یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جسارت احمدی نژاد و یک انتظار


جسارت احمدی نژاد و یک انتظار
بالاخره اوبامای سیاه وارد کاخ سفید شد تا بار دیگر قابل اعتماد بودن نظرسنجی ها در غرب بر همگان ثابت شود چرا که در تمام نظر سنجی هایی که برای انتخابات ریاست جمهروی انجام شده بود اوبامای جوان با فاصله ای معنادار مک کین پیرمرد را پشت سر گذاشته بود.
انتخابات ریاست جمهوری امریکا را بی شک باید از عجیب ترین و جالب ترین مانور های مشق دموکراسی در جهان دانست.
قواعد خاصی دارند:
ـ سه شنبه ها رای می دهند برعکس ما که جمعه ها انتخابات برگزار می کنیم تا مردم بیشتری در انتخابات شرکت کنند یا نمازگزاران جمعه حضور پر شورتری در انتخابات داشته باشند؛ در ایالات متحده در گذشته های دور، پیش از رواج اتومبیل، روش عمده مسافرت و نقل و انتقال در آمریکا گاری و اسب و درشکه بود. فاصله بسیار زیاد تا اماکن رای گیری و سرعت کم باعث می شد تا بسیاری از مردم یک روز از وقت خود را صرف رفتن به محل رای گیری کنند و یک روز هم طول می کشید تا به خانه بازگردند. کنگره روز سه شنبه را برگزید تا این رفت و آمد با تعطیلات مذهبی و روز استراحت مردم تداخل پیدا نکند. بنابراین مردم روز دوشنبه و چهارشنبه را معمولا در راه بسر می بردند.
علت اینکه انتخابات را در ماه نوامبر برگزار می کنند این است که جامعه آمریکا اساسا یک جامعه کشاورزی بود. در این ماه دروی محصول به پایان می رسید، و هوا هم هنوز چندان سرد نبود که کسی نتواند خود را به نزدیک ترین محل رای گیری برساند.
از همه این مسائل که عبور کنیم به پیروزی اوباما باید اشاره کرد می گویند کاسترو اولین بار که قیافه بوش را دیده درباره او گفته است امیدوارم به آن اندازه که قیافه اش نشان می دهد احمق نباشد، اما واقعا در چهره اوباما نه تنها حماقت دیده نمی شود بلکه پشت خنده ها و لبخندهای او نوعی زیرکی خاص مشاهده می شود.
اوباما امروز نماد سرنگونی نظام آپارتاید در جهان است همان نظامی که امریکایی ها سالها برای سرنگونی ان جنگیدند البته نه با دیگران بلکه با خودشان.
درباره انتخابات امریکا نکته جالب دیگری نیز وجود دارد و آن این است که مردم ایالات متحده برعکس بسیاری از ملل دنیا عمدتاً علاقه و تمایلی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ندارند چراکه در این نظام حقوق و تکالیف دارای مرز بندی است و رئیس جمهوری هر که باشد حق ندارد از آن مرز به هربهانه ای عبور کند، بنا براین مردم امریکا دغدغه ای ندارند که اگر فلان کس رئیس جمهور شود آنان به خاک سیاه نشانده شوند و یا دچار بیچارگی و فلاکت شوند و به عبارت دیگر حضور در انتخابات ریاست جمهوری تنها برای روشنفکران امریکایی جاذبه دارد و شاید بسیاری دیگر از مردم به واقع به این نکته واقفند که فرقی ندارد چه کسی رئیس جمهور شود.
برعکس ملل جهان سوم که با تغییر رئیس دولت ممکن است عده ای از قدرت پایین بیایند و یک راست روانه زندان شوند و گروه جدید همه ساختارها را بر هم بزند و چارچوب جدید ترسیم کند که تا مدت ها مردم ندانند چه باید بکنند و چه سرنوشتی در انتظارشان است.
با این عجیب است که در انتخابات اخیر این رقم به ۶۷ درصد رسید و این عددی رویایی برای حضور مردم در یک انتخابات است.
شاید این بار مردم امریکا هم بر همان اساسی که مردم در کشورهای جهان سوم که می دانند حضور یا عدم حضورشان در انتخابات می تواند سرنوشت ساز باشد و پیروزی یک نامزد به کل سرنوشت آنان را بر هم بزند این بار چنین حضوری را درپای صندوق های رأی تجربه کردند و برای اینکه قدرت را از چنگ بازهای جنگ طلب خارج کنند یک کبوتر سیاه را روانه کاخ سفید کردند و البته هیچ کس شکی ندارد که روسای جمهوری امریکا اعم از جمهوری خواه یا دموکرات هیچ نقشی در اتخاذ استراتژِی های بلند مدت امریکا ندارند و به خصوص در دو موضوع نظامی و سیاست خارجی این کشور دمکرات ها و جمهوری خواهان متفق القول و تک سیاستی عمل می کنند.
شاید شباهت ایران و امریکا را بتوان در اهداف بلند مدت این دو کشور دانست همچنان که ریاست جمهوری فردی مانند خاتمی هیچ تغییری در خط مشی نظام ما در حمایت از حقوق ملت فلسطین و یا مقابله سرسختانه با سیاست های اشغالگرانه اسرائیل با سیاست های فردی مانند احمدی نژآد ندارد و در ایالات متحده نیز حمایت سرسختانه از اسرائیل و مقابله با تروریسم به عنوان جز جدایی ناپذیر سیاست خارجی امریکا محسوب می شود و صرفاً شاید نگاه افراد در این رابطه تفاوت داشته باشد.
بنابراین اطمینان دارم با وجود اعلام آمادگی اوباما برای گفتگو با ایران به دلیل قدرت و نفوذ لابی صهیونیسم در امریکا و به خوص ایپک هیچ چشم انداز روشنی برای انجام مذاکرات "گسترده" و "سازنده" بین دو کشور ایران و امریکا وجود ندارد هرچند به نظر میرسد اگر روزنه ای برای برقراری روابط بتوان متصور بود تنها در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد این کار محتمل است چرا که او نشان داده جسارت و شجاعت حرف زدن از رابطه با امریکا رادارد و کفن پوشان هم در مقابل او به دلیل اینکه به او اعتماد دارند واکنش نشان نمی دهند همان کسانی که در زمان خاتمی - کلینتون مانع برقراری رابطه بین دو کشور شدند.
با پیام تبریک احمدی نژاد به اوباما که آن را باید نقطه عطفی در روابط دو کشور دانست باید منتظر واکنش باراک اوباما بود و باید منتظر ماند و دید آیا او به واقع یک دموکرات صلح طلب است و می تواند سطح روابط امریکا را با جهان اسلام و به خصوص ایران دچار تحول کند یا اینکه در بهترین شرایط در مسیری حرکت خواهد کرد که کلینتون در آن گام برداشت چرا که به اعتقاد نگارنده بیشترین ضربه را ایران نه از جورج بوش که از بیل کلینتون خورد در حالیکه روی کاغذ بوش یک جنگ طلب و کلینتون یک صلح جو بود.
همچنان باید منتظر ماند و دید که اوباما در قبال ایران چه خط مشی را دنبال می کند و آیا اساسا تغییری که شعار آن را می داد تغییری محسوس خواهد بود یا خیر و آیا ایران در این تغییر سهمی دارد یا نه؟
البته عقل حکم میکند که تا شفاف تر شدن سیاست های اوباما در رابطه با ایران با ذوق زدگی نسبت به انتخاب او اظهار نظر نکرد چرا که سرافکندگی به دنبال خواهد داشت.
اسماعیل سلطنت پور
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران


همچنین مشاهده کنید