یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سنتوری؛ اکران در پیاده‌رو!


سنتوری؛ اکران در پیاده‌رو!
روزنامه را که بستم، بلافاصله با یکی از دوستانم که از طرفداران جدی سینمای مهرجویی و مشتاق دیدن سنتوری‌ست، تماس گرفتم. بااشتیاق پرسیدم: «سنتوری اومده... دیدیش؟» با خونسردی در جوابم گفت: «می‌دونم... نه، ندیدمش.» پرسیدم: «چرا؟» گفت: «تهیه‌کننده گفت نخرید...» این عکس‌العمل منطقی بسیاری از خوره‌های سینماست به انتشار نسخه‌ی غیرقانونی فیلم «سنتوری» هجدهمین اثر داریوش مهرجویی که به‌زعم اهالی سینما، شاه‌کاری تمام‌عیار از این پیر سینمای ایران به شمار می‌رود.
بااین‌همه، واقعیت تلخ تکثیر غیرقانونی آثار سینمایی پیش از اکران و یا در حین آن، دوباره چهره‌ی زشت خود را به جامعه‌ی فرهنگی ایران نشان داد تا بار دیگر، برخوردهای سلیقه‌ای و غیرکارشناسی با مقوله‌ی بسیار تخصصی فرهنگ، طعم تلخ خود را به کام اهالی هنر بچشاند.
«سنتوری» در جشنواره‌ی بیست‌وپنجم فجر از سوی عام‌ و خاص سینمای ایران تحسین شد. پس از جشنواره‌ی فجر اما، مشتاقان «سنتوری» مهرجویی، ماه‌ها باید منتظر می‌ماندند تا این آخرین اثر پرستاره و قابل‌تأمل استاد را به تماشا بنشینند، آن هم نه بر پرده عریض سینماها و با فراغ بال، بلکه در خانه‌هاشان و با عذاب‌وجدانی که تا آخر فیلم خواه‌ناخواه همراه آنان خواهد بود؛ حسی شبیه دزدیدن مال دیگری.
در روزهای پس از جشنواره، مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به بهانه‌ی استفاده از صدای "محسن چاووشی"، خواننده‌ای زیرزمینی که صدایش مجوز پخش ندارد، فیلم را به محاق بردند. صاحبان فیلم درنهایت رضایت دادند که این صدای غیرمجاز! را از فیلم حذف کنند.
با این‌ همه، نغمه‌ی «سنتوری» ماه‌ها در پیچ‌وخم ارشاد بالا و پایین شد و در این میان، چند بار و ازجمله در جشنواره بوسان به نمایش گذاشته‌شد. نمایش‌هایی که به قول یکی از مسئولان ارشاد بدون مجوز صورت گرفته‌بود و جزو دلایل انتشار غیرقانونی فیلم در داخل کشور ارزیابی شد.
عاقبت هم «سنتوری» اکران نشد؛ بلکه گرفتار فاجعه‌ای شد که پیش‌تر بسیاری از کارشناسان حوزه‌ی سینما منتظر وقوعش بودند؛ اکران در پیاده‌رو. آخرین اثر داریوش مهرجویی که در این سال‌ها فیلم‌هایش بیش از گذشته رنگ خاکستری تیره‌ی اجتماع بر خود گرفته‌اند و ازهمین‌روی، مخاطبان بسیاری را نیز روانه سالن‌های سینما کرده‌اند، تمام فاکتورهای لازم برای تبدیل شدن به فیلمی پرفروش را دارا بود؛ حکایت جوانی عصیان‌گر که هم‌چنان‌که معتاد است، خوش‌قیافه است و صدای مخملی خش‌داری دارد. موضوعاتی هم‌چون اعتیاد، عشق، موسیقی، فلاکت و شاید رستگاری را به این اسم‌ها اضافه کنید، بهرام رادان، گل‌شیفته فراهانی، مسعود رایگان، محمد سلوکی و... تا دلایل پرفروش بودن سنتوری بر شما نیز مسجل شود.
اما سنتوری اکران نشد و سر از پیاده‌روهای شهر درآورد. طرفداران مهرجویی، هواداران دولت را متهم کردند که به‌سبب حمایت آقای کارگردان از نامه‌ی اعتراضی ۴۵ سینماگر از مسئولان فرهنگی کشور و انتقاد به وضعیت فعلی این حوزه، از او انتقام‌ گرفته اند. درمقابل، عده‌ای اعتقاد داشتند که خود مهرجویی فیلمش را روانه کوچه‌وبازار کرده‌است. باوری که منطقی به نظر نمی‌رسد.
واکنش‌هایی نیز از سوی هر دو جریان صورت گرفت. تهیه‌کننده، مسئولان ارشاد را متهم کرد و مقامات وزارت ارشاد تهیه‌کننده را به‌سبب نمایش فیلمش در جشنواره‌های خارجی مقصر قلمداد کردند. دانشجویان دانشگاه هنر نیز تجمع اعتراض‌آمیزی برگزار کردند و خواستار اکران «سنتوری» شدند. یک روزنامه‌ی صبح هم در ایده‌ای ابتکاری شماره‌حساب مشترک کارگردان و تهیه‌کننده را منتشر کرد تا بینندگان «سنتوری» که احتمالا وجدانشان به درد آمده، با واریز وجه به این حساب، به سینمای مستقل کمک کرده و ضربه‌ای که به این سینما وارد آمده را جبران کنند.
در این میان اما نکته‌ای بسیار مهم مغفول ماند؛ این‌که "چرا انتشار غیرقانونی سنتوری چنین تأثر بر انگیز به نظر رسید؟"
در چند سال اخیر، با رشد تکنولوژی‌های نوین در عرصه سیستم‌های ویدئویی و با توجه به خلأ قانونی عمیقی که در زمینه‌ی حقوق مؤلف در ایران وجود دارد، شاهد تکثیر و انتشار آثار سینمایی بسیاری اعم از داخلی و خارجی در کشور بوده‌ایم. این شبکه‌های توزیع و تکثیر چنان حرفه‌ای و گسترده هستند که به‌رغم تلاش‌های بی‌شائبه‌ی مأموران نیروی انتظامی، هم‌چنان به حیات خود ادامه می‌دهند. در چند سال گذشته، بسیاری از آثار سینمایی، در حین اکران و یا بلافاصله پس از آن، در پیاده‌روهای شهر اکران شده‌اند. نمونه‌ی بارز آن، «اخراجی‌ها»ی مسعود ده‌نمکی بود که هم‌زمان با روزهای واپسین اکران، به پیاده‌روها آمد و واکنش‌های بسیاری را برانگیخت.
اما ماجرای انتشار «سنتوری» ازآن‌جهت بسیار متأثرکننده است و درواقع به فاجعه می‌ماند که این فیلم به نوعی «جوان‌مرگ» شده. فیلمی که می‌توانست در پرده‌ای عریض و خلسه‌ی سالن تاریکی ـ‌که فقط فیلم‌بین‌‌های حرفه‌ای معنی آن را می‌فهمند ـ‌ دیده‌شود، حالا باید پنهانی و دور از وجدان آگاه آدمی دیده‌شود. و این ممکن نشد مگر با وسواس غیرکارشناسی مقامات وزارت ارشاد که در این سال‌ها هر بار، خط قرمز تازه ای بر نام سینماگری صاحب‌نام کشیده‌اند و مرزهای حوزه‌ی هنر و فرهنگ را تنگ‌تر کرده‌اند.
سلائقی که زمانی بهرام بیضایی، جعفر پناهی و بهمن قبادی را کنار گذاشتند و در این زمان گره به کار مهرجویی می‌بندند و صدای پیرمرد را این‌چنین درمی‌آورند که «در جریان جلسه‌ای که قبل از سوم مرداد برگزار شد، آقای جعفری جلوه به‌شخصه صرفاً به خاطر سلیقه و خواست خودش تصمیم گرفت جلوی نمایش این فیلم را بگیرد.» اعمال‌نظرهای عجیب‌وغریب و خلق‌الساعه‌ای که جلوی اکران فیلمی را به‌رغم داشتن مجوزهای قانونی لازم می‌گیرد و سالی پس از آن بنا به دلایلی که هرگز اعلام نمی‌شوند، فیلمی دیگر را در دقایق واپسین از شرکت در جشنواره بازمی‌دارد و فیلمی دیگر را یک شب در جشنواره اکران می‌کند و شب دیگر مانع از پخش همان فیلم می‌شود!!!
مهرجویی در آستانه‌ی آغاز جشنواره‌ی بیست‌وششم فجر، یادداشتی در یکی از روزنامه‌های صبح تهران نوشت و از سیاست‌های وزارت ارشاد انتقاد کرد. خالق «سنتوری» در آن یادداشت که «سؤال‌های من» نامیده بودش، نوشته بود: «در آیین‌نامه‌ها آمده است وظیفه و مسئولیت وزارت ارشاد، اعتلا بخشیدن، متحول کردن و رونق بخشیدن به فضای تولید و عرضه کالای فرهنگی است تا بتوان فرهنگ ایرانی- اسلامی را صادر کرد و به گوش دنیا رساند، حالا اگر قرار است نبودن بهتر از بودن باشد صدایی نمی‌ماند که به گوش کسی برسد.»
مهرجویی از ستون‌های سینمای این کشور است. ستونی که با تداوم این سیاست‌ها، جامعه‌ی فرهنگی‌هنری کشور را سوک‌وار نبودنش خواهد کرد و هم‌چون بسیاری دیگر از هم‌صنف‌هایش به کنجی خواهد رفت و سکوت پیشه خواهد کرد. چه عجیب است که در ایران مقولات مختلف و گاه متعارضی هم‌چون سینما و سیاست، این‌چنین تنگ در یک‌دیگر گره می‌خورند!
سام رضویان
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید