جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تبعات استقلال کوزوو


تبعات استقلال کوزوو
تبعات حقوقی استقلال کوزوو در آینده گریبان قوانین بین الملل و نظام حقوقی نهادهای ذی صلاح چون سازمان ملل متحد را خواهد گرفت. براساس رویه های جاری در حقوق بین الملل و حتی ساختار اجرایی سازمان ملل متحد هرگونه اقدامی در خصوص پرونده های مطرح شده در این نهاد، خود می تواند به نوعی یک نرم و اساس حقوقی تلقی شود.
اینکه در دهه گذشته با توجه به درگیری های داخلی در حوزه یوگسلاوی سابق بر اساس معاهده دیتون کشورهای کرواسی و بوسنی هرز گوین از این کشور منفک شدند با این توجیه که قبل از تشکیل فدراسیون یوگسلاوی این مناطق خود کشورهای مستقلی در نظام بین المللی بوده اند شاید قابل قبول به حساب آید. همچنین در اقامه دعوای بین دادگاه بین المللی جنایات جنگی در لاهه، هم اینک متهمان صرب به اتهام پاکسازی نژادی و جنایت جهت ایجاد صربستان بزرگ محاکمه می شوند. این اتهام به این مفهوم است که اقدامات صورت گرفته توسط صرب های بوسنی و کرواسی در طی جنگ های داخلی با هدف ضمیمه کردن این مناطق به صربستان انجام شده است که از نظر دادگاه فعلی جرمی نابخشودنی بوده است.
چنانچه این توجیه درست تلقی شود باید عکس آن را هم صادق دانست و آن اینکه تجزیه خاک صربستان به بهانه اقلیت آلبانی تبار با حمایت تیرانا نیز به نوعی مصداق همین منطق خواهد بود. کوزوو همیشه جزئی از کشور صربستان بوده است و همچون بسیاری از کشورهای کنونی جهان که دارای اقلیت های قومی و مذهبی متفاوت هستند، در آنجا نیز این واقعیت مصداق عینی داشته است. پس به همین لحاظ این بار تغییر مرزهای بین المللی در خصوص استقلال کوزوو نمی تواند توجیه حقوقی و مبنای منطقی داشته باشد.
حتی اینکه بنا به دلیل درگیری های داخلی دهه ۹۰ میلادی و در شرایط ادعای سرکوب آلبانیایی تباران کوزوو توسط صرب ها، بتوان برای استقلال این منطقه توجیه مستندی یافت با هیچ واقعیت حقوقی همخوانی ندارد. هم اکنون در بسیاری از ساختارهای ملی همچون بوسنی، کرواسی، گرجستان، عراق، ترکیه، روسیه، سریلانکا، هند و ده ها کشور دیگر از این نوع اخلال ها و نقض حقوق بشر در خصوص اقلیت های قومی - مذهبی وجود دارد که بر مبنای رویه کوزوو می تواند مورد مناقشه قرار گیرد. سازمان ملل متحد، امریکا و اتحادیه اروپایی با موضع خود در قبال استقلال کوزوو در راهی قدم می گذارند که می تواند نظم بین المللی و ساختار حقوقی جهان معاصر را مخدوش کند.
فردا که آبخازیا و اوستیای جنوبی درخواست استقلال از گرجستان را ارائه دادند، صرب های منطقه صربسکایا در بوسنی و صرب های منطقه کراینیا در کرواسی علم استقلال طلبی برافراشتند، کردهای ترکیه، چچن های روسیه، تامیل های سریلانکا، کشمیری های هند، باسک های اسپانیا و.... باید برای این دوگانگی در سیاست حقوق بین الملل پاسخ مشروعی یافت. سخنان «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه در دیدار با «میخائیل ساآکاشویلی» در حاشیه نشست غیر رسمی سران کشورهای مشترک المنافع در۲۰ ژوئن در شهر سن پترزبورگ را باید حائز اهمیت تلقی کرد. پوتین در این دیدار می گوید؛ «موضع روسیه حمایت از حفظ تمامیت ارضی کشورها است و چنانچه مسکو در خصوص اصل تمامیت ارضی گرجستان تردید ایجاد کند مشکلات زیادی در منطقه ایجاد خواهد شد.» این اشاره رهبر روسیه در واقع پیام آشکاری به غرب در خصوص مساله کوزوو است چرا که مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی هفته گذشته با داغ شدن بحث استقلال کوزوو درخواست به رسمیت شناختن استقلال خود از سوی سازمان ملل متحد را مطرح کرده اند.
● معادلات بین المللی
مساله استقلال کوزوو جدا از موقعیت انتزاعی خود و تاثیری که بر نظام حقوق بین المللی می گذارد از بعد رقابت های استراتژیک در تثبیت و تعیین معادلات جدید قدرت نیز بااهمیت است. پس از فروپاشی شوروی به نظر می رسید که جنگ سرد می بایست برای همیشه تمام شده تلقی شود و قدرت های بزرگ جهانی در همکاری و اجماع نظر با همدیگر به سمت تدوین یک نظم نوین و عادلانه حرکت کنند. زمانی که پیمان نظامی ورشو منحل شد و اصولاً ساختار بلوک سوسیالیسم تمام شده به حساب آمد، دیگر هیچ توجیهی برای گسترش پیمان رقیب آتلانتیک شمالی (ناتو) وجود نداشت در صورتی که این اتفاق نه تنها واقعیت پیدا نکرد که حتی روند معکوسی نیز به خود گرفت.
از یک طرف پیمان های متعدد از جمله منع آزمایش تسلیحات استراتژیک بین روسیه و غرب و همچنین معاهده کنترل تسلیحات متعارف در اروپا به امضای طرفین رسید و از طرف دیگر ناتو به سمت حوزه نفوذ روسیه پیشروی کرد. کشورهای شرق اروپا که به تازگی پایگاه های دوران جنگ سرد و پیمان ورشو را در حوزه سرزمینی خود برچیده بودند به یکباره با درخواست انعقاد پیمان های جدید نظامی - امنیتی تحت پوشش پیمان ناتو قرار گرفتند. شرق اروپا تبدیل به کانون تمرکز نیروهای ناتو و امریکا گردید که با توجه به روس ستیزی آنان تمامیت ارضی و موقعیت استراتژیک این کشور را مورد تهدید قرار می داد.
این در حالی بود که روس ها بنا به اذعان نهادهای مسوول و رهبران غرب در حال برچیدن پایگاه ها، سایت های موشکی هدف گرفته شده به سوی پایتخت های اروپایی و کاهش چندین برابری بودجه های نظامی خود بودند. در چنین شرایطی مشخص بود که صبر و تحمل کرملین نشینان از این بازی دوگانه و تهدیدآمیز غرب به سرآید و دست به اقدامات متقابل بزنند. استقلال کوزوو از جمهوری صربستان که هم اکنون نزدیک ترین متحد روسیه است درست در همین راستا برنامه ریزی شده است. این را رهبران روسیه در ماه های اخیر به درستی دریافته اند و بر آن انگشت می گذارند و از آن سو نیز مورد تایید رهبران بلگراد قرارگرفته است. همین که در شرایط کنونی ناتو و ایالات متحده در یک جهت اروپای شرقی را مرکز یارگیری تازه خویش قرار می دهند در صورتی که بین روسیه و این مجموعه از کشورها مسائل حل نشده و مناقشه انگیز هنوز باقی است موید تمایل غرب برای چالش انگیزی با مسکو است.
بدون شک جنگ سرد جدیدی را اگر بتوان سراغ گرفت مسبب اصلی آن غرب و در رأس آن ایالات متحده هستند و لفاظی های پوتین تنها بیان و انعکاس چنین واقعیتی بوده است. واقعیت این مساله را می توان در گزارش موسسه تحقیقاتی «اس ای پی آرای » به درستی مشاهده کرد، بنا به این گزارش بودجه تسلیحاتی جهان نسبت به سال ۲۰۰۵ بیش از ۳۷ درصد افزایش یافته و به رقم بی سابقه ۹۰۰ میلیارد یورو رسیده است که بیش از نیمی از آن سهم امریکا است. اشتباه غرب در اینجا است که فکر می کند همه مسائل حول این موضوع به روسیه خلاصه می شود در صورتی که منافع بسیاری دیگر را نیز در آینده به خطر خواهد انداخت. این یک بازی دومینو است که در آن حالت خنثی برای بازیگران قابل تصور نیست چراکه گروهی بازنده مطلق این بازی خواهند بود و به همین دلیل آنان نیز برای برد تمام توان خود را به کار خواهند انداخت.
روسیه می تواند در این بازی بازنده نباشد در صورتی که به پتانسیل خود باور داشته و از آن به درستی بهره گیرد. این درست است که روسیه امروز بیش از همیشه در چارچوب نظم نوین به همکاری غرب احتیاج دارد و توسعه اقتصادی این کشور منوط به همکاری نزدیک با اتحادیه اروپایی و امریکا خواهد بود. ولی این تمام واقعیت موجود نیست بلکه هژمونی قدرت تنها یکی از مولفه های معادله در نظام بین المللی است و به خصوص در شرایط کنونی که غرب نسبت به تهدیدات خارج از ساختار خود، آسیب پذیر نشان داده است موقعیت مسکو برای مانور در حوزه بین المللی گسترده تر شده است.
بدون شک جامعه جهانی برخلاف دوران جنگ سرد ایدئولوژیک که جهان را به دو قطب سوسیالیسم و لیبرالیسم تقسیم کرده بود و دو حوزه متفاوت جغرافیایی، جمعیتی، نژادی، مذهبی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را پوشش می داد، هم اکنون درگیر چالش های تروریسم بین الملل، کشورهای برخوردار و نابرخوردار، طبقات پایین و بالای جوامع ملی و مهمتر از همه جهانی سازی نئولیبرال است که نمود آشکار آن در اعتراضات گسترده نشست جی - ۸ بروزیافت. در چنین شرایطی تضادهای درونی و برونی جوامع غربی و تهدیدات غیرمتعارف کنونی که نمونه های آن در عراق و افغانستان مشخص شده است دامنه مانور این جوامع را در مقابل روسیه به عنوان یک آلترناتیو بدیل و رقیب پراگماتیست به میزان زیادی کاهش داده است و چنانچه رهبران مسکو بر مواضع خود پافشاری کنند مطمئناً موقعیت بهتری را کسب خواهند کرد.
‌● حاشیه های پنهان موضوع
استقلال کوزوو بدون شک تنها گریبان صربستان یا مسکو را نخواهد گرفت و در آینده حتی کشورهای اروپایی نیز از این رویه آسیب خواهند دید. آنان نباید فراموش کنند که در گرماگرم بحث جنگ عراق «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع امریکا و یکی از اصلی ترین استراتژیست های رویکرد فعلی واشنگتن به صراحت از اروپای جدید در مقابل اروپای قدیم سخن گفت. اینکه امروز در آلمان و فرانسه نیروهای راست و هوادار نزدیکی به ایالات متحده به قدرت رسیده اند هیچ گاه دلیل این نمی شود که طرح های فراآتلانتیکی در قبال اروپا منافع متقابل اتحادیه را نیز برآورده سازد.
وجود مناقشه و چالش های عینی و نهفته در ساختارهای اروپایی با توجه به عدم توانایی این اتحادیه در حل آنها همچون پروسه یی که در جریان بحران بالکان اتفاق افتاد، می تواند برای همیشه نقش امریکا برای تعیین تکلیف در خصوص بحران های پیش رو در اروپا را تثبیت کند. از طرف دیگر واشنگتن به عنوان ذی نفع ترین بازیگر در جریان بحران های کنونی جهان هم اینکه بزرگ ترین بهره برنده در آینده اروپا خواهد شد و هم اینکه مشکلات جانبی و دیگر خود را به واسطه این درهم تنیدگی به درون اتحادیه اروپایی صادر خواهد کرد.
آن کسی که از چالش فزاینده با روسیه بیشترین هزینه را خواهد پرداخت بیش از آنچه امریکا باشد همین اتحادیه اروپایی است، چنانچه اولین تهدید پوتین در ماه گذشته نسبت به خروج روسیه از پیمان تسلیحات متعارف با اروپا بود و همچنین استفاده مسکو از موقعیت بلامنازع انرژی بیشتر از همه اروپا را تهدید می کند. در آلبانی جرج بوش به نکته ظریفی هم اشاره کرد و آن اینکه برخلاف تبلیغات مخالفین واشنگتن، ما با حمایت از استقلال کوزوو از مسلمانان در مقابل مسیحیان ارتدوکس دفاع کرده ایم. این مساله هرگز نباید جوامع اسلامی را گمراه کند چرا که تجربه استقلال بوسنی هنوز از یادها نرفته است که هم اکنون به جای همکاری با جوامع مسلمان به حیاط خلوت واشنگتن تبدیل شده است. از سال ۱۹۹۹ که کوزوو تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار گرفته است و در واقع واشنگتن در آنجا حکومت می کند تنها دستاوردی که کسب کرده است گسترش قاچاق انسان و بردگان جنسی ارزان قیمت به کشورهای پیشرفته اروپایی و امریکا بوده است.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : روزنامه اعتماد