یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سر به آسمان کشیدن قیمت غذا و تحولات سیاسی پیش رو در جهان


سر به آسمان کشیدن قیمت غذا و تحولات سیاسی پیش رو در جهان
سالها بود که دیگر این تصور که توده های به ستوه آمده از فشار زندگی به خیابان ها ریخته و بساط حکومت های فاسد را درهم بریزند از ذهن ها رخت بربسته و اعتبار خود را از دست داده بود. وقوع این چنین وقایعی از پایان دوران جنگ سرد و پیروزی قاطع کپیتالیسم (آغاز دهه نود) دیگر غیرممکن بنظر می رسید. و بالاخره سالها بود که انقلابات ناشی از فقر و گرسنگی از صحنه واقعیت های سیاسی- اجتماعی حذف شده و تنها در نمایشنامه های بزرگ و پرهزینه "برادوی" (Broadway) در نیویورک خودنمائی می کردند. اما ظرف ماه گذشته عنوان های خبری که از قیمتهای سر به آسمان کشیده مواد غذائی در سراسر جهان حکایت می کردند زنگ خطر را برای بسیاری از حکومت ها به صدا درآوردند. طنز قضیه اینجاست که پیروزی کپیتالیسم بر انواع گوناگون سوسیالیسم در کشورهای مزبور است که بحران را دامن می زند.
سطور فوق برگرفته از یک نشریه چپ نیست بلکه بخشی از مقاله مجله تایم است تحت عنوان "چگونه گرسنگی می تواند رژیمها را سرنگون کند."
این روز ها هائیتی در شعله های آتش شورش های غذا می سوزد و رژیم مصر با فشار زائدالوصفی برای پرداخت سوبسید بر روی نان روبروست. ساحل عاج، کامرون، موزامبیک، ازبکستان، یمن و اندونزی همگی شاهد شورش های خشونت بار غذا هستند. رئیس بانک جهانی آقای رابرت زولیک (Robert Zoellick) هفته گذشته گفت که قیمت مواد غذائی در سطح جهان ظرف سه سال گذشته ۸۰ درصد افزایش یافته است و هشدار داد که حداقل ۳۳ کشور در جهان در معرض خطر ناآرامی های عظیم اجتماعی هستند.
جامعه شناسی شورش های غذا ساده و روشن است، مردم محروم و گرسنه زمانی که خود را قادر به سیر کردن کودکانشان نمی یابند اما همزمان شاهد اعمال حکومت های فاسد خود و افرادی که پیرامون حلقه قدرت به چپاول و ثروت اندوزی مشغولند،می شونددر مدت زمانی کوتاه از یک شهروند پاسیو و انفعالی بیک شورشی مبارز و جنگجو تبدیل می شوند چرا که هیچ چیز برای باختن ندارند. امکان وقوع این پدیده وقتی بیشتر می شود که آنان مواد غذائی را در طبقه بندی مغازه ها می بینند اما قادر به خرید نیستند. این دقیقا آن چیزی است که این روزها بر اثر افزایش سرسام آور مواد غذائی ما در سراسر جهان ناظر و شاهد آنیم.
وقتی تنها مانع میان مردم گرسنه و مغازه های مواد غذائی و یا انبارهای برنج و حبوبات چند قفل و چند پلیس ضد شورش است آن سدّ پنهانی که همواره از مالکیت خصوصی حمایت می کند یعنی "قوانین" دیگر نمی توانند بطور موثر عمل کرده و در میان فریاد مردانی که برای رساندن غذا به جگرگوشه هایشان سر به طغیان برمی دارند رنگ می بازند. سیر کردن فرزند، نه تنها در انسان که در حیوانات نیز یکی از قویترین و ابتدائی ترین غرائز است و بدین گونه است که بسیاری از حکومت ها در سراسر جهان با موج افزایش قیمت روز افزون غذا مورد تهدید جدی قرار گرفته اند.
فراموش نکنیم که گرسنگی بطور تاریخی محرک بزرگی برای شکل گیری انقلابات و جنگهای داخلی بوده اما هرگز تنها شرط کافی بروز ناآرامیها و تحولات اجتماعی نبوده است. آنچه که در هائیتی و مصر در جریان است ترجمان این تئوری است که نارضایتی های عمیق سیاسی و اجتماعی زمانیکه با گرسنگی درهم آمیخته شود در صورت حضور یک رهبری موثر نتیجه ای جز واژگونی حکومت های مزبور در بر ندارد.
نشریه تایمز در تحلیل خود می نویسد: تئوری های اجتماعی کارل مارکس سالها بود که دیگر حتی از سوی انقلابیون هم نادیده گرفته می شد. آنچه که مارکس می گفت حاوی این هشدار بود که کپیتالیسم تمایل غریبی دارد که بحران را خود در درون خود بپروراند. آنچه که ما امروز شاهد آنیم بنحوی حیرت انگیز انعکاس پیش بینی است که مارکس بیش از دویست سال پیش بعمل آورده بود. بحران امروز غذا نتیجه توسعه کپیتالیسم و رشد پرشتاب صنعتی شدن و افزایش ثروت ملل و بالاخره رقابت بر سر مواد اولیه کمیاب از جمله نفت است. صدها میلیون نفر در سالهای اخیر بعلت رشد پرشتاب اقتصادی دو جامعه بزرگ جهانی یعنی چین و هند به وضعیتی رسیده اند که طبقه متوسط عظیمی را سامان داده اند. این جمعیت عظیم با ورود ناگهانی به بازار مصرف بخصوص گوشت نه تنها قیمت ماده غذائی مذکور را بنحو بارزی افزایش داده اند بلکه باعث گردیده اند که بر اثر هجوم مردم از گوشت به سمت غذاهای ارزانتر از جمله حبوبات و گندم قیمت اقلام مذکور نیز سر به آسمان بکشد. آنچه که وضعیت را وخیم تر کرده قیمت نفت است که در مقایسه با سالهای میانی دهه ۹۰ پنج برابر شده است.
شورش ها در ماههای اخیر از مکزیک تا پاکستان بر سر گرانی مواد غذائی به خشونت گرائیده است. در هند مردم خشمگین صدها مغازه مواد غذائی را که غذای سوبسید شده سهمیه مردم محروم را بطور غیرقانونی در بازار سیاه بفروش می رساندند به آتش کشیدند.
عواملی که بحران غذا را بوجود آورده و انتظار هم نمی رود که در سالهای پیش رو کاهش یافته و یا کنترل شوند در یک نگاه عبارتند از : میلیاردها نفر بخصوص در چین و هند مصرف غذایشان افزایش یافته در حالیکه در همین دو کشور تولید محصولات کشاورزی بدلیل هجوم کارگران به بخش صنعت، کاهش یافته است. افزایش قیمت نفت که باز هم افزایش مصرف این ماده حیاتی در چین و هند سبب بروز آن گردیده به ترقی قیمت کودهای شیمیائی، حمل و نقل در داخل شهرها و نیز دریاها منجر گردیده است . استفاده از ذرت برای تهیه سوخت (اتانول) به عنوان جایگزینی برای نفت که تجارتی بسیار نان و آب دار و پررونق گردیده هزاران کشاورز را جذب این بازار کرده و کمبود را در بازار مواد غذائی تشدید کرده است. کاهش تولیدات کشاورزی بخصوص گندم که در ۵۰ سال اخیر بی سابقه بوده است قیمت نان را که اصلی ترین بخش از غذای مردم را تشکیل می دهد بنحوی نگران کننده افزایش داده است.
اما از آنجا که در هر بحرانی همیشه تعدادی برنده وجود دارد معامله گران قماری (Speculators) بازارهای بورس با شناخت روند آینده بازار با بهره گیری از قدرت مالی عظیم خود دست به خرید میلیاردها دلار مواد اولیه غذائی (بصورت معاملات آتی) زده اند که خود این امر به افزایش قیمت ارزاق از یکسو و تامین سودی قابل توجه برای آنان از سوی دیگر منتهی گردیده است.
در این میان چه کسی باید تاوان این بحران را به جز فقیرترین و نیازمندترین بخش مردم این کره خاکی که در کام این طوفان سهمگین گرفتار آمده و نابود می شوند، بپردازد؟ تایم می نویسد افرادی چون آقای زولیک رئیس بانک جهانی زنگ خطر را در رابطه با بحران غذا به صدا درآورده اند. اغتشاشات و زمین لرزه های سیاسی که در پیش است با اصل اقتصاد لجام گسیخته فریدمنی یعنی لسه فر (Laissez-Faire) (تنهایش بگذار، بگذار برود یعنی بگذار بازار خود، خود را تنظیم کند و دولت هیچ دخالتی حتی در جهت کمک به فقرا و محرومین نکند) قابل کنترل نیست.
شاید کمی از مطلب دور شوم اما در جریان نوشتن این مقاله یکی از دوستانم که برای ماموریتی از سوی بانک جهانی به کشور سیرالئون، این فقیرترین کشور جهان مسافرت کرده است با من تماس گرفت و مطالبی را گفت که می خواهم آنرا با شما در میان بگذارم. از فری تاون (Free Town) پایتخت این کشور می گفت.از خانه های بدون برق، خیابان های ظلمانی که شب ها مردم مجبورند در حال قدم زدن شمع با خود حمل کنند، از خانه هائی که آب در آنها یافت نمی شود و مردم باید برای تهیه آب کیلومتر ها پیاده راه بروند و از فقری که بقول دوستم کلمات قادر به شرح آن نیستند. او می گفت جوانان دست بریده آشکارترین قربانیان جنگ ها داخلی سیرالئون ( ١۹۹١- ٢٠٠٢ ) هستند که گروههای وابسته به قاچاقچیان الماس آنان را در سنین طفولیت دستگیر می کردند و هر دو دست آنان را با تبر قطع می کردند.
جهان سرمایه داری برای اجتناب از یک انفجار جهانی که در صورت وقوع، خود نیز بهای سنگینی را خواهد پرداخت باید به دنیای قبل از ظهور گلوبالیزیشن باز گردد و با کنار گذاشتن سیاست های غیر انسانی نئولیبرال به یاری مردم گرسنه بشتابد. حکومت هایی که با اعمال استبداد بر جامعه دست غارتگران را باز می گذراند و نتیجتا باعث تمرکز ثروت در بخش کوچکی از جامعه می شوند باید در خصوص اصرار بر تداوم سیاست های خود بازاندیشی کنند. این حکومتها باید توجه داشته باشند که مردان گرسنه شاید بتوانند در چارچوب قوانین حاکم برای "حمایت از مالکیت خصوصی" رفتار خود را تا حد مرگ تنظیم کنند اما نمی توانند شاهد مرگ کودکان گرسنه خود باشند و باز هم به قوانین مزبور گردن نهند بخصوص که اگر تعدادشان سر به میلیونها بزند.
شهیر شهیدثالث _ www.shahirblog.com
منبع : صدای مردم


همچنین مشاهده کنید