چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


فرش سیستان


مقدمه
اختلاف شرایط اقلیمی در مناطق مختلف ایران (كوهستان، دشت و دمن، كویر) عامل تأثیرات و تغییرات در شرایط زندگی است. این تغییرات به نوبه خود تأثیر فراوان در همه مسائل، آداب و رسوم، سنن و هنرهای دستی كه بافت گلیم نیز یكی از آنهاست دارد. بهتر بگوییم یكی از عوامل تنوع و گوناگونی بافتهای ایران مختلف تهیه می شود. رختخواب پیچ (چادرشب)، خورجین و سجاده نمونه هایی از آنهاست.گلیم را می توان از د وجهت بررسی كرد: یكی از نظر بافت و دیگری از نظر نقش. بافت گلیم در ایران چندان گلیم را به طریق سوماك می بافند.
در بعضی نقاط، رنگ خاصی بیشتر استفاده می شد، یكی از علل اساسی آن امكان رشد گیاه رنگی مخصوص در آن سرزمین بوده است كه برای تهیه آن رنگ مورد استفاده قرار می گرفت اما اكنونا مكان تهیه رنگها در بازار بیشتر شده است و تقریباً می توان گفت كه رنگها در همه جا متنوع است.نقوش گلیم به دلیل تكنیك خاص بافت، بیشتر به صورت اشكال هندسی است، با وجود این محدودیت، آن چنان تنوع و قدرت هنری وسیعی دار دكه حتی در كتب هنری بین المللی دیده شده كه دست بافت روستایی ایرانی (كسی كه تحصیلی در زمینه فرم و رنگ ندارد) در مقایسه با كار هنری یك هنرمند (كسی كه تحصیلو تجربه در زمینه هنر دارد) دارای ارزش هنری بیشتری است.نكته جالب توجه این است كه، به دلیل امكانات و تسهیلات ارتباطی كه به مرور زمان بین روستاها و شهرها ایجاد شده است، بافندگان، امكان برخورد و آشنایی با دست بافتهای یكدیگر را نیز پیدا كرده اند، این موضوع باعث می شو دكه هنگام بافت، نقوشی از مناطقی كه گذر كرده اند به ذهنشان مانده باشد و یا شبیه آن نقوش را در گلیم خود بیاورند. برای مثال دیده شده است كه نقشهایی شبیه به هم، هم در بافتهای آذربایجان و هم در كردستان و یا جاهای دیگر نزدیك به این نقاط بافته شده است.از آثار و نوشته های مورخان و جهانگردان پیداست كه بافتن جزوا ولین هنرها و صنایع قبیله های پراكنده انسانها بوده است. می توان گفت بافتن پارچه و گلیم تقریباً ا زیك زمان رواج یافته است. حتی می توان گفت كه انسان پیش از آنكه دست به ساختن خانه بزند، اقدام به بافتن كرده است. برای بافتن پارچه از الیاف ظریف تر و برای بافتن گلیم از الیاف ضخیم تر استفاده می شده است.در سال ۱۹۴۹ در سرزمین روسیه یك قطعه قالی به نام قالی (پازیریك) به حال انجماد، پیدا شد كه مربوط به ۳۵۰ تا ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده است و به این ترتیب وجود قالی و گلیم در تمدنهای باستانی فلات ایران ثابت گردید. فرش یاد شده دارای ۳۶۰۰ گره متقارن در هر دسیمتر مربع می باشد. نقش آن قالی بیانگر این است كه برای رسیدن به چنین مهارتی در قالی بافی لازم است كه بافنده ا زیك سنت حداقل هزارساله برخوردار باشد. بدین ترتیب تاریخ پیدایش هنر گلیم بافی و قالی بافی در ایران حدوداً بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد تعیین شد. از آنجایی كه گلیم زودتر از قالی بافته شده تاریخ گلیم بافی به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد عنوان شده، كه تاریخ آغاز نساجی است و از وسایل بافتی كه از بهشهر به دست آمده تاریخ آن متعلق به ۶۰۰ سال قبل از میلاد است و نشان می دهد كه از موی بز و گوسفند استفاده می شده است، اما در مورد پارچه مشخص نیست ك هاز همین الیاف استفاده می كردند یا نه. در تپه های سیلك كاشان نمونه بافت پارچه متعلق به ۴۷۰۰ سال پیش به دست آمده است.در حال حاضر گلیم وسیله ای است كه به عنوان زیرانداز و پرده در چادرها و محلهای عمومی نظیر قهوه خانه ها و نیز در تهیه لوازم زندگی و كار، مانند رختخواب بند (چادرشب)، سجاده، خورجین، جوال دیوارهای چادر، جل اسب، پشتی، سفره و ... استفاده می شو دكه در این مقوله توضیح داده شده است.
بزار گلیم بافی عبارتند از:
۱- دار: كه كلاً به دو نوع افقی و عمودی تقسیم میشود.
۲- نخ چله: نخ چله معمولاً از پنبه با ضخامتهای متفاوت است، در بعضی از روستاها از پشم برا ینخ چله (تار) استفاده می كنند. شاید به علت سهولت دسترسی پشم و عدم دسترسی به پنبه در بعضی موارد استثنایی نیز از ابریشم استفاده می شود.
۳- پشم: پشم مراحل مختلف از چیدن، شستن، رشته شدن (ریسیدن) و رنگرزی را می گذراند و بعد از اتمام این مراحل به عنوان خامه شناخته می شود.
عملكردهای ضروری برای شروع بافت:
۱- رنگرزی: در شهرها متخصصان و در ایلات و عشایر خود بافندگان آن را انجام می دهند.
۲- چله كشی: سوار كردن نخ (تار) روی چهارچوب «دار» است.
۳- نقشه كشی: در شهرها و آموزشگاهها نقشه روی كاغذ مخصوص طرح می شود و از روی نقشه، طرح روی دار پیاده می شود، در ایلات و روستاها خود بافنده، طرح را ذهنی روی دار پیاده می كند.
لف: داریكی از مهم ترین وسایل كار گلیم بافان «دار» است كه در بعضی مناطق كارگاه نیز نامیده می شود. دارهای گلیم بافی هر منطقه بنابر سنتها، عادات و مقتضیات آن منطقه هستند.عشایر به دلیل كوچ نشین بودن خود و از آنجا كه الزام دارد تا ابازار گلیم را همراه با جابه جایی ایل و عشیره شان انتقال دهند، معمولاً از دارهای افقی كه به راحتی قابل حمل بر پشت اسب و الاغ بوده و همچنین قابل استقرار در محل اسكان است استفاده می كنند، اما روستانشینان كه در محل ثابتی زندگی می كنند به خاطر صرفه جویی در اشغال جا از دارهای عمودی بهره می گیرند.دار افقی:
این دار شامل چهارچوبی است كه معمولاً در ایلات متداول است. هرگاه كه تصمیم به بافت بگیرند (معمولاً در جایی كه ساكن می شوند) چهار گوشه آن راب ا میخ به زمین می كوبند و موقع حركت میخها كنده می شوند و دار قابل انتقال می گردد. حتی می توانند دو تیر بالایی و پایینی (بدون چهارچوبهای پهلویی) را روی زمین به چهار میخ بكوبند و چله كشی كنند.
دار عمودی:
این دار در جایی ثابت قرار دارد و به دلیل جلیگیری كمتر معمولاً در گوشه ای از فضای موجود قرار می گیرند. دار عمودی به سه نوع دار تقسیم بندی می شود:
۱- دار ثابت: در ساختمان این دار، محلی برای حركت بافت نیست و بافنده خود، به وسیله نردبانهایی كه به دو طرف دار بسته شده اند و به بالا می روند تغییر جا می دهد. دار ثابت از ابتدایی ترین انواع دار است. در این نوع دار گلیم به اندازه كادر داخلی دار بافته می شود.
۲- دار تبریزی: این نوع دار متداول ترین نوع دار عمودی است، در كار كرد نبا این دار بافنده تغییر جا نمی دهد دو چوب تحتانی (زیردار) و فوقانی سردار) دارد. سردار به وسیله پیچ و مهره قابل حركت است. در موقع ضروری، دار شل می شود و پس از برگرداندن قسمت بافته شده به پشت، دوباره دار محكم می گردد. با این دار می توان دو برابر اندازه آن بافت. در حال حاضر این دارها با پیچ و مهره و به صورت آهنی ساخته می شون دكه اصولی تر است. دارهای كوچك را می توان تمام فلزی ساخت، اما دارهای بزرگ به دلیل سنگینی، اشكال حمل و نقل و همچنین كنترل ایست آن همچنان از چوب ساخته می شوند.
۳- دار گردان: در این نوع دار، نخ به سردار و زیر دار پیچیده می شود و از شروع بافت به تدریج از سردار باز و بافته می شود سپس به زیر دار بر می گردد. با این نوع دار می توان طول تارها، در نتیجه طول گلیم را به مقدار كه می توان رساند، در این روش بافت، آنچه بافته شده است، به دلیل پیچیده بودن قابل رؤیت نیست و بعد از اتمام كار، بافته از دار باز می شود و قابل رؤیت است.
چله كشی:
در چوب بالایی (سردار) باش دكه بعد از بافتن در این سمت دار بتوان بافته را به پشت برگرداند.مهمترین مرحله قبل از بافت، چله كشی است بعد از برپا داشتن دار باید نكات ضروری و مهم را در چله كشی در نظر داشت. نخهای چله معمولاً از جنس پنبه و به رنگ سفید هستند. در بعضی مناطق از پشم و به ندرت از ابریشم استفاده می شود نخهای چله (تار) باید به موازات یكدیگر و با فاصله مشخص بر روی دار پیچیده شوند. نخهای پنبه ای معمولی ترین نوع نخ تار هستند كه پیچیدگی (تاب) آن قدرت استقامت و كششی تار را زیاد می كند از مشخصات دیگر آن یكدست و یكنواخت بودن نخهای چله (كلفت و نازك نباشند) است.
الف: نحوه ی چله كشی:
قبل از اینكه چله كشی شروع شود ابتدا دو رشته(چند لا از نخهای تار)نخ به فواصل دلخواه و به موازات زیر دار و سر دار(حدودا به فاصله ۰ ۲ سانتیمتر)با میخ به بدنه دار كوبیده می شود.در اصطلاح چله كشی این دو رشته نخ را زهوار می نامند. یكی از این زهوارها بعدا برای شروع گلیم بافی و دیگری به منظور قرار دادن چوب میانی(هاف)و همچنین چوبك وجی برای جدا كردن نخهای رو از نخهای زیر مورد استفاده قرار می گیردبرای دقت و سرعت عمل در شمارش نخ تار ابتدا چوب سر دار را به واحد ده سانتیمتر:ده سانتیمتر تقسیم بندی می كنند و با ماژیك علامت گذاری می نمایند سپس اولین نخ را دور چوب زیر دار می پیچند و گره می زنند و سپس شروع به چله كشی می كنند به این ترتیب كه نخ اول از روی سر دار می گذرد و از پشت و سپس زیر دار به جلو و جای اول بر می گردداین كار معمولا توسط دو نفر انجام می گردد یك نفر در پایین نزدیك چوب زیر دار می نشیند و دیگری مسلط به چوب دار می ایستد.نفر نشسته گلوله نخ را از روی نخ(زهوار اول )و زیر نخ (زهوار دوم)رد و به بالا پرتاب می كند. نفر ایستاده گلوله نخ را می گیرد و آن را به طور منظم در كنار نخ قبلی جا می كند و گلوله را از پشت به پایین می اندازد.این بار نفر نشسته بر عكس عمل می كند یعنی گلوله نخ را از زیر نخ اول و روی نخ دوم رد می كند.به همین ترتیبادامه می دهند و یكی در میان زیر و رو رد میكنند تا به تعداد مورد نظر نخ به دور تار پیچیده شود. به طور معمول هنگام بافت پودها كشیده میشوند و از پهنای گلیم كاسته میگردد.برای رفع این مشكل معمولا چند جفت تار بیشتر از اندازه مورد نظر كشیده میشود. سپس چند ردیف زنجیره از جنس نخ تار و چند ردیف گلیم ساده بافته میشود.دار به اندازه های دلخواه با چوب یا فلز درست میشودو در اندازه های كوچك با چوب بهتر از فلز است. اگر دار فلزی باشد هنگام شانه زدن آنچه بافته شده است می چرخد یا سر می خورد. به عبارتی دیگر كج می شود ولی با چوب نخهای چله قفل می شوند.بعد از چله كشی چوبی استوانه ای شكل ((هاف))را كه دارای طولی معادل عرض اسمی(عرض كامل دستگاه بافندگی)دار گلیم بافی و قطری حدود سه سانتیمتر است به جای زهوار دوم قرار می دهند و زهوار طنابی ر ا حذف می كنند بعد از این عمل نوبت بستن كجو می رسد. كجو كه گاهی با عنوان كجی یا كجوچو یا گردچو نیز از آن یاد میشود چوبی استوانه ای شكل و قطورتر از چوب هاف است. بستن كجو به بافندگان امكان سرعت عمل بیشتری را می دهد.نحوه بستن كجو بدین صورت است كه مطابق شكل مقداری نخ انتخاب می كنند و یك سرآن را به سمت راست میلهء چوبی گره میزنند آنگاه بافنده ضمن آزاد گذاشتن مقداری نخ سر دیگر آن را از زیر چوب به پشت اولین تار زیر می برد و از روی چوب به جلو می آورد و از داخل حلقه تشكیل شده عبور می دهد و می كشد تا جایی كه تار تحت كشش قرار می گیرد. به همین ترتیب بافنده كلیه تارهای زیر را جدا و ضمن عبور نخ از لا به لای آنها به سر دیگر نخ را به انتهای چوب كجو میبندد. در این مرحله بافندگانی كه از مهارت و تجربهء كافی برخوردارند با انگشتان دست چپ خود طوری فاصله تارهای زیر كجو را تنظیم میكنند كه در پایان كار تماما“ دارای فاصله ای یكسان با كجو خواهند بود .بعد از اتمام چله كشی و برای شروع بافت از لبه دوزی یا زنجیره زدن استفاده میشود. این كار الزامی نیست ولی انتهای نخهای چله كه بعدا“ به صورت ریشه در می آید به نحو مطلوبی بسته می شود.شدن گلیم می گردد یا به عبارتی نمی گذار دكه بید از محدوده لبهء گلیم به داخل آن نفوذ كند.
مسائل مورد توجه در چله كشی:
كاملا“ رعایت شودزیرا این مسئله در تنظیم چله و گلیم بافی اهمیت فراوان دارد.عمل چله كشی باید كاملا“ در وسط و از دو طرف قرینه باشد.نخهای چله نباید شل و سفت كشیده شوند و تمام آنها هم نباید زیاد ه از حد سفت باشند كه باعث قوس دادن به چوبها یا شكستگی آنها می شوند.سر دار و زیر دار باید كاملا“ موازی یكدیگر باشند.تغداد نخها در دو طرف(پشت و رو) حتما“ باید مساوی باشند.
نحوهء بافت:
سرش آویزان است از لا به لای تارهای گلیم عبور می دهد و شكل مورد نظر را بیان می كند.هر ردیف پود گذاری یك رج نامیده می شود و لازم است بر روی هر رج بافته شده دفتین زده شود تا درگیری تار و پود استحكام كافی به خود بگیرد.نكتهء دیگری كه در حین بافت گلیم دارای اهمیت فوق العاده است این است كه چنانچه قرار باشد،گلیم به شكل ساده یا راه راه بافته شود میتوان بافت را طبق انچه گفته شد تا پایان ادامه داد .ولی،از انجایی كه گلیم های ایرانی به ندرت بدین گونه میباشند و معمولادارای نقوش سنتی یا اشكال نباتی یا حیوانی (به گونه ی هندسی)هستند ،بافندگان در صورتی كه ناچار به استفاده از رنگهای مختلف در یك رج و در كنار همدیگر باشند در محل مورد نظر سر خامه(پرز) و خامه ی دیگری را كه دارای رنگ دیگری است در كنار ان قرار و عمل بافت را ادامه می دهند ،ولی چنانچه تكرار بافت به صورت عمودی و جنب یكدیگر ا زده رج تجاوز كند ، حتما لازم است تا خامه های رنگینی كه در كنار هم قرار می گیرند در یكدیگر زنجیره شوند .یا به اصتلاح در یكدیگر كلید شون دكه ان هم،چندین فرم متفاوت است .در غیر زنجیره كردن سوراخ هایی گلیم ایجاد می شود ك هاز كیفیت گلیم می كاهد.۱۱.عوامل ایجاد نقوش گلیم یا ریشه یابی نقوش گلیم)
عوامل جغرافیایی و طبیعت سرزمین ایران بیانگر این است كه ادامه‌ی زندگی كشاورزی و دامداری جز با بارش منظم و به موقع طبیعت امكان‌پذیر نیست. نیاز به توافق عوامل طبیعت را می‌توان در نقوش ملاحظه كرد؛ نقوشی كه از خطوط عمودی، افقی و مضرس یا به عبارت دیگر نقوش هندسی و خطوط زاویه‌دار تشكیل شده است.بخش از نقوش كه در گلیم بافی ایران مورد استفاده قرار می گیرد. تدوام نقوش اساطیری است كه ریشه از روزگارانی بسیار دور دارد وجود نگاره ها و طرحهایی از قبیل ترنج و درخت، لاله باز، لاله بسته، برگ مو، برگ خیار، و .... هر كدام نشانه ای از خواست باطنی بافندگان برای سرسبزی و خرمی محیط زیستشان است.حاشیه لوزی نشانه ای از حركت آب در یك جوی باریك یا داخل حوضچه است. وجود نقش گل خورشیدی در گلیمها حكایتا ز بركت خورشید و زایندگی خاك می شو دكه نزد بافندگان روستایی قابل احترام است. نقش بوته جقه یا بوته ترمه كه حالت درخت سرو خمیده را دارد و در عین حال سمبل نجات و زندگی در بافته های روستایی و عشایر است به دلیل سربلندی و استقامت یكی از نمادهای زندگی است.نكته حائز اهمیت این است كه بوته جقه، به عنوان سمبل زندگی در طرحهای بیشتری اعم از قالی، گلیم و پارچه رسوخ كرده و در ارتباط با عواطف و حالات روحی بافنده به اشكال مختلفی متجلی شده است. مثلاً بوته جقه های پشت به هم نقش قهر و بوته های رو به هم نقش آشتی را دارند. در اندازه های متفاوت یكی از درون دیگری، نقش مادر و بچه را دارند.نقوش خوشه گندم، درختان افشان یا كاجها نیاز بافندگان به سرسبزی محیط و طول عمر است. گرچه این نقوش و بسیاری نقوش دیگر در همه گلیمها بافته می شوند ولی گلیمهای بافته شده در هر منطقه چه از نظر طرح و چه از نظر بافت و رنگ آمیزی، مختصات خاص منطقه خود را دارند.
بلوچ (بلوچستان):
بلوچ از واژه های فارسی باستان است و به معنای تاج و خروس با شانه است. بلوچها به دلیل شرایط اقلیمی همیشه با طبیعت در پیكاراند و همواره آرزوی برخورداری از منابع فراوان آب و مرغزار را در بافتهای خود بیان كرده اند. آنان به شبانی روزگار می گذارنند و در چادرهایی كه به اسلوب خشن از پشم سیاه بز بافته شده اند زندگی می كنند. زیرانداز چادرها گلیمهایی به رنگهای گوناگون اند نقش این گلیمها در حاشیه به صورت خرمهره هایی است كه سابقاً به جای سكه به كار می رفت.یكی از بافتهایی خاص بلوچ سفره است كه به اصطلاح بومی جهیزی است كه زمینه آن از پشم طبیعی شتر می باشد و اغلب ترنجی در وسط آن دیده می شود. گلیمهایشان نیز اسلوب خاص خود را دار دكه میناخوانی نامیده می شود. سرتاسر گلیم از بافت راه راه شكل گرفته است كه در هر ردیف آن نقوش متفاوت از نظر طرح و رنگ به چشم می خورد.رنگهای تیره، مانند قهوه ای، قرمز تیره (مایل به قهوه ای) و شتری و آبی سیر و رنگهای روشن مثل زرد، سبز، قرمز كه در شكل گیری طرحهای بلوچی نقش مؤثری دارند، رنگهای مشخصه، طرحها یبلوچ اند. نكته قابل توجه این است كه بلوچها پشتی را به شیوه قالی می بافند.
اریخ فرش دستباف
اینكه اولین فرش بافته شده بصورت تار و پود به كدام سرزمین تعلق دارد و آیا ایرانیان یا چینیان خالق این هنرند یا سایر اقوام؟ به درستی معلوم نیست اما فرش «پازیریك» كه قدیمی‌ترین دستباف بشری است كه تاكنون كشف گردیده و موجود است تا اندازه‌ای به این سؤال پاسخ می‌دهد اخیراً در ناحیه سن‌یانگ چین از مقبره‌ای قدیمی، فرش چند صد ساله‌ای كشف شده كه نقش آن شباهت‌هایی به فرش‌های ایران دارد. با كشفیات مذكور و سایر آثار می‌توان مركز عمده فرش قدیم جهان را از ایران، آسیای صغیر، تركستان، چین، هندوستان، مناطقی از شرق اروپا، شمال افریقا و … است.فرش ایران دارای تاریخ بسیار طولانی است در ایران از دیرباز، بافتن متداول بوده است. پروفسور رودنكو كاشف فرش پازیریك معتقد است: «قالی مذكور كار مردم ماد یا پارس و پارت (خراسان) بزرگ است».توجه به نقشهای مشابه و همزمان این فرش در ستونهای تخت جمشید نیز این نظریه را تأئید می‌نماید. منابع یونانی از قالی‌های زربفت ایران یاد كرده‌اند. فرش بهارستان یا فرش |(بهار خسرو) نمونه‌ای از شاهكارهای هنر فرش ایران در گذشته است.
قالی سیستان
زیراندازهای سیستانی را باید به سه نوع تقسیم كرد (از لحاظ مبنای تاریخی):
الف: نوع تاریخی یا كهن، كه تا آغاز قرن چهاردهم.
هجری (بیستم میلادی) بافته شده است.
ب: نوع میانه، كه از حدود اواخر قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی) بافته شده و هنوز هم بافته می‌شود.
ج: نوع نو، كه هم اكنون بافته می‌شود.
رنگ‌های قالی سیستان:
سكاها به رنگ سرمه‌ای و فیروزه‌ای علاقه شدیدی داشتند. در سیستان امروز هم قالی‌هایی بافته می‌شود كه نقشه آن اصیل و ویژه همین منطقه است و زمینه آنها سرمه‌ای است. در قالی پازیریك دومین رنگ غالب بعد از آبی، فیروزه‌ای است.
روی نمونه‌های چند قالی قدیم سیستانی كه باقی مانده رنگ زرد نسبتاً ایجی است كه یادآور شكوه گندمزاران وسیع و پربار سیستان كهن است كه امروزه هم بخشی از آن باقی است.
سومین رنگ رایج در قالی پازیریك زرد است. دیگر رنگ مورد علاقه سكاها سرخ است و در قالی سیستانی مثل قالی‌های بسیاری از نواحی دیگر ایران، رایج است.
نقشه‌های قالی سیستان:
قالی اصیل و كهن سیستان دارای نقشه مشخصی نیست و این البته در قالی ایرانی ظاهراً چیز بعیدی است. قالی ایرانی اگرچه نقشه‌های معینی دارد بسیار متنوع است. نقش‌هایی است كه صرفاً در متن دیده می‌شود و آنها را هرگز نمی‌توان در حاشیه دید مثل لچك، ترنج و … قالی كهن سیستان برخلاف این است. متن این قالی با همان نقوشی پرشده است كه عیناً در حاشیه است.
در فرش پازیریك تفاوتی بین نقشهای متن و حاشیه نیست. گلهای درون متن همه تكرار یك نقش هستند كه ممكن است عیناً در حاشیه نیز قرار گیرد. نقشهای حاشیه نیز تكراری هستند و قرار گرفتنشان در متن چندان بعید نیست و اینجاست كه می‌توان گفت تنها یادگار اصیل فرش پازیریك را می‌توان در بافته‌های قدیم سیستان یافت.
قالی سیستانی كهن دارای مشخصه‌های عمومی زیر است:
۱) تار و پود: صرفاً پشم، تار، پشم سفید و كمتر قهوه‌ای و شتری، پودپشم رنگ شده گاه خودرنگ (قهوه‌ای، شتری، خاكستری و حنایی).
۲) گره: سكایی (تركی یا متقارن)
۳) نوع رنگ: گیاهی و تقریباً پیرو الگوی عمومی رنگهای گیاهی ایران.
۴) نقشه كه بر دو دسته است:
دسته اول: نقشه‌های سنتی شامل: خشتی، دو خشته، سه خشته، خشته‌خشته (ترنج ترنج).
كجاوه‌ای، گلدانی، درختی.
دسته دوم: نقشه‌هایی كه رواج آنها در دوره‌ای میانه نشان از سابقه آنها دارد مانند جنگلی، گل قندانی، چپات اشتر، مددخانی، قاب‌قابی.
سیستانیان به گلیمك پهن علاقه زیادی دارند. گلیمك به بخش بی‌پرز قالی (اغلب در دو سر قالی) كه معمولاً گلیم باف (در سیستان) و یا ساده باف نامیده می‌شود، اطلاق می‌گردد.
سیستانیان فراوان گلیم می‌بافتند. البته از آنجا كه در قرن ما گلیم خواستار چندانی نداشته و از ارزش افتاده است، امروزه در سیستان منسوخ شده است.
گلیمك پهن باعث نگهداری و استحكام بیشتر قالی هم می‌شد و این نشانه از تجربه طولانی سیستانیان در تولید قالی دارد. دیگر پدیده‌ی قابل توجه در قالی كهن سیستان، تار (چله)های عاجی است. این نیز خود نشانه‌ی یك تجربه‌ی طولانی است كه قومی برای تارفرش خود از یك رنگ مشخص كهع در عین حال زیباترین و فراوان‌ترین انواع پشم بومی است، استفاده كند.
این كار علاوه بر این كه به قالی سیستان مشخصه‌ای زیبا می‌بخشید، باعص صرفه‌جویی هم بود زیرا دیگر احتیاجی به رنگ گردن پشم نبود و در عین حال نقش یك شناسنامه را داشت. دیگر ویژگی، تمایل یكنواخت گره‌های قالی سیستان به چپ است.قالی سیستان میانه:
حد فاصل نوع كهن و نوع جدید یا نو است كه دارای ویژگیهای زیر می‌باشد:
تار: پشم با رنگ طبیعی، بیشتر سفید و گاهی شتری، خاكستری یا فلفلی.
پود: پشم رنگی نازك و كلفت (دو پرده) به ندرت نخ.
پرز: پشم.
رنگ: گیاهی به ندرت شیمیایی.
اندازه: حداكثر ۵۰۰*۱۴۵.
نوع گره: فارسی، به ندرت سكایی (تركی).
نوع پشم: بسیار خوب از پشم گوسفندان محلی.
تعداد گره: حداكثر ۲۰۰۰ در دسی‌متر مربع و به ندرت بالاتر از این میزان.
گلیمك: اغلب رنگی و پهن، و به ندرت باریك و گاه پهن و دارای نقش و زنجیره‌ی درشت كه تا۲۰سانتیمتر میرسد.
لوار: اغلب پشم، به ندرت موی بز.
نقشه: حدفاصل نقشه‌های كهن و نو است.
در این مرحله متن از حاشیه مشخص می‌شود و نقشه و نقشه‌های متن و حاشیه برخلاف دوره كهن یكی نیست و تفاوت آشكار دارد و با الگوهای قالی‌های دوره‌ی اسلامی ایران نطبیق می‌كند. این نقشه‌ها عبارتند از:
ترنج ترنج، سه ترنج (سه خشته)، سه ترنج، نیم ترنج.
دو ترنج(دوخشته)، سه ترنج تودرتو، انواع نقشهای تكراری مثل: گلدانی و قاب قابی (خانه خانه)، صورت بافی، جنگلی، لچك‌دار یا لچك ترنج، درختی، جانمازی، بازوبند، گل قندانی، ده مرده، سیه كار، گل نوروزی و شكارگاه.
قالی سیستانی نو
این قالی هم اكنون در اكثر روستاهای سیستان تقریباً پانصد روستا از هشتصد روستا بافته می‌شود، اما به شدت در حال تزلزل است. مهمترین و شاید تنها عامل اقتصادی است. این دسته از قالی‌ها نقشه‌های كهن را كاملاً فراموش كرده‌اند.
دیگر ویژگیهای قالی سیستانی نو عبارت است از:
تار: پشم، نخ
پود: پشم، نخ (دو پوده)
پرز پشم محلی، پشم كارخانه‌های خراسان.
رنگ: شیمیایی
نوع پشم محلی، بسیار خوب
نوع پشم خراسانی، متوسط، بد
اندازه: حداكثر: (۴۰۰ * ۱۳۵)
نوع گره: فارسی
تعداد گره: حداكثر ۲۰۰۰ در دسی‌متر مربع
گلیمك: باریك به ندرت رنگی
نوار: موی بز
قالی امروز سیستان:
مواد اولیه: فرش سیستان اكنوه دارای سه نوع ماده اولیه است.
الف) پشم كه خود دو گونه است:
۱) پشم محلی گرفته از گوسفندان مشهور كه اغلب پشم سفید و خوش جنسی دارد.
۲) پشم بازاری كه اغلب محصول خراسان است و از بازار می‌خرند. جنس آن قابل مقایسه با پشم محلی نیست. قالی با این نوع پشم نیمی تمام پشم و نیمی با چله (شت) نخی بافته می‌شود. عمر فرشی كه با چنین پشمی بافته شود یك سوم فرشی است كه با پشم بومی بافته شده باشد.
ب) نخ:
محصول كارخانه‌های رسیندگی است و از مشهد به سیستان آورده می‌شود.
ج) مو:
در بازار زابل برای هر قالی در حدود نیم كیلو موی بز ریسیده فروخته می‌شود.
در قالی سیستان پود نخی در حال رواج است.
رنگرزی:
تا سال ۳۵-۱۳۳۰ رنگها به صورت گیاهی بوده ولی از سال ۱۳۴۵ به بعد از رنگ شیمیایی برای رنگرزی استفاده می‌كنند. در رنگرزی سنتی از چغك، گل گز، ناش (پوست انار) برگ تاك، پوست كالك، كونكار، رعفران، مشلگ (میوه چغك|)، نیل، پلمك، زمی مشكك، رودنگ (روناس) و به عنوان دندانه از زاك (زاج سفید) و شار (زاج سیاه، اكسیدآهن) استفاده می‌شد. احتمالاً در قدیم از پوست گردو و زردچوبه هم استفاده می‌شده است.
روش رنگرزی قدیم (سنتی):
سنگ ترش را درون دیگ‌های بزرگ می‌ریختند و بعد نخها را داخل دیگ می‌ریختند و از شار (زاج سیاه، اكسیدآهن) به عنوان دندانه برای ثبات رنگ استفاده می‌گردند. البته از شار به مقدار خیلی كم استفاده می‌كردند چون اگر برای زمان زیادی روی پشم بماند نسوج پشم را می‌سوزاند.
روش رنگرزی شیمیایی:
صرفاً از رنگ‌های شیمیایی و نیل تولید هندوستان یا آلمان استفاده می‌شود و رنگرز طبق فرمولی كه یاد گرفته نخها را همراه با رنگ‌های شیمیایی (مثل آلیزارین) در خِم یعنی خم رنگرزی می‌ریزد تا بجوشد و رنگ جذب نخ شود پس از آن نخ‌ها را آویزان كرده تا آب آن بریزد و خشك شود.
الگوی تولید:
در سیستان دو الگوی مشخص تولید وجود دارد:
۱) در كارگاههای قالی‌بافی دولتی و شركت‌های خصوصی.
۲) در خانه‌های روستایی.
نظام اول سرمایه‌گذاری شركت‌های دولتی یا خصوصی است هر یك كارگاه یا كارگاههایی دارند و از تهران هدایت می‌شوند. مواد اولیه از تهران یا حتی خارج تهیه و به كارگاه فرستاده می‌شود. نقشه معمولاً كاشان و بندرت اصفهان یا مشهد و یا جای دیگری است. تمام تولید به تهران فرستاده می‌شود كارگران از بیمه و هرگونه خدمات دیگر بی‌بهره‌اند.
در خانه‌های روستایی مواد اولیه را با خود دارند از بازار می‌خرند. اگر خود داشته باشند پشم را می‌ریسند و بهرنگرزان شهری می‌دهند. آنگاه یك، دو و حداكثر سه زن یك قالی را كه حداكثر پنج متر مساحت دارد، می‌بافند. اگر خود نداشته باشند از بازار می‌خرند. قالی روستایی، از بر، (بدون داشتن نقشه) و با نقشه‌های درشت و آسان بافته می‌شود.
رابطه یافته های سیستان با بافته های همسایگان آن
قالی سیستان هم به دلیل تاریخ طولانی خویش و هم به دلیل قرار گرفتن در مركز جهان قدیم بی شك از قالی های همسایه تأثیر پذیرفته و در آنها تأثیر گذاشته است.رابطه با بلوچ ها
از میان اقوام همسایه، رابطه سیستان و بلوچستان به ویژه در این زمینه بسیار نزدیك است. زیرا در واقع قالی سیستان كم كم در قالی بلوچ تحلیل می رود. اكنون تنها مقداری از نقشها و رنگها این دو قالی را از هم جدا می كند.
وجوه مشترك قالی سیستان و بلوچ عبارتند از:
۱- فنون: اكنون فنون بافت هر دو منطقه یكی است. هر دو با گره فارسی بافته می شوند و تمایل گره به طور عمده به چپ است. قالی بومی یك پود دارد كه معمولاً رنگی است. اگر چله باشد رنگ نشده است. دار بافندگی افقی است و با دست گره زده می شود و پود رد می شود.
۲- نقش مایه ها: تعداد نقش مایه های مشترك بین قالی بلوچی و سیستانی بسیار زیاد است. اما هر كدام چیزهایی دارند كه دیگری ندارند. نقش چهره انسان مخصوص سیستانیان است و بلوچ ها اگر هم انسان را نقش مایه قرار می دهند به صورت آدمك در می آورند پا به ندرت آن هم با تمام اندام تصویر می كنند. بلوچها به چهره مرد می پردازند و سیستانیان به هر دو چهره و در مواردی تنها به چهره زن.
نام نقش مایه ها بین دو قوم متفاوت است اما شكل آنها یكی است یا بسیار به هم نزدیك است. نقش مایه هایی مثل آهو، بز، ستاره، چپات اشتر، درخت، گل، دودنی و ... نرمش، تحرك و جابه جایی نقش مایه های سیستانی بیش از نقش مایه های بلوچی است.
۳- اندازه ها: قالی های بلوچی معمولاً كوچكتر از سیستانی یافته می شود. اكنون قالی (۳۰۰ * ۱۴۰) در سیستان بافته می شود، در حالیكه این اندازه در بلوچستان كوچكتر است. (بافته های بلوچستان به طور عمده قالیچه است). نزدیك می شوند سیستانیان در قدیم تا اوایل قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) در تعدادی از نقشه های خود تمایزی بین متن و حاشیه نمی گذاشتند،در حالیكه بلوچها چنین چیزی ندارند. بلوچها هرگز مجلسی نمی بافته اند، در حالیكه سیستانیان مجلسی، به ویژه از خواجه حافظ بافته اند. نقشه كاخ (هوشنگ شاه؟)
ویژه سیستانیها و آن هم به شكلی است كه هیچ مانندی با بافته های همدان ساروق و ... (غرب ایران) ندارد.
۵- رنگها: در گذشته رنگ بافته های بلوچ بسیار تفاوت داشته است. هنوز در بافته های سیستانی رنگهای روشنی مثل: سفید، زرد، صورتی و شتری كم رنگ دیده می شود. در حالیكه رنگهای بلوچی همه تند است.
۶- ضمایم: منظور از ضمایم قسمتهای حاشیه ای و كم اهمیت تر قالی مثل گلیمك، ریشه لوار، پرداخت و ... است. قالی سیستانی قدیم گلیمكهای پهنی داشت و هنوز هم گلیمك سیستانی پهن تر از بلوچی است. در ریشه تفاوت عمده ای دیده نمی شود.
لوار بافته های قدیم سیستان پشم بوده و امرونزه هم پشم و. هم موی بز به كار می رود. اما در بافته های بلوچ به طور عخمده موی بز به كار رفته است. قالی سیستان پرداخت ماهرانه تر بافت یكدست تر و سركجی كمتری دارد.
رابطه با تركمن ها
۱- فنون: تفاوت اساسی بین تركمن ها و سیستانیها وجود ندارد، به ویژه امروزه كه سیستانیها گره سكایی را فراموش كرده اند. دار هر د وافقی است. اما دار عمودی در هر دو به نسبت نفوذ می كند و پودگذاری شبیه به هم است.
۲- نقش مایه ها: تعداد نقش مایه های مشترك سیستانی ها و تركمنها بسیار زیاد است به همین دلیل فقط چند نمونه را توضیح می دهیم.
الف) كجاوه: یكی از نقش مایه های رایج در قالی سیستان است. این نقش مایه را هم اقوام ترك شرقی و حتی ترك زبانان عرب مثل قفقازی ها تقلید كرده اند.
ب) كجك: این نقش مایه هاك ه در سیستان به شكلهای مختلف رایج استب یش از آن بین تركمنها دیده می شود و با همان تنوع بلكه شدیدتر.
ج) چپات اشتر: در میان هر دو قوم فراوان به كار می رود. سیستانیان آن را جای پای شتر می دانند و تركمنها آن را جای پای فیل شمرده اند.
د) دنده دندانه: تعدادی از نقش مایه هایی كه بین تركمنها رواج دار داین نقش است. در شرق ایران بیش از همه بین سیستانیها رواج دارد و به نظر می رسد كه تركمنها هم نام و هم نقش مایه را از سیستانیها اقتباس كرده اند.
ه) چرخ و فلك: نقش مایه ای كه سیستانیها چرخ و فلك می نامند در بین تركمنها چرخ پلك نام دارد.
۳) اندازه ها: در این زمینه هر دو قالی استقلال دارند و تحت تأثیر یكدیگر قرار نگرفته اند. جز اینكه به علت تقلید تركمنها از حاشیه های مكرر قالی سیستان گاه عرض و طول قالی تركمنی به شكلی خاص تحت تأثیر قرار گرفته است.
۴) نقشه ها: تنها بخش اندكی از نقشه های دو قالی بر هم منطبق است.
شدیدترین بین جانمازی ها یا سجاده ای های دو قوم است. به ویژه جانمازیهایی كه نقش مایه اصلی آنها درخت است. نقشه های قدیم با قاب قابی و نیز ترنج ترنج آن كاملاً شبیه سیستانی است.
۵) رنگها: هرچه به گذشته برویم شباهت قالی های این دو قوم بیشتر می شود. مثلاً در رنگهای زرد، سفید، سبز، فیروزه ای و شتری كم رنگ.
۶) ضماعم: قالی های قدیم تركمن از نظر داشتن گلیمك های پهن شبیه سیستانی هستند. تعداد زیاد حاشیه ها، لوار قالی و تار و پود نیز شبیه هم هستند. (یا لااقل در گذشته).
رابطه با كردها
بافته های كردهای خراسان به ویژه گلیم و سوزن دوزی هایشان سخت تحت تأثیر بافته های سیستان است. در خورجین ها و چنته ها كردی خراسان به طور رایج از نقش مایه های سیستانی مثل مهره استفاده می شود.
فرهنگ و اصطلاحات فرش سیستان:
آهو: نقشمایه ای به شكل ساده شده یا تزیین یافته آهو
ابروی عروس: نقشمایه ای به شكل كمان یا خط شكسته كوتاهی كه خم یا گوشه آنبه بالا یا پایین است
ستاره ای یا پا مرغك یا مورچه: نقشمایه ای حاشیه ای به دو شكل:۱ :تکرار ضربدر ۲ :تكرار یك در میان مثلث و لوزی
اشتر یا شتر:نقشمایه ای به شكل ساده یا تزیین یافته شتر
بازوبند: نقشمایه ای به شكل ساده بازوبند و نقشی اصیل با حاشیه بسیار پهنلوزی:
برگ یا بلگك: نقشی شبیه برگ
برگ موز: نقشی شبیه برگ موز
بغل گل:بخشی از گل كه برای پر كردن انتهای یك ردیف گل به كار میرود
بورك: نقشمایه ای به شكل دو ردیف مثلث با قاعده های موازی
به ندرت پروانه پا گربه ای چكشی؛شاخی:نقشی به شكل پروانه ای كه د و قوچك در بالا و پایین آن قرار دارد
پای مرغ:نقشی شبیه پنجه مرغ كه بیشتر در گل مددخانی و چپات اشتر به كار میرود
پره جلك:نقشی شبیه خاج
پره جلكی:حاشیه قالی و گلیم و سوزن دوزی به شكل تكرار سینه و سروگردن دو مرغ كه از سینه و بر عكس هم به یكدیگر می چسبند
پس گوله:هاف:چوبی كه با آن تارها را زیر و رو میكند
پنج شخلكی:نقشمایه ای به شكل مربع كوچك كه ضلعهای آن از هر طرف كمی ادامه یافته و دو خط كوتاه دیگر نیز از وسط دو ضلع مقابل آن خارج میشود
پنجه:نقشی شبیه یك دست باز كه در نقشه جانماز به كار میرود
پوتی:نقشی شبیه به گل با الگوی هشت ضلعی كه چهار ضلع آن دندانه دار است
پوتی جلو:سر دار یا تیزی افقی بالای دار
پوتی عقب:زیر دار:تیزی افقی پایین دار قالی بافی (پوتین دومال)
جانماز: گلیم یا قالی یا پلاسی كوچك با نقش محرابی كه روی آن نماز می خوانند
جانماز:(محرابی):نقشه ای كه در آن از نقش محراب استفاده میشود و در آن از درخت،منار،گنبد،گل و گیاه،پنجه و یا مدد خانی،چپات اشترو... استفاده میشود
جلك: دوك نخ ریسی چهار پر
جوال:كیسه بزرگی از گلیم ،گاه گلیم و قالی برای گذاشتن وسایل
جوك: نقشی به شكل تكرار دانه های زیر یكرنگ یا چند رنگ معادل دندانه
چار چنگه:نقشی به شكل دو قوچك به هم پیوسته
چار شخلكی:نقش یا حاشیه ای به شكل مربع كه ضلعهای آن از هر طرف كمی ادامه یافته است حاشیه ای به صورت تكرار یك در میان یك لته ی عمودی و یك چادر شخلكی
چار غكی :حاشیه ای به شكل برگهای موربی كه سرهای آنها دوبه دو به هم می چسبد
چپات اشتر:چپات مایگان قالی به شكل گل بزرگ هشت ضلعی با میان مایه شش ضلعی كه به چهار قسمت تقسیم می شو دكه دو به دو با هم متقابل به راسند
چتر:نقشی شبیه به یك مرغك دو قلابی یا ساقه ای كه یك سر آن دو شاخه ای كوتاه است
چراغ آویزی:نقش یك چراغ آویزدار یا پایه دار
چغك:درخت سیاه تومه ك هاز پوست و ریشه های آن رنگ دارچینی روشن تا قهوه ای سرخ فام به دست می آورند.
امین طلاقی نام
با نظارت و كنترل عبد الله احراری
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران