سیاسی، بهطورخودكار به بحثی كه موجب ترویج آرمانهای دموكراتیک گردد، منتهی نمیشود (Papacharissi,۲۰۰۴).
به لحاظ كارآیی نیز تاثیر افكار سیاسی آنلاین بر سیاستگذاری محل تردید است. بیان سیاسی آنلاین به مردماحساس كاذب قدرتمند و صاحب اختیار شدن را میبخشد كه تاثیر واقعی افكارشان را غلط جلوه میدهد. اینترنتشاید واقعا حوزه عمومی را تقویت كند اما این كار را سازگار با تجربیات گذشته ما از گفتوگوی عمومی انجامنمیدهد. این وضعیت، دموكراسی و گفتوگو را تقویت خواهد كرد اما نه به آنگونهای كه مورد توقع ماست و درگذشته آن را تجربه كردهایم. همچنین باید گفت كه مشاركت گستردهتر در مباحث سیاسی تنها عامل تعیینكنندهدموكراسی نیست. محتوی، تنوع و تاثیر این مباحث باید بهطور محتاطانه و با دقت مورد توجه و بررسی قرار بگیرد.(Papacharissi, ۲۰۰۴).
● تجاریسازی
اینترنت بخشی از یک جهان سیاسی و اجتماعی است و نسبت به نیروهای این جهان كه به گفته كری (۱۹۹۵) ،حوزه عمومی را دگرگون ساختند، آسیبپذیر است; همان نیروهایی كه ماهیت رادیو و تلویزیون را تغییر دادند.داگلاس (۱۹۸۷) به تفصیل شرح داده است كه پخش رادیویی چگونه نحوه تفكر مردم نسبت به ارتباطات را دگرگونساخت و امید برای بسط و گسترش ارتباطات عمومی و ارتقا دموكراسی را بهوجود آورد. پتانسیل ارتباطاتتلویزیونی برای فراهم كردن زمینه برای بسط دموكراسی نیز با خوشبینی همراه بود. اما امروزه هر دو رسانه دگرگونشدهاند و در بیشتر مواقع، برنامههای تجاری و كلیشهای تولید میكنند. دغدغه درآمد از راه آگهیهای تجاری، تاثیربیشتری بر برنامهسازی دارد تا آرمانهای دموكراتیک. برای انبوهی از شركتها، اینترنت به عنوان محل كسب و كار وتجارت نگریسته میشود. بارت (۱۹۹۶) به بررسی این مسالهمیپردازد كه چگونه فناوریهای ارتباطی، برای كسبمنفعت، موانع را یكی پس از دیگری برداشتهاند و به فضا رفتهاند. او استدلال میكند كه هدف بازار الكترونیک، «زمان» ست، افول آنچه كه نشانه بازار شفافتری بود. وضعیتی كه در آن، ارز متداول به ]چیز[ انتزاعی معلق و شناورتبدیل میشود. البته آگهیهای تجاری لزوما افزونههای بدی برای اینترنت نیستند، به این دلیل كه میتوانند سرمایهایرا در اختیار گروههای كوچک قرار دهند كه افكار و عقاید خود را اشاعه و گسترش دهند و به مباحثه اجتماعی دامنبزنند. مک چسنی (۱۹۹۵) استدلال میكند كه اینترنت علیرغم این واقعیت كه شركتهای عظیم برای پیگیریاهداف و منافع خود، بخشی از آن را به خود اختصاص میدهند، درهایی را نیز به روی رنسانس سیاسی و فرهنگی بازمیكند. وی میپذیرد كه سرمایهداری، فرهنگ مبتنی بر ارزشهای تجاری را تشویق میكند و میل به آن دارد كه تمامزوایای زندگی فرهنگی را به گونهای تجاری بسازد كه ایجاد یا بقای سازمانهای فرهنگی و سیاسی غیربازاری دشوارشود. مک چسنی عنوان میكند كه الگوهای تولید سرمایهداری، این فناوری جدید را كالایی میكند و آن را به رسانهایتجارت محور مبدل میسازد كه با افزایش سطح رفاه اجتماعی، ارتباط اندكی دارد (Papacharissi, ۲۰۰۴).
● یک حوزه مجازی
فضای سایبر یک فضای خصوصی و عمومی است. بهخاطر همین كیفیات است كه برای كسانی كه میخواهندزندگی عمومی و خصوصی خود را بازآفرینی كنند، جاذبه دارد. فضای سایبر قلمرو تازهای برای وقوع اصطكاکقدیمی میان هویت جمعی و شخصی و فرد و اجتماع است. بلا و همكاران (۱۹۸۵) میگویند افراد میتوانند برگرایشات فردگرایانه و خودخواهانه خود به نفع دستیابی به منافع حاصل از كنش مسوولانه در چارچوب یک نظماجتماعی متعالی و اخلاقگرایانه فائق آیند. آیا انجام این كار در فضای سایبر ممكن است؟ بعضیها عقیده دارند چنینچیزی ممكن نیست. فضای سایبر مجاری ارتباطی ما را گسترش میدهد اما خود ماهیت ارتباط را به شكل بنیادیتحتتاثیر قرار نمیدهد. هیل و هاچز (۱۹۸۸) ادعا میكنند كه مردم به اینترنت متناسب با سیاستهای سنتی شكل وقالب میدهند. خود اینترنت مثل كلید برق در تاریخ نیست كه بهطور بنیادی دوران تازهای از مشاركت سیاسی ودموكراسی عمومی را نمایان سازد. مک چسنی مدعی است فناوریها به جای آنكه فرهنگ سیاسی جدیدی رابیافریند، با فرهنگ سیاسی جاری منطبق خواهند شد. توازن میان دیدگاههای یوتو پیایی و ضد یوتوپیایی، میتواندماهیت واقعی اینترنت را به عنوان یک حوزه عمومی روشن كند (Papacharissi, ۲۰۰۴).
فرنبک (۱۹۹۷) بر این باور است كه دموكراسی و هویت واقعی در فضای سایبر و محتوی اجتماعات مجازی یافتهنمیشود، بلكه بیشتر در ساخت روابط اجتماعی میتوان آنها را یافت. در نتیجه هر كس میتواند چنین استدلال كندكه وضعیت كنونی روابط اجتماعی در زندگی واقعی به همان اندازه كه مانع شكلگیری حوزه عمومی در جهان واقعیمیشود، به همان اندازه نیز مانع ظهور حوزه عمومی در جهان مجازی میشود. حوزه مجازی بهطور بنیادی با حوزهعمومی متفاوت است. این حوزه تحت سلطه صاحبان بورژوای كامپیوتر است و به میزان زیادی شبیه همان حوزهایاست كه هابرماس، آن را در تاریخ غرب توصیف میكند. در این حوزه مجازی گروههای با علایق خاص در كنار همزندگی میكنند و هویت جمعی مخالفشان را به نمایش میگذارند و در نتیجه، پویاییهای اجتماعی جهان واقعی رابازتاب میدهند. این نوع از حوزه مجازی واقعی تركیبی از چندین حوزه گروههای مخالف است كه از گفتمان سیاسیرایج و غالب طرد شدهاند اما هنوز ارتباطات مجازی را به كار میگیرند تا با جریان غالبی كه آنها را طرد كرده است،مبارزه كنند (Papacharissi, ۲۰۰۴).
بریزلو (۱۹۹۷(استدلال میكند كه اینترنت نوعی احساس جامعهگرایی را ترویج میكند اما باید منتظر ماند و دیدكه آیا این احساس به همبستگی منجر میشود یا خیر. همبستگی اجتماعی و فیزیكی تغییرات اجتماعی و سیاسیگستردهای در طول قرن گذشته به وجود آورده است. اما گمنامی و فقدان مكانیت و فشردگی و تراكم اینترنت، برایهمبستگی مخرب است. بریزلو نتیجه میگیرد كه فقدان مسوولیت و تعهد یكپارچه و منسجم، پتانسیل واقعی اینترنتبه عنوان یک حوزه عمومی را خنثی میسازد (Papacharissi, ۲۰۰۴).
با توجه به تجربه جنبشهای نوین اجتماعی در استفاده از قابلیتهای اینترنت برای مبارزه بر سر معنا و گفتمان،میتوان نتیجه گرفت كه حوزه مجازی، پویاییهای جنبشهای نوین اجتماعی را انعكاس میدهد; جنبشهایی كهبیشتر در قلمرو فرهنگی مبارزه میكنند تا قلمرو سیاسی سنتی. این یک نقطهنظر است و نه یک واقعیت; و به عنواندیدگاه و نقطه نظر، الهامبخش است اما هنوز به آنگونه سازمان نیافته است كه ساختارهای اجتماعی و سیاسی رادگرگون كند.
چنین به نظر میرسد كه اینترنت و فناوریهای مرتبط به گونهای سازماندهی شدهاند كه فضای عمومی را برایبحث سیاسی ایجاد كنند. این فضای عمومی به احیای حوزه عمومی كه به لحاظ فرهنگی تحلیل رفته و تضعیفشده است، كمک میكند; اما این امر قطعی نیست. دسترسی ارزان، سریع و راحت به اطلاعات بیشتر، لزوما موجبآگاهترشدن شهروندان نمیشود و یا تمایل آنها به مشاركت در مباحث سیاسی را بیشتر نمیكند. مشاركت در مباحثسیاسی كمک كننده است اما الزاما به دموكراسی سالمتر منتهی نمیشود. بالاخره آنكه، سطح پایین مشاركتشهروندان، تنها یكی از مشكلات متعدد پیشروی نظامهای سیاسی است. وابستگی به منافع ویژه و شیوه تولیدسرمایهداری نیز به آرمان دموكراتیک مساواتطلبانه لطمه میزند. به علاوه، كالایی شدن به سرعت در حال گسترش،پتانسیل دموكراتیک كننده فناوری جدید ارتباطی را تهدید میكند. موجهترین و معقولترین تصور درباره حوزهمجازی این است كه آن را شامل چندین حوزه سایبر به لحاظ فرهنگی پاره پاره درنظر بگیریم كه یک حوزه عمومیمجازی مشتركی را تشكیل میدهند.
دکتر سیدمحمد مهدیزاده
منابع
الف ) فارسی
۱ ) دالگرن پیتر، تلویزیون و گستره عمومی، ترجمه مهدی شفقتی، انتشارات سروش، ۱۳۸۰.
۲ ) روسنائو پائولین مری، پست مدرنیسم و علوم اجتماعی، ترجمه محمدحسین كاظمزاده، نشر آتیه، ۱۳۸۰.
۳ ) فریزر نانسی،» بازاندیشی عرصه عمومی<، مطالعات فرهنگی، ویراسته سایمن دورینگ، ترجمه شهریار وقفیپور، انتشارات تلخون، ۱۳۸۲.
۴ ) نوذری حسینعلی، بازخوانی هابرماس، نشر چشمه، ۱۳۸۱.
۵ ) وبستر فرانک،» مدیریت و دستكاری اطلاعات: یورگن هابرماس و افول حوزه همگانی<، تكنولوژی اطلاعات، گردآوری و ترجمه علیرضا طیب، نشر سفیر، ۱۳۷۹.
۶ ) ویلا دانار،» پسامدرنیسم و حوزه عمومی<، هانا آرنت و نقد فلسفه سیاسی، منصور انصاری، نشر مركز، ۱۳۷۹.
ب ) انگلیسی
۱ ) Kellner Douglas, "intelectuals, the new Public Sphere and thechno- politics",
http://www.gseis. ucla.edu/courses
۲ ) Obrien Rory, "Civil society, the public sphere and the internet",
http"//www.web.net/-robrien.papers/civsoc.
۳ ) Papacharissi zizi, "The virtual sphere" in webster Frank (ed) the information society Reader, Routledge publications, ۲۰۰۴.
۴ ) Plaisted tim, "internet, Democracy and the Public Sphere in Australia",
http://www.geocities.com
۵ ) Poster Mark, "CyberDemocracy: internet and the Public sphere",
http://www.humanities. uc.edu/mposter.
۶ ) Poster Mark, "the net as a Public Sphere",
http://www.wired. com/wired/archive
۷ ) Schalken Kess, "internet as a new Public sphere for Democracy? in I.th.M.snellen & W.B.H.J.vande Donk (eds) PublicAdminstration in an information Age, Press ohmsha, ۱۹۹۸.
۸ ) Thornton Alinta, "Does internet Creat democracy"?
www.zip.com.au/athornto/conclusion.
منبع: سایت ایران و جامعه اطلاعاتی
منابع
الف ) فارسی
۱ ) دالگرن پیتر، تلویزیون و گستره عمومی، ترجمه مهدی شفقتی، انتشارات سروش، ۱۳۸۰.
۲ ) روسنائو پائولین مری، پست مدرنیسم و علوم اجتماعی، ترجمه محمدحسین كاظمزاده، نشر آتیه، ۱۳۸۰.
۳ ) فریزر نانسی،» بازاندیشی عرصه عمومی<، مطالعات فرهنگی، ویراسته سایمن دورینگ، ترجمه شهریار وقفیپور، انتشارات تلخون، ۱۳۸۲.
۴ ) نوذری حسینعلی، بازخوانی هابرماس، نشر چشمه، ۱۳۸۱.
۵ ) وبستر فرانک،» مدیریت و دستكاری اطلاعات: یورگن هابرماس و افول حوزه همگانی<، تكنولوژی اطلاعات، گردآوری و ترجمه علیرضا طیب، نشر سفیر، ۱۳۷۹.
۶ ) ویلا دانار،» پسامدرنیسم و حوزه عمومی<، هانا آرنت و نقد فلسفه سیاسی، منصور انصاری، نشر مركز، ۱۳۷۹.
ب ) انگلیسی
۱ ) Kellner Douglas, "intelectuals, the new Public Sphere and thechno- politics",
http://www.gseis. ucla.edu/courses
۲ ) Obrien Rory, "Civil society, the public sphere and the internet",
http"//www.web.net/-robrien.papers/civsoc.
۳ ) Papacharissi zizi, "The virtual sphere" in webster Frank (ed) the information society Reader, Routledge publications, ۲۰۰۴.
۴ ) Plaisted tim, "internet, Democracy and the Public Sphere in Australia",
http://www.geocities.com
۵ ) Poster Mark, "CyberDemocracy: internet and the Public sphere",
http://www.humanities. uc.edu/mposter.
۶ ) Poster Mark, "the net as a Public Sphere",
http://www.wired. com/wired/archive
۷ ) Schalken Kess, "internet as a new Public sphere for Democracy? in I.th.M.snellen & W.B.H.J.vande Donk (eds) PublicAdminstration in an information Age, Press ohmsha, ۱۹۹۸.
۸ ) Thornton Alinta, "Does internet Creat democracy"?
www.zip.com.au/athornto/conclusion.
منبع: سایت ایران و جامعه اطلاعاتی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی علوم ارتباطات ایران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی انتخابات ریاست جمهوری ایران انتخابات مجلس سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی شهدای خدمت رئیسی رهبر انقلاب
تهران هواشناسی قتل فضای مجازی پلیس شهرداری تهران سازمان هواشناسی وزارت بهداشت بیمارستان مشهد کنکور بارش باران
دولت سیزدهم خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت طلا مسکن قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو بورس تورم حقوق بازنشستگان
تلویزیون سینما هنرمندان موسیقی سریال تئاتر سینمای ایران جشنواره کن کتاب قرآن کریم بازیگر دفاع مقدس
اینترنت فناوری دانشگاه آزاد اسلامی شورای عالی انقلاب فرهنگی دانش بنیان فضا
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه جنگ غزه روسیه آمریکا حماس ترکیه رفح نوار غزه اتحادیه اروپا
فوتبال پرسپولیس استقلال مهدی طارمی جواد نکونام تیم ملی والیبال ایران لیگ برتر لیگ برتر ایران والیبال استقلال خوزستان باشگاه پرسپولیس بازی
هوش مصنوعی سامسونگ کودکان اپل ایلان ماسک اینستاگرام تسلا ماهواره اسنپ گوگل واتساپ مایکروسافت
چاقی کودک نمک لاغری تجهیزات پزشکی سازمان غذا و دارو کاهش وزن استرس آلزایمر افسردگی