شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

یازده سپتامبر دیک چنی


یازده سپتامبر دیک چنی
سناریوی جنگی جولای ۲۰۰۳ تحت عنوان "تیرانت" یا «ایران صحنه جنگ قریب الوقوع» آغاز شده بود. توجیه سناریوی «ایران صحنه جنگ قریب الوقوع» و همچنین طرح های جنگی آمریکا که علیه ایران جهت گیری شده بودند - که از جمله مشارکت فعال ناتو و اسرائیل در آن پیش بینی شده بود - بر این اصل استوار بود که ایران در حال توسعه سلاح های هسته ای و طرح هایی برای استفاده از آن علیه ماست.
«آنچه پیش روی متحدان غربی قرار دارد یک دفاع پیشگیرانه، مداوم و طولانی مدت از جوامع و الگوهای رفتاری آنهاست. آنها در حالی که باید کشورهایشان را حفظ نمایند در همان حال باید خطرات را نیز دور کنند. تروریسم بین المللی امروز قصد دارد تا جوامع، اقتصاد و الگوهای رفتاری ما را از بین ببرد.
این منابع تبلیغاتی (اسلامگرا) در اساس و منابع فکری، فرقه ای و اهداف سیاسی با هم تفاوت دارند؛ اما آنچه که میان آنها مشترک است حمله به ارزش های غربی است.
به رغم این برداشت مشترک در غرب، منشاء تروریسم نه تنها از بین نرفته و به یک مشکل درجه دوم تبدیل نشده، بلکه یک مجموعه غالب است که به خوبی تامین مالی شده و مبتنی بر یک ایدئولوژی سیاسی خشن است.
اگر این سازمان های اسلامگرای افراطی غیر معقول و متعصب، از کنترل خارج شوند یک خطر وجود دارد و آن افزایش و تشدید بنیادگرایی و استبداد است؛ به طوری که آزادی هایی که اکنون جوامع غربی از آن بهره مندند به خطر خواهد افتاد.
تهدیدهایی که غرب و متحدانش امروز با آن مواجه هستند ترکیبی از خشونت تروریسم علیه غیر نظامیان و نهادها، جنگ از طریق دولت های دست نشانده ای که از تروریسم حمایت می کنند، رفتار برخی دولت های مخالف، جرائم بین المللی سازمان یافته و اقدامات خصومت آمیز از طریق سوء استفاده از ابزارهای غیر نظامی است.»
(منبع: به سوی یک استراتژی بزرگ برای یک جهان بی ثبات: احیا همکاری ترنس آتلانتیک-اروپا و آمریکا).
این گزارش گروهی توسط ژنرال جان شلیکاشویلی رییس ستاد مشترک سابق آمریکا، ژنرال کلاوس نومن از آلمان، فیلد مارشال لرد اینگ از انگلیس، دریادار جاکوس لانکساد از فرانسه و وان دن بریمن از هلند تهیه شده است که توسط بنیاد نوابر مستقر در هلند در دسامبر ۲۰۰۷ منتشر گردید.
گزارش مناقشه برانگیز مورد حمایت ناتو تحت عنوان «به سوی یک استراتژی بزرگ برای جهان بی ثبات: احیای همکاری ترنس آتلانتیک» خواستار ضربه نخست با استفاده از سلاح های هسته ای است.
استفاده پیشگیرانه از سلاح های هسته ای می تواند برای تضعیف جهان ظالمانه و به همان نسبت برای جلوگیری از استفاده از سلاح های کشتار جمعی مورد استفاده قرار گیرد.
آنها (نویسندگان این گزارش)، چنین اعتقاد دارند که جنگ هسته ای ممکن است به زودی در یک جهان ظالمانه آغاز شود. پیشنهاد آنها این است که پیشدستی در استفاده از سلاح های هسته ای باید به عنوان ابزار و وسیله نهایی جهت جلوگیری از کاربرد سلاح های کشتار جمعی توسط تروریست ها مورد توجه قرار گیرد (پائول دیب، سیدنی مورنینگ هرالد، ۱۱ فوریه ۲۰۰۸).
این گروه تاکید می کند که گزینه ضربه نخست هسته ای ضروری و اجتناب ناپذیر است زیرا هیچ دورنمای واقعگرایانه ای از جهان عاری از سلاح های هسته ای وجود ندارد.
سلاح های هسته ای ابزار نهایی در یک پاسخ نامتقارن و در همان حال ابزار نهایی تشدید این اقدام به شمار می روند. با وجود این، آنها بیش از یک ابزار هستند زیرا آنها ماهیت هرگونه جنگ را تغییر داده و حوزه و میدان آن را از منطقه به جهان گسترش می دهند. سلاح های هسته ای اجتناب ناپذیر باقی می مانند و گسترش سلاح های هسته ای به عنوان عنصری از هر استراتژی مدرن باقی خواهد ماند.
گسترش هسته ای گام آخر در پاسخ نامتقارن بوده و در همان حال راه قدرتمند القاء بلاتکلیفی در افکار و جبهه مخالف است.
گزارش این گروه، شش چالش کلیدی را تشخیص می دهد که ممکن است به عنوان تهدید بالقوه برای امنیت جهانی محسوب شوند:
۱) جمعیت شناسی:
رشد جمعیت و تغییر جهان، به سرعت، دنیایی که ما می شناسیم را تغییر خواهد داد. چالش های این عرصه برای رفاه، حکومت خوب و امنیت انرژی (در میان سایر موارد) بسیار چشمگیر است.
۲) تغییر شرایط:
این متغیر عمدتاً امنیت فیزیکی را تهدید می کند و منجر به شکل گیری نوعی جدید از سیاست کلی می شود.
۳) امنیت انرژی:
این موضوع همچنان ما را مجذوب خود خواهد ساخت. تقاضاهای روبه رشد کشورها و ضعف زیربنای بازار بین المللی برای تأمین این درخواست ها و توزیع انرژی این شرایط را بیش از هر زمان دیگر متزلزل و بی ثبات می سازد.
۴) مشکلات فلسفی زیادی برای شدت گرفتن اقدامات نامعقول وجود دارد:
تنزیل جایگاه عقل و منطق؛ گرچه ظاهراً مبهم است اما این مشکل از طریق شیوه های عملی ثابت شده است. این موضوع شامل رد و انکار احترام به استدلالات عقلی و منطقی و ارائه دلایل است: یک حرکت دور از علم در تمدنی که شدیداً تکنولوژیکی است. آخرین نمونه آن خیزش بنیادگرایی مذهبی در شکل افراطی آن و تحجر سیاسی است که خود را به عنوان تنها منبع اطمینان عرضه می کند.
۵) تضعیف دولت ملی:
این موضوع با تضعیف نهادهای جهانی مانند سازمان ملل و سازمان های منطقه ای مانند اتحادیه اروپا، ناتو و سایرین همزمان شده است.
۶) جنبه سیاه جهانی شدن:
این امر شامل تروریسم بین المللی، جرائم سازمان یافته و اشاعه سلاح های کشتار جمعی است اما در عین حال تهدیدهای نامتقارن از سوی بازیگران دست نشانده یا سوء استفاده از اهرم های مالی و انرژی نیز مطرح هستند.
● «بازدارندگی و پیشگیری»
بر طبق این گزارش یک مفهوم جدید از بازدارندگی عبارت است از جهت گیری ضروری علیه بازیگران دولتی و غیر دولتی. این بازدارندگی جدید مبتنی بر پیشگیری و به همان نسبت مبتنی بر حفظ بازدارندگی از طریق اقدام نظامی است. در این زمینه، آنچه که گزارش مورد بحث به آن می پردازد توصیف زیر است: افزایش تسلط و تفوق، استفاده از یک بسته کامل هویج و چماق و در واقع استفاده از همه قدرت سخت و نرم، و رشته ای از مخالفت های دیپلماتیک در مقابل اشاعه سلاح های هسته ای.
● «ایران»
همانند همان اصطلاحات و عباراتی که دولت بوش به کار می برد، این گزارش مورد حمایت ناتو، بدون هیچ مدرک و دلیلی اعلام کرده که ایران تهدیدات استراتژیک عمده ای را پیش روی قرار داده است: «توانایی هسته ای ایران تهدید استراتژیک عمده ای را نه تنها بر اسرائیل، که به از بین رفتن تهدید شده است، بلکه بر کل منطقه، برای اروپا و حتی آمریکا تحمیل می کند. دوم، این امر می تواند به آغاز مسابقه تسلیحاتی چند جانبه ای در مناطق بی ثبات جهان منجر شود.»
گزارش مناقشه انگیز مورد حمایت ناتو که خواستار حمله اتمی پیشگیرانه علیه ایران است اندکی پس از انتشار گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا تحت عنوان «ایران: مقاصد هسته ای و امکانات آن»، منتشر گردید.
گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا که مبتنی بر ارزیابی شانزده آژانس اطلاعاتی آمریکا بود، توجیه اصلی دولت بوش برای مبادرت به جنگ اتمی پیشگیرانه علیه ایران را رد کرد.
گزارش برآورد اطلاعات ملی تایید کرده که ایران برنامه سلاح های هسته ای خود را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده است.
«این یافته ها دلیل محکمی در برابر نگرانی مداوم دولت بوش در رابطه با تهدیدهای ادعا شده از سوی ایران ایجاد کرده است. کاخ سفید به همگان نشان داده اند که دقیقاً همچون مبادرت به جنگ عراق - که از پنج سال پیش آغاز شده است - سرگرم طراحی یک نبرد سیستماتیک برای کشاندن آمریکا به جنگی دیگر بر مبنای دروغی دیگر شده است.»
ذکر این نکته ضروری است که این اطلاعات که در اختیار عموم مردم گذاشته شد از سپتامبر ۲۰۰۳ برای کاخ سفید، پنتاگون و به احتمال قریب به یقین برای ناتو معلوم بود. شگفت آن که، اسناد و اطلاعات ارتش آمریکا تایید می نماید که دولت بوش از جولای سال ۲۰۰۳ یعنی دو ماه قبل از آنکه آژانس های اطلاعاتی آمریکا تایید کنند که ایران، تهدید هسته ای ایجاد نکرده است، آمادگی جنگی خود علیه ایران را آغاز کرده بود.
سناریوی جنگی جولای ۲۰۰۳ تحت عنوان "تیرانت" یا «ایران صحنه جنگ قریب الوقوع» آغاز شده بود. توجیه سناریوی «ایران صحنه جنگ قریب الوقوع» و همچنین طرح های جنگی آمریکا که علیه ایران جهت گیری شده بودند - که از جمله مشارکت فعال ناتو و اسرائیل در آن پیش بینی شده بود - بر این اصل استوار بود که ایران در حال توسعه سلاح های هسته ای و طرح هایی برای استفاده از آن علیه ماست.
جالب اینجا است که در پی انتشار گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا در اوایل دسامبر ۲۰۰۷، سیل تبلیغات رسانه ها علیه ایران که به طور اساسی برای از اعتبار انداختن گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا در ارتباط با برنامه هسته ای ایران بود، به راه افتاد.
افزون بر این، قطعنامه سوم شورای امنیت سازمان ملل با هدف فشار بر ایران جهت متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم صادر شده بود. قطعنامه پیشنهادی شورای امنیت سازمان ملل که با مخالفت چین و روسیه مواجه شد، ممنوعیت سفر مقامات ایرانی درگیر در برنامه هسته ای ایران و بازرسی از کشتی هایی که به ایران وارد یا از آن خارج می شوند، در صورت وجود هرگونه تردید در خصوص حمل وسایل و مواد ممنوعه را شامل می شد. (خبرگزاری فرانسه، ۱۱ فوریه ۲۰۰۸)
در ضمن نیکلای سارکوزی رییس جمهور فرانسه همراه با گوردون براون نخست وزیر انگلیس خواستار تحریم های مشترک اتحادیه اروپا علیه ایران شد.
با بی توجهی به گزارش اطلاعات ملی آمریکا، سخنرانی های تکراری بوش برای به تصویر کشیدن ایران به عنوان یک تهدید هسته ای ادامه یافت: «من احساس خوبی نسبت به این نکته که ما باید فشار را بر ایران حفظ کنیم، دارم؛ با اعمال فشار، آنها درک می کنند که منزوی شده اند، اعمال فشار بر اقتصاد آنها اثر خواهد گذاشت و باید به آنها فشار وارد ساخت تا کسی از میان آنها پیدا شود و بگوید: کافی است.»
● «تهدید نسبت به الگوی رفتاری غرب»
رسانه های غربی سرگرم عمل پلید ارائه اطلاعات گمراه کننده ای هستند که هدف آن متقاعد ساختن افکار عمومی در این خصوص می باشد که تنها راه ایجاد یک جهان عاری از سلاح هسته ای، استفاده از سلاح های هسته ای بر پایه اقدام پیشگیرانه علیه کشورهایی می باشد که الگوهای رفتاری و زندگی ما را تهدید می کنند. آنها به شدت این موضوع را القاء می کنند که جهان غرب تهدید می شود.
یک حمله پیشگیرانه – که از نظر جغرافیایی محدود به خاورمیانه (منهای اسرائیل) می شود – هدف این بازی است. در این حمله از سلاح های هسته ای تاکتیکی آمریکا استفاده می شود که طبق نظرات علمی (در مقابله با نظرات مطرح در پنتاگون) برای جمعیت مجاور آن بی ضرر است زیرا انفجار آنها در زیر زمین صورت می گیرد. ( نگاه کنید به مایکل چاسودوفسکی، خطرات هولوکاست هسته ای در خاورمیانه، گلوبال ریسرچ، ۱۷ فوریه ۲۰۰۶.)
بمبهای بی ۶۱-۱۱ که قابلیت انفجار مخازن و زیرزمین ها و حمل کلاهک هسته ای را دارند و ساخت آمریکا هستند به همراه قدرت انفجاری بین سه تا شش برابر بمبی که در هیروشیما منفجر شد، به عنوان بمب های بشردوستانه معرفی شده اند که خطر آسیب های جنبی را به حداقل می رسانند.
ارزیابی های دانشمندان درون پنتاگون درباره سلاح های هسته ای کوچک از سوی فدراسیون دانشمندان آمریکا موسوم به "فاس" رد شده است: «هرگونه تلاش برای استفاده از بمب های "بی ۶۱-۱۱" که قابلیت انفجار مخازن زیرزمین را دارند، در یک محیط شهری منجر به تلفات گسترده غیرنظامیان خواهد شد. انفجار هسته ای به آسانی منجر به فوران مواد رادیواکتیو شده و یک حوزه مهلک از تشعشعات گاما را در سراسر منطقه ایجاد خواهد کرد.»
● طرح نظامی شیطانی: جنگ هسته ای برای جلوگیری از اشاعه سلاح های هسته ای!
پروفسور پائول دیب معاون وزیر دفاع سابق استرالیا است که برای سال ها متمادی یک پست کلیدی را در وزارت دفاع استرالیا و تشکیلات اطلاعاتی این کشور داشت. دیب به خوبی بر پیامدهای استفاده از سلاح های هسته ای در یک جنگ متعارف آگاه بود. بر اساس اظهارات دیب، دکترین هسته ای پیشگیرانه ناتو که آن را از پنتاگون همانند سازی کرده، ابتکار عمل مثبت و چشمگیری را برای جلوگیری از گسترش قریب الوقوع سلاح های هسته ای ایجاد کرده است.
آنها (این گروه) معتقدند که غرب باید آماده توسل به حمله هسته ای پیشگیرانه به منظور جلوگیری از گسترش قریب الوقوع سلاح های هسته ای باشد.
نباید از نظر دور داشت که هولوکاست هسته ای و آلودگی رادیواکتیو در جهان گسترش خواهد یافت و الگوی زندگی را تهدید می کند.
در یک جهان آلوده به مواد رادیواکتیو مرگبار، هیچ شیوه و الگوی زندگی وجود ندارد اما این موضوع چیزی است که به ندرت در کریدورهای ناتو یا در برنامه های مطالعات استراتژیک در دانشگاه های غرب مورد بحث قرار می گیرد.
آنچه که در مقاله دیب نگران کننده به نظر می رسد این است که نه تنها هیچ ایده ای را مطرح نکرده بلکه وی از نقطه نظر یک تحقیق آکادمیک و دانشگاهی هیچ تحلیلی در استفاده از سلاح هسته ای ارائه نداده است.
در مقاله وی نه تنها هیچ تحقیقی از سلاح های هسته ای وجود ندارد بلکه هیچ درکی از ژئوپولیتیک پیچیده خاورمیانه نیز مطرح نشده است.
دیب مو به مو اظهارات و موارد مندرج در اسناد نظامی ناتو و پنتاگون را تکرار کرده است. مقاله وی یک رونوشت ساده از خلاصه دکترین هسته ای غرب می باشد که به طور عملی خواستار آغاز هولوکاست هسته ای است.
هدف مقرر و معین از هولوکاست هسته ای در خاورمیانه جلوگیری از روی دادن جنگ هسته ای است!
نه ناتو و نه پنتاگون از اصطلاح هولوکاست استفاده نمی کنند. افزون بر این، آنها فرض می کنند که خسارات غیر مستقیم جنگ هسته ای در هر حادثه ای از نظر جغرافیایی به خاورمیانه محدود است و غربی ها از آن فارغ می باشند.
اما همان گونه که دانشمندان آنها اذعان کرده اند که سلاح های هسته ای تاکتیکی برای غیر نظامیان بی خطر است، برچسب هایی که روی این بمبها زده شده درست مانند همان برچسب هایی است که روی پاکت های سیگار نصب می شود یعنی: این بمب های هسته ای برای غیر نظامیان بی خطر است!
● سلاح های هسته ای: ابزار دیگری در جعبه ابزار نظامی
تعریف جدید از کلاهک هسته ای تفاوت میان سلاح های هسته ای و متعارف را تیره و مبهم کرده است: یک جعبه - متشکل از سلاح های متعارف و هسته ای. معنی آن صراحتاً این است که سلاح های هسته ای به عنوان آخرین وسیله ای هستند که باید به آن متوسل شد؛ و به عنوان یک نوع از آخرین سلاح ایجاد شده اند تا ابزار دیگری در این جعبه ابزار باشد. اما سلاح های مورد نظر، کاملاً جدید هستند (خبر اقتصادی ژاپن، ۳۰ دسامبر ۲۰۰۵).
این طبقه بندی به تازگی انجام گرفته است. چراغ سبز برای استفاده از سلاح هسته ای تاکتیکی در جنگ متعارف بوسیله کنگره آمریکا مورد پذیرش واقع شده است. «اجازه دهید از آنها استفاده کنیم، آنها بخشی از جعبه ابزار نظامی هستند.»
ما در چهار راه خطرناکی قرار داریم. طراحان نظامی به تبلیغات و شعار خود معتقدند. صاحبنظران نظامی اظهار می دارند که کاربرد این نسل جدید از سلاح های هسته ای در نبردها خطری را به همراه ندارد. آنها سلاحی نیستند که به عنوان آخرین راه استفاده شوند. هیچ مانع سیاسی برای استفاده از آنها وجود ندارد. در این راستا، سناتور ادوارد کندی دولت بوش را به توسعه نسلی از سلاح های هسته ای که بیشتر قابل استفاده می باشند، متهم کرده است.
● «روسیه و چین»
چه کسی تهدیدی علیه شیوه زندگی غرب ایجاد کرده است؟ از گسترش سلاح های هسته ای به این خاطر که ممکن است علیه روسیه و چین، دشمنان گذشته عصر جنگ سرد، به کار برده شوند، همواره انتقاد شده است.
این منطق بعد از جنگ سرد برای اولین بار وقتی که طرح موسوم به «مرور وضعیت هسته ای پنتاگون» در ژانویه ۲۰۰۲ در لس آنجلس تایمز درج گردید، منتشر شد.
طرح مرور وضعیت هسته ای پنتاگون شامل چین و روسیه به همراه دولت های مخالف به عنوان اهداف بالقوه برای ضربه نخست در حمله هسته ای است.
● جدا کردن سر رهبرانشان و منهدم کردن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرا
استفاده از بمب هسته ای علیه دولت های مخالف از جمله ایران و کره شمالی (که یک چهارم از جمعیتش را در جریان جنگ کره توسط بمباران آمریکا از دست داد) توجیه شده است؛ زیرا این کشورها می توانند غیر عقلانی اقدام نمایند.
از این رو، این موضوع این تصور را ایجاد می کند که آنها باید قبل از اقدام غیر عقلانی این کشورها، آنها را سرنگون سازند. هدف این است: «جدا کردن سرهای رهبرانشان و ویران کردن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرا».
یکی از دلایل این است: کشورهایی که به عنوان کشورهای مخالف نامیده می شوند مانند ایران و کره شمالی به اندازه کافی غیر منطقی هستند که بخواهند علیه آمریکا یا متحدان آن کشور یعنی اسرائیل و کره جنوبی اقدام به حمله هسته ای پیشگیرانه بکنند.
فرض اصلی در اینجا که بازدارندگی است- یعنی تهدید طرف دیگر به نابودی – جواب نمی دهد. اما طبق این استراتژی، حتی رژیم های مخالف در تهران و پیونگ یانگ باید بدانند که آمریکا حق استفاده از توان هسته ای گسترده خود برای بی سر کردن رهبرانشان و ویران ساختن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرای مدرن را حفظ خواهد کرد.
آیا استفاده از سلاح های هسته ای برای جلوگیری از سلاح های کشتار جمعی قابل توجیه است؟
مبادا که فراموش کنیم زرادخانه های هسته ای آمریکا و به همان نسبت فرانسه و انگلیس و اسرائیل در مقایسه با برنامه موهوم و نامشخص سلاح های هسته ای مرگبار ایران، به عنوان سلاح های کشتار جمعی طبقه بندی شده اند.
● «برنامه هسته ای بن لادن»
اکنون به بخش آمرانه دکترین پیشدستانه پنتاگون – ناتو رسیده ایم: «ما باید از سلاح های هسته ای علیه بن لادن استفاده کنیم زیرا اسلامگرایان متعصب و افراطی می توانند به طور واقعی سلاح های هسته ای را ساخته یا آنها را از روسیه و یا بازار سیاه خریداری نمایند.»
این گزارش خواستار ضربه نخست حمله هسته ای علیه القاعده و بن لادن - که بر اساس نظرات کارشناسان قادر به تولید بمب های هسته ای کوچک می باشند و می توانند در حادثه ۱۱ سپتامبر دوم در آمریکا مورد استفاده قرار دهند - است.
رد و یا تکذیب دلیل دوم - که مشتمل بر گزارش مورد حمایت ناتو است - بسیار دشوار است. این گزارش استدلال می کند که تروریست های متعصب افراطی مانند القاعده را نمی توان منصرف یا دلسرد کرد، زیرا اولاً آنها فاقد کشور هستند و لذا نمی توان آنها را هدف قرار داد و دوم، این که آنها از مرگ یا عملیات انتحاری استقبال می کنند. بنابراین ما باید مفهوم بازدارندگی را برای کشورها یا رژیم هایی که با مواد شکافت پذیر از تروریست ها حمایت می کنند، تغییر دهیم.
سلاح های هسته ای نیازمند موادی هستند که به دشواری قابل ساخت است. هر زمان که این مواد توسط تروریست ها کسب گردد دیوارهای ساخت سلاح های هسته ای بسیار کوتاه خواهد بود. از این رو، تهدید هسته ای امروز به مراتب بزرگتر از زمان جنگ سرد است و به نظر می رسد که نتوان جلوی تروریست ها را گرفت.
تهدید هسته ای القاعده بسیار جدی گرفته شده است. دولت بوش با هزینه دفاعی افزون بر یک میلیارد دلار به این خطر واکنش نشان داده است. این مقدار زیاد از پول برای تامین مالی جنگ جهانی علیه تروریسم اختصاص داده شده است.
همان گونه که اسناد پنتاگون تایید کرده اند، این سخت افزارهای نظامی شامل ناوهای هواپیمابر، جت های جنگنده، موشک های کروز و بمب های هسته ای قادر به تخریب پناهگاه های زیرزمینی هستند که برای استفاده به عنوان بخشی از جنگ جهانی علیه تروریسم پیشنهاد شده اند.
در زبان نامفهوم نظامی، آمریکا در جنگ نامتقارن علیه دشمنان بدون کشور گرفتار شده است.(مفهوم جنگ نامتقارن در استراتژی دفاع ملی آمریکا تعریف شده است.)
● «هیروشیمای آمریکا»
رسانه های آمریکا توانایی واضح و بی تردیدی در برگرداندن واقعیات دارند. بر دروغ ها به عنوان حقایق فراموش نشدنی صحه گذاشته می شود. «تروریست ها و اسلامگرایان افراطی» تفنگ کلاشینفک مدل ای .کی.۴۷ و موشک های استینگر خود را با بی پروایی حفظ کرده اند. آنها نه تنها سلاح های بیولوژیک و شیمیایی مرگبار خود را توسعه داده اند بلکه آنها همچنین توانایی های هسته ای نیز دارند.
این حقیقت - که به اندازه کافی مستند هم می باشد - که القاعده بوسیله سازمان سیا و ام. آی ۶ انگلیس حمایت می شود در کنار این نکته قرار دارد.
طبق این تبلیغات، تهدید هسته ای علیه خاورمیانه جهت گیری نکرده، بلکه هدف اصلی آن آمریکا است. مجرمان و معماران جنگ هسته ای، گروه القاعده و بن لادن هستند. (یک ارزیابی اطلاعاتی سازمان سیا بر این موضوع تاکید می ورزد که آنها قصد دارند حمله هسته ای را علیه یک شهر آمریکا آغاز نمایند.)
مقامات آمریکایی در فکر آن چیزی هستند که گمان می کنند اجتناب ناپذیر است و لطمات بسیار بزرگی از جمله کشته شدن میلیون ها نفر، ویرانی اقتصادی و تغییر اساسی مسیر تاریخ برای آمریکا در بردارد.
بر اساس اظهارات رهبران دستگیر شده القاعده و اسناد موجود، این طرح، «هیروشیمای آمریکا» نامیده می شود و شامل انفجار زنجیره های سلاح های هسته ای که اغلب به طور قاچاق از مرز مکزیک وارد آمریکا شده و همراه با کمک تبهکاران خیابانی ام اس -۱۳ و دیگر گروه های تبهکار سازمان یافته، می باشد.(ورلدنت دیلی.و ۱۱ جولای ۲۰۰۵).
نیویورک تایمز نیز تایید کرده است که هیروشیمای آمریکا تحت حمایت القاعده اتفاق خواهد افتاد. کارشناسان معتقدند که چنین حمله ای محتمل است. (نیویورک تایمز، ۱۱ آگوست ۲۰۰۴)
بر اساس اظهارات گروه استراتژی موسوم به اسپن که اعضای آن شامل مادلین آلبرایت، ریچارد آرمیتاژ، فیلیپ دی زلیکف، رابرت بی زو الیک می باشد، خطر تروریسم هسته ای بسیار بزرگتر از باور عمومی است و دولت ایالات متحده نیز اقدام کافی برای جلوگیری از آنها انجام نداده است.
اگر یک سلاح هسته ای ۱۰ کیلوتنی، که کمی کوچکتر از بمبی است که هیروشیما را منهدم ساخت، در میدان تایمز منفجر گردد، حرارت هسته آتش آن به ده ها میلیون درجه فارنهایت خواهد رسید . این انفجار میدان مدیسون، ترمینال بزرگ مرکزی، تالار کارنگی و غیره را ویران خواهد کرد. این انفجار عمدتاً نواحی زیادی را منهدم خواهد ساخت که از جمله شامل سازمان ملل نیز خواهد شد. بنابراین در یک روز کاری ۵۰۰ هزار نفر کشته خواهند شد.(نیویورک تایمز، ۱۱ آگوست ۲۰۰۴)
● «آنها را با حملات هسته ای ویرانگر تهدید کنید»
بر اساس اظهارات پروفسور دیب، بازدارندگی هسته ای باید از طریق مسئول دانستن کشورهایی که به تروریست ها برای توسعه امکانات سلاح های هسته ای کمک می کنند و در رابطه با القاعده اجرا و اعمال شود.
«اشتون کارتر» یکی از معاونان وزیر دفاع سابق آمریکا، به تازگی استدلال کرده است که پاسخ واقعی، مسئول دانستن دولت ها در دسترسی تروریست ها به سلاح ها یا مواد شکافت پذیر و تهدید آنان به حملات هسته ای ویرانگر است. به عبارت دیگر بازدارندگی مجدداً عمل خواهد کرد.
تهدید هسته ای واقعی از جانب بن لادن است. هدف آنها نابود ساختن زندگی ماست. هیچکدام از این ها کمتر از حد برآورد کردن تاثیر انفجار یک بمب هسته ای در یک شهر آمریکا نیست. می تواند یک فاجعه باشد اما بسیار بعید است که بقای بسیاری از آمریکایی ها را تهدید کند.
ژنرال ریچارد مایرز، یکی دیگر از روسای سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا قبلاً ادعا کرده بود که اگر تروریست های اسلامگرا قادر باشند ۱۰ هزار آمریکایی را با سلاح های هسته ای بکشند، آنها می توانند زندگی ما را نابود کنند. اما هیروشیما و ناکازاکی حدود ۱۰۰ هزار کشته بر جای گذاشت اما آن به معنی نابودی زندگی ژاپنی ها نبود.
در یک استدلال کاملاً بیمارگونه و دشوار، پروفسور دیب تهدید آمریکا- ناتو را به این صورت تغییر داد که در صورت حمله القاعده به یک شهر آمریکا با سلاح های هسته ای، نتیجه آن جنگ هسته ای با ایران خواهد بود.
دیب، تهدید ناتو- آمریکا را برای آغاز آنچه که می تواند منجر به هولوکاست هسته ای در خاورمیانه به عنوان یک عملیات بشردوستانه برای حفظ زندگی آمریکایی ها شود، نشان داده است.
آنچه که از یک حمله اتمی به یک شهر آمریکا درک می شود، مقابله به مثل قابل پیش بینی آمریکاست. بنابراین، کشورهایی که کنترل ضعیفی بر روی مواد هسته ای شکافت پذیر خود دارند یا روابط دوستانه ای با تروریست ها دارند باید مراقبت شوند. یک آمریکای زخم خورده برای پاسخ و واکنش به شیوه ای کاملاً نامتناسب تحت فشار شدید قرار خواهد داشت و سپس ما در یک وضعیت استراتژیک کاملاً تغییر یافته خواهیم بود که در آن وضعیت، استفاده از سلاح های هسته ای ممکن است امری عادی باشد.
● «۱۱ سپتامبر دوم دیک چنی»
این اشاره که القاعده آماده حمله به آمریکاست طی چند سال اخیر چند بار توسط دیک چنی معاون رییس جمهور آمریکا تکرار شده است. چنی چندین بار از سال ۲۰۰۴ تاکنون اظهار داشته است که القاعده آماده ۱۱ سپتامبر دوم است.
در آگوست ۲۰۰۵ دیک چنی معاون رییس جمهور آمریکا اعلام کرد که در حال طرح ریزی یک «طرح احتیاطی» برای پاسخ به حمله تروریستی دیگری از نوع ۱۱ سپتامبر در آمریکا است.
طرح احتیاطی دیک چنی مبتنی بر دکترین جنگ پیشدستانه بود. به طور تلویحی فرض «طرح احتیاطی» این بود که ایران در پشت این حملات است. پنتاگون در یک اقدام موازی طرح نظام خود را به گونه ای که سناریوی «۱۱ سپتامبر دوم» پیش بینی و به تصویر می کشید جهت توجیه دولت آمریکا برای حمله به ایران و سوریه به دقت تنظیم کرد.
حمله دیگر (از نوع حمله ۱۱ سپتامبر) هم توجیه و هم فرصتی را می تواند ایجاد کند که امروز علیه برخی اهداف شناخته شده وجود ندارد. (این موضوع توسط یکی از مقامات پنتاگون مطرح و سپس در ۲۳ آوریل ۲۰۰۶ در واشنگتن پست درج گردید.)
در ضمن، کنگره آمریکا در این خصوص نگران است که یک «هیروشیمای آمریکا» به طور بالقوه می تواند به اقتصاد آمریکا آسیب برساند.
آنچه که ما امروز می دانیم این است که دشمنان افراطی ما می خواهند تلفات گسترده ای به ما وارد سازند و این که تروریست ها تجربه ایجاد رشته گسترده ای از حملات که از جمله شامل استفاده از سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی و حتی سلاح های هسته ای می شود را دارند. انفجار یک سلاح هسته ای کوچک در یک شهر بزرگ می تواند صدمات محاسبه نشده ای را به صدها هزار تن از مردم و همچنین به تجارت و اقتصاد وارد سازد. (کنگره آمریکا، کمیته سرویس مالی مجلس، ۲۱ ژوئن ۲۰۰۷)
تاکنون حساس کردن افکار عمومی به خطرات یک حمله هسته ای تحت حمایت آمریکا با کمی استثناء و خلأ علمی، پیگیری شده است: هیچ تحقیق، تحلیل و درک معنی از یک هولوکاست هسته ای در یک صحنه واقعی که آینده بشریت را تهدید کند وجود ندارد. این سردی و فقدان نگرانی از سوی روشنفکران و اندیشمندان مشهور، ویژگی و صفت یک روند به وجود آمده در بسیاری از دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی و موسسات مطالعات استراتژیک است.
دانشگاهیان به نحو رو به افزایشی این مسیر را یدک می کشند. آنها نسبت به مسئله جنگ هسته ای تحت حمایت آمریکا سکوت اختیار کرده اند. یک پذیرش تلویحی از دستور کار نظامی پنهانکارانه و مجرمانه که از بسیاری جهات زندگی در این سیاره را تهدید می کند، وجود دارد. دکترین ناتو- آمریکا برای استفاده از سلاح های هسته ای در یک حمله پیشدستانه بر این اساس استوار است که شیوه زندگی جهانی غرب توسط دانشگاهیان یا رسانه ها وکارشناسان مطالعات استراتژیک از راه های هدفمند مورد چالش واقع نشود.
نویسنده: مایکل - چاسودفسکی
مترجم: کیانوش - کیاکجوری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از سایت گلوبال ریسرچ، ۱۱ فوریه ۲۰۰۸
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید